کوروش یا انتفاضه!

۱:۲۶ bamardum 0 نظر

پس از چراغ سبز نشان دادن احمدی نژاد به دولت مصر مصری ها در نخستین واکنش خواستار آن شدند که نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران تغییر کند و تصویر وی نیز که بر یکی از دیوارهای آن خیابان است برداشته شود و گفتند که با این کار نود در صد مشکلات آنان با دولت ایران حل می شود. شورای شهر پیشین تهران در پی تغییر نام یکی از خیابان های قاهره که به نام پهلوی بود تصویب کرد که نام "انتفاضه" را جای گزین خالد اسلامبولی کنند.جالب این جاست که مصری ها در پی تغییر نام پهلوی نام آن را "مصدق" نام نهادند.مصدقی که حتا نام یک کوچه ی بن بست هم در ایران به نام او نیست در حالی که نام کاشانی در بیش تر شهرهای ما بر خیابان ها نام گذاری شده است ولی معلوم نیست که مصدق اصلا در مورد ملی شدن صنعت نفت چه کاره بوده است؟ جالب تر این جاست که نام افراد غیر ایرانی که حتا بعضا ملیت آنان را هم نمی شناسیم چه رسد به روش و منششان.بر بسیاری از خیابان های اصلی تهران وجود دارند:محمد علی جناح ، خالد اسلامبولی ، حکیم ، پاتریس لومومبا ، سیمون بولیوار.
در فرهنگ جهان هر گاه سخن از ایران و پیشینه ی درخشانش به میان می آید نخستین نامی که آورده می شود نام "کوروش" است و پادشاهی هخامنشی که از دید تاریخ شناسانی هم چو گیرشمن و کریستنسن بزرگ ترین تمدن جهان در حکومت آنان شکل گرفت.حکومتی از مصر تا هندوستان از عدالت تا انسانیت آن هم 2500 سال پیش تر،آن چیزی که امروزه تنها در کشورهایی بسیار کوچک در بخشی از اروپا انجام می شود.
نام او همیشه یاد آور حقوق بشر و انسان دوستی است او حتا در برابر کسانی که در برابر حکومت ایران گستاخی نشان می دادند تنها آنان را سر جای خویش می نشاند و از گرفتن انتقام خودداری می کرد وآن را کاری نکوهیده و غیر انسانی می دانست. در زمان پادشاهان دیگرهخامنشی هم چو:داریوش بزرگ و خشایارشا نیز این رویه ادامه داشت.هیچ خانه ای خراب نشد پس از هیچ یک از پیروزی ها شهری سوخته نشد و فضایی برای زور و تزویر فراهم نشد.او که در تورات و قران از او به نیکی یاد شده است و هیچ تاریخ نگار و تاریخ شناسی تاکنون از وی گزارشی غیر انسانی گزارش نکرده است حتا هرودت که خود روحیه ای ایرانی ستیز داشته است.چه خوب بود به جای نام انتفاضه،که با آن بوی خون و مرگ فضا را پر می کند و هیچ نشانی از بشر نیست چه رسد به بخشش و گذشت، نامی را برمی گزیدیم که پیشینه و افتخار ما و بلکه جهانیان است.به راستی شایسته است انتفاضه ای که پشتوانه ی عقلی-انسانی-دینی آن بسیار سست است و هیچ هم خوانی با فرهنگ ما ندارد بر خیابان های ما نهاده شود؟مگر مشکل فلسطین سرزمین های پس از 1967 نیست؟آیا باز پس گیری این مناطق با خود کشی-دیگر کشی(عملیات انتحاری)محقق می شود؟ آن هم با کستن کسانی کسانی که هیچ شناختی در مورد دیدگاه یا ملیتشان ندارند و تنها جرمشان این است که مسافر یا مقیم کشوری هستند که دولتش بخشی از کشوری دیگر را اشغال کرده است.
این مدعیان که دعوی دینشان شهره ی آفاق است و دیگران و خود را به غیر انسانی ترین شکل می کشند آیا در برابر مرگ صدام 3روز عزای عمومی در فلسطین اعلام نکردند؟قدس از دیدگاه آنان اسلامی است یا عربی؟ مسلمان بودنشان از روی اعتقاد است یا تعصب عربی؟
اگر ما به انسانیت و ایران و اسلام اعتقاد داریم و می پذیریم که گوشت و خونمان از آب و خاک این سرزمین است کوچک ترین کارمان این است که نام این خیابان را به نام "کوروش بزرگ" نام نهیم و فراموش نکنیم که بزرگان زیادی موجب این شده اند که ما امروزه به تمدن خویش افتخار کنیم افرادی که شاید با بعضی از تبلیغات سوء، امروزه در پندار جمعی ما نکوهیده باشند ولی واقع امر چیز دگریست و تنها نیاز به تورق تاریخ دارد.
محمد كاظمي :ادوار نيوز

0 نظرات:

حرکت هماهنگ اطلاعاتی و تبليغاتی عليه روزنامه نگاران

۱:۲۲ bamardum 0 نظر


همزمان با سخنان محمود احمدي نژاد و وزير ارشاد دولت وي، ارگان هاي خبري جناح راست در حرکتي هماهنگ، منتقدان دولت را به جاسوسي و وابستگي به خارج متهم کردند، خبر می رسد مامورانی به طور مخفی مشغول تجسس در احوال کارکنان نشريات اصلاح طلبان و حتی فيلمبرداری از محل کار آن ها شده اند.
روزنامه های هوادار دولت در حرکت هماهنگ خود خواستار برخورد با منقدان دولت شده اند که از ديد آنان يا "کج فهم و مفسدند" و يا "مهره‌هاي تربيت يافته دولت آمريكا براي براندازي نرم نظام جمهوري اسلامي."
در دو شب گذشته، در برابر دو نشريه صبح که در زمره نشريات منقد به حساب می آیند کسانی ديده و حتی دستگير شده اند که مشغول فیلمبرداری از آمد و رفت ها بوده اند. گفته شده که اين گروه متعلق به حفاظت اطلاعات ناجا بوده اند. که به هر حال از مراکز تحت نظر دولت است و فعاليتش اين خبر را تائيد می کند بخش های مختلف دولت مشغول برنامه ريزی تکرار حادثه ای است که به "تعطيل فله ای مطبوعات" معروف شده و در سال 1379 اتفاق افتاد.
محسنی اژه ای وزير فعلی اطلاعات در آن زمان رييس مجمتع قضائی کارکنان دولت بود که پرونده های مطبوعاتی در آن جا مطرح شد و سعید مرتضوی [دادستان فعلی تهران] قاضی دادگاهی زير دست وی بود و احکام دستگيری دویست روزنامه نگار و تعطیل حدود صد نشريه با امضای محسنی اژه ای صورت گرفت که ايران را در آن سال به عنوان بزرگ ترين زندان روزنامه نگاران جهان معرفی کرد. در حرکت حذفی روزهای اخير، قوه قضاييه و حتی روزنامه های نزديک به جناح محافظه کار [راست سنتی] شرکت ندارند و هواداران و سازمان های تحت نظر دولت به تنهائی از طرق مختلف وارد کار شده اند. هفته گذشته وقتي سيد مصطفي تاج زاده، داشت مي گفت "هشدار مي‌دهم عده‌اي به يکدست‌شدن صداها قانع نيستند و گامي به جلو گذاشته‌اند" محمود احمدي نژاد انگشت تهديد به سوي کساني گرفته بود که "چند موسسه مالي در اختيار دارند و هر سال ۵۰۰ تا ۶۰۰ ميليارد تومان سود خالص کسب مي کنند و با چنين پولي ده روزنامه و قلم به دست راه مي اندازند تا بتوانند سود چندين درصدي از مردم بگيرند."
منظور او البته ده ها روزنامه و سايت جناح راست و از جمله سايت هايي که توسط وابستگان وي و با بودجه هاي دولتي به راه افتاده اند نبود؛ او ازکساني سخن مي گفت که با "سياست دولت مخالفت مي کنند و فرياد برمي آورند" و اين کارشان "يا از روي کج فهمي است و يا اينکه خودشان ريشه همه مفاسد هستند."[ از سخنان احمدي نژاد در اصفهان]
و وزير ارشاد دولت نهم هم با رئيس دولت موافق بود. محمد صفار هرندي که از اولين روز وزارت خود تا به امروز، هيچ فرصتي رابراي انتقاد از مطبوعات از دست نداده، به فاصله چند ساعت از سخنان محموداحمدي نژاد، مطبوعات منتقد دولت را "مروج انديشه هاي مهاجم و پياده نظام هجمه فرهنگي دشمنان نظام" خواند.
وي با اشاره به "برنامه ناتوي فرهنگي" که "از ميان برخي عناصرداخلي سربازگيري مي کند" به صراحت اعلام کرد که برنامه دولت احمدي نژاد "حمايت از مطبوعاتي است که به دور ازهياهو" در واقع در تاييد دولت مطلب مي نويسند و در غيراين صورت مطبوعاتي تلقي مي شوند که "براي اجنبي يقه دراني مي کنند" و لذا نبايد "انتظار حمايت از سوي نظام را داشته باشند." مطبوعاتي که در فضايي "بي رحمانه" خدمات دولت نهم را ناديده مي گيرند.
آقاي صفار هرندي که بارها گفته "برخي رسانه‌هاي داخلي پياده نظام هجمه فرهنگي دشمن هستند" و مطبوعاتي ها را به "قهوه خانه نشين‌هاي قديم كه فقط جايي مي‌نشستند و وراجي مي‌كردند" تشبيه كرده، بر اساس همين تحليل از تدوين "نظام جامع رسانه ها و مطبوعات و خبرگزاري ها" خبر داد. طرحي که بر اساس آن "حقوق و تکاليف رسانه ها به صورت شفاف تعريف" خواهد شد.
از احمدي نژاد تا کيهان
اين سخنان بلافاصله درنشريات جناح راست و سردسته آنان، کيهان که "به دور از هياهو" در تاييد دولت نهم قلم مي زنند، منعکس شد. سردار اصولگرا حسين شريعتمداري، مديرمسئول کيهان و نماينده ولي فقيه در اين ارگان مطبوعاتي در مقاله اي، تحت عنوان "چرا تعجب مي كنيد" [با يک علامت تعجب و يک علامت سئوال] آنچه را که گردانندگان دولت نهم گفته بودند بيشتر باز کرد و از جمله با تکرار اتهاماتي مشابه از "حمايت برخي مطبوعات و سايت هاي اينترنتي از اهداف رواني- تبليغاتي آمريكا عليه ايران اسلامي از جمله حمايت آنان از اراذل و اوباش و سنگ اندازي در راه اجراي طرح تامين امنيت اجتماعي" اعلام کرد که: "هويت حاميان مطبوعاتي، سياسي و محفلي آنها را مي شناسيم و از ماجراي پشت پرده آنان خبر داريم."
و طبعا وقتي کيهان خبر دارد، سردار حجازي، فرمانده نيروي مقاومت بسيج هم باخبرست: "دشمن با سرمايه‌گذارى روى رسانه‌ها در پى ايجاد نارضايتى است."
در چنين وضعيت خطرناکي، طبعا خبرگزاري فارس، وابسته به قوه قضاييه هم بايد به کمک سرداران جناح راست بيايد. اين خبرگزاري در گزارشي به اصطلاح خبري ـ تحليلي، از "عمليات براندازي نرم به سبك بنياد آمريكايي سوروس" که توسط مطبوعاتي ها و فعالين مدني پياده مي شود، پرده برمي دارد.
در گزارش مزبور مي خوانيم: "بنياد سوروس از موسسات و مراكزي كه به دنبال ايجاد نافرماني مدني در جمهوري ‌اسلامي ‌ايران هستند حمايت مي‌كند..... بنياد سوروس در كنار بنياد رسانه‌اي رابرت مرداك...دومين سازمان رسانه‌اي جهان است كه بيشترين شبكه‌هاي تلويزيوني، خبرگزاري‌ها، سايت‌ها، خبرنامه‌ها و روزنامه‌ها را در سطح جهان مديريت و هدايت مي‌كند، اما تفاوت اين است كه فعاليت رسانه‌اي مرداك آشكار است و جسورانه در اداره و خريد شبكه‌هاي بزرگي چون فاكس نيوز تا الجزيره و حتي رسانه‌هاي آسياي دور ظاهر مي‌شود، اما سوروس بيشتر اصرار دارد مشي نهان را در خريد و هدايت رسانه‌ها ايفا كند".
نويسنده اين خبرگزاري سپس با هدايت بحث به سوي "خريد و هدايت رسانه ها" مي افزايد: "وزارت اطلاعات مدتي بعد از دستگيري هاله اسفندياري در 18 ارديبهشت و تحقيقات از وي اعلام كرد كه اسفندياري به عنوان يكي از مديران موسسات مرتبط با سوروس، از تلاش اين بنياد براي اجراي براندازي نرم در ايران پرده برداشته است. در گزارش وزارت اطلاعات آمده بود: هاله اسفندياري كه مدير و مؤسس برنامه خاورميانه مركز "ويلسون" در آمريكا است، به عنوان مركز حلقه اتصال ارتباط ايرانيان با سازمان‌ها و نهادهاي آمريكايي عمل كرده است".
براي انجام اين عمل نيز "بنياد سوروس در هر كشور، مجموعه‌اي متناسب با همان كشور مشتمل بر فعاليت‌‌هاي فرهنگي، هنري، اجتماعي، سياسي و اقتصادي را با حمايت‌هاي پولي و مالي ارائه مي‌دهد." به همين علت "اين‌ روزها، زمان تعيين كننده‌اي براي جريان حامي براندازي نرم جمهوري اسلامي ايران بوده و وزارت اطلاعات اين روزها روي نقاط حساس دشمن دست گذاشته است. خشم مقامات آمريكايي از دستگيري حلقه‌هاي زنجيره بنياد سوروس در ايران كه در دشنام‌هاي ديپلماتيك نمايان شده و فعال نمودن همه ابزارهاي در دسترس براي آزادي اين افراد از وزارت خارجه و ديدبان حقوق بشر گرفته تا رسانه‌هاي وابسته، نشان مي‌دهد كه دولت جمهوري اسلامي ايران، نقطه اميد ايالات متحده را كه موفقيت تمام سياست‌هايش[از قبيل ايجاد فشار رواني بر مردم و القاي ناكارآمدي دولت، خالي كردن صحنه از حضور مردم در بحث هسته‌اي، بزرگنمايي مشكلات معيشتي مردم و تحقير نمودن دستاوردهاي اقتصادي، جنجال‌آفريني‌هاي صنفي در دانشجويان، معلمان، كارگران و زنان و القاي وجود مشكلات دهشتناك حقوق بشري] معطوف به آن شده بود، كور كرده است."
تحليلي زنجيره اي که بلافاصله خود را در "ششمين اجلاس سراسري مشاوران استانداري ها در امور بانوان" نشان مي دهد.در آنجاخبرنگاراني که براي تهيه گزارش به وزارت کشور رفته بودند "از سالن کنفرانس بيرون رانده" [اعتماد] مي شوند. اين اخراج در پي اعتراض خبرنگاران به سخنان فرشته ساساني، مدير دفتر امور بانوان وزارت کشور و منصوب مصطفي پور محمدي، وزير کشور دولت نهم انجام شد. او خبرنگاران را متهم به گرفتن "هديه در ازاي پوشش خبري" کرد.
به هر حال هر چه باشد "امروز عصر اطلاع رساني است و بنا به نظر كشورهاي مختلف جهان رابطه اي معنادار ميان قدرت اطلاع رساني حكومت ها با جايگاه آنها در جهان وجود دارد" [غلامعلي حداد عادل] و به نظر احمدی نژاد رييس جمهور نمي توان "ابرقدرت جهان" بود و اجازه داد که رسانه هاي مخالف دولت "رابطه حكومت و ملت را مخدوش" کنند.
مريم کاشاني- روز

0 نظرات:

چند خبر

۰:۴۴ bamardum 0 نظر

جايزه هيات داوران کن به پرسپولیس

-سرانجام فیلم جنجالی 'پرسپولیس' که ایرانيان هوادار دولت به مخالفت شديد با نمايش آن در فستیوال کن دست زده بودند، سازنده خود مرجانه ساتراپی را در هنگام توزيع جوايز شصتمين جشنواره کن به بالای سن برد تا به عنوان فیلمسازی از فرانسه، جایزه ویژه هیئت داوران شصتمین جشنواره فیلم کن را به طور مشترک با کارگردان مکزیکی به دست آورد. و همان جا اعلام داشت که اين جايزه را به ايرانيان تقديم می کند.
اولین کار سینمایی خانم ساتراپی با همکاری ونسان پارونو، ساخته شده و مبنای آن کتاب مصوری است که این گرافیست ایرانی مقیم فرانسه چند سال پیش آن را بر اساس تجربه سال های زندگی خودش در ایران خلق کرد. . دیگر برنده امسال جایزه ویژه هیئت داوران فیلم روشنایی خاموش اثر کارلوس ریگاداس از مکزیک بود.
جایزه ویژه هیئت داوران پس از 'نخل طلا' و 'جایزه بزرگ'، عموما به عنوان سومین افتخار جشنواره کن شناخته می شود. در جشنواره امسال نخل طلا به یک فیلم رومانیایی با نام چهار ماه، سه هفته و دو روز رسید و جایزه بزرگ نیز به مزرعه سوگوار از ژاپن اهداء شد.
پيش از آن که نام مرجانه ساتراپی به عنوان برنده جایزه هیات داوران مطرح شود در بيش تر خبرها و گزارش ها از ايران به عنوان غایب بزرگ کن سخن می رفت و حتی از تحريم ايران هم نوشته شده بود. و اين دومين سالی است که از سيتمای پرتلالو ايران که درخشش بیست سال اخيرش را تا اندازه مديون جشنواره کن و کارهای موفق عباس کیا رستمی و محسن مخلمباف دو فیلمساز بزرگ ايرانی است، فیلمی در بخش مسابقه راه ندارد.
برخی دیگر از جوایز اهداء شده در شصتمین جشنواره فیلم کن عبارتند از: بهترین هنرپیشه: کنستانتین لاوروننکو برای فیلم تبعید - روسیهبهترین کارگردان: جولیان شنابل برای فیلم پروانه و ناقوس افتان - آمریکابهترین فیلمنامه: فاتح آکین برای فیلم لبه بهشت - ترکیه / آلمانجایزه ویژه شصتمین دوره: گاس ون سانت کارگردان آمریکایی و برنده نخل طلا 2003 برای فیلم فیل

منبع: روز

عبدالفتاح سلطانی از کلیه اتهامات انتسابی تبرئه شد

-شعبه 17 دادگاه تجديد نظر استان تهران, عبدالفتاح سلطاني, وكيل دادگستري را از كليه اتهامات انتسابي تبرئه كرد. عبدالفتاح سلطاني با اعلام اين خبر گفت: بنده پيش از اين از سوي شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران از اتهام جاسوسي تبرئه اما به اتهام افشاي اسناد محرمانه (افشاي محتويات پرونده‌‏هايي كه وكالت آنها را بر عهده داشتم) و تبليغ عليه نظام به 5 سال حبس تعزيري و 5 سال محروميت از حقوق اجتماعي محكوم شده بودم كه پرونده با اعتراضمان به دادگاه تجديد نظر ارجاع شد. وي افزود: شعبه 17 دادگاه تجديد نظر استان تهران پس از رسيدگي به اين پرونده، بنده را از كليه اتهامات انتسابي تبرئه كرد. اين حكم قطعي شده است. سلطاني تصريح كرد: دادگاه تجديد نظر اعلام كرده است كه علت تبرئه بنده، فقدان دلايل لازم در پرونده بوده است. اين وكيل دادگستري گفت: بنده ضمن تشكر از قضات شعبه 17 دادگاه تجديد نظر استان تهران، از مقامات عاليه قضايي از جمله رييس قوه قضاييه تقاضا دارم كساني را كه به ناحق عليه من پرونده تشكيل داده و موجبات حبس 219 روزه بنده را فراهم كردند، تحت تعقيب قرار گيرند.

منبع:ایلنا

شبکه متمرکز فيلترينگ به زودی راه اندازی می شود
-اين شبکه ظرف روزهای آينده و به سرعت در کشور راه اندازی می شود که از طريق آن تمام فعاليت های مرتبط با فيلترينگ و
نظارت بر پايگاه های تحت وب به صورت ملی و يکپارچه زيرنظر شرکت فناوری اطلاعات وابسته به شرکت مخابرات ايران صورت می گيرد .اما اشکالاتی که در ماه های اخير به وجود آمده و طی آن برخی پايگاه های اينترنتی و وبلاگ ها بسته شده اند به دليل ويژگی خاصی است که ربات فيلترينگ جديد دارد ممکن است برخی از وب سايت ها و وبلاگ ها به اشتباه فيلتر شود.

-مجلس ترحیم همسر آیت الله طالقانی روز پنجشنبه از ساعت 4:30 در محل جامعه زنان انقلاب اسلامی واقع در خیابان هدایت پلاک 191 برگزار می شود
منبع : ميزان نيوز

خشم "اکونوميست" از ناديده گرفتن قطعنامه های سازمان ملل توسط ايران

بی بی سی : هفته نامه بریتانیایی اکونومیست در شماره 26 مه، مطلبی را به گزارش اخیر مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره برنامه های هسته ای ایران و پی آمدهای آن اختصاص داده است.در این مطلب که با عنوان "بازی با آثار جانبی - با ایران مذاکره کنید اما نه در زمانی که حتی به طور محدود به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد" چاپ شده آمده است که نادیده گرفتن یک قطعنامه شورای امنیت که به اتفاق آرا تصویب شده می تواند گستاخی محسوب شود اما بی توجهی به یک قطعنامه دیگر را باید دنبال کردن سیاستی مشخص تلقی کرد.این هفته نامه با اشاره به اینکه در این هفته، آژانس بین المللی انرژی اتمی ادامه غنی سازی اورانیوم در تاسیسات نطنز و حتی تسریع در این برنامه را تایید کرد، می نویسد که ایران با کم اهمیت خواندن تحریم های محدودی که تا کنون علیه این کشور وضع شده، دستیابی به فناوری هسته ای مورد نظر خود را حقی انکارناپذیر در چارچوب پیمان منع گسترش جنگ افزارهای هسته ای می داند.به نوشته اکونومیست، در مرحله بعدی، باید انتظار داشت که شش کشوری که رهبری تلاش های دیپلماتیک در سازمان ملل را بر عهده دارند (آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه، فرانسه به عنوان اعضای دایم شورای امنیت به اضافه آلمان) کار بر روی متن قطعنامه سوم را آغاز کنند.اکونومیست می نویسد که قطعنامه جدید مانند دو قطعنامه قبلی وظایف انکارناپذیری را که سازمان ملل برای ایران مقرر داشته یادآور خواهد شد که عبارت است از تعلیق فعالیت های مرتبط با تولید اورانیوم و پلوتونیوم تا زمانی که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی بتوانند تایید کنند که فعالیت های هسته ای ایران، همانطور که دولت این کشور ادعا می کند، صلح آمیز است.به نوشته اکونومیست، ظاهرا دولت ایران در صدد است قطعنامه جدید را نیز نادیده بگیرد و می افزاید که تا کنون، به نظر نمی رسد که مشوق های پیشنهادی - شامل مذاکرات تجاری و سیاسی از جمله با آمریکا و کمک در زمینه برنامه های هسته ای غیر حساس در چارچوب ان پی تی - و تهدید به وضع تحریم های بیشتر باعث وقفه در کار ایران شده باشد.این هفته نامه با این اظهار نظر که گرچه ایران از قرار گرفتن در لیست خلافکاران سازمان ملل ناخرسند است اما این ناخرسندی در حدی نیست که دست از غنی سازی اورانیوم بردارد، می پرسد: آیا می توان پیشنهاد دیگری را نیز برای وادار کردن ایران به بازگشت به میز مذاکره مطرح کرد؟

0 نظرات:

بیانیه 435 نفر در محکومیت جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد تأسیس نهضت آزادی

۱۰:۴۱ bamardum 0 نظر

در روند فزاینده ی تشدید فشار و اعمال محدودیت علیه سازمان ها و نهادهای سیاسی، مدنی، صنفی ، دانشگاهی و ... روز پنجشنبه 27 اردیبهشت ماه 1386 از برگزار شدن مراسم چهل و ششمین سالگرد فعالیت نهضت آزادی ایران در منزل شخصی یک عضو شورای مرکزی این حزب جلوگیری شد.
در شرایطی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایجاد احزاب و گروه های سیاسی را مجاز دانسته و حق تجمع و راهپیمایی را به کلیه اشخاص حقوقی و حقیقی داده است، مسئولان اداره سیاسی فرمانداری تهران و مقام های اطلاعاتی و امنیتی در اقدامی غیرقانونی و در مخالفت با روح و مفاد قانون اساسی به بهانه دریافت نکردن مجوز، مانع برگزاری این مراسم شداند. این در شرایطی است که طی سال های گذشته، حتی اولین سال زمامداری دولت جدید، این مراسم بدون اعمال چنین تضیقات غیرقانونی با آرامش تمام برگزار می شد.
همگان می دانند که بر طبق اصل نهم قانون اساسی ایران " آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشوراز یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است" و هیچ مقامی حق ندارد "آزادی های مشروع" ایرانیان را تحت هر عنوانی حتی "حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور" زیرپا گذارده و این آزادی ها را " هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند". از جمله این آزادی ها فعالیت آزاد احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و پیوستن و شرکت ملت در این نهادهای سیاسی و مدنی و همچنین تشکیل اجتماعات و راهپیمائی ها است. اهمیت آزادی و تشکیل اجتماعات و راهپیمای ها به عنوان یک حق بنیادی، از نظر تدوین کنندگان قانون اساسی به آن حد بوده است که آنان صلاح ندیده اند در جهت اعمال آن ضرورت وضع قوانین موضوعه را مطرح نمایند. به همین دلیل خود در دل اصول بیست و ششم و بیست هفتم عوامل محدود کننده را تبیین کرده اند.
اصل بیست و ششم قانون اساسی تاکید دارد:" احزاب، جمعیت های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. در اصل بیست و هفتم نیز این موضوع به صراحت بیان شده است که "تشکیل اجتماعات و راه پیمائی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است."
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن اقدام غیرقانونی مقام های فرمانداری و مسئولان اطلاعاتی و امنیتی در جلوگیری از برگزاری این مراسم که نه تنها مغایر با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر که ایران متعهد به اجرای آن ست، بلکه با بسیاری از اصول قانون اساسی که حاکمیت براجرای آن تعهد دارد، اعتراض شدید خود را نسبت به محدودیت های فزاینده علیه نهادهای سیاسی، مدنی، صنفی و... اعلام می کنیم و خواستار رفع تمامی موانع غیرقانونی رسمی و غیررسمی و نقض آشکار و مکرر قانون اساسی هستیم.
سوم خرداد 1386
محمد آزادي، حمید آصفی، هاشم آقاجري، فریدون آقاسی، سامر آقایی، مسعود آقایی، سعید آل آقا، ناصر آملي، غلام حيدرابراهيم باي‌سلامي، عباس ابوذري، بهرام ابوالفتحي، منوچهر احتشامی، هادي احتظاظي، حميد احراري، طاهر احمدزاده، حسن احمدي، حسین احمدی، محسن احمدي، نعمت احمدى،محمد رضا احمدي نيا،محمود احمديان، مصطفي اخلاقي،‌ عبدالعلی ادیب برومند، حسن افتخار اردبیلی، لقا اردلان، کریم ارغنده پور،مرتضي اشفاق، فرشید افشار، مهدي اقبال، جلال اقتداري، علی رضا اکبرزادگان، اعظم اکبرزاده،علي اكرمي، عبدالمجید الهامی، عباس امیرانتظام،محمود امير احمدي، اسدالله امینی، مهدي اميني زاده، حسين انصاري راد، مصطفي ايزدي، كمال الدين بازرگانى،ابوالفضل بازرگان،عبدالعلي بازرگان،فرشته بازرگان، محمد نويد بازرگان،ملكه بازرگان، فتانه بازرگان، مسعود باستاني، پروين بختيار نژاد، مختار باطولي، روح‌اله باقرآبادي، داود هرمیداس باوند، مجتبي بديعي، مرتضی بدیعی،محمد بذرپور، بهروز برومند، جهانشاه برومند،رحمت اله برهاني،اكبر بديع زادگان، محمد بسته نگار، مهدي بسته نگار،ایمان براتیان، محمد بهزادى،محمد حسين بني اسدي، منصور بيك زاده، عماد بهاور، حميد بهشتي،محمد بهفروزي،راضيه بوستانكار، مرضيه بوستانكار، جلال بهرامي،صفا بيطرف، مسعود پدرام، عباس پوراظهرى، سعید پورعزیزی، رضا پويان، محمد پور رضايي، محمود پيش بين، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان، عباس تاج الدینی،سيدمصطفى تاج زاده، حميد تاجرنيا، عبدالرضا تاجيك، هادی تفنگچی، رضا تهرانى، غلامعباس توسلي، محمد توسلي، محمد رصا توسلي ، نصرالله توکلی، محمد علی توفیقی،مجيد جابري، حميدرضا جلائى پور، جلال جلالي زاده، علی جمالی، مريم جمشيدي، مجتبي جهاني، عیسی خان حاتمی، اسماعیل حاج قاسمعلی،رضا حاجي، مجيد حاجي بابائي،بهمن حافظي،احمد رضا حائري، سعيد حجاريان، طه حجازی، حمید حدیثی، علی حدیثی، حسین حريرى، حميد حسامي، آیدین حسنلو، آرش حسن نيا، علي حكمت، بهزاد حق پناه،جمشيد حقگو، فاطمه حقیقت جو، پژمان حقيقي، وحيد حقيقي، على حكمت،ابوالفضل حكيمي، عبدالكريم حكيمي،مجيد حكيمي، محمد رضا حمسي، بابك حيدري، محمد رضا خاتمی، جعفر خائف، هادي خانيكي،نبي اله خانزاده مرخالي،ابراهيم خدادادي، امير خرم، حسین خطیبی، محمد خطيبي، ابراهيم خوش سيرت سليمي، اسماعيل خوش محمدى، مجتبي خندان، هوشنگ خير انديش، محمدعلى دادخواه، محمد دادفر، رسول دادمهر،محمد داديزاده، محمد مهدي دانشيان، فریبا داودی مهاجر، پرویز دبیری، مصطفی درایتی، محمود درد كشان، جمال درودی، پروین دخت دفتری، محمود دل آسايى،عباس دهقان نژاد، علي دهقان، مصيب دواني، ابراهيم دينوي، حسین راضی، فاطمه راكعي، محمد صادق ربانى، تقي رحماني، غلامرضا رحیم، جواد رحیم پور، رضا رحيم پور، محمدجواد رجائيان، عليرضا رجايى، امير رزاقي، محمد صادق رسولي، احد رضايي، اصغر رضايي، بيوك رضايي، علی رشیدی، آرمان رضاپور، عبدالعلي رضائي، بهمن رضا خانى، جهانگیر رضوی، سعيد رضوى فقيه، حسين رفيعى، جواد رهبری نیا، فرزانه روستایی، رضا رئيس طوسى، محمد جواد روح، مهدي رهنما، نفیسه زارع کهن، فياض زاهد، جمال زره ساز، علی زرین، کورش زعیم،اكبر زماني، محمد ابراهيم زمانى، پرويز زندى نيا، احمد زيدآبادى، محمد رضا زهدى، عليرضا ساريخانى، جلیل سازگارنژاد، احمد ساعی، نسرين ستوده، عزت الله سحابى، فريدون سحابى، هاله سحابى، عیسی سحر خيز، محمد سرچمى، پرستو سرمدي، بيوك سعيدي، خسرو سعیدی، سعیده سعیدی، عبدالفتاح سلطاني، مرتضی سلطانیه،محمد جواد سليماني، علی سیاسی راد، خسرو سیف، سيد محمد علي سيف‌زاده، محمود شاددل بصير، ابراهيم شاكرى، تقى شامخى، على شاملو محمودی، محمد شانه چى، حسین شاه اویسی، حسين شاه حسينى، جواد شرف الدینی، سعید شریعتی، حجت شریفی، رضا شریفی، كاظم شكري، مازيار شكوري گيلچالان، الله وردي شمبوري، ماشاءالله شمس الواعظين،احمد شهامت دار، حسن شهبازي، حسن شهیدی، احمد شيرزاد، سعيد شيركوند، هدي صابر، محمد صاحب محمدی، علی صالح آبادی،هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيد جوادي، رضا صدر، عباسعلی صحافیان، احمد صدري، سمیرا صدری، محمود صدري، مهدی صراف، مظفر صفری، فضل الله صلواتی، حمیدرضا صمدی،جليل ضرابي، على اشرف ضرغامى، فريدون ضرغامى، خسرو طالب زاده، اعظم طالقانى، طاهره طالقانى،حسام طالفاني، نرگس طالقاني، اكبر طاهري، رئوف طاهري، محمد طاهري، شهاب طباطبائی، امير طيراني، رضا ظفری، کیوان ظهرابی، کریم عابدینی، فیض الله عرب سرخی، حسین عزت زاده، روئين عطوفت، باقر علایى، علي علوي، علي رضا علوى تبار،محمد باقر علوي، رضا علیجاني،علي عليزاده نائيني، محمد جعفر عمادي، محمود عمرانى،علي اصغر غروي، عليرضا غروي، ماجد غروي ، مسح غروي، سعيد غفار زاده، مسعود غفاري،علي غفراني، مهدى غنى، فريده غيرت، اسماعیل فاضل پور، مصطفی فاضلی،محمد فاضلي كيا، ابراهیم فتاحی، مهدی فخرزاده، ناصر فربد، محسن فرشاد، اصغر فنی پور، فاطمه فرهنگ خواه، ارسلان فلاح حجت انصاری، مرتضی فلاح،باقر فتحعلي بيگي، مقصود فراستخواه،پويان فخرايي، غفار فرزدي، شهين فرزين پژوه، حسن فرح آيادي، حسن فريد اعلم، بهرام فیاضی، احمد قابل، هادى قابل، حسین قاضیان، باقر قدیری اصلی،خسرو قشقايي، ماهرو قشقايي، رحمانقلى قلى زاده، مهدي قلي زاده اقدم، عبدالحسين قمي زاده، عبدالمجيد قندي زاده، نظام الدين قهارى،مصطفي قهرماني، حجت الله قياسي، حسین کاشفی،رحمان كارگشا، امير حسين كاظمي، مرتضى كاظميان، هادي كحال‌زاده، محسن كديور، منوچهر كديور، خسو كرد پور، مسعود كرد پور، علي كرمي، روزبه کریمی، فریدون کشکولی، پروين كهزادى،يعقوب كوثري، عباس کوشا، الهه كولائي، محمد كيانوش‌راد، بهناز كياني،بيژن گل افرا، علي اصغر گواهي، مسعود لدنى، حسين لقمانيان، فریده ماشینی، احسان مالكي پور، پریوش مبشری، محمد تقي متقي، زهره مجردی، رجبعلي مزروعي، حسين مجاهد، فخرالسادات محتشمی پور،ضياء محسني، محسن محققي، نرگس محمدي، نوشين محمدي، محمد محمدى اردهالى، جلال محمد لو، سيد علي محمودي، سیمین مخبر، فرزین مخبر، فرید مدرسی، حسين مدني، سعيد مدنى، ماشاءالله مديحى، مرضیه مرتاضی لنگرودی، فرید مرجائی، مصطفى مسكين، رضا مسموعى، ضیا مصباح، جلال مصطفوى، لیلا مصطفوی،مصطفي مصطفوي،عباس مصلحي، محمد جواد مظفر، رشید مظفری سردستی، مهدي معتمدي مهر، احمد معصومي، یاسر معصومی، علی اصغر معین فر، بدرالسادات مفیدی، مرتضی مقدم، ضياء مصباح، فهیمه ملتی، علی مقیمی، منوچهر ملک قاسمی، مصطفي ملكيان،كاظم ملكي، هرمز ممیزی، احمد منتظری، سعيد منتظرى، حسين منتظر حقيقي ، خسرو منصوريان، سید حسین موسویان، سید علی اکبر موسوی خوئینی،سيد رضا موسوي سعادتلو، یوسف مولایی، عبدالله مومنی،علي مؤمني، محمود مؤمني، امير ميرخاني، مهدی موید زاده، كيوان مهرگان، وحيد ميرزاده، الله کرم میرزایی، فرشته ناصر گيوه چي، مهدی ناطقی، علی اکبر نجفی،حسن نراقي، محمود نعيم پور، احمد نعمت زاده، جعفر نقمي، علی اکبر نقی پور، محمود نكوروح،امير نكوفر، محمد تقى نكوفر، علی نکونسبتی، بهرام نمازی،امير حسين نور بخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش،حسين نوراني نژاد، سيد حميد نوحى،صالح نيكبخت،غلامرضا نيك صفت، ابوالفضل نیماوری، احمد هادوي، هادي هاديزاده يزدي، ناصر هاشمي، سيدهاشم هدايتي، احسان هوشمند،عليرضا هندي، اكبر والي، رسول ورپايي، پرویز ورجاوند، منصور وفا، باقر ولي بيك ، جليل ولي بيك، رحيم ياوري، علي فريد يحيايي، حنیف یزدانی، كاظم يزدي، ابراهيم يزدي، حسن يوسفى اشكوري، رضا یوسفیان. حسن يوسفيان آراني

0 نظرات:

عباس عبدي

۲:۲۲ bamardum 0 نظر

اين روزها وقتي كه برخي افراد را مي‌بينم و درباره وضع جاري كشور نظرشان را مي‌پرسم با پاسخي مواجه مي‌شوم كه قبلاً كمتر شنيده مي‌شد. زمزمه‌هاي اين پاسخ در تير ماه 1384 و قبل از آن هم بود، اما اكنون بلندتر و شنيدني‌تر شده است. اين پاسخ بر اين فرض مبتني است كه كار چنداني براي مصالح امور نمي‌توان كرد، پس اگر سياست‌هاي جاري حکومت منتج به نتيجه مطلوب نیست و دیر یا زود هم به بن بست می رسد و کاری هم برای اصلاح امور نمی توان کرد،پس چرا آن را تقويت و تشديد نكنيم تا زودتر اوضاع به بن‌بست نرسد؟ و اينكه اگر هم نمي‌خواهيم آنها را تشديد كنيم، چرا مخالفت مي‌كنيم كه اين روند به تأخير افتد؟ اجازه دهيد برخي از اين سياست‌ها را مرور كنيم. ـ تثبيت قيمت‌ها بويژه سوخت ـ كاهش نرخ بهره ـ ناامني اقتصادي و فرار سرمايه‌هاي مادي و انساني ـ افزايش مخارج دولت و بودجه و تزريق بيشتر درآمدهاي نفتي ـ حمايت از واردات ـ تقابل با نظام جهاني و ادامه سياست‌هاي هسته‌اي ـ برخوردهاي حذفي با گروه‌هاي اجتماعي ـ تضعيف بخش غير دولتي و زدن آنان ـ لعن و نفرين به گذشته و چوب حراج زدن به كليه سرمايه‌هاي انساني و تاریخی ـ رواج دروغ‌گويي و... ـ رد صلاحيت‌ها و حذف ديگران اين ليست را مي‌توان بسيار طولاني‌تر هم كرد. اين عده معتقدند كه مخالفت با اين سياست‌ها بايد صرفا برای ثبت در تاريخ باشد و نه بيشتر، زيرا ساختار موجود به گونه‌اي است كه مخالفت با خود را برنمي‌تابد، چون مرجع ثالث كه مردم باشند براي قضاوت درباره مخالفت‌ها، توان حضور در صحنه را ندارند. ادامه اين سياست‌ها طولي نخواهد كشيد كه موجب انسداد سياسي و اقتصادي و حتي شكاف درون ساختار سياسي خواهد شد. ادامه اين سياست‌ها منجر به تقابل سياسي و حتي نظامي با ديگران هم خواهد شد. اما صاحبان قدرت مترصدند كه چنين احتمالي را به گردن نيروهاي داخلي انداخته و با آنها برخورد كنند، لذا وارد شدن در ميداني كه واقعيت خارجي ندارد چه منفعتي براي جامعه دارد؟ گرچه در حال حاضر با چنين عقيده‌اي موافق نيستم، اما رد كردن نگاه فوق نيز چندان كار ساده‌اي نيست. زيرا عملاً مشاهده شده است كه نه تنها هيچ يك از مخالفت‌هاي كارشناسانه و علمي با بسياري از سياست‌هاي موجود، گوش شنوايي پيدا نكرده، بلكه برعكس موجب لجبازي بيشتر متوليان امر نيز شده و نتيجه معكوس داده است، به طوري كه برخي مواقع احساس مي‌كنم كه مخالفان با مخالفت خود مي‌كوشند كه دولت را در اجراي سياست‌هايش جري‌تر كنند و مخالفان نيز زودتر به مقصود خود برسند! من سال‌ها قبل در روزنامه سلام يادداشتي نوشتم كه بزرگترين دستاورد انقلاب براي ما اعتماد به‌نفس بود، اعتماد به‌نفسي كه پيش از دوم خرداد در حال زايل شدن بود كه بر اثر آن واقعه به بهترين شكلي بازسازي شد، اما از سال 1380-1379 به بعد مجدداً رو به افول و نابودي گراييد. من پس از سالروز دوم خرداد سال 1382 هم كه آقاي خاتمي بيانيه‌اي منتشر و از نگرش به خارج عده‌اي اظهار نگراني كرد، نامه‌اي برايشان نوشتم كه هيچگاه به دستشان نرسيد و در آن توضيح دادم كه نگرش به خارج كه امروز گريبانگير جامعه شده است، محصول از ميان رفتن اعتماد به‌نفسي است كه در اثر انقلاب و دوم خرداد در جامعه زنده و بازتوليد شد، اما به دليل وقايعي كه در چهار سال دوم گذشت آن اعتماد به‌نفس زايل و نگرش به بيرون جايگزين آن شد. و پس از تير 1384 نيز اين مسأله تشديد و ته‌مانده اعتماد به‌نفس نيز در حال از ميان رفتن است و نگاه مذكور در فوق چيزي جز انعكاسي از همين واقعيت نيست

0 نظرات:

ايران با مجوز آمريکا از اوپن سوسايتي پول گرفته

۱:۰۱ bamardum 0 نظر

سپيده عبدي
شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل، در مصاحبه اي با روز از وضعيت پرونده موکل خود هاله اسفندياري سخن مي گويد. وي با اشاره به اتهام وارده بر خانم اسفندياري مبني بر همکاري با طرح هاي ضد امنيت ملي از طريق همکاري با بنياد اوپن سوسايتي، تاکيد دارد: "اوپن سوسايتي طبق اعلاميه خود که در واشنگتن پست نيز منتشر شده است، تاکيد دارد که از سال ها قبل با کسب موافقت دولت ايران به اين دولت کمک مالي مي کرده است." عبادي در ادامه از اوپن سوسايتي مي خواهد براي اينکه موکلش را از زير بار اتهام سنگيني که متوجه او کرده اند بيرون بياورد، صراحتاً اعلام بکند "چه مبلغي را با مجوز رسمي در ايران خرج کرده و به چه مصرفي رسانده است، و اين پول از چه طريق در ايران پخش شده است."
در حالي که اعلام شده بود شما وکالت هاله اسفندياري را به عهده گرفته ايد، خبري منتشر شد که حکايت داشت مسوولان قضايي از انجام مقدمات اين کار جلوگيري کرده اند. اين جلوگيري با استناد به چه دليلي صورت گرفته است؟
من طبق درخواست مادر، دختر و همسر خانم هاله اسفندياري وکالت ايشان را به عهده گرفتم و چون در آن هنگام در آمريکا بودم، کالت نامه به اتفاق همکارانم آقايان سيف زاده و سلطاني تنظيم شد. خانواده خانم اسفندياري اين وکالت نامه را به شعبه 14 بازپرسي مستقر در دادگاه انقلاب که پرونده آنجا بوده برده و خواسته اند که هاله اسفندياري را ببينند تا اين وکالت نامه را امضا کند. ولي مسوولان دادگاه با اين درخواست موافقت نکرده اند. سپس، خانواده درخواست کرده اند که اين وکالت نامه در زندان به ايشان ارائه بشود تا امضا کنند. بازپرس اين را هم اجازه نداده و ادعا کرده که خانم اسفندياري اظهار مي دارد که احتياج به وکيل ندارد.
آيا ممکن است که اين ادعا صحت داشته باشد؟
نه. اساسا به گفته خانواده اسفندياري، زندانيشان در تماس تلفني که با مادر پيرش داشته و مي خواسته خبر بازداشت خود را بدهد، اعلام کرده است که احتياج به وکيل دارد و تاکيد کرده که عبادي را به عنوان وکيل براي من بگيريد. اما آقاي بازپرس گفته اند اين حرف صحت ندارد. حال آنکه که موکل من يعني مادر خانم هاله اسفندياري مصرا مي گويند که دخترم درخواست داشته که من وکالت او را قبول کنم. به هر حال طبق قانون بازپرس حق ندارد به متهم تحميل بکند که چه وکيلي بگيرد يا نگيرد. من خودم را وکيل خانواده خانم اسفندياري مي دانم و بر همين مبنا هم به وظايف قانوني خودم عمل کرده و خواهم کرد.
آيا گذشته از آنچه در رسانه ها منتشر شده، از موارد مشخص تر اتهامي ايشان اطلاعي داريد؟
موارد حقوقي اتهام ايشان را ما هم نمي دانيم چيست. فقط از طريق بيانيه وزارت اطلاعات که چند روز قبل منتشر شد، متوجه شديم که ايشان متهم اند به اقدام عليه امنيت ملي و ضديت با حکومت و در اين ارتباط با بنياد "اوپن سوسايتي" معلق به جروج سروس ميلياردر معرفي آمريکايي هم ارتباط داشته اند.
آيا اين نحوه اعلام اتهامات، قانوني است؟
کار وزارت اطلاعات کاملا مخالف قوانين ايران است. تا متهمي محاکمه نشود و اتهامش ثابت نشود، حق ندارند که اتهامات او را به صورت علني اعلام بکنند. حتي صبر نکرده اند تا کيفر خواست صادر بشود و بعد وزارت اطلاعات وارد اين بحث بشود که کيفر خواست بر چه مبنايي صادر شده است.
تصور مي کنيد به چه علت وزارت اطلاعات اتهام ارتباط با اوپن سوسايتي را مستندي براي اقدام عليه امنيت ملي اعلام کرده است؟
اين سوالي است که دولت ايران بايد خود پاسخگوي آن باشد. بنياد اوپن سوسايتي طبق اعلاميه هاي خود که در واشنگتن پست نيز منتشر شده است، تاکيد دارد که از سال هاي قبل با کسب موافقت دولت ايران به اين دولت کمک مالي مي کرده است...
در چه زمينه هايي؟
در زمينه مبارزه با اعتياد و ايدز و همچنين کمک هاي خيريه به زلزله زدگان بم. بخشي از اين کمک ها که ناظر به مسائل بهداشتي از قبيل مبارزه با ايدز بوده از قبل از زمان زلزله بم شروع شده است. دولت ايران کاملا در جريان اين کمک ها بوده، چون خودش دريافت کننده آن ها بوده است. انتقال پول از آمريکا به ايران هم با مجوز دولت ايالات متحده آمريکا صورت گرفته است (چون به خاطر قوانين ناظر بر تحريم جمهوري اسلامي، انتقال پول به ايران احتياج به مجوز ويژه دولتي داشته است). در حقيقت همکاري اوپن سوسايتي با ايران، هم از سوي مقامات ايراني و هم از سوي مقامات آمريکايي به صورت قانوني بوده است و نه به صورت محرمانه.
آيا حجم مالي اين همکاري مشخص است؟
براي ما مشخص نيست. من مايلم از اوپن سوسايتي بخواهم براي اينکه موکل من را از زير بار اتهام سنگيني که به نا حق متوجه او کرده اند بيرون بياورد، صراحتاً اعلام بکند که چه مبلغي را با مجوز رسمي در ايران خرج کرده و به چه مصرفي رسانده است، و اين پول از چه طريق در ايران پخش شده است. من تصور مي کنم هيچ چيزي بهتر از شفافيت نمي تواند در اجراي عدالت موثر باشد. علتي ندارد که اوپن سوسايتي بخواهد چيزي را در اين ميان به اطلاع عموم نرساند.
منبع :روز

0 نظرات:

سمینار نقض بی پایان حقوق بشر در ایران

۱:۰۰ bamardum 0 نظر

محمد تهوری- واشنگتن پریزم
"چه باید کرد؟" این پرسش روز جمعه ٢۷ آوریل (۷ اردیبهشت) از سوی "دکتر استیو مارک" از اساتید و اعضای "کمیته حقوق بشر دانشگاه هاروارد" آمریکا، در سمیناری مطرح شد که در همین دانشگاه برگزار گردید. پرسش مذکور پس از ٣ ساعت بحث و تبادل نظر پیرامون نقض حقوق بشر در ایران، عنوان شد. سوألی که سالهاست پس از هر نشست و گفتگویی در مورد وضعیت این حقوق در ایران مطرح می شود، ولی پاسخی در خور نمی یابد.تعدادی از نمایندگان نهادهای بین المللی و سازمان های جهانی غیر دولتی فعال در زمینه حقوق بشر نیز، در این سمینار حضور داشتند. بنابراین، این استاد در واقع با طرح چنین پرسشی بیش از پیش نهادها و سازمان های مذکور را متوجه این نکته ساخت، که وقت آن رسیده تا برای پایان دادن به نقض حقوق بشر در ایران، اقدامی جمعی صورت گیرد.

نسخه آماده این استاد دانشگاه، توسل به کنوانسیون های بین المللی و اتحادیه ها و سازمانهای جهانی بود، که ایران به آنها ملحق شده است. او از این که ایران به شماری از کنوانسیون های بین المللی ملحق شده، به نیکی یاد کرد و گفت که این کنوانسیون ها از ضمانت اجرایی خوبی برای توقف نقض حقوق بشر برخوردارند. وی از کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون حقوق کودکان، کنوانسیون منع تبعیض آموزشی، اتحادیه بین المللی کارگران و ... به عنوان مجامعی نام برد، که ایران الحاق به آنها را امضاء کرده است. او گفت با طرح موارد نقض حقوق بشر در این مجامع، می توان از توانایی بالقوه آنها برای جلوگیری از تکرار نقض حقوق بشر در ایران استفاده کرد.او در عین حال گفت که افکار عمومی آمریکا به دریافت اخبار و تحلیل های بیشتر و واقعی نسبت به مسایل ایران، نیاز دارد. (چرا که در این صورت) سیاست خارجی امریکا مکلف می شود ضمن پیگیری مساله حقوق بشر در ایران، به گونه ای در مورد این کشورتصمیم گیری کند که اقداماتش به پیشرفت حقوق بشر در آن لطمه نزند.وی حمایت سازمان های بین المللی از جنبش های اجتماعی در ایران را، راه دیگری برای پیگیری و احیای حقوق بشردر این کشور برشمرد. او خاطر نشان کرد که به رغم محدودیت های بسیار، ویژگی های مثبتی در ایران وجود دارد. ویژگی هایی که می توان با استفاده صحیح از آنها، به پیشبرد حقوق بشر کمک کرد. مارک از حداقل امکان برای انتقال اخبار و تحلیل ها از طریق وبلاگ ها و تارنماها به داخل ایران، حداقلی از تعهد رسمی به مساله حقوق بشر از سوی حاکمیت، جامعه مدنی درگیر با مساله حقوق بشر -از جمله تشکل های کارگری، دانشجویی و زنان-، وجود برخی اصول مثبت در قانون اساسی، و عضویت ایران در برخی از کنوانسیون های بین المللی، به عنوان نقاط مثبت در ایران یاد کرد.وی درعین حال از تلفیق دین و سیاست، محدود بودن دایره امنیت ملی -به طوری که هر اقدامی مخل امنیت ملی تشخیص داده می شود-، و موارد مشابه در سیستم قضایی به عنوان برخی از نکات منفی یاد کرد. او ابراز امیدواری کرد که با تبلیغ و ترویج تفسیری از اسلام منطبق با حقوق بشر و دمکراسی، بتوان به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کرد.به گفته استیو مارک تمرکز روی حق انتشار آزاد مطالب و دیدگاه ها، سازگاری اسلام و حقوق بشر، و برخورداری از ضمانت اجرایی کنوانسیون های بین المللی، راه مناسبی برای پیشبرد دمکراسی در ایران است.
کمک وزارت خارجه امریکا، هدیه به دستگاه های امنیتی ایران برای برخورد با فعالان جامعه مدنی
در این سمینار که به ابتکار "دانشکده جان اف کندی" دانشگاه هاروارد برگزار شد، نمایندگان برخی از سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر نیز، به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداختند."هادی قائمی" نماینده "سازمان دیده بان حقوق بشر" در این نشست بود. وی از نسبت دادن اتهام جاسوسی به فعالان جامعه مدنی ایران، انتقاد کرد. او گفت که عادی سازی رابطه ایران و آمریکا، می تواند به روند فشار به فعالان جامعه مدنی ایران به اتهام جاسوسی برای دشمن پایان دهد.
وی عملکرد وزارت خارجه امریکا در اعلام اعطای کمک مالی به سازمان های غیر دولتی ایران را، هدیه امریکا به دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی برای برخورد با فعالان جنبش های اجتماعی ایران دانست.پیکان انتقاد دیگر قائمی، متوجه تنش هسته ای ایران و غرب بود. او گفت مساله فعالیت های هسته ای ایران آنقدر پررنگ شده، که دیگر نمی توان پیرامون مسائل دیگر سخن گفت. این در حالی است که جنبش های اجتماعی ایران، فعالانه کار خود را دنبال می کنند. او از جنبش زنان، حقوق دانان، کارگران، معلمان و دانشجویان به عنوان حرکت های پویا و فعال ایران نام برد، و گفت فشارها و تهدیدات دولت احمدی نژاد به انفعال ایرانیان منجر نشده و آنها با وجود فشارها به فعالیت ادامه می دهند. وی به جنبش زنان به عنوان فعالترین حرکت نگاه کرد، و گفت زنان بسیار موفق هستند. چراکه آنها اهداف عینی را مشخص کرده اند، و به دنبال هدف های انتزاعی نیستند. کما اینکه وقتی از ضرورت قوانین سخن گفتند، تلاش کردند تا قوانین مغایر با حقوق شان را پیدا کنند و برای تغییر آنها بکوشند.قائمی با اشاره به قتل کوشندگان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب، در مورد تغییر سیاست ها در دولت های مختلف سخن گفت. او اظهار داشت "در دولت هاشمی به علت تمرکز وی روی توسعه اقتصادی، دستگاه های امنیتی حذف دگر اندیشان را در دستور کار قرار دادند. ولی دولت خاتمی موفق به تغییر این رویه شد. به طوری که حتی با ترویج اندیشه تحمل مخالف، کوشید فضای مناسبی برای فعالیت جامعه مدنی ایران مهیا کند و در این راه، گام های مثبتی برداشته شد. ولی در ادامه، احمدی نژاد با سیاستی مخالف خط مشی خاتمی، کوشید جامعه مدنی را به انفعال بکشاند. اما هرگز در این کار موفق نبوده است."
منتقدان ساواک، همان راه را در پیش گرفته اند
"جاشوا روبینستین" نماینده "سازمان عفو بین الملل"، دیگر سخنران میزگرد سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر بود. او با یاد آوری فعالیت های سازمان متبوعش در دفاع از حقوق بشر در ایران، گفت: "این سازمان از سال ۱٩٦٠ (۱٣٣٩) موضوع حقوق بشر ایران را، در دستور کار دارد. در آن موقع ساواک اقدام به زندانی و شکنجه کردن سیاسیون می کرد، و این سازمان پیگیری های بسیاری را انجام داد."وی با اشاره به دریافت نامه ها و شکوائیه های زندانیان و مخالفان سیاسی زمان شاه از برخوردهای ساواک در موارد نقض حقوق بشر، تصریح کرد که متاسفانه این عده بعد از به قدرت رسیدن همان اقدامات ساواک را دردستور قرار دادند. با این تفاوت که این بار به نامه های ما در خصوص نقض حقوق بشر، پاسخی ندادند. این درحالی است که حتی آقای (آیت الله) خمینی نیز در دوره شاه، مواردی را به این سازمان ارجاع داد که ما پیگیری کردیم.این فعال حقوق بشر خاطرنشان کرد "متاسفانه برخورد ایران با اقلیت های قومی فاجعه بار بوده، و هر اعتراضی را با خشونت پاسخ گفته اند. آنها هنوز بر اجرای حکم اعدام و سنگسار اصرار دارند."او تلاش سازمان های بین المللی برای آزادی برخی زندانیان سیاسی را موثر دانست. وی در این پیوند گفت: "این تلاش ها و فشارها برای پایان دادن به نقض حقوق بشر ادامه دارد، و ما مطمئن هستیم که دولت ایران به شکایت های بین المللی حساس است و نمی تواند بی تفاوت باشد."روبینستین نیز همچون قائمی به انتقاد از اقدامات دولت امریکا پرداخت و گفت که، این سیاست ها نه تنها موثر نیست بلکه فعالان حقوق بشر درایران را بیشتر با مشکل مواجه می کند."دنی پوستل" نماینده "انجمن روزنامه نگاران" سومین سخنران این نشست بود. او به خاطره ای از اقدامات بین المللی برای آزادی دکتر رامین جهانبگلو اشاره کرد، که برای مدتی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. وی گفت: "ما برای آزادی رامین جهانبگلو نامه ای نوشتیم، و از تعدادی چهره های سرشناس امضاء جمع کردیم. ولی ماموران امنیتی ایران از این نامه بر علیه او استفاده کردند. آنها با نشان دادن این نامه به جهانبگلو، از ارتباط او با امضاءکنندگان سؤال کرده بودند. این اتفاق ما را به فکر فرو برد که آیا کار ما صحیح بود، یا اشتباه کرده بودیم. ما از بسیاری از روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان نیز حمایت کردیم. (ولی) مسأله حقوق بشر در ایران، بسیار حساس است." دنی پوستل در پایان با این سوال که "آیا هر حمایت بین المللی می تواند موثر باشد یا نه؟"، شرکت کنندگان را به چالش کشید.

0 نظرات:

چند خبر

۱:۲۸ bamardum 1 نظر

- گزارش ايران پرس نيوز از ورود ناوهای هواپيمابر آمريكا به خليج فارس

9 ناو هواپیمابر آمریکايی امروز بطور ناگهانی وارد آبهای خلیج فارس شدند. خبرها حاکیست شماری از جنگده بمب افکن های آمریکايی ساعاتی پیش در چهارچوب مانوری نظامی که از پیش اعلام نشده بود، بر فراز خلیج فارس در نزدیکی سواحل ایران به پرواز درآمدند. خبرگزاری فرانسه از تمرکز قوای نظامی بی سابقه آمریکا در خلیج فارس خبر داده است.

- محدوديت حقوق شهروندان، رفتار حکومت هاي غيردموکراتيک
روز: به دنبال لغو مراسم سالگرد تاسيس نهضت آزادي ايران، 275 تن از فعالين سياسي، اجتماعي، فرهنگي و دانشگاهي ايران با صدور بيانيه اي ضمن محکوم کردن اين عمل، آن را مغاير اصول اعلاميه حقوق بشرو "بسياري از اصول قانون اساسي که حاکميت براجراي آن تعهد دارد" خواندند.

- الشرق الاوسط: لاریجانی برای پنجمین بار استعفا کرد

روزنامه "الشرق الاوسط" چاپ لندن در شماره دوشنبه خود به قلم "عليرضا نوري زاده" نوشت ::"علي لاريجاني" دبيرشوراي عالي امنيت ملي و مسئول ارشد پرونده هسته اي جمهوری اسلامی براي پنجمين مرتبه درماه هاي اخير استعفای خود را به مقام رهبري داده و در متن استعفانامه خود دليل اين اقدام را حركات و اظهارات رئيس جمهوري وهمكاران وي عنوان كرده است . در واکنش به این خبر ،"عبدالرضا رحماني فضلي" قائم مقام دبير شوراي عالي امنيت ملي جمهوری اسلامی آن را تكذيب كرد. اين مقام روز دوشنبه در گفت‌وگو با خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی تصریح کرد كه اين خبر صحت ندارد و لاریجانی استعفا نکرده است

1 نظرات:

پاسخ دولت: پرونده سازي براي 226 معلم

۱:۱۷ bamardum 1 نظر

اسفنديار صفاري
همزمان با افزايش فشارهاي امنيتي بر فرهنگيان شرکت کننده در تجمعات اعتراضي چند ماه اخير، يک مقام مسئول خبر داد وزارت آموزش پرورش براي 226 تن از معلمان، تشکيل پرونده داده و در صدد برخورد با آنهاست.
تعدادي از معلماني که در تجمع 18 ارديبهشت بازداشت و روانه اوين شدند کماکان در بازداشت به سر مي برند و امروز نيز براساس احضار دادسراي انقلاب محمود بهشتي بازرس کانون صنفي معلمان بايد به دادگاه انقلاب مراجعه کند.حامد واعظ تقوي سخنگوي انجمن مستقل فرهنگيان نيز به گفته همکارانش از روز شنبه ناپديد شده و تاکنون خبري از وي در دست نيست.
انتقام گيري وزير از فرهنگيان
يک هفته پس از ناکام ماندن استيضاح محمود فرشيدي وزير آموزش و پرورش، وي و همفکرانش خط و نشان کشيدن براي فرهنگيان معترض را آغاز کرده اند. در همين ارتباط مديركل دفتر هماهنگي هيأت‌هاي رسيدگي به تخلفات اداري وزارت آموزش و پرورش ديروز گفت: "حدود 226 پرونده در كل كشور در ارتباط با تجمعات اخير معلمان تشكيل شده‏‏ است".
فتاح ختار، در حاشيه نشست منطقه‌اي هيأت‌هاي بدوي رسيدگي به تخلفات اداري كاركنان آموزش و پرورش در مشهد به خبرنگاران گفت: "با همكاري رؤساي سازمان‌هاي آموزش و پرورش استانها، همچنين تعداد بسيار محدودي كه شايد كمتر از40 نفر در سطح كشور باشند، به استناد ماده 13 قانون رسيدگي به تخلفات اداري، درارتباط با تجمعات اخير برخورد مديريتي صورت گرفت".
وي در خصوص نوع برخورد مديريتي گفت: "اين افراد به مدت 3 ماه، آماده به خدمت شدند كه در مدت اين سه ماه به پرونده‌هاي آنان رسيدگي مي‌شود".
فتاح ختار درخصوص حداقل و حداكثر مجازات درنظر گرفته شده، براي معلمان شرکت کننده در تجمعات صنفي از انفصال دائم نيز خبر داد و گفت: "به استناد ماده 9 قانون تخلفات اداري براي فرد متخلف درمجموعه نظام اداري دولت مي‌توان مجازات‌هايي از سبك‌ترين آن بدون درج در پرونده تا انفصال كامل از خدمات دولتي صادر كرد".
اين مقام وزارت آموزش و پرورش افزود: "دايره مجازات اين افراد طيف وسيعي را شامل مي‌شود و علت عدم درج در پرونده نيز به اين خاطر است كه در روند ارتقاي شغلي فرد تأثير منفي نداشته باشد، البته به شرط اينكه حكم انفصال از خدمات دولتي براي وي صادر نشود".
به گفته وي تاکنون مقدمات اوليه رسيدگي‌ها "تقريبا" انجام شده اما هنوز رأي قطعي صادر نشده است: "با توجه به اينكه رسيدگي به پرونده، مراحل خاص ابلاغ اتهام، تشكيل پرونده و دفاع متهم را دارد، صدور راي قطعي به طول مي‌انجامد".
وي که يک هفته پس از جستن وزير آموزش و پرورش از استيضاح سخن مي گفت، به خبرنگاران گفت که قبل از استيضاح نيز اين وزارتخانه قصد داشت با معلمان شرکت کننده در تجمعات صنفي برخورد کند اما مدعي شد که به خاطر هفته معلم "صحيح نبود با متخلفان در اين هفته برخورد شود و خاطره تلخي در اذهان آنها باقي بماند؛ لذا پيگيري‌ها با كمي تاخير مواجه شد".
اين مقام وزارت آموزش و پرورش در عين حال فرهنگيان شرکت کننده در تجمعات صنفي را تهديد هم کرد:"بايد مسببان اصلي اين قضايا را شناسايي و با افرادي كه مخل نظم اجتماعي هستند، قاطعانه برخورد كرد".وي از فرهنگيان معترض با عنوان "متهم" سخن گفت و افزود: "برخورد با متهمان بر اساس ماده 12 و 13 قانون تخلفات اداري صورت گرفته و رسيدگي به اين تخلفات، از اختيارات وزير آموزش و پرورش و معاونان وي است".
برخورد امنيتي با معلمان
به موازات پرونده سازي اداري براي 226 تن از فرهنگيان، فشار نهادهاي امنيتي بر معلمان نيز کماکان ادامه دارد.روز چهارشنبه 2 خرداد 86، محمود بهشتي لنگرودي، بازرس کانون صنفي معلمان تهران براساس احضار دادگاه انقلاب بايد به معاونت امنيتي دادسراي انقلاب مراجعه کند.
کانون صنفي معلمان ايران از محمود بهشتي به عنوان معلمي نامبرده که بارها بخاطر دفاع از حقوق آموزش و پرورش احضار، تهديد و زنداني شده است.وي روز ۲۳ اسفند 85 همراه شمار بسياري از معلمان دستگير و راهي بند ۲۰۹ زندان اوين شد و نوروز را نيز در سلول انفرادي به سر برد. او پس از 16 روز بازداشت با وثيقه 30 ميليون توماني آزاد شد.
نيروي انتظامي روز 18 ارديبهشت نيز با حمله به تجمع معلمان در ميدان بهارستان و برخورد خشونت آميز با تجمع کنندگان ۲۲ نفر از معلمين را بازداشت کرد. اکبر رئيس زاده دبير منطقه ۲ تهران، مصطفي قهرماني گل دبير منطقه ۱۲ تهران، منصور عبدالحميدي دبير منطقه ۹ تهران، يوسف غلامرضايي دبير منطقه ۴ تهران، اکبر اکبري دبير منطقه ۴ تهران، احمد قنبري دبير منطقه ۴ تهران، سعيد تديني دبير منطقه ۱۳ تهران، رضا عبدي دبير منطقه ۱۸ تهران، اسماعيل رسولخاني دبير ناحيه ۲ رباط کريم، منصور ميرزايي دبير يزد، مجتبي ابطحي دبير خميني شهر اصفهان، همت شعباني دبير کرمانشاه، غلامرضا شيرواني دبير فلاورجان، عباس موسوي دبير ساري، و 5 معلم زن از جمله ثريا دارابي، طيبه ميرزايي و صفري از جمله معلماني بودند که در اين روز بازداشت و روانه بند 209 شدند.
در همان روز در مشهد نيز ماموران دو فرهنگي ديگر به نام هاي نجف آبادي و رجبي را بازداشت کردند.از ميان معلمان بازداشت شده تعدادي با قرار وثيقه آزاد شدند اما کانون صنفي معلمان خبر داده که 15 تن از معلمان بازداشتي همچنان در بند 7 زندان اوين به سر مي برند و به دليل صدور وثيقه هاي سنگين 40 تا 200 ميليوني امکان آزادي آنان سلب شده است.
يک معلم ناپديد شد
روز سه شنبه خبر ديگري نيز از سرکوب فرهنگيان انتشار يافت. تشکل هاي صنفي معلمان خبر دادند که حامد واعظ تقوي، سخنگوي انجمن مستقل فرهنگيان از روز شنبه 20 فروردين ناپديد شده و علي رغم مراجعات خانواده وي به ستاد خبري وزارت اطلاعات و زندان اوين خبري از وي بدست نيامده است. نزديکان اين فعال صنفي احتمال مي دهند که وي به بند 209 زندان اوين منتقل شده باشد.وي يکي از شرکت کنندگان در اعتراض معلمان در مقابل مجلس شوراي اسلامي بود

1 نظرات:

حكومت از پايين

۱:۰۳ bamardum 0 نظر

نوشته اي که مي خوانيد، متن ويرايش شده دست نوشته اي است از زنده ياد مهندس مهدي بازرگان که «براي نخستين بار» منتشر مي شود. اين مطلب، در تيرماه 1335 نوشته شده و در اختيار دکتر احمد صدرحاج سيدجوادي قرار داشته است. ارزش و ويژگي اين نوشتار، به ويژه با توجه به شرايطي که نگاشته شده است (سال هاي سخت پس از کودتاي 28 مرداد 1332) دوچندان مي شود. به ويژه از آن جهت که اين متن در روز هايي نگاشته شد که بازرگان تجارب مشروطه و نهضت ملي را مورد ارزيابي قرار داده است. اين مقاله همچنين به وضوح نشان دهنده توجه نسلي از روشنفکران ايران به عرصه عمومي و جامعه مدني، در عين تعامل آنان با قدرت و رويکرد انتقادي ايشان به اوضاع اجتماعي- سياسي است.
همگي شنيده ايم و خوانده ايم و فهميده ايم که حکومت دموکراسي، يعني حکومت مردم بر مردم، بهترين شکل حکومت و شايد تنها صورت قابل قبول آن است. اين طرز حکومت است که بهتر مي تواند ضامن استقلال مملکت و موجب اصلاح و سعادت و ترقي ملت باشد. در منطق اديان و اسلام نيز، هميشه حکومت هاي خودسرانه و تسلط جابرانه سلاطين بر خلق خدا مردود بوده، ملک و حکم از آن خدا گفته شده، امر به قسط و عدالت و مساوات و حق شده است و به حکم «ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعضي لفسدت الارض»، دفع ظالمين و غاصبين به دوش خود مردم واگذار شده، قيام انبيا غالباً توأم و گاهي به منظور مبارزه با خودخواهي ها و سرکش ها و فرعون ها بوده است که تملک و تحکم بر اهل زمين را به حدود خدايي مي رسانند و برتري جويي و فساد در زمين به مصداق «تلک الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا في الأرض ولا فساداً» محکوم و مانع رستگاري اعلام شده است.بنابراين از هر جهت که نگاه کنيم چاره اي و راهي براي اصلاح حکومت و سياست جز استقرار دموکراسي و تأمين آزادي نمي بينيم و خواسته هاي مردم را در سايه چنين حکومتي بايد جست وجو کرد. حکومت مردم بر مردم که لازمه آن در دست گرفتن حکومت به وسيله ملت و متصرف شدن دولت و قدرت است از دو راه مي تواند تامين شود؛ از بالا يا از پايين؛ به عبارت ديگر، از خارج يا از داخل.تعريف حکومت از بالا يا از خارج، آن است که مقامات اساسي و موثر اوليه مملکت از طرف افراد و قواي ملت احراز شود (مانند سلطنت، نخست وزيري، وزارت، وکالت، رياست هاي عاليه، فرماندهي قشون، رياست بانک و غيره)، و بعد با در دست داشتن پست هاي بالا، اعمال نفوذ روي پست هاي پايين و کليه شئون و امور کشور به عمل آيد و بدين طريق، استقلال و حيثيت و مملکت حفظ شود.طريقه دوم- که بعداً توضيح بيشتري در زمينه آن داده خواهد شد- اين است که تصرف از جزييات امور و آحاد عناصر کارها که به دست تک تک افراد ملت گردانده مي شود شروع گردد. وقتي پست ها و کارهاي کوچک مملکت، بر طبق برنامه منظم مرتبط، در دست ملت قرار گرفت اولاً صف مقاومت محکم نفوذناپذير در برابر هيات حاکمه غاصب تشکيل خواهد شد و ثانياً تصرف عمومي کلي، به طور يکجا و طبيعي عملي مي گردد. غالب مردم و مصلحين و رهبران و احزاب شق اول را که به نظر سريع تر و مستقيم تر و مؤثرتر مي آيد در نظر گرفته اند و هدف خود را احراز قدرت از طريق نفوذ در مجلس و دولت قرار داده اند. شايد بتوان گفت از صدر مشروطيت به اين طرف، هر نهضت و اقدامي در ايران شده، تنها در اين جهت بوده. البته احزاب اروپا و امريکا نيز از همين راه عمل مي کنند ولي در آنجا مرحله مقدماتي اساسي و زمينه ملي قبلاً تأمين شده، در صورتي که در ايران مختصري هم که در قديم بوده، تضعيف گرديده است.به نتيجه نرسيدن اين اقدامات در ايران، علل زيادي داشته و دارد اگر گاه گاهي روي تصادفات روزگار و تعارض هاي سياست هاي خارج يا داخل، مردم تکاني خورده و ارکان دستگاه هاي حاکمه را تکان داده اند، عامل ديگري که همان علت دوم است، عرض اندام کرده به زودي موفقيت را منجر به شکست و حرارت و اميد ملت را براي مدت درازي مبدل به ترس و يأس کرده است. اين علت و عامل مهم عدم آمادگي و ضعف لياقت مردم است که در کليه جنبه هاي فکري، اداري، اقتصادي، اجتماعي و اخلاقي بارز مي باشد.دو شاهد مثال زنده، موضوع را روشن خواهد کرد؛ يکي انقلاب مشروطيت و ديگر نهضت ملي اخير ايران؛ در هر دو مورد ملت فداکاري و حميت کرد، موفق هم شد ولي به زودي با وضع بدتري مواجه گرديد. در صدر مشروطيت به طوري که مي دانيم پس از دو بار برانداختن استبداد و مستقر کردن مجلس، چون هيچ گونه تدارک فکري و مخصوصاً اجتماعي و اداري در ميان مردم نشده و توده ملت و رهبران مشروطيت در مکتب دموکراسي و تمدن امروزي، عامي و ناشي بودند و خود به اين امر وقوف و اقرار داشتند، روي صداقت و خلوص نيت، زمام امور و اختيار و نمايندگي خود را به دست يک عده فرنگ ديده به ظاهر باسواد دادند. به کساني که اکثر آنها همان اعيان و اشراف زاده ها يعني سلطنه ها و دوله ها و تجاره ها و توليه هاي نازپرورده دربار قاجاري و دست چين شده هاي هيات حاکمه قديم بودند. تقريباً همگي نادرست يا ناتوان و متعلق به طبقه پوسيده فاسدشده بودند؛ کوچک ترين شباهت و سنخيت با توده رنج ديده کارکشته تشنه آزادي که انقلاب مشروطيت را به دوش کشيده بودند نداشته و کمترين صلاحيت و حقانيت را براي دفاع از حقوق ملت و احراز حکومت و دموکراسي حائز نبودند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد که تمام پست ها و مقامات پس از يکي دو دست گشتن و يا چند تغيير عنوان و لباس، مجدداً در دست همان رجال درباري استبداد و امثال و اعقاب آنها افتاد. با ظاهر قانوني همان مظالم و مفاسد به وجه شديدتر و عمومي تر رايج گرديد.تجربه دوم و شايد مثال تازه تر، نهضت ملي اخير که توأم با پيروزي درخشان ملي شدن نفت و حکومت ملي سه ساله دکتر مصدق است، مي باشد. در اين مورد مي توان گفت که ملت و تعداد زيادي از جوانان برخاسته از خانواده هاي کاسب و کارگر تشخيص فکري و علمي و اداري نسبتاً کافي پيدا کرده وارد مجلس و دولت شده بودند، اما متأسفانه تشخيص واقعي و رشد اخلاقي مناسب با زندگي اجتماعي نيافته، تربيت و تمرين همکاري را که شرط اساسي و دموکراسي است فاقد بودند. کج سليقگي، تکروي، اصرار بر اعمال عقيده شخصي، جاه طلبي، اغراض شخصي و معايب ديگري که فروع و محصولات خودخواهي و منافي با دموکراسي است به وجه بسيار زننده اي از ابتدا جلوه گري کرد. صفوف رهبري يکي بعد از ديگري در بحبوحه شدت مبارزه و ضرورت اتحاد و همبستگي پاره شد. هر کس به سي خود مي رفت و علم مخالفت برمي افراشت... حريف بدون آنکه زحمت و انتظار زيادي کشيده باشد، شاهد پيروزي را با لبخند دعوت در آغوش کشيد و وقتي در 28 مرداد غ1332ف با تمام ترس و لرز شبيخون به خيمه هاي خواب رفته ملت زد، سنگرها را خالي ديد، چرا؟ براي اينکه ملت به همان صورت متشتت و متفرق، مسلوب الاختيار سابق بود. دموکراسي نه در بالا، در جبهه ملي و نه در پايين، ميان طبقات مردم ريشه ندوانده و حتي فهميده نشده بود. مردم در دست خود مشاغل و مواضعي نداشتند و بازار که قديمي ترين و ريشه دارترين قلعه مقاومت ملي است نتوانست بيش از چهار، پنج روز اعتصاب و اعتراض را ادامه دهد. احتياج به آب و نان و اسارت در دست دولت، او را وادار به تسليم نمود.به احتمال قريب به يقين، اگر تحريکات مخالفين و کودتاي 28 مرداد غ1332ف هم پيش نمي آمد، رژيم نوجوان ملي ما دير يا زود، بر سر اختلافات و اغراض متصديان و بيکارگي و پرتوقعي مردم، خود به خود متلاشي مي گرديد،***چه خوب بود اگر اين حقيقت را مردم ايران و حتي خود ما که نام مان را مليون گذارده ايم مي فهميديم و معتقد مي شديم که دموکراسي يک لفظ يا يک روپوش يا تابلو نيست که تا بر سر چيزي يا جايي زدند از حالت و خواص قديم به وضع جديد درآيد. اگر تمام مردم مملکت در يک رفراندوم آزاد طبيعي جمع شده تومارها امضا کنند که ما طرفدار دموکراسي و آزادي هستيم باز هم تا واقعاً و عملاً عوض نشده باشند آن حکومت و مملکت، دموکراسي نخواهد شد. دموکراسي در جنبه اخلاقي و اجتماعي آن يعني اينکه مردم حقيقتاً به يکديگر علاقه و احترام داشته براي سايرين از صميم قلب حق نظر و آزادي و مخصوصاً ارزش قائل باشند، و به اين نکته وقوف يافته باشند که تا همفکري و همکاري عمومي نباشد و افراد دست از خودبيني و خودخواهي برندارند موفقيتي نصيب اجتماع و افتخاري نصيب شخص نخواهد شد. اين از جنبه اخلاقي و اجتماعي مساله بود که بسيار دقيق و عميق است و مع ذالک کافي نيست. از جنبه عملي و اداري يعني اينکه هر کس سهيم و مسوول و مشغول به وظايف باشد و تنها مملکت و دولت نباشد که يک واحد دموکراسي تشکيل داده چشم و دست همه به سوي اوامر و الطاف او دراز باشد، بلکه هر قسمت و هر جزيي از کشور، به نوبه خود تکرار و مظهري از تشکيلات دموکراسي بوده ولايات و شهرها براي خود واحدهاي دموکراتيک تشکيل دهند و در شهرها، هر محله و هر صنف و هر دسته و هر اداره و موسسه، باز به دست مردم آن قسمت با روح همفکري و همکاري و خدمتگزاري بر اساس آزادي و احترام و انضباط اداره شود. چنين اجتماعي يک اجتماع صددرصد دموکراتيک و يک توده پيوسته مستحکم مغزداري خواهد بود که پاينده و زاينده خواهد شد. اجتماعات دموکراسي اروپا و امريکا تا اندازه اي اين طور است.چون در ايران، مردم به اين مطلب توجه و تأمل نکرده يا کم توجه مي کنند و در هر حال حوصله و حميت فکر اساسي و کار حسابي را نداريم، هميشه از روي عجله و هوس تقليدمآبانه خواسته ايم خلع يد را با عوض کردن تابلو انجام دهيم و کاري به داخله و پايه و ريشه کار نداشته باشيم؛ طبيعي است که بايد شکست خورده باشيم.***حال بياييم تاکتيک را عوض کنيم و کار را از يک آمادگي عميق و تدارک و تمرين قبلي شروع نماييم؛ دموکراسي را از داخل ايجاد نماييم و حکومت را از پايين تعريف کنيم. در دنيا هم دموکراسي و حکومت هاي ملي همين طور درست شده است. در يونان و روم که پدران تمدن مغرب زمين و پايه گذاران حکومت هاي ملي مي باشند، مردم قبلاً در محيط خانواده و قبيله و دهکده و مدينه مسووليت مشترک و همکاري و انضباط اجتماعي داشته، ورزش هاي بدني و مشق هاي نظامي و تشريفات مذهبي و حتي غذا خوردن ها را به طور دسته جمعي انجام مي دادند؛ در کارهاي خانوادگي و شهري و جنگي و کشوري، به مباحثه و مشاوره و اخذ رأي مي پرداختند و نمايندگاني برمي گزيدند. و بعد، نتيجه اين آرا و زبده اين نمايندگان بودند که مجالس مهم تر را تشکيل داده به سنا مي رفتند يا کنسول و سردار و رئيس جمهور مي شدند. دموکراسي از پايين و از داخل ملت درست شد نه از بالا.در ايران البته جريان برعکس بوده است؛ دزد سرگردنه يا قلدر محله اي مي آمده، کوه و کمري را اشغال مي کرده، از آنجا به دهات و آبادي هاي زيردست مي تاخته خلق کثيري را بي آب و نان و بي مال و جان مي کرده، عده قليلي را به لفت و ليس مي رسانده آنچه را مي برد و مي خورد که خورده بود، آنچه مي ماند مالک اش مي شد. آنها را که کوبيده و کشته بود، که کشته بود آنها که مي ماندند غلام و رعيت و خدمتگزار او مي شدند؛ دست آخر يک لقب سالارالممالک، اميرالسلطنه، قوام الدين روي خود مي گذاشت، اگر رعيت بيشتر يا اعقاب باعرضه تر مي داشت و قلمرو وسيع تري را چپاول و کشتار غمي کردف يا با دسيسه و خيانت تحت ملکيت و رقيت در مي آورد، شاه سرسلسله مي شد. آن وقت همين که به نوکران خود يعني به رعاياي کشور، مثل ته سفره اي که جلوي سگ مي انداختند، لقمه نان و جل و پلاسي مي داد، سلطان رعيت پرور دادگستر مي گرديد،اگر راست مي گوييم و مي خواهيم وضع عوض شود، بايد ترتيب و تربيت از درون و از زير عوض شود. ملت ايران، ملت نفهم و خيلي جاهل و بي سواد نبوده است که حالا بگوييم اگر او را روشن کنيم و به سياست بين الملل آگاهش سازيم، از حقوق خود دفاع خواهد کرد. غالب مردم صرفه و صلاح شان را در تظاهر به ندانستن و نفهميدن مي بينند تا عذري براي بندگي کردن بتراشند اگر آماده ايم دست از گدايي و طفيلي گري و مفت خوري برداشته، اخلاقاً و فکراً احراز استقلال حيثيت و عزت نفس نماييم و خود کفيل کارهاي خود شده، هر روز صبح بر در ارباب بي مروت دنيا ننشينيم که خواجه کي به در آيد، حکومت و دولت مان هم خود به خود درست خواهد شد.الان جريان کارها در مملکت طوري است که مانند مزارعي که با نهرهاي فرعي کوچک از نهرهاي اصلي و بالاخره از قنات و مظهر واحدي مشروب مي شوند، اداره و اختيار امور ما نيز تماماً از دو جهت سرچشمه مي گيرد؛ مدارس ما به وسيله مدير و ناظمي اداره مي شود که فرهنگ محلي مامور مي نمايد و رئيس فرهنگ محل را مدير کل فرهنگ شهرستان ها تعيين و کنترل مي کند، و مدير کل فرهنگ شهرستان ها آلت بلااراده وزير فرهنگ است، و وزير فرهنگ، وزير دولت و نوکر شاه است؛ بيمارستان هاي ما همين طور، از مدير و طبيب و پرستار منتهي به وزير بهداري و رئيس دولت مي شوند؛ نانوايي ها آرد را از دولت مي گيرند؛ دهات ما که سابقاً واحدهاي مستقل را تشکيل مي داد (و البته چون در آنجا هم باز افراد ايراني و با خلق و خوي ايراني با روحيات فردي و خودخواهي زندگي مي کردند براي خود ارباب و رژيم استبدادي داشت) به وسيله مامورين دولت سمپاشي و آبياري و کمک عمراني مي شود؛ بازاريان از خود مراکز اطلاعات و منابع اقتصاد و اتاق بازرگاني و اختياري نداشته؛ تجار مانند موم در دست بانک هاي دولتي و دولت مي باشند. خلاصه آنکه آب و نان و دوا و سواد و همه چيز ما در دست دولت است و تمام شئون و امور کشور به طور مستقيم يا غيرمستقيم آويخته به نقطه واحدي است؛ البته به اين ترتيب ديدن کدخدا و چاپيدن ده خيلي آسان است.مگر آنکه تربيت و ترتيب را عوض کنيم. يعني دولت براي ملت کار کند. البته تا تربيت عوض نشود، ترتيب عوض نخواهد شد. تربيت چگونه عوض مي شود؟ با حرف؟ خير، با عمل،با تعليم و تلقين؟ خير، با تمرين،بياييم تمرين دموکراسي و تربيت اجتماعي بنماييم. به قدر کافي راجع به مضار خودخواهي و جاه طلبي و ساير ذمائم اخلاقي گفته اند و نوشته اند. اصول تعليم و تربيت امروزي ديگر روي عمل و تمرين رفته است.در داخله خودمان، بدون آنکه داعيه هاي بزرگي داشته باشيم، همان کارهايي را که به طور انفرادي مي کرديم و مي کنيم ، به طور دسته جمعي و تحت اراده خودمان انجام دهيم؛ اجتماعات و باشگاه ها و انجمن ها و اتحاديه هايي تشکيل دهيم که؛? نمازمان را همان طورکه دستور داده اند عوض فرادي، به جماعت بخوانيم و اين جماعات را مطلع و مرتبط با يکديگر و عامل و مؤثر و مفيد بنماييم.? ورزش و گردش مان را در باشگاه ها و دسته هايي که خودمان تاسيس مي کنيم، به همراهي دوستان انجام دهيم.? مطالعه ها و مذاکره هاي ادبي يا ذوقي، صنفي، فني و غيره را در انجمن ها و کتابخانه ها و قرائت خانه هاي خودمان به پا داريم.? تفريحات و ملاقات ها را در باشگاه هاي ساده سالم محلي يا اداري و صنفي و دوستانه برگزار کنيم. ? بچه هايمان را به عوض آنکه با هزار منت و زحمت در مدارس دولتي بي نظم و بي معلم و خراب جا کنيم، در کلاس ها و دبستان هايي که با مختصر همت و خرج خودمان درست خواهيم کرد، درس بدهيم. وزارت فرهنگ نه تنها مانع نخواهد شد بلکه کمک هم خواهد کرد.? چرا در هر محل و هر جمعيت درمانگاه ها و بيمارستان هاي ملي نسازيم که اختيار و اداره اش به دست مردم باشد؟? چرا مردم يک کوچه يا يک محله و دهکده، دائماً در انتظار و التماس شهردار و رئيس کشاورزي و غيره باشند که کوچه آنها را آسفالت و قنات شان را احداث نمايد و خودشان پول نگذارند و آب و برق و آسفالت و ساير احتياجات را تامين ننمايند؟? چرا براي جوانان و درس خوانده هاي ما تنها راه اميد و نان و آب، کارمندي باشد و خودشان يا اولياشان شرکت هاي توليدي و تعاوني و غيره و بنگاه هاي کاريابي و کارسازي درست نکنند؟در اين رديف، خيلي مي شود نمونه و مثال آورد. نمونه ها و راه هايي براي تمرين همکاري و تربيت اجتماعي که به مانع و محظور داخلي و خارجي مهمي بر نخواهد خورد، بسيار است و علاوه بر تمرين و تدارک دموکراسي، نه تنها آب و نان و بهداشت و تفريح و تعليم و تربيت را براي مردم تامين خواهد کرد، بلکه در داخل اين محيط سست رقيق که توده ملت نام دارد، رفته رفته ملت را به صورت توده منعقد همبسته همشکل، در خواهد آورد .***انجام چنين برنامه اي البته خيلي عشق و حوصله و پشتکار و همکاري و مداومت لازم دارد؛ ولي چون تنها برنامه اي است که در هر حال و در هر صورت بايد از آنجا شروع کرد و بايد به آن دست زد. طبيعي است که امروز روحيه و عقيده مردم چندان سازگار با چنين اعمالي نمي باشد و اگر مي گوييم اين برنامه از ناحيه دولت و سياست خارجي به مخالفت و ممانعت موثر بر نخواهد خورد، از ناحيه خود مردم مواجه با عدم رغبت و مشکلات و مخالفت هاي زياد خواهد شد. مخالف عمده، همان روح خودخواهي و نادرستي عمومي است که تا به حال هسته اين قبيل اقدامات را عقيم گذاشته و مانع ادامه و توفيق شرکت ها و موسسات عمومي گرديده است. آن روزي که مملکت صاحب يک عده مردم تربيت يافته محکم مطمئن گردد، ولو محدود باشند، مصداق «کم من فئه قليله غلبت فئه کثيره باذن الله» تحقق خواهد يافت و ما به آرزوي مان، ولو در گور خواهيم رسيد،***بياييم در راه يک برنامه مقدس مطمئن، ولي مشکل، پرافتخار قدم برداريم؛ وجدان خود و خداي خود را خوشحال و خشنود سازيم. راه طولاني و پرمرارت است ولي دوري و خار راه دوست، از شهد و عسل شيرين تر است، ما پيش قدم شويم، همقدم خواهيم يافت.***بنابراين پيشنهاد مي شود به کليه دوستان و حوزه ها درصدد تشکيل و ترتيب باشگاه ها و مجلس ها و انجمن ها و کانون ها و شرکت ها و موسسات خيريه و فرهنگي و بهداري و تعاوني و تجاري و ديني برآيند. هر محفلي و هر مجلسي که در اين مملکت در هر جا و به دست هر کس تشکيل شود و جمعي در آن براي همکاري مفيد در آن حضور يابند مکتبي براي تربيت اجتماعي ما خواهد بود. البته هر قدر مجامع به دنبال هدف هاي حق و صلاح باشد و روح همکاري و همزيستي در سايه مقاصد خيرخواهي و وظايف حياتي تشکيل شود، به لحاظ تربيت و تاثير بهتر خواهد بود. ما در عين حال تاسيس کننده، تاييد کننده و آرزو کننده آنها باشيم .
ان يدالله مع الجماعه
تهران- تيرماه 1335
*بخش هايي از اين مقاله حذف شده است.

0 نظرات:

از برخورد با اوباش، تا زدن دختران

۱:۴۰ bamardum 0 نظر



برخورد جنجالي نيروهاي انتظامي در ميدان هفت تير
انتشار عکس ها وفيلم هاي ويدئويي تکان دهنده از برخورد نيروهاي انتظامي مجري
طرح امنيت اجتماعي وبرخورد با آنچه بدحجابي مي نامند در حالي ادامه دارد که يکي ازواحد هاي شوراي امنيت ملي با ارسال نامه اي به روزنامه ها، آنان را انتقاد به طرح موسوم به امنيت اجتماعي منع کرده است.
به اين ترتيب، انتقاد کردن يا بررسي زواياي طرحي که هم اکنون نگراني بسياري از زنان را درهنگام عبوردر مکان هاي پرتردد شهر مضاعف کرده است، ازدسترس مطبوعات به دور خواهند ماند. طي روزهاي گذشته چند فيلم کوتاه تلفن همراه در مورد زني درحال کشيده شدن روي زمين يا لگد زدن مامورين به يک دختر، همراه با عکسي شده است که کانون زنان ايراني از چهره خون آلود دختري که بعداز تذکر نيروهاي انتظامي درميدان هفتم تير مورد حمله آنان قرارگرفته بود، منشتر کرده است. فيلم ها وعکس هايي که با تلفن هاي همراه گرفته شده اند، طي هفته هاي گذشته با قرارداده شدن روي وب سايت هايي مانند يوتوب و وب لاگ هاي متعدد، انتشار گسترده اي پيدا کرده اند. به گونه اي که گزارش چند هفته پيش بي بي سي از تهران، فرانسيس هريسون گزارشگر اين شبکه درتهران با يکي ازاين ويدئوهاي تکان دهنده آغاز مي شود.
سايت کانون زنان ايران که به مطالب حوزه زنان مي پردازد درخصوص درگيري ميدان هفت تير نوشته است: "صبح و عصر(يکشنبه) در پي اجراي طرح مبارزه با بدحجابي تعدادي از ماموران وي‍ژه اين طرح با دختران جوان درگير شدند. به گفته شاهدان عيني، ماموران سعي در دستگيري و بازداشت اين زنان داشتند و با مقاومت آنان چند تن از مردان حاضر در ميدان هفت تير نيز با ماموران به بحث پرداختند."
يكي از مغازه داران ميدان هفت تير به کانون زنان ايران گفته است: "ماموران زن به سه دختر25 تا 30 ساله در باره حجابشان تذكر دادند، اما اين تذكر با لحن تندي انجام گرفت كه باعث برانگيختن واكنش آنها شد."يك پليس زن سعي داشت با كشيدن دست يكي از دختران سعي در سوار كردن او به ماشين داشته باشد، اما او حاضر به سوار شدن نبود. مامور مرد هم با پاي خود به ساق پاي زن جوان زد. اين ماجرا باعث دخالت مردم شد. اين سه زن سرانجام توسط حاضران در ميدان هفت تير از صحنه خارج شدند و با يك ماشين سمند از صحنه دور شدند.
آنها در حالي سوار ماشين شدند كه لباس هايشان در جريان درگيري پاره شده بود و ديگر حجابي بر سر نداشتند. يكي از رانندگان تاكسي خطي نيز در باره درگيري صبح ديروز در ميدان هفت تير به "کانون زنان ايران" گفته است: "امروز صبح هم ماموران با رفتار تندي دختر جواني را به دليل بدحجابي كشان كشان سوار خودرو نيروي انتظامي كردند و با خود بردند. فرياد هاي اين دختر جوان اعتراض هاي مردم را نيز برانگيخت."
به گفته او در درگيري بعد از ظهرميان مردم و پليس مادر و دختري كه از سوي ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند در حالي كه صورت خونيشان را به ماموران پليس نشان مي دادند در اعتراض به اين نوع برخورد روسري خود را از سر برداشتند." گفته مي شود اين مادر و دختر با موبايلشان مشغول فيلم برداري از برخورد خشن پليس با زنان بودند
منبع: روز

0 نظرات:

گزارش به ملت ايران

۰:۳۵ bamardum 1 نظر

هم‌ميهنان گرامي!
همان‌گونه كه آگاهي داريد، جمعيت نهضت آزادي ايران، با تأسي به آيه شريفه‌ي « ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم » و « به حكم مبادي عاليه دين مبين اسلام و اعلاميه جهاني حقوق بشر و به منظور صيانت از حقوق ملت، لزوم آزادي تشكيل اجتماعات ملي و تامين واقعي عدالت اجتماعي و لزوم تحقق حاكميت ملي و بالاخره نظر به اين حق مسلم كه پيشرفت هيچ نهضتي و بقاي هيچ قومي بدون فعاليت و فداكاري و تقواي فردي و اجتماعي امكان‌پذير نيست »1 ، در بيست و هفتم ارديبهشت سال هزار و سيصد و چهل خورشيدي در منزل شخصي آقاي صادق فيروز آبادي بر مبنا و ماهيت اسلامي، ايراني و مصدقي اعلام موجوديت كرد.
برخي از اصول مرام و هدف نهضت، در مرامنامه‌اي كه در همان تاريخ و همان مكان تصويب ‌شد، از اين قرار است:

اصل اول:

1ـ احياء حقوق اساسي ملت ايران با استقرار حكومت قانون بمنظور تعيين حدود «اختيارات» و «مسووليتها»ي قواي مختلف مملكت و براي تأمين حكومت مردم بر مردم.
2ـ تفويض قدرت ملي و قانوني حكومت به افرادي كه صلاحيت رهبري سياست مملكت را در دنياي مترقي امروز و در رديف كشورهاي بيدار جهان داشته باشند.

اصل دوم:

1ـ ترويج اصول اخلاقي و اجتماعي و سياسي بر اساس مبادي دين مبين اسلام با توجه به مقتضيات سياسي و فرهنگي عصر حاضر.
2ـ تشويق اصل (درستي و تقوي) و مبارزه شديد بر عليه منهيات و اعتيادات و انتشارات مضره.
3ـ از بين بردن عوامل نادرستي و فساد خصوصا مظاهر اتكاي به خارجي و طرد جميع عناصري كه سد راه فعاليتهاي موثر و اصيل و سريع اصلاحي هستند يا موجبات تضعيف شخصيت فردي و اجتماعي ايراني را فراهم مي‌سازند.
4- مبارزه برعليه دشمنان سلامت جسمي وفكري وروحي مردم يعني غلبه بر «ترس» و «ياس» و «جهل» و «عقب ماندگي» و« نفاق»
اصل سوم:

آماده كردن تدريجي و اصولي مردم براي شركت در اداره امور عمومي و همچنين براي حسن استفاده از دمكراسي و استيفاي حقوق ملي.
اصل چهارم:
1ـ تامين استقلال اقتصادي. ايجاد رژيم صحيح مالي. بازرگاني. اجتماعي فرهنگي. بهداشتي. كشاورزي و صنعتي.
2ـ برقراري مناسبات متكي بر عدل و مسالمت بين كارگر و كارفرما و بين كشاورز و مالك.
3ـ توسعه بيمه‌هاي اجتماعي، تهيه و اجراي طرح بيمه كشاورزان.
4ـ تخصيص عايدات نفت، اعتبارات و وامهاي خارجي به اجراي برنامه‌هاي كشاورزي و صنعتي و عمراني ـ حذف عايدات و اعتبارات و وامهاي مذكور از بودجه كل كشور.
5ـ ايجاد امنيت مالي و اقتصادي به منظور تشويق اعاده سرمايه‌هاي خصوصي موجود در بانك‌هاي خارجي به داخل كشور.
اصل پنجم:
1ـ اصلاح تدريجي و اصولي قوانين كشور با تاسيس سازمان واحد تهيه طرح قوانين.
2ـ رعايت كامل اصول (استقلال قوه قضائيه)، تعميم و توسعه صلاحيت محاكم عمومي و حذف محاكم اختصاصي.
3ـ تكميل و اصلاح سازمانهاي قضائي و انتظامي كشور بمنظور استقرار امنيت اجتماعي و جلب اعتماد و علاقه مردم نسبت به اين سازمانها.


اصل ششم:

1ـ استفاده از نيروي انساني كليه افراد مملكت بعنوان سرمايه‌هاي اصلي ملي و ايجاد ايمان و اعتقاد قوي به اصل «زندگي بهتر نتيجه فعاليت مفيد بيشتر»
2ـ مبارزه بر عليه بيكاري. خودخواهي. تن پروري و امتيازات ناشي از تبعيض.
اصل هفتم:
تامين وسايل حسن اداره كشور از طريق:
ـ تثبيت مشاغل براساس رعايت استقلال شاغلين خدمت و تشويق آنان به احراز «تخصص» و «صلاحيت» بيشتر.
تربيت «مدير» و تقويت سازمانهاي «علوم اداري ـ آمارـ بررسي و تحقيق» در تمام امور و شئون كشوربا استفاده از« روشهاي مدرن مترقي» كار.

از همان تاريخ، به رغم شكنجه‌هاي ساواك و حبس‌ها و تبعيدهاي طولاني، مؤسسان و اعضاي اين حزب هيچ‌گاه از مشي مبارزه عليه زور و زر و تزوير و جهل دست بر نداشته ، در دوران اوج گيري مبارزات ملت و پيروزي انقلاب نقش و سهم داشتند . بر كسي پوشيده نيست كه واگذاري مسووليت دولت موقت در آن شرايط بحراني- كه برخلاف امروز، تكيه زدن بر مسند دولت مايه برخورداري از هيچ يك از مواهب دنيوي نبود- نشان از نقش و جايگاهي داشت كه نهضت آزادي ايران و دبير كل فقيد آن در دوران مبارزه با نظام سلطنتي و پيروزي انقلاب بر عهده داشتند و به نظر مي‌رسد كه اصرار رهبر فقيد انقلاب در اين باره نيز، با وجود عدم تمايل شادروان مهندس بازرگان و توصيه‌هاي مرحوم آيت الله طالقاني به نپذيرفتن اين مسووليت، حكايت از تصديق ويژگي‌ها و توانايي هايي منحصر به فرد آن مرحوم داشته است.
متاسفانه، از فرداي پيروزي انقلاب كه حاكمان روحاني زمام امور كشور را به دست گرفتند، گروهي تثبيت و ارتقاي جايگاهشان را در سر كوبي نيرو هاي دگر انديش و كوچك‌نمايي نقش ساير گرو‌ها ، از جمله نهضت آزادي ايران در پيروزي انقلاب اسلامي ديدند و از همان زمان كوشش مي شد كه در كتاب‌هاي درسي، تصاوير تلويزيوني و مصاحبه‌ها چنين القا شود كه گويا نهضت آزادي نقشي در انقلاب اسلامي ايفا نكرده و اگر نقشي هم داشته است در تقابل با انقلاب و رهبري آن بوده است، غافل از آن كه تكرار اين ادعا و رفتار انديشه‌‌ي نسل‌هاي بعد را با اين پرسش اساسي به چالش با حاكمان روحاني سوق خواهد داد كه با اين همه ويژگي هاي منفي، معيار رهبر فقيد انقلاب در دعوت از اين افراد وپافشاري بر واگذاري مهم‌ترين نقش‌ها در مراتب اجرايي و مشاوره‌اي به آنان بر چه اساس و منطقي صورت پذيرفته است: چنين پرسشي، علاوه بر تشكيك در ماهيت ملي و مردمي انقلاب اسلامي، وهني بزرگ به بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران تلقي مي‌شود.
در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب، اعضاي نهضت آزادي ايران همواره تلاش كرده اند كه با برگزاري مراسم سالگرد تأسيس حزب از يك سو با آرمان‌هاي بنيان‌گذاران تجديد پيمان كنند و از سوي ديگر، عدم تحقق اين آرمان‌ها را به جامعه يادآور شوند. شايد از همين رو بوده است كه امروز نهضت آزادي ايران فراتر از يك حزب به جنبشي براي آزادي‌خواهي بدل شده است و به عنوان شاخصي براي سنجش رفتار و اعتقاد حاكمان نسبت به دمكراسي و حقوق بشر در نزد افكار عمومي در سطح ملي و جهاني ارزيابي مي‌شود. با اين انگيزه ، نهضت در اوج مظلوميت و در حد توان، مراسم سالگرد را در دفتر محقر اما با صفاي خود يا در كنار مزار شهدا در بهشت زهرا – به رغم تمامي فشارها و تضييقات ، از جمله حمله‌هاي فيزيكي گرو‌ه‌هاي فشار رسمي و شبه دولتي - برگزار كرده است. البته در سالهاي اخير پس از بازداشت‌هاي غير قانوني اعضا و مهر و موم شدن غير قانوني دفترنهضت، اين مراسم به همت آقاي مهندس هاشم صباغيان و در منزل شخصي ايشان برگزار شده است.
دريغا كه گويي تقدير جاودانه نهضت آزادي ايران تحمل غربت و بي مكاني است و اكنون نيز، پس از چهل و شش سال سابقه خدمت به اين سرزمين، هم‌چون روز نخست سرپناهي جز منازل يارانش ندارد.
پس از روي كار آمدن دولت نهم، همان‌گونه كه انتظار مي‌رفت، فشارهاي رسمي و غير رسمي بر آحاد ملت، بويژه فعالان سياسي و مدني ،از جمله بر اعضاي نهضت آزادي ايران افزايش يافت و در موارد بسيار، اعمال فشارهاي رواني و مادي و توسل به شيوه هايي مانند تطميع، تهديدهاي شغلي و تهديد به حبس از سوي مأموران حاكمان جديد مشاهده شد. حتي در مواردي، مأموران مانع از برگزاري مراسم عبادي نماز و تشكيل جلسات عادي و قرآن اعضاي نهضت آزادي شده اند.
در سال جاري نيز تضييقات در برگزاري مراسم سالگرد به شكلهاي گوناگون ادامه يافت و سرانجام، پس از دعوت ميهمانان به شركت در مراسم سالگرد- كه در حدود پانصد نفر از شخصيت‌هاي سياسي و اجتماعي داخلي و تعدادي از سفيران كشورهاي مسلمان همسايه را شامل مي‌شد- و تدارك مراسم و دعوت از سخنرانان، افرادي به عنوان مأمور وزارت اطلاعات تلفني با دبير كل نهضت و صاحب خانه تماس گرفته ، خواهان لغوبرگزاري مراسم شدند كه البته با مقاومت مسئولان نهضت روبرو گرديدند. در روز 25/2/1386، خبرگزاري مهر به طور غير مترقبه و بدون دريافت اطلاعات از نهضت آزادي ايران اقدام به انتشار خبر جعلي لغو مراسم به نقل از" يك مقام آگاه " كرد كه در همان تاريخ روابط عمومي نهضت اطلاعيه اي در تكذيب اين خبر انتشار دادكه فرداي آن روز در بسياري از روزنامه ها انعكاس يافت.
در بعد از ظهر روز 26/2/8613، فردي كه خود را آقاي حقيقي از اداره سياسي فرمانداري تهران معرفي كرد تلفني با صاحب خانه تماس گرفته ، ضمن اعلام اين كه نهضت حق برگزاري جلسه سالگرد را ندارد، از تبعات غير قابل پيش‌بيني برگزاري مراسم به مثابه‌ي تهديدي جدي سخن گفت و در عين حال گفتارش را به عنوان" اعلام رسمي " تلقي كرد. نه مأمور وزارت اطلاعات و نه كارمند فرمانداري تهران حاضر به ابلاغ كتبي نظر شان نشدند. بهانه آنان اين بود كه چون درخواست كتبي براي دريافت مجوزبرگزاري مراسم نشده است پاسخ كتبي داده نخواهد شد، در حالي كه مطابق قانون اساسي برگزاري چنين مراسمي علي الاطلاق آزاد است و نياز به دريافت مجوز ندارد. با توجه به اين نكات، دفتر سياسي نهضت آزادي ايران به اتفاق آرا تصويب كرد كه چون عدم برگزاري اين جلسه را، به ويژه در شرايط كنوني، خلاف منافع ملي دانسته و تشكيل آن را حق قانوني خود مي‌داند، در برابر دستور غير قانوني عقب نشيني نكرده ، با تمام توان و با توكل بر خداوند و پشتيباني ملت آگاه ايران، مراسم را برگزار كند. اما پس از ابلاغ دستور فرمانداري تهران ، نهضت آزادي به منظور حفظ امنيت ميهمانان- كه وظيفه ميزبان است- و ضرورت آرامش در برابر تحريكات، برنامه سخنراني ها را لغو كرد. اين سكوت را به مراتب گوياتر از دهها نطق سياسي در بيان مظلوميت حزبي با قدمت چهل و شش ساله تلقي مي كنيم و از سوي ديگر، اين واقعه را گواهي ديگر بر عدم اعتقاد و التزام اقتدارگرايان به اصول قانون اساسي و حقوق ملت مي دانيم .
نهضت آزادي ايران عملكرد وزارت اطلاعات را به دلايل زيرخلاف قانون اساسي و قانون تأسيس اين نهاد مي‌داند:
بنابر ماده 1 قانون تأسيس وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي، مصوب 27/5/1362، هدف از تأسيس اين وزارتخانه " كسب و پرورش اطلاعات امنيتي و اطلاعات خارجي و حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسي و به دست آوردن آگاهي‌هاي لازم از وضعيت دشمنان داخلي و خارجي و مقابله با توطئه‌هاي آنان عليه انقلاب و نظام " ذكر شده است . از سوي ديگر، اين كه به موجب ماده 4 همان قانون، كليه امور اجرايي داخلي برعهده ضابطين قضايي است كه وفق تبصره ماده ياد شده ضابطين قضايي از ماموران وزارت اطلاعات تفكيك شده اند . همچنين، ماده 10 همان قانون نيز به هيچ عنوان به رويارويي مستقيم ماموران وزارت اطلاعات با مردم ، حتي با مجرمان جواز نمي‌دهد. بنابراين، مي‌توان گفت كه اولا تماس‌هاي تلفني يا حضوري مكرر مأموراني با سمتهاي اطلاعاتي با مردم ، از جمله با فعالان سياسي و اجتماعي، فاقد وجاهت قانوني بوده و خودسرانه تلقي مي‌شود، حتي اگر به دستور مافوق صورت پذيرد . زيرا همان گونه كه مي‌دانيم، بنابر مفاد قانون مجازات اسلامي، امر آمر در موارد خلاف آشكار با قانون يا شرع مانع مسووليت مأمور نخواهد بود. از سوي ديگر، نهضت آزادي ايران يا ديگر فعالان سياسي و اجتماعي ، مانند فعالان سنديكايي، فعالان جنبش هاي زنان و دانش‌جويان يا معلمان معترض بنا بر چه تفسير رسمي حقوقي دشمن تلقي مي‌شوند تا در حيطه فعاليت وزارت اطلاعات قرار گيرند؟ آيا حاكميت نمي‌انديشد كه با اطلاق حيطه شمول خود در راستاي جابجايي اصل و استثنا گام نهاده و در نهايت با تضييق آزادي‌هاي فردي و اجتماعي موجبات تعرض به حقوق ملت و اصول قانوني و فقهي اصاله‌البرائه و اصاله‌ الصحه را فراهم كرده است؟
اصول 26 و 27 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به صراحت تشكيل احزاب، جمعيت‌ها و اجتماعات را حق قانوني ملت برشمرده و اعمال آن را منوط به موافقت هيچ مرجع رسمي ندانسته است ، ضمن آن كه به نظر مي‌رسد كه برگزاري مراسمي در يك خانه شخصي به لحاظ حقوقي حتي يك تجمع عمومي تلقي نمي شود و محروم ساختن افراد از اين حق نفي حقوق مدني ايشان است كه به صراحت مواد 959 و 960 قانون مدني سلب اين حقوق حتي از سوي دارنده حق نيز مجاز نيست، چه رسد از سوي دولت. نكته ديگر آن كه اقتدارگرايان حاكم به قسمت آخر اصل نهم قانون اساسي نيز كه به صراحت مقرر مي‌دارد كه" هيچ فرد، گروه يا مقامي حق ندارد، به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزادي‌هاي مشروع را حتي با وضع قوانين سلب كند" تاكنون عنايتي نداشته‌اند . از اين رو ، اين سوال از آقايان قابل طرح است كه آيا آنان اصول قانون اساسي را حقي مشروع نمي‌دانند يا مستندي جز قانون اساسي براي اين رفتار شان سراغ دارند؟

نهضت آزادي ايران، با عنايت به موارد بالا، رفتارهاي خلاف قانون نهادهاي امنيتي را - كه بدون اخذ مجوز قضايي صورت مي‌گيرد- خودسرانه تلقي و محكوم مي كند و خاطر نشان مي‌سازد كه حتي مراجع قضايي نيز از آزادي مطلق برخوردار نبوده ، در چارچوب اصول مصرح در قانون اساسي ، قوانين موضوعه، عرف و اصول و قواعد مسلم حقوقي رايج پاسخ‌گو و مسوولند.
نهضت آزادي ايران يادآور مي‌شود كه اقتدارگرايان با چنين رفتارهايي شكاف ملت – دولت را عميق تركرده ،از اين رو خود موجبات بروز بحران‌هاي سياسي و اجتماعي را فراهم مي كنند.رفتار آنان در تعارض با ميثاق ملي، يعني قانون اساسي بوده، و موجب تزلزل اساس نظام مي شود و آنان بايستي مسووليت پيامد هاي رفتارشان را پذيرا باشند.
نهضت آزادي ايران هشدار مي دهد كه رفتارهايي اين ‌چنين در سالي كه از سوي مقام رهبري سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نام گرفته است، از يك سو جدي گرفته شدن اين شعار يا نامگذاري را از سوي حاكمان دچار ترديد مي‌سازد واز سوي ديگر اين شايبه را ايجاد مي‌كند كه كساني با رفتار هاي غير قانوني خويش عملا اين شعار را بي اعتبار مي‌سازند. اگر اتحاد ملي همه آحاد ملت ، از جمله منتقدان، را در بر نمي‌گيرد، پس چه كساني را شامل مي‌شود؟ و آيا در شرايط خطير كنوني اين سوال پيش نمي آيد كه اگر مراد از اتحاد ملي اتحاد با آحاد ملت نيست، منظور از اين شعار چيست؟
نهضت آزادي ايران هدفي جز اصلاح وضعيت نا بسامان كنوني، آزادي ملت و آباداني كشور ندارد. اگر حاكمان كنوني يك گروه سياسي با سوابق ملي و اسلامي روشن مانند اين حزب ، را بر نمي‌تابند، پس تكليف آزادي احزاب و حقوق اساسي مردم چه مي شود؟ آيا برخورد اخير با نهضت آزادي ايران اين شايبه را ايجاد نمي كند كه امنيت كشور به آن اندازه متزلزل شده است كه برگزاري مراسم سالگرد در يك منزل شخصي براي حاكمان غير قابل تحمل بوده و مخل امنيت ملي تلقي مي شود؟؟
نهضت آزادي ايران مشفقانه به هيأت حاكمه توصيه مي‌كند كه تثبيت و اعتلايشان را نه در حذف ديگران كه در حفظ حقوق ملت وايجاد وفاق واتحاد واقعي ملي جستجو كنند ونپندارند كه با تحميل اين فشارها بر اعضاي حزبي با قدمت چهل و شش ساله مي‌توانند مانع از فعاليتهاي آنان شوند. زيرا اين افراد فعاليت سياسي را به عنوان يك تكليف ملي و اعتقادي برگزيده‌اند و از اين رو با استعانت از خداوند متعال هيچ‌گاه نااميد نشده، راه خدمت به ملت را بر خود بسته نمي‌بينند. از سوي ديگر، اعمال اين محروميت‌ها چه اثر و نتيجه‌اي جز آنكه هويت اصيل انقلاب اسلامي را به زير سوال ببرد خواهد داشت؟
از اين رو، به حكم آيات متعدد قرآن كريم كه مسلمانان را دعوت به تعاون بر تقوا و رفتار به عدل و احسان كرده‌است، جا دارد كه همگان، بويژه حاكمان، عبرت گيرند و مهرورزي و عدالت‌خواهي واقعي را جاري سازند.
در پايان نهضت آزادي ايران با عذرخواهي از ميهمانان و سخنرانان گرامي و هم ميهناني كه از راه‌هاي دور و نزديك به قصد شركت در اين مراسم آمده بودند بار ديگر اعلام مي‌كند كه تصميم به لغو سخنراني‌ها به خاطر حفظ امنيت و حرمت دعوت شدگان گرفته شد و نيز يادآور مي‌شود كه نهضت ابعاد اين واقعه را محدود به تضييع حقوق يك گروه خاص و تنها محروميت يك حزب از برگزاري مراسم مورد نظرش تلقي نمي‌كند. اين واقعه ضرورت همراهي و اتحاد بين اپوزيسيون قانوني ايران را بار ديگر نمايان ساخت و اگر واكنش شايسته‌اي نه تنها از سوي نهضت آزادي ايران كه از سوي ساير فعالان سياسي و اجتماعي ديگر نشان داده نشود و نسبت به نداي "هل من ناصر ينصرني" يكديگر بي‌تفاوت باشيم، احتمال تكرار آن براي همگان افرايش خواهد يافت. از اين رو، ضمن سفارش به صبر و تقوا، وظيفه هر ايراني آزاده مي‌دانيم كه از محكوميت اين نوع اعمال غير قانوني دريغ نورزد.
واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه2
نهضت آزادي ايران

1 نظرات:

چرخش هاي 180 درجه اي احمدي نژاد در چند ثا نيه

۸:۴۶ bamardum 1 نظر

آقاي احمدي نژاد در كنفرانس مطبوعاتي در امارات به آمريكا هشدار داد كه هرگونه حمله اش را به شدت تلافي مي كنند "آنها مي فهمند اگر چنين اشتباهي را مرتكب شوند با تلافي سرسختانه ايران روبرو و پشيمان خواهند شد". و چند ثانيه بعد " آمريكا جهت حل مسائل عراق درخواست مذاكره با ايران را دارد ما نيزبراي كمك به مردم و دولت عراق اعلام آمادگي كرديم البته زمان و مكان اين مذاكرات قطعي نشده و دو طرف ترجيح مي دهند مذاكرات در بغداد و با حضور دولت عراق انجام شود". و چند لحظه بعد" دوران فتنه گري شما به پايان رسيده و تسلط شما بر منطقه خليج فارس به اتمام رسيده است. به شما
نصيحت مي كنم هر چه زود تر بساط خود را جمع كنيد و از منطقه ما بيرون برويد". اما جالب تر اينكه اين تناقض گويي ها به مقامات بالاتر نيز سرايت كرده در اين مورد اشاره مي كنم به تيتر روز 27 ارديبهشت ماه روزنامه شرق كه از قول آقاي خامنه اي نوشته " گفتگو ها فقط در مورد وظايف اشغالگران در قبال امنيت عراق است" در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه اگر آن ها اشغالگر هستند كه ديگر وظيفه اي نمي توانند داشته باشند و اگروظيفه اي قرار است ايفا كنند كه ديگر اشغالگر نخواهند بود. (نكته اول اين است كه به نظر مي آيد كه بيش از بغداد دولت ايران نياز به مذاكره دارد چون نيرو هاي آمريكايي چند سالي است كه درعراق حضور دارند و مردم و دولت عراق نيزمدتها ست كه هزينه هاي خشونت هاي انتحاري را پرداخت مي كنند و اين دولت ايران است كه به تحريم هاي كاملتر و گسترده تر سازمان ملل نزديك شده و اكنون با حضور ناوهاي هواپيما بر آمريكا در خليج فارس وزنه سنگين نظامي را در بالاي سرش احساس مي كند اما خفت بارتر اين است كه هر زمان صحبت از مذاكره بين ايران و آمريكا پيش-
مي آيد يكي ازپيش شرط هاي دولت ايران دادن تضمين از طرف آمريكا مبني بر حفظ نظام حاكم بر ايران است امري بسيار تاسف برانگيزچرا كه با نگاه كوچكي به رژيم سابق ايران اين نكته بيش از پيش نمايان مي شود نظامي كه پشتوانه اش به مردم و نيروهاي داخلي نباشد محكوم به سقوط است و نه آمريكا و نه هيچ نظام قدرتمند ديگري توان تضمين حكومتي كه بر خواسته از ملت نبا شد را ندارد.اما نكته ديگر اين است كه ما شاهد فاصله گرفتن مردم و دولت عراق از دولت ايران هستيم به طوري كه در تازه ترين موضع گيري حزب مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق یکی از مهم ترین احزاب سیاسی شیعه عراق اعلام کرد که واژه انقلاب را از نام خود حذف کرده و آن را به مجلس اعلای اسلامی عراق تغییر داده است بسياري بر اين عقيده هستند حذف واژه انقلاب از نام حزب مجلس اعلا فاصله گرفتن اين حزب از دولت جمهوری اسلامی ایران است. همان ديپلماسي ضعيفي كه موقعيت ممتاز ايران در بين كشورهاي تازه استقلال يافته و افغانستان را به دشمني و دورشدن آنان تبديل كرد مي رود تا مردم و دولت عراق را از نام ايران و ايراني متنفر كند.)
اما در ادامه اين ضد و نقيض ها در جمع ايرانيان مقيم امارات صحبت از فرار مغز ها مي شود و ايشان به طور كلي چنين موضوعي را منكر مي شود "اما كساني كه بيرون از مرزهاي ايران زندگي مي كنند بايد سفير و نماد كشور ايران باشند.ما از سفر ايراني ها به همه جاي دنيا حمايت مي كنيم اما بر خي ها با تعبيرغلط از عنوان فرار مغزها استفاده مي كنند اين در حالي است كه ما فرار مغزنداريم زيرا مي بينيم بسياري از ارزش هاي فرهنگي ملت هاي مختلف حاصل سفر ايراني ها است" و چند لحظه بعد "ولي دوست داريم هر ايراني توانمندي هاي خود را در داخل مرزهاي ايران صرف كند". اما پرسشي ديگر اين ايرانيان توانمند كه مي توانند سفراي ما در كشور هاي ديگر باشند چه كساني هستند وچرا و به چه دليل آن ها نخواسته يا نمي توانند در وطن خويش توانايي ها يشان را به عرصه ظهور برسانند و ناگزير غربت را انتخاب مي كنند
.

1 نظرات:

ممانعت از برگزاری مراسم چهل و ششمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران

۸:۴۳ bamardum 0 نظر

میزان نیوز : نیرو های امنیتی و انتظامی عصر امروز از برگزاری مراسم چهل و ششمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران جلوگیری بعمل آوردند.
مراسم چهل و ششمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران قرار بود عصر امروز از ساعت 5/4 الی 5/7 به صورت محدود در منزل یکی از اعضای این حزب برگزار گردد.
به گفته شاهدان عینی، ساعتی پیش از شروع مراسم تعداد زیادی از نیروهای امنیتی لباس شخصی در محل حضور داشتند و از حضور افراد در مکان برگزاری مراسم و اطراف آن جلوگیری می کردند. همچنین نیروهای انتظامی و نیروی ضد شورش نیز در خیابان های اطراف محل برگزاری مراسم مستقر بودند.
بنا بر گزارشات ارسالی، اعضای نهضت آزادی ایران و میهمانان مدعو از احزاب و گروه های سیاسی مختلف با حضور در محل به ابراز تاسف از حادثه پیش آمده پرداختند. همچنین تعدادی از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی ایران ضمن عذرخواهی از میهمانان بابت لغو مراسم از آن ها می خواستند که محل را ترک نمایند.
به گفته برخی از شاهدان کنترل برنامه از سوی نیروهای امنیتی به حدی بود که از آوردن دسته گل اهدایی سفیر فلسطین نیز به محل مراسم جلوگیری به عمل آمد.
هر ساله در سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران مراسمی با حضور اعضای این حزب و جمع محدودی از روشنفکران و فعالان سیاسی برگزار می شود. جلوگیری از برگزاری مراسم چهل و ششمین سالگرد در حالی صورت می گیرد که این حزب به عنوان یک حزب ملی و مذهبی شناخته شده و رهبری جمهوری اسلامی امسال را سال "وحدت ملی و انسجام اسلامی" نامیده است.دو روز پیش از مراسم، نهضت آزادی ایران در واکنش به اخبار کذب مبنی بر لغو مراسم به دلیل نداشتن مجوز، اطلاعیه ای صادر کرد و در آن تاکید نمود که برگزاری یک مراسم محدود در یک منزل شخصی نیازی به اخذ مجوز ندارد

0 نظرات:

دهكده نوفل لوشاتو و انقلاب ايران

۸:۳۹ bamardum 0 نظر

1- در پيروزي انقلاب اسلامي ايران و از ميان برداشتن سلطنت استبدادي عوامل پيچيده متعدد سياسي، اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي نقش موثر و تعيين كننده داشته اند. هم مبارزات گسترده و طولاني احزاب و گروهها و قشرهاي مختلف سهم داشته اند و هم سياست ها و برنامه هاي شاه و نيز سياست هاي خارجي موثر بوده اند. به تعبير شادروان مهندس بازرگان (در بهمن 1357)، اين انقلاب يك رهبر واقعي، به جهت منفي داشته است و ان شخص محمد رضا پهلوي بوده است. اما نبايد ترديد داشت كه اقامت آقاي خميني و استقرار 118 روز رهبري انقلاب در پاريس يكي از فرازهاي برجسته اين بخش از تاريخ كشورمان مي باشد.
در اين دوره بود كه جنبش آزادي خواهي ملت ايران ابعاد بي سابقه جهاني پيدا كرد و ايران به كانون توجهات جهاني تبديل شد. رسانه هاي جمعي از سراسر جهان و صدها خبرنگار، روزنامه نويس، تحليل گر سياسي به اين دهكده سرازير شدند، امكاناتي بوجود آمد تا مطالبات ملت ايران، علت ها و انگيزه هاي قيام عليه استبداد سلطنتي و سلطه بيگانه به گوش جهانيان برسد. در اين مدت بيش از سيصد مصاحبه راديويي، تلويزيوني، با روزنامه ها و مجلات و خبرگزاري هاي معتبر جهان صورت گرفت. متن و محتواي اين مصاحبه، بكلي با متون درسي آقاي خميني در حوزه علميه نجف متفاوت بود. بلكه تماماً طرح خواست هاي ملت ايران بود. در واقع مردم ايران با اين متن ها و مواضع از رهبري انقلاب حمايت كردند. جلب توجه افكار عمومي مردم جهان به رويدادهاي ايران و حمايت آنان از انقلاب ايران بازتاب مواضع مترقيانه اعلام شده در اين مصاحبه ها بود.
در همين دوره است كه حركت انقلاب در ايران شتاب بي سابقه اي پيدا مي كند و در نتيجه رژيم استبداد سلطنتي با سرعت غير منتظره اي سقوط مي نمايد. اكنون كه 29 سال از پيروزي انقلاب مي گذرد و جمهوري اسلامي با سبك و سياق و محتوا و ساختارهاي حقيقي و حقوقي ويژه اي مستقر شده است و كارنامه اي دارد كه چندان قابل دفاع و مقبول نيست بحث و حديث درباره اصل انقلاب و ضرورت و يا مفيد بودن آن عنوان گرديد است. انقلاب اسلامي از جانب چند گروه مورد نقد قرار گرفته است. يك گروه كساني هستند كه از متوليان و عناصر بهره مند در نظام سلطنتي بوده و پيروزي انقلاب، شكست آنان محسوب مي گردد. مخالفت آنان با اصل انقلاب و جمهوري اسلامي قابل فهم و درك است. اين گروه با بهره برداري از عملكرد حاكمان جمهوري اسلامي به توجيه و تطهير سياست ها، عملكردهاي استبداد سلطنتي پرداخته اند. اما گروه هاي ديگري هم هستند، از چپ يا راست، با تفكرات سياسي و ايدئولوژي هاي متفاوت كه در درون انقلاب بوده اند، در پيروزي آن سهم و نقش هم داشته اند و امروز با مشاهده وضعيت فعلي ملت، به بازنگري و نقد گذشته مي پردازند و ضرورت آن چه را كه اتفاق افتاده است به زير سئوال مي بردند. اين امر به خودي خود مطلوب و مطبوع است و پرداختن به آن، كه در واقع نقد تاريخ است، براي نسل جديد و جوان مي تواند اموزنده باشد.
1
* مجله شهروندامروز، شماره 3(33) نيمه دوم ارديبهشت 1386
اولين پرسش اين است كه چه گزينه هايي در برابر ملت ايران و فعالان سياسي و احزاب آن زمان قرار داشت، آيا گزينه ديگري غير از ان چه اتفاق افتاد، وجود داشت يا خير؟
دومين پرسش، و مهمتر از اولي اين است كه اين بررسي تاريخي چه درسي براي حاكمان و تصميم سازان جمهوري اسلامي ايران از يك طرف و براي نسل جديد و جوان كشورمان، كه نقشي در پيدايش اين نظام داشته اند، اما بهرحال سازندگان ايراني فرداي ما هستند، از طرف ديگر، به همراه دارد.
2- حكومت بيست و پنج ساله شاه را ، از كودتاي 1332 تا بهمن 1357، مي توان در سه دوره مورد بررسي قرار داد از 1332 تا 1340، از 1340 تا 1354 و بالاخره از 1354 تا 1357 . براي فهم رويدادهايي كه به انقلاب سال 1357 منجر گرديد، بررسي هر سه دوره ضروري است. اما اين تحليل صرفاً به دوره سوم يعني 1354 تا 1357 مي پردازد. بررسي يك پرش مقطعي از وضعيت ايران در آن سال چنين نشان مي دهد:
1-2 شاه تمام راه هاي اصلاح نظام از درون را بكلي مسدود و بلاموضوع ساخته بود. در اوايل دهه 1340 برخي از تحليل گران آمريكايي اعلام كردند كه ايران بزودي ويت نام دومي خواهد شد. براي پيش گيري از ان، برنامه هاي تعديل سياسي و اقتصادي ويژه اي را ضروري دانستند و توصيه كردند. اما اين برنامه ها به اجرا گذاشته نشد و در نتيجه در دوره دوم (دهه 1340) مبارزات سياسي سنتي جاي خود را به مبارزات قهرآميز مسلحانه داد.
از اواسط سال 1354 ايران وضعيت تازه اي پيدا مي كند. از يك طرف بالارفتن بي سابقه قيمت نفت و افزايش چشم گير درآمد نفتي ايران مناسبات اقتصادي را دگرگون ساخت. افزايش تعداد دانشگاهها و دانشجويان و رشد نسبي طبقه متوسط، تعارض ميان نخبگان با حاكمان را شدت بخشيد. رژيم شاه به جاي قبول اصلاحات تدريجي در راستاي حل بحران سياسي – اقتصادي بر فشارهاي سياسي و سركوب نيروهاي معترض بيفزود و وضعيت به نقطه غير قابل ترميم رسيد. از طرف ديگر شاه به سرطان مبتلا شده بود، سرطان فرآيندي يك طرفه است. شاه تحت درمان انواع داروها قرار داشت. در بيماران سرطان، شيمي درماني، پيآمدهاي جدي بر جسم، روان و ذهن بيمار سرطاني برجاي مي گذارد. نظام سلطنتي،نمايشي يك نفره شده بود. در نظام هاي به شدت متكي به فرد، خروج فرد از صحنه بازي، نظام را متلاشي مي سازد.
روبرو شدن با اين واقعيت، تحليل گران و تصميم گيرندگان خارجي، بخصوص آمريكا و انگليس را به شدت نگران ساخت. هنوز جنگ سرد ميان دو بلوك شرق و غرب به شدت مطرح بود. شوروي در خاورميانه – دو متحد نظامي قوي- سوريه و عراق، پيدا كرده بود. اين نگراني ها به اشكال گوناگون منعكس مي گرديد. به عنوان نمونه روزنا مه واشنگتن پست نوشت: «احتمال بوجود آمدن يك بحران شديد را (در ايران) نمي توان بكلي ناديده گرفت. به همين دليل نقشه ها و برنامه هايي بايد طرح و پيش بيني كرد تا در صورت وقوع چنان وضعي از آنها استفاده شود» (اوت 1967 – مرداد 1355).
در تحليل ديگري گفته شد كه : «اين مشكلات سخت تر و خطرناك تر خواهد شد، اگر تغيير عمده اي در روابط ايران و آمريكا بوجود بيايد ... احساسات ضد آمريكايي در ايران يك مشكل بسيار جدي خواهد بود
خصوصاً اگر قرار باشد در حكومت ايران تغيير ايجاد گردد.» (واشنگتن پست اكتبر 1976 – آبان 1355)
اما ناظرين داخلي و خارجي وضع ايران دو دسته شده بودند: «خوش بينان معتقدند كه عليرغم همه اشكالات دوره اي متناوب موتور (شاه) به زودي از خط بيرون نخواهد افتاد. هر دو گروه معتقدند كه حيات حكومت شاه به موفقيت انقلاب اقتصادي او و مشكلات اقتصادي كه مخصوصاً اخيراً با آنها روبرو شده است بستگي دارد. خوش بينان بيانات اخير شاه را انتقاد از خود تلقي كرده و آن را خيلي سالم و مفيد مي دانند . اما بدبينان معتقدند كه اين ها كافي نيست. از نظر اينان كشور با سرعت و وحشت تام بسوي نابودي حركت مي كند. بدبينان به وضع خرب اقتصادي اشاره كرده و سپس اضافه مي كنند كه آيا امكان دارد كه شاه توقعات خود را با متدهاي خشن و ناراحت كننده يك نظام استبدادي يك نفره انجام دهد» (روزنامه منچستر گاردين – 26 دسامبر 1976 – مهر 1355)
در همين راستا تحليل گر ديگري گزارش داد كه:
«يكي از ايرانياني كه مقامات موثري را در حكومت و در اقتصاد داشته است درباره برنامه هاي عظيم شاه بطور خصوصي مي گويد: همه اينها بچه گانه است، كاملاً و به تمام معنا غيرواقعي است. به دهات بد بخت ما، حتي به خيابانهاي اين شهر پايتخت نگاه كنيد، بدون چنان (برنامه هاي) بي معني و مهمل ما باندازه كافي كار داريم كه انجام دهيم» ( مجله فورچون اكتبر 1976 – آبان 1355)
بر اين اساس مقامات انگليس و اسرائيل به شاه پيشنهاد كردند، به نفع پسرش كناره گيري كند.
و شوراي نيابت سلطنت به ريا ست فرح روي كار بيايد تا وقتي پسر فرح به سن قانوني برسد. يك دوره اي از آزادي هاي سياسي، بهمان صورتي كه بعد از خروج رضا شاه از ايران و بروي كار آمدن محمدرضا پهلوي شد، رعايت شود تا فشارهاي اجتماعي هم تخليه شود. شاه آمادگي خود را نسبت به اين طرح اعلام كرد:
«نسبت به آن چه در آينده روي مي دهد توجه دارم و به همين دليل اقدامات لازم و شايسته اي انجام گرفته تا قدرت اتخاذ تصميم در دست پادشاه باقي بماند. نقشي كه من دارم بايد هركس كه در مقام پادشاهي اين كشور باشد ايفا كند... اين مسئله مربوطه سنن و آداب ملي مي شود... مربوط به عادات است. اين مسئله جغرافيايي و آب و هوا و سياست جهاني است. در صورتي كه بعد از تفويض شاهنشاهي به وليعهد من در كنارش باشم افكارم را به او تحميل نخواهم كرد» (كيهان هوايي – 30 تير ماه 1355).
همه اين شواهد حاكي از بحران جدي در اركان نظام سلطنتي بود. در راستاي فراهم كردن زمينه براي اجراي اين طرح، فرح ديبا در سال 1356، بدون شاه به آمريكا سفر كرد. در آنجا، در سطح رئيس يك كشور از او استقبال شد. رهبران آمريكا از جمله كسينجر با او ديدار كردند.
اما تمايل آمريكايي ها، ضمن قبول وخامت اوضاع ايران، بيشتر بر اين بود كه نيروهاي مسلح نقش عمده اي در تغييرات برعهده داشته باشند. آنچه آمريكايي ها در نظر داشتند، الگويي بود كه بعد از انقلاب ايران در فيليپين به اجرا گذاشتند. در فيليپين ماركوس، رئيس جمهور مستبد، همه آنچه را كه آمريكا مي خواست در اختيار انان گذاشته بود. اما فساد و ناكار آمدي دولت وي و همچنين سركوب 3
و قتل مخالفين فيليپين را با بحراني جدي روبرو كرده بود. در انتخابات رياست جمهوري، خانم اگينو، كه شوهرش به دست نيروهاي امنيتي ماركوس كشته شده بود، از طرف مخالفين ماركوس كانديداي رياست جمهوري شد. وقتي ماركوس خود را برنده انتخابات اعلام كرد، بخشي از ارتش، به تحريك آمريكا، عليه ماركوس وارد بازي شد و خانم اگينو را برنده رياست جمهوري اعلام كرد و ماركوس را مجبور به ترك كشور نمود. به اين ترتيب ارتش علي الظاهر به مبارزات ملي پيوست و يك ركن سرنوشت ساز مبارزات مردم شد. اگر چه خانم اگينو رئيس جمهور شد، اما قدرت در دست ارتش باقي ماند و در دوره بعد فرمانده همين ارتش به رياست جمهوري انتخاب شد.
اما ساختار و مناسبات نيروهاي مسلح ايران با فيليپين متفاوت بود و حوادث بعدي هم نشان داد كه ارتش ايران توانايي ايفاي چنين نقشي را ندارند:
«اگر چه شاه وفاداري ارتش را پشت سر خود دارد، اما گزارشات موجود حاكي است كه برخي از سلاح هاي چريك هاي ايراني از طريق بازار سياهي كه بدست امراي ارتش ايجاد شده است بدست آنها مي رسد» (كريستين سانيس مونيتور 1976-1355). فساد نيروهاي مسلح كه عالم گير شده بود، شاه را مجبور به موضع گيري كرد: «نظامي ها غلط مي كنند فاسد باشند، پدرشان را در مي آورم – هر كس كار نكند، مثل موش دم اش را مي گيريم و مي ا ندا ز يمش بيرون... و بالاخره .... بزور هم كه شده اين مملكت را درست مي كنيم» (كيهان هدايي 23 آبان 1355) اما شاه، تا آخرين لحظه هم حاضر به قبول سهم خود در بحران ايران و بن بست حكومتش نشد و فرافكني كرد، و تقصيرات را به گردن ديگران مي انداخت، نصيري و هويدا را به عنوان عاملين اصلي مشكلات زنداني كردند. برغم تمامي دغدغه اظهارات هيچ گامي جدي برداشته نشد شاه به هيچ تغييري و اصلاحي تن در نداد و هر نوع اصلاحي از درون بلاموضوع گرديد.
2-2- در اين دوره، يعني از اواسط سال 1354، آرايش نيروهاي سياسي ضد استبداد بسيار بر هم و آشفته شده بود. رويدادهاي درون سازمان مجاهدين خلق اوليه و اعلام تغيير ايدئولوژيك اين سازمان از اسلام به ماركسيسم، نه فقط اين سازمان و مبارزات مسلحانه، بلكه كل جنبش را به هم ريخت و موجب شد كه سازمانهاي سياسي – نظامي نيز فلج شوند.
اختلاف ها و درگيري هاي شديد ميان سازمانها، احزاب و فعالان سياسي، در داخل و بيرون از زندانها بروز پيدا كرد. قدرت و توان مندي جنبش براي نقش آفريني به پائين ترين سطح كاهش پيدا كرد.
در خارج از كشور وضع متفاوت بود. سازمانهاي دانشجويي و احزاب و نيروهاي سياسي فعال و پر تحرك بودندو در موارد ضروري اقدامات سياسي مشترك عليه نظام سلطنتي انجام مي دادند. ميان بخشي از مبارزين خارج از كشور با روحانيان نجف و آقاي خميني پيوند و ارتباط ارگانيك بوجود امده بود و همكاري ها و هماهنگي هايي وجود داشت. اما براساس تجارب گذشته، ميزان تاثيرگذاري مبارزات ايرانيان خارج از كشور بستگي به وضعيت مقاومت و مبارزه در داخل ايران دارد.
در مجموعه نيروهاي موثر خارج از كشور، آقاي خميني، از موقعيت ويژه اي برخوردار بود. اولاً – موقعيت جغرافيايي نجف رفت و آمد رسمي و غيررسمي ايرانيان و ارتباط با داخل ايران را امكان پذير ساخته بود. ثانياً حكومت شاه اگرچه توانسته بود تمامي تشكل هاي سياسي روشنفكري را تا حدي فلج سازد اما نتوانسته بود آنها را خاموش سازد. از طرف ديگر شاه نتوانسته بود نهاد مسجد را تعطيل و يا آن را تحت نفوذ و مهار كامل خود در آورد. و با توجه به فراواني مساجد و گستردگي آنها در سطح كشور و شبكه كم و بيش منظم روحانيون در سرتاسر ايران و جايگاه مراجع در ميان اين روحانيون و موقعيت آقاي خميني و رابطه ويژه اين طبقه با مردم عادي و عالي، اين مجموعه از توانايي و پتانسيل قابل ملاحظه اي برخوردار بود. ثالثاً ارتباط تنگاتنگ ميان مبارزه خارج از كشور، بخصوص بخش اسلامي، با نجف و شخص آقاي خميني، ظرفيت سياسي اين مجموعه را بطور استثنايي بالا برده بود. رابعاً رويدادهاي به شدت نامطلوب داخل كشور و به دنبال آن پراكندگي نيروها، موقعيت ويژه اي براي آقاي خميني و بخش اسلامي مبارزين خارج از كشور فراهم ساخته بود.
3- همزمان با بحث هاي علني درباره بحران و بن بست حكومت شاه در محافل و منابع داخلي و خارجي، كه به آنها اشاره شد، از اواخر سال 1355، تحركات جديدي توسط مبارزين داخل كشور آغاز شد. رهبران داخل كشور توانستند بر برخي از مشكلات غلبه پيدا كرده و به سازماندهي نيروها بپردازند، گامهاي خوبي برداشته شد. در حالي كه در ميان اين نيروها در مورد پايان دادن به حكومت شاه وحدت نظر وجود داشت، اما در مورد برنامه ها اختلاف نظرهايي ديده مي شد. فضاي سياسي داخل كشور كه سالها به شدت بسته و امنيتي بود، مانع از آن شده بود كه گروهها و احزاب و فعالان سياسي به تبادل نظر بپردازند و به جمع بندي هاي مشترك برسند.
در خارج از كشور وضع متفاوت بود. فضاي باز سياسي و امكانات گسترده براي تبادل نظر فراهم بود اگرچه اختلاف در روشها و منشها و بينش ها وجود داشت اما درباره ضرورت تغيير نظام سلطنتي همه نيروها اتفاق نظر داشتند.
در چنين شرايطي فشار تازه اي براي محدود كردن فعاليتهاي آقاي خميني در نجف آغاز شد. دو دولت عراق و ايران در چارچوب قرارداد الجزيره (1975) بر سر اين امر به توافق رسيدند. براي آقاي خميني و بخش اسلامي مبارزين خارج از كشور چه گزينه هايي در برابر اين سياست جديد حكومت شاه وجود داشت.
اول – مقابله با سياست دولت عراق و فشار براي رفع محدوديت ها. در سالهاي قبل نيز دولت عراق، به دفعات برنامه مشابهي را به اجرا گذاشته بود. اما اعتراض هاي گسترده سازمان هاي سياسي خارج از كشور دولت عراق را مجبور به عقب نشيني و رفع محدوديت ها كرده بود. اما اين بار صورت مساله متفاوت بود. ساكت كردن اين جريان در رابطه با اجراي برنامه هاي بزرگتري در ايران ضروري بود.
دوم – ماندن در نجف و قبول محدوديت ها و كاهش سطح فعاليت ها . اين گزينه مطلوب حكومت شاه و برنامه هاي مطروحه بود. اگر اين گزينه انجام مي شد و برنامه هاي ياد شده در بالا به نحوي پياده مي شدند، و تغييرات جديدي صورت مي گرفت، حاكمان جديد، در راستاي كاهش تشنجات سياسي، در غياب شاه لغو محدوديت و يا ممنوعيت بازگشت آقاي خميني و ساير فعالان سياسي را به كشور رسماً و بطور علني اعلام مي كردند.
با توجه به نوع تغييرات در بافت و ساختار و سياست ها، كه در راس آنها كناره گيري يا حذف شاه (و حتي سلطنت) از صحنه سياسي بود، نيروهاي سياسي از يك طرف كم و بيش خلع سلاح مي شدند و ازطرف ديگر در برخورد با وضعيت جديد ميان آنان شكاف بوجود مي آمد.
سوم- آقاي خميني همانطور كه مايل بود، از عراق به سوريه و لبنان (دره بقاع) مي رفت، به اميد آن كه بتواند به فعاليت هاي خود ادامه دهد. اما اين گزينه خوب و مناسبي نبود. نظام سياسي در سوريه در آن زمان، به مراتب از عراق بسته تر بود و امكان فعاليت به مراتب كمتر بود. تازه مقامات دولت سوريه آمادگي براي دادن اجازه اقامت به ايشان را نداشتند. اقامت در دره بقاع (پيشنهاد و اصرار برخي از روحانيون نجف) نه تنها مفيد و ميسر نبود، كه خطرناك هم بود. آشفتگي و اختلاف ميان فلسطيني ها، لبناني و سوري ها آن قدر بود كه در صورت بروز خطرات احتمالي لوث شدن مسئوليت بسيار جدي بود.
چهارم – گزينه ترك عراق و سفر به يك كشور اروپايي (فرانسه). اين گزينه مطلوب بود. اولاً- سفر يك مرجع روحاني به پاريس به خودي خود، يك رويداد بزرگ محسوب مي شد. ثانياً – روابط و مناسبات ميان فعالان سياسي خارج از كشور بخصوص جريان اسلامي را با آقاي خميني تقويت مي كرد. ثالثاً ميزان اثر گذاري بر رويدادها و برنامه هاي احتمالي در ايران را به ميزان قابل ملاحظه اي بالا مي برد.
ايرانيان فعال خارج كشور، همانطور كه اشاره شد، نقش موثري در حمايت مبارزات داخل كشور داشتند. در اين اثر گذاري ايرانيان مقيم اروپا بطور عامل و ايرانيان مقيم فرانسه (پاريس) بطور خاص، بيش از ساير كشورها، ازجمله آمريكا بود.
اين گزينه از آن رو مطرح گرديد كه تحليل ها و بررسي هاي صورت گرفته در همان زمان حاكي از آن بود كه حكومت شاه به نقطه پاياني عمر خود رسيده است و دولتهاي خارجي با توجه به اين امر، درصدد اجراي برنامه هايي هستند (كه اجمالاً به آنها اشاره شد) . اين بررسي ها را ابتدا در آذر 1355 بصورت تحليلي با عنوان «آمريكا در بن بست ميليتا ريزه كردن ايران» در پيام مجاهد، منتشر كردم. سپس در آبان ماه 1356 در مقاله ديگري تحت عنوان هياهوي بسيار براي هيچ بحران ايران و برنامه هاي احتمالي را شرح دادم. اين تغييرات بدست مردم ايران صورت نمي گرفت. درست است كه مقاومت ها و مبارزات ملت ايران ، نقش اساسي و كليدي در به بن بست كشانيدن حكومت شاه داشت اما اينكار تغييرات مورد بحث در دست بيگانگان بود. سوابق و تجارب تاريخي نشان مي دهد تغييراتي كه ابتكار آن به دست خارجي هاست به ندرت به نفع ملت ايران بوده است. آيا بايد در برابر آن منفعل مي مانديم و سكوت مي كرديم. سوم طي نامه اي خصوصي به مرحوم مهندس بازرگان اين تحليل ها و ضرورت اقدامات جدي از داخل را ياد آور شدم.
ممكن است از منظر نگاه تاريخي به گذشته، و تحارب حاصل بعد از انقلاب استدلال شود، كه اگر تغيرات ايران به همان صورتي كه بحث شده بود، يعني شاه استعفا مي داد و از ايران مي رفت شوراي نيابت سلطنت قدرت را بدست مي گرفت و فضاي سياسي كشور باز مي شد، شايد نتيجه از آنچه امروز شاهد آن هستيم بهتر بود. شايد، ممكن است. اما بررسي تاريخي را با شايدها و اگرها نمي توان انجام داد، زيرا چنين مسيري در ايران طي نشد. شاه تا آخرين لحظه در برابر هر نوع اصلاحاتي مقاومت كرد.
6-هيچ حزب و گروه سياسي معتبر در ايران در آن زمان از اين برنامه ها استقبال نكرد و به آن اعتماد ننمود بطوري كه هر گونه همراهي با آن سازش محسوب مي شد. شايد براي داوري بهتر لازم باشدف سرنوشت و وضعيت كشور ديگري را كه برنامه هاي آمريكا در آن جا با موفقيت اجرا شده است، نظير فيليپين مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد.
مسلم اين است كه سفر به نوفل لوشاتو بر فرآيند تغييرات و تحولات در داخل كشور اثر گذاشت و موجب پيروزي انقلاب اسلامي ايران گرديد. بي ترديد آن چه امروز ما در كشورمان شاهد آن هستيم، همه ي آنچه كه ملت ايران براي آن انقلاب كرد نمي باشد و تفاوت ها و تعارض هاي جدي وجود دارد. اما موضوع اصلي در اين تحليل پيآمدهاي و دستاوردهاي انقلاب نيست، بلكه توجه دادن به نقش نوفل لوشاتو در مسير تحولات ايران مي باشد.
پاسخ به پرسشهاي صدر اين تحليلي را به جمع بندي خوانندگان عزيز وا مي گذارم.

دكتر ابراهيم يزدي

0 نظرات: