پلی تکنیک؛یک روز سراسر اعتراض

۱۵:۵۷ bamardum 0 نظر

روز یک شنبه اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان در اعتراض به ممنوع الورود شدن ۳ دانشجو، بازداشت بابک زمانیان و کارشکنی در انتخابات انجمن اسلامی در صحن دانشگاه تحصن کردند. در حمایت از این اقدام انجمن اسلامی و اعتراض به روند مدیریت موجود در دانشگاه در ایجاد محدودیت ها و فشار فراوان بر فعالیت های آزاد دانشجویی دانشجویان دانشگاه با خروج غذاهای خود از سلف، در بیرون از سلف به صرف ناهار پرداختند. برنامه روند عادی خود را طی می کرد که با هجوم انتظامات به میز نشریات انجمن به منظور جمع آوری خبرنامه انجمن اسلامی و بیانیه شورای عمومی انجمن درگیری هایی به وجود آمد. ادامه درگیری ها با دخالت افرادی ناشناس و یا عمدتا وابسته به جریان شبه نظامی دانشگاه دامنه درگیری ها را به درب های دانشگاه نیز کشاند. از ساعت 11:30 اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی به روال روزگذشته در صحن دانشگاه تحصن کردند و با نصب نوشته هایی درخواستهای خود را به اطلاع عموم دانشجویان دانشگاه رساندند. اعضای انجمن اسلامی که خواستار آزادی بابک زمانیان، قائم مقام روابط عمومی انجمن، لغو ممنوعیت ورود احسان منصوری، دبیر سیاسی انجمن اسلامی ، علی عزیری نایب دبیر انجمن اسلامی، هادی باقری دبیر سابق کانون کتاب دانشگاه شده بودند با محوریت برگزاری انتخابات انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه را به همراهی با خود فراخواندن و دانشجویان دانشگاه که انجمن اسلامی را همیشه متعلق به خود می دانسته اند با شرکت در برنامه اعتصاب سلف و صرف ناهار در صحن دانشگاه مراتب اعتراض خود به ریاست دانشگاه را اعلام کردند. در خلال برنامه بیانیه شورای عمومی انجمن اسلامی در خصوص برگزاری انتخابات آزاد در دانشگاه توسط یکی از اعضا قرائت شد و علی صابری دبیر انجمن اسلامی دانشجویان به ذکر نکاتی درباره دلایل این برنامه و ادامه برنامه در روزهای آتی پرداخت. انتظامات دانشگاه که روز قبل با صحبت های صورت گرفته از حرکت به سمت دانشجویان و درگیری با آن ها اجتناب می کرد، با فشار حراست به منظور به تشنج کشاندن فعالیت های آرام دانشجویان معترض و منحرف کردن برنامه در چندین نوبت به طرف دانشجویان معترض حمله کردند. در قسمتی از برنامه به دلیل اصرار انتظامات در بازداشت و انتقال یکی از معترضین درگیری ها به اطراف صحن دانشگاه و نهایتا به درب پشت دانشگاه کشانده شد که به دلیل ازدحام جمعیت شیشه درب پشت دانشگاه شکست و نهایتا دانشجویان موفق به رهایی فرد معترض از دست انتظامات شدند. تمام صحن دانشگاه با شعارهایی که توسط دانشجویان آماده شده بود پوشانده شد و در خلال پخش سرودهای حماسی و ملی دانشجویان علاوه بر همراهی با سردادن “انجمن منتخب حمایتت می کنیم” “مرگ بر دیکتاتور” “نظامی برو گم شو” دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” در برنامه حضوری فعال داشتند. در میان نوشته ها و شعارهای نصب شده عباراتی چون “اندیشه را نمی توان زندانی کرد” “خشونت طلبان دانشگاه را قرق کرده اند” “آیا تحصیل حق دانشجو نیست” ” ترکه بیداد بر نشریات منتقد” یاران دبستانی به پا خیزید” کمیته انضباطی؛ مسلخ عدالت” ” راه نفس را بر قلم و سخن بسته اند” مردان ایستاده می میرند” “ما رسالت تاریخیمان را فراموش نخواهیم کرد” “این است بهای روشنگری” و … دیده می شد. پس از پایان برنامه تقریبا ۲۰ نفر از اعضای بسیج و تشکل های همراستا که از عدم جلوگیری برنامه توسط انتظامات شدیدا خشمگین بودند و در حالی که فقط چند تن از اعضای انجمن در صحن حاضر بودند با هجوم به دانشجویان موجبات درگیری در صحن شدند که سریعا با دخالت دانشجویان رهگذر که به طرفداری اعضای انجمن آمدند مجبور به عقب نشینی شدند. دبیر انجمن اسلامی در صحبت انتهایی خود که به منظور پایان برنامه بود از برگزاری تریبون آزادی در روز سه شنبه اطلاع داد و بیان کرد اعضای شورای عمومی فردا نیز در صحن دانشگاه متحصن خواهند بود.

0 نظرات:

نامه سرگشاده خانواده معلمان بازداشت شده به هاشمی شاهرودی

۲:۲۳ bamardum 0 نظر

همسران معلمان زنداني علي اکبر باغاني، محمدتقي فلاحي، سيدمحمودباقري و علي اصغرمنتجبي، با ارسال نامه اي به آيت الله هاشمي شاهرودي، از باقي ماندن معلمان در زندان، علي رغم دستور رييس قوه قضايه براي آزادي آنها ابراز شگفتي کرده و نگراني خود را از بي اطلاعي از وضعيت همسران خود ابراز کردند.
در نامه آنها آمده است: "دو هفته است که همسران ما، معلمان اموزش وپرورش که عمري را صرف تعليم وتربيت فرزندان اين کشور کرده اند در زندان به سر مي برند وما خبري از سلامتي، محل نگهداري وکيفيت باز پرسي انها نداريم. همسران ما معلمند وجاي معلم زندان نيست . با گشايش يک مدرسه در هاي يک زندان بسته مي شود اما اين درد را به کجا ببريم که در اين ديار معلمان را به جرم عدالتخواهي وبرگزاري تجمعات قانوني در برابر خانه ملت وتقاضا براي اجراي لايحه اي که در مجلس تصويب شده است ضرب وشتم وزنداني مي کنند. وهمسران وفرزندان انها را در به در دادگاه ها وزندان ها کرده اند. همسران معلمان با همسران قاچاقچيان مواد مخدر، دزد ها وادمکشان بايد در يک صف بايستند و تحقير شوند ودريغ از دريافت يک پاسخ روشن وقانع کننده."
نويسندگان نامه خاطرنشان کرده اند: "در اخرين روز سال 85 يکي از نمايندگان مجلس از قول شما نقل کرد که فرموده بوديد شرکت در تجمعات قانوني و بيان خواسته ها ي معلمان از حقوق ملت ومظاهر دمکراسي است. اما به رغم دستور شما براي ازادي معلمان، 9 نفر از انها تعطيلات نوروزي را در زندان گذراندند و در کمال ناباوري موج جديد دستگيري معلمان در سال جديد هم ادامه يافت. انچه در اين مدت بر معلمان زنداني وهمسران، پدران، مادران وفرزندان انها گذشته است دردي است جانکاه وحديثي استخوان سوز . اگر سفره مان رونقي نداشت دلمان خوش بود که همسران ما معلمند و سرمان را پيش در وهمسايه بلند نگه مي داشتيم. عمري با حقوق ناچيز همسرانمان ساختيم با اين دلخوشي که در کنار همسراني فداکار و وارسته زندگي مي کنيم. اما افسوس که کاخ رويا هاي ما يکشبه فرو ريخت. ما به همسران فرهيخته خود افتخار مي کنيم اما جواب فرزندان خرد سالمان را چه بدهيم که مي پرسند: پدران ما را به چه جرمي زنداني کرده اند ؟ ومگر شما نمي گفتيد که زندان جاي دزد ها وقاتل ها است؟ شبها که بچه ها با چشمان اشک الود بهانه پدرشان را مي گيرند ، به بچه ها بگوييم پدرانشان کجا هستند وبه چه جرمي؟ در مغز هاي کوچک آنها چه مي گذرد؟"
نويسندگان افزوده اند: "حضرت ايت الله، روز 20 فروردين که ماموران براي بازرسي به خانه هاي ما امدند کيس کامپيوتر ودست نوشته ها ودهها برگ کاغذ را لابد به عنوان ابزار جرم ضبط کردند وبدون دادن رسيد با خود بردند . انها صورتجلسه اي را به امضاي ما رساندند که هيچگونه خسارتي به لوازم واشياي منزل ما وارد نشده است . در اين صورتجلسه اشاره اي به ويراني روح وروان همسران وفرزندان معلمان نشد. پاسخ تاراج روان همسران وفرزندان خردسال معلمان را چه کسي خواهد داد؟ در کجاي دنيا معلمان را به خاطر اينکه جلو خانه ملت بروند و بگويند که حقوق ما کم است زنداني مي کنند؟"
در ادامه نامه آمده است: "همان روز به همسران ما احضاريه دادند که سه روز بعد در دادسراي انقلاب حاضر شوند. در اين برگه جاي اتهام و دليل احضار خالي بود. همسران ما سه نفر روز 22 فروردين و3 نفر روز 25 فروردين به اتفاق وکلاي خود به دادگاه رفتند. وکلا را نپذيرفتند واصلا به انها محل نگذاشتند.علي اکبر باغاني را هم در مدرسه ومقابل چشم دانش اموزان دستگير کردند. مگر نه اينکه طبق بخشنامه جنابعالي ومصوبه تشخيص مصلحت نظام وقانون مجلس وبالاتر از همه قانون اساسي استفاده از وکيل در تمام مراحل داد رسي حق متهمان است؟همسران معلم ما بعد از چند ساعت بازپرسي با قرار بازداشت روانه زندان اوين شدند. چرا باز داشت؟ مگر همسران ما قاتل يا فروشنده مواد مخدرند؟ ويا نگران فرار انها هستند؟ از روز بازداشت گويي همسران ما به سياره اي بي نام ونشان کوچ کرده اند. بارها به دادگاه وزندان رفته ايم . پاسخ ها خشک وکوتاه است به گفته دادياري زندان اوين معلمان ممنوع التماس وممنوع الملاقاتند. به ما مي گويند جايشان راحت وحالشان خوب است. اگر چنين است چرا نمي گذارند ما با انها ملاقات کنيم واز زبان خودشان بشنويم. ما نگرانيم . نگران سلامتي معلمان زنداني !برخي از انها بيمار ونيازمند دارو ومراقبت هاي پژشکي هستند از جمله عليرضا اکبري نبي جانباز انقلاب ومبتلا به بيماري خاص است. همسر او به شدت نگران واز نظر روحي اسيب ديده وتلاش او براي اعلام بيماري همسرش به مقامات قضايي تا کنون به جايي نرسيده است. "
در نامه همسران علي اکبر باغاني، محمدتقي فلاحي، سيدمحمودباقري و علي اصغرمنتجبي تاکيد شده: "حضرت ايت الله شاهرودي! ما شهروند اين کشوريم، ماهم مسلمانيم. شوهران ما بعضا رزمندگان سالهاي دفاع مقدس وجانباز انقلابند. همسران ما معلمند. ما از حضرتعالي تقاضا مي کنيم دستور فرماييد حقوق قانوني انها رعايت شود . همسران ما حق دارند وکيل داشته باشند. ما وفرزندانمان حق داريم از محل بازداشت وکيفيت نگهداري واتهامات عزيزانمان با خبر باشيم. همسران ما حتي از حقوقي که زندانيان عادي از ان برخوردارند محرومند. مگر انها چه کرده اند؟ جز اينکه خواستار رفع تبعيض واجراي عدالت شده اند. ما تا کنون نجيبانه صبر کرده ايم. ما چيزي جز اجراي عدالت وقانون از شما نمي خواهيم. دستور فرماييد معلمان زنداني را ازاد کنندو کميته اي براي روشن شدن حقايق تشکيل تا معلوم شود چه کساني به دليل ناتوا ني در انجام وظايف قانوني خود پرونده معلمان را سياسي وامنيتي جلوه دادند تا بي کفايتي خود را مخفي کنند. شما رييس قوه قضاييه ومسيول اجراي عدالت هستيد. روز 12 ارديبهشت روز معلم است ايا روا ميداريد در استانه روز معلم 7 تن از فداکارترين معلمان ايران که مورد اعتماد جامعه معلمان کشور هستند در بند باشند."
نامه، با اين خطاب پايان مي يابد که: "مسئولان کشور در روز معلم چگونه از منزلت وجايگاه معلم تجليل مي کنند در حالي که تعدادي از معلمان در زندانند وکودکان انها شبها با گلوي بغض کرده وچشمان اشکبار از دوري پدر به رختخواب مي روند. اين روز هاي تلخ تر از زهر بر معلمان وخانواده هاي انها مي گذرد. معلمان زنداني سرافراز به مدرسه بر مي گردند ومطمئنا تبرئه خواهند شد اما تاوان اين دردورنجهاي ما را چه کسي خواهد داد؟
جمعه، 7 اردیبهشت 1386
منبع:روز

0 نظرات:

شرکت آقاي دکتر يزدي در مراسم مهماني سفير فرانسه در تهران

۲:۲۰ bamardum 0 نظر


جناب آقاي دکترابراهيم يزدي ، دبيرکل نهضت آزادي ايران به دعوت سفير محترم جمهوري فرانسه در ايران ، آقاي برنارد پولتي ، در مراسمي که همراه با نهار در روز سه شنبه 4/2/86 در محل اقامت آقاي سفير برگزار شد شرکت کردند. اين مراسم به مناسبت حضور آقاي دنيس بوشارو ، مسئول بخش افريقا و خاورميانه انستيتوي مطالعات بين المللي فرانسه برگزار شده بود. آقاي پولتي که سالها به عنوان سفير فرانسه در کشورهاي عربي خدمت کرده است ، براي اولين بار به عنوان سفير مامور به ايران شده است و اگرچه در حال ياد گرفتن فارسي است اما با هيجان از سفر خود به شيراز و تخت جمشيد ، نقش رستم و هم چنين تربت حافظ سخن گفت . وي که ظاهرا به شدت تحت تاثير اشعار حافظ قرار گرفته بود مطلع شعر و فال حافظي را که بر سر مزار حافظ گرفته بود، به فارسي ، اگرچه با کمي سختي ، خواند.
در بحث مسائل ايران و خاور ميانه ، آقاي سفير با نظر آقاي دکتر يزدي موافق بود که ايران نه عراق است و نه افغانستان . ايشان با توجه به اين که سالها در کشورهاي عربي بوده اند ، تاکيد کردند که ايران نه فقط عراق و افغانستان نيست ، بلکه شبيه هيچ يک از کشورهاي خاورميانه ، يا حتي اسلامي هم نيست ، گفتند : ايران ، ايران است .
به هنگام گفتگو درباره بحران هسته اي ايران ، آقاي دکتر يزدي در پاسخ به پرسش آقاي سفير با اشاره به بيانيه هاي نهضت آزادي ايران و همچنين يادداشت ها و تحليل هاي خودشان اظهار داشتند که با ايران با زبان تهديد نمي توان سخن گفت و بهترين گزينه ادامه کوشش هاي ديپلماتيک است . آقاي سفير توضيح دادند که دولت فرانسه نيز با هرگونه فشار و خشونت عليه ايران مخالف است و پيگيري هاي ديپلماتيک را توصيه مي نمايد.
در پاسخ به پرسش آقاي دکتر يزدي در مورد پيشنهاد برخي از مقامات ايراني در مورد تاسيس يک کنسرسيوم هسته اي براي مشارکت در امر غني سازي اورانيوم در ايران ، آقاي سفير مشکلات و پيچيدگي هاي اين طرح را بخصوص در زمينه هاي فني و بازاريابي ، توضيح دادند.
در مورد تهديدها و فشارهاي خارجي بر ايران ، آقاي دکتر يزدي توضيح دادند که برخي از سياستهاي دولت آمريکا در مورد ايران و ايرانيان عملا به ضرر اصلاح طلبان تمام شده است . اين سياستها به افراط گرايان در ايران بهانه داده است تا هر نوع اعتراض مردمي و يا مطالبات صنفي را به تحريکات خارجي نسبت دهند و آنرا سرکوب کنند. ايشان تاکيد کردند که در دو سال اخير فشارهاي امنيتي بر فعالان سياسي ، فرهنگي ، صنفي ، دانشجويي و مطبوعاتي خيلي بيشتر شده است .
مسئله اختلاف در ديدگاهها و آراي دولتمردان ، در موارد گوناگون ، نظير اختلاف نظر اخيري که ميان قوه قضائيه و نيروي انتظامي مطرح شد ، از ديد آقاي دکتر يزدي حاوي اين پيام است که جامعه ايراني در مرحله انتقال تاريخي است و بسياري از رفتارها و هنجارهاي سنتي مردم در حال دگرديسي است . اين تغيير در رفتارها موجب واکنش مقامات شده است . اما تجارب بدست آمده در طي 28 سال گذشته موجب اختلاف در چگونگي برخورد با اين تغييرات ميباشد. ايشان اضافه کرد که در هر حال وجود و بروز اين اختلاف ها چندان هم غير طبيعي نيست . در کشوري نظير آمريکا هم اختلاف نظر و ديدگاه در ميان دولتمردان ، بخصوص در حال حاضر خيلي شديد و بارز است .
آقاي دکتر يزدي همچنين تاکيد کردند که راه حل مشکلات و انحرافات در ايران ، انقلاب و سرنگوني نيست . عصر انقلابات در تمام دنيا به سر آمده است . راه حل قابل قبول و ميسر ، اصلاحات آرام و تدريجي با اولويت در ساختارهاي حقيقي است. ايران خواه و ناخواه بسوي نهادينه شدن دموکراسي پيش مي رود. اگرچه ممکن است دموکراسي ايران با آنچه در فرانسه يا آلمان تجربه شده است متفاوت باشد. اما تحقق آن حتمي و قطعي است .

روابط عمومي
نهضت آزادي ايران

0 نظرات:

عقل، جهل و قدرت

۱۲:۴۵ bamardum 0 نظر

دکتر ابراهیم یزدی
اصول کافی، تالیف کلینی، یکی از چهار کتاب مرجع در میان علمای شیعه است. در جلداول باب « کتاب عقل و
جهل " 34 روایت آمده است. دو روایت اول را با هم می خوانیم.
1- از امام باقر:" چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسی کرد. به او گفت پیش آی، پیش آمد. گفت باز گرد، بازگشت. فرمود به عزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوتر باشد نیافریدم و ترا تنها به کسانی که دوستشان دارم به طور کامل دادم".
2-از امام علي: " جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت ای آدم من ، مامور شده ام که ترا در انتخاب یکی از سه چیز مخیر سازم. پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز، گفت: عقل ، حیاء و دین. آدم گفت عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید. آن دو گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هر کجا عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت".
در یک دعای عامیانه می خوانیم خدایا آن را که عقل دادی چه ندادی و آن راكه عقل ندادی چه دادي؟
خرد ورزی اساس دین است. انسان خرد گریز نه دین دارد و نه حیا.
2- رئیس جمهور محترم کشورمان در طی نزدیک به دو سال گذشته در موارد متعدد مطالبی را عنوان کرده است که ابراز آنها، صرف نظر از درستی یا نادرستی، دور از فرزانگی ضروری برای رئیس جمهوری کشوري بافرهنگ و تمدنی نظیر ایران می باشد. از جمله رئیس جمهور در روزهای گذشته چند مطلب بیان داشتند که هم دون شان مقام ریاست جمهوری است و هم خلاف مصالح و منافع امنیت ملی کشور می باشد.
2/1- در جمع مردم کازرون خطاب به قدرت های زورگو گفته اند: شما در برابر فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ما مانع تراشی و قطع نامه صادر کردید اما دیدید که ایران توانست به چرخه سوخت هسته ای دست پیدا کند و دوباره قطعنامه صادر کردید و ایران توانست در این زمینه وارد مرحله صنعتی شود. اگر دوباره صادر کنید"ملت ایران دستاورهای جدید خود را رو می کند". (به گزارش ایسنا به نقل از اعتماد ملی ، 28/1/86).
به عبارت دیگر آقای رئیس جمهور به دنیا اعلام کرده است که ایران علاوه بر چرخه سوخت هسته ای و تکمیل مرحله تولید صنعتی آن،" دستاوردهای دیگری هم "دارد که دنیا از آن بی اطلاع است و ایران هنوز آنها را رو نکرده است. آیا واقعاً ایران دستاوردهای جدیدی در زمینه فناوری هسته ای دارد که هنوز آنها را اعلام نکرده است؟ و این دستاوردها بجز چرخه سوخت هسته ای/ غنی سازی اورانیوم در سطح صنعتی، چه چیزی می تواند باشد؟ اگر در واقع چنین است، اعلام آن چه لزومی داشت؟
گره کور در روابط ایران با آژانس بین المللی انرژی هسته ای و سازمان ملل متحد و کشورهای قدرتمند جهان درعدم اعتماد به اهداف و برنامه ریزیهای هسته ای ایران است. این امر موجب سوء ظن به فعالیتهای هسته ای غیر صلح آمیز ایران شده است. آژانس بین المللی انرژی هسته اگرچه در گزارشهای خود موارد تخلف از مفاد ان. پی . تی و پادمان را ذکر کرده است، اما تصریح کرده است که هیچ نوع شواهدی حاکی از برنامه های هسته ای غیر صلح آمیز ایران در دست نیست. درحالی که ایران اصرار دارد که دنیا بپذیرد که تمام فعالیتهای هسته ای خود را به آژانس گزارش داده است و آژانس از تمام مراکز هسته ای ایران بازدید به عمل آورده است و می تواند ادامه دهد، آقای رئیس جمهور اعلام کرده است که دستاوردهایی دارند که آژانس و سایر نهادهای بین المللی از آن بی خبرند. و ایران هنوز آنها را اعلام نکرده است!
هدف از بیان این مطلب چیست؟ اعلام این مطلب آیا موجب حل بحران هسته ای ایران و کاهش آن می گردد و یا برعکس بحران را به ضرر ایران تشدید می نماید. انگیزه های رئیس جمهور در این اظهارات چیست؟
2/2- آقای رئیس جمهور در سفر استانی خود به فارس در جمع روحانیون استان با اشاره به مشکلات فراوان در حوزه مادی گفت:" با همه این مشکلات ما درس خوانده های آمریکا و انگلیس دوای درد ما نیستند" ایشان سپس در ادامه می گوید:" من رسماً در اینجا از علما و مدارس علمیه دعوت م می کنم که در این باره تحقیق کنند و دولت از اندیشه ها و الگوهای آنها در این زمینه استفاده می کند" (اعتماد ملی 30/1/86)
این سخن دو بخش دارد. بخش اول، نفی مطلق توانمندی تمامی درس خوانده های آمریکا و انگلیس برای حل مشکلات ایران. بدون تردید ایران با مشکلات فراوانی در حوزه مادی و در حوزه های فرهنگی روبروست. اما این که آیا تحصیل کرده ها و متخصصین ایرانی قادر به حل مشکلات مادی ایران هستند یا خیر؟ نیاز به یک بررسی و داوری واقع بینانه دارد. البته هر کس که در انگلیس یا آمریکا درس خوانده باشد لزوماً متخصص و توانمند برای حل مشکلات نخواهد بود، کسانی هستند، به خصوص بعد از انقلاب که به آمریکا و بیشتر به انگلیس رفته اند و مدارکی هم در دست دارند و توانایی حل نه مشکلات مادی کشور و نه سایر مشکلات را ندارند.
اما چنین قضاوتی درباره تمام تحصیل کرده های خارج به هیچوجه با واقعیت تطبیق نمی کند. در میان ایرانیان تحصیل کرده ، کسانی وجود دارند که در رشته های تخصصی خود در دنیا بی همتا هستند و مایه افتخار کشورهان می باشند. اینگونه داوری های عجولانه ، در شأن رئیس جمهوری که سابقه استادی در یک دانشگاه را هم دارد، نیست.
در شرایطی که در محیط دانشگاهی ایران ، موج جدیدی علیه استادان فرهیخته درحال شکل گیری است شعار وحدت حوزه و دانشگاه صدر انقلاب به سلطه و سیطره یک جانبه روحانیون بردانشگاهها منجر شده است این گونه اظهارات شکاف میان تحصیل کرده ها و متخصصین کشورمان را با روحانیون حاکم عمیق تر می سازد و مهاجرت و فرار مغزها را تسریع و تشویق می نماید. در شرایطی که دولتمردان برای انجام پروژه های بزرگ ، با شرکت های خارجی قرارداد می بندند و آنها را به حضور در فعالیت های ایران تشویق و دعوت می کنند، بی لطفی و بی اعتنایی و کم بها دادن به کارشناسان و تحصیل کرده های ایرانی، به ضرر کشورمان و به نفع بیگانگان است.
اما بخش دوم سخن ايشان دعوت از روحانيان براي كمك به حل مشكلات كشورمان ميباشد. در طي 28 سال بعد از انقلاب تمام امكانات كشور در اختيار روحانيان ايران بوده است. اگر ميتوانستند تا بحال مشكلات را حل مي كردند. آ قاي رييس جمهور دنبال چي هستند؟
3/3- رئیس جمهور محترم کشورمان در جمع روحانیون استان فارس اظهار نظر کردند که : " اگر در کشور راجع به دمـــوکراسی حرف بزنیم مردم حـــالت تهوع می گیرند" (اعتماد به نقل از ایسنا ، 30/1/86)
ابراز چنین سخنی از رئیس جمهوری که علی الظاهر با رای مردم در یک انتخابات برگزیده شده است بسیار عجیب و پرمعنا است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ،گزینش مسئولان کشور را بر پایه ی آرای مردم می داند. این که تا چه حد روح و محتوای قانون اساسی در باب حق حاکمیت ملت تحقق پیدا کرده است، یک چیز است، و نفی ارزش دموکراسی و آراء مردم توسط کسی که افتخار می کند مردم او را برگزیده اند، بسیار عجیب و سوال برانگیز است. چطور ممکن است رئیس جمهوری که با رأی مردم انتخاب می شود، دموکراسی را لعن کند. ممکن است در یک انتخابات مردم به کسی به عنوان رئیس جمهور رأی بدهند که تو زرد از آب درآید و مردم از نتیجه رأی خود ناراضی باشند.
مثلاً در امریکا امروز مردم از عملکرد دولت بوش، که با آرای مردم بر سرکار آمده است به شدت ناراضی هستند و برخی هم با توجه به بیانات و عملکردهای بوش ،ممكن است حالت تهوع پیدا کنند. اما حالت تهوع پیدا کردن از نتایج یک انتخابات با نفی و لعن دموکراسی خیلی فرق دارد. اگر مردمی از گزینش خود و نتیجه انتخابات ناراضی هستند، باید از انتخاب خود ناراضی باشند و با مشاهده آن دچار تهوع بشوند، نه از دموکراسی.
متاسفانه کسانی هستند که برغم گذشت نزدیک به سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری با جمهوریت و حاکمیت ملت به شدت مخالف هستند و در حالی که از طریق فرآیندهای قانونی و انتخابات بر سریر قدرت نشسته اند حقوق مردم را نادیده می گیرند و روش های اجرایی آنان استبدادی و پادگانی است.
چنین اظهاراتی علیه تحصیل کرده ها و علیه دموکراسی در جمع روحانیون استان فارس، حاکی از انگیزه های دیگری نیز می باشد که بحث آن به وقت دیگری موکول می نمایم.
به آقای رئیس جمهور محترم و روحانیون استان فارس توصیه می کنم باب عقل و جهل را در جلد اول اصول کافی مطالعه بفرمایند. والعاقبه للمتقين .

0 نظرات:

سال 85 از نگاه آيت الله منتظري

۰:۵۴ bamardum 0 نظر

مقدمه:بعد از چند سالی پای مصاحبه ای نام خود را می گذارم و در گفت وگو با کسی که می اندیشد: " نمی توان دیگران را غیرخودی دانست، برخی را از حقوق شهروندی محروم کرد، در مدیریت ها و تصمیمات کلان تنگ نظری و انحصار طلبی رانصب العین قرار داد و مردم را نامحرم پنداشت ". این حرف های آیت اله منتظری است که دلیل حضورم در غربت و حذف نامم از حرفه ام را در پیوند باسرنوشت مشابه بسیاری دیگراز مردمان کشورم باز می گوید. این مصاحبه از طریق ایمیل انجام شده؛ اما به آرزوی روزی که در میهن خویش، آزادانه بگوییم و بشنویم و نهراسیم. و یک توضیح:همان طور که از متن پیداست، پاسخ برخی سئوال ها در یک جواب آمده است. 1 ـ بسیاری می پرسند آیت الله منتظری آزاد است یا در "حبس" به سر می برد. در پاسخ گفته می شود شما در حبس خانگی نیستید. این پاسخ دقیقی است؟ شما در چه وضعیتی قرار دارید؟ 2 ـ کلاس های درس شما برقرار است؟ در چه وضعیتی؟ شاگردان شما همانگونه به شما دسترسی دارند که در دوران پیش از "حبس خانگی"؟ 3 ـ در کلاس های درس تان از چه مقولاتی سخن می گویید؟ جواب1و2و3 ـ این جانب در بهمن ماه 1381 پس از تحمل بیش از 5 سال حبس خانگی آزاد شده و در حال حاضرمراجعه کنندگان شامل شاگردان و دیگر اقشار مردم، بدون مانع می توانند با من ملاقات نمایند.فعالیت های علمی روزانه این جانب شامل پاسخ گویی به پرسش های مختلف با موضوع های فقهی، قرآنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...است که یا از طریق نامه، مراجعه حضوری و یا از طریق ایمیل می باشدو تدریس کتاب جامع السادات مرحوم نراقی با موضوع اخلاق و برخی بحث های فلسفی یا فقهی هم از فعالیت های علمی در طول هفته است. برخی از آثار هم یاچاپ نشده یا باید تجدید چاپ شود که بر روی آنها هم نظارت مستقیم دارم. 4 ـ جدا از سئوالات مشخص دینی، مهم ترین سئوالاتی که از جانب شاگردان و طرفداران شما با شما مطرح می شود، چیست؟ چه تغییری در جنس این سئوالات می بیند؟مایلید نمونه هایی از آن را نقل کنید؟ جواب ـ به جز پرسش های دینی، فقهی و کلامی؛ در زمینه های سیاسی، فرهنگی و مسائل روز پرسش های بسیاری از راه های مختلف واصل می شود.[به ویژه مسائل روز که به فراخور تحولات ایجاد شده برای مردم مطرح می شود]می توانید برای اطلاع از موضوعات مختلفی که در این زمینه طرح می گردد، به سایت این جانب مراجعه فرمایید. 5 ـ امروز در باورهای دینی و سیاسی شاگردان تان چه ویژگی هایی را مشاهده می کنید که با گذشته تفاوت دارد و توجه شما را بر می انگیزد؟ جواب ـ شاگردان این جانب هر یک با توجه به استعداد، تلاش، کوشش و تحقیق خویش دارای نگرش های متفاوتی هستند که حق هم همین است که آنان پس از فراگیری روش ها نزد استاد، خود در موضوعات مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی صاحب رای و نظر باشندو بر باوری که به آن معتقد شده اند، پافشاری نمایند. برخی از شاگردان این جانب با توجه به تحول و تطور سریع در اندیشه بشری، نسبت به حقوق طبیعی انسان و چگونگی تطبیق موضوعات با احکام، فعالیت های علمی قابل ارزش و تقدیری انجام داده اند که امیدوارم هر یک در هر کجا که هستندبا استقلال رای و نظر، از تحقیق، تامل و تتبع در متون بازنمانده، علم اندوزی را به عنوان یک اصل اولی فراموش نکنند. 6 ـ بسیاری سال 86 را برای ایران سال دشواری ترسیم می کنند. شما این سال را چگونه می بینید؟ جواب ـ من نیز چون بسیاری از مردم ایران با توجه به وضعیت داخلی و خارجی و به ویژه مشکلاتی که در حوزه سیاست و اقتصاد مشاهده می کنم، مشکلات را قابل پیش بینی می دانم که امیدوارم با درایت و تنش زدایی در عرصه های داخلی و خارجی از وقوع معضلات پیش رو جلوگیری گردد. 7 ـ مسئولین جمهوری اسلامی، سال 86 را سال" اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نامیده اند. این ترکیب از نظر شما چه معنایی دارد و چشم انداز اجرایی شدن آن را چگونه می بینید؟ 8ـ در سخنان مسئولین"ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملی ایرانیان" مورد نکوهش قرار گرفته. به نظر شما چه کس یا کسانی و چه گروه یا گروه هایی موجب "ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ایرانیان" می شوند؟ چگونه؟ جواب 7 و 8 ـ اگر شعارهای داده شده مبنی بر ایجاد وحدت و یکپارچگی ـ چه در سطح ملیت و چه اسلامیت ـ تنها در مرحله حرف، بیان و تبلیغات رسانه ای باشد، چون گذشته آثار عملی بر آن بار نخواهد شد."وحدت" امری دستوری نیست که با اوامر فرادستان به منصه ظهور برسد. نمی توان دیگران را غیرخودی دانست، برخی را از حقوق شهروندی محروم کرد، در مدیریت ها و تصمیمات کلان تنگ نظری و انحصار طلبی رانصب العین قرار داد و مردم را نامحرم پنداشت و از سویی از وحدت و همدلی ـ آن هم یک طرفه ـ سخن به میان آورد.البته به مقتضای"الناس علی دین ملوکهم"چنانچه رهبران جامعه دست از تنگ نظری بردارند و مخالفان فکری خود را تحمل کنند و مثلا در انتحابات آینده آنان را حذف ننمایند و فضای سیاسی را آزاد کنند، این گونه امور می تواند به اتحاد و انسجام واقعی در بین آحاد ملت کمک فراوانی نماید و امیدوارم به بهانه ایجاد وحدت، مردم از حقوق شهروندی خویش محروم نشوند. 9 ـ گفته می شود" دشمنان به بهانه هایی همچون قومیت، مذهب و گرایش های صنفی درصدد هستند وحدت کلمه ملت ایران را از بین ببرند و در جهان اسلام نیز اختلافات مذهبی را دامن بزنند و با براه انداختن جنگ شیعه و سنی میان ملت ایران و جوامع اسلامی فاصله ایجاد کنند". شما با این باور موافقید؟ منشا این بهانه ها کجاست و چیست؟ جواب ـ ایجاد اختلاف میان اقوام و مذاهب و گرایش های دینی از سیاست های دیرینه استعمار است که متاسفانه برخی از همین مذاهب و اقوام با تاکید بر اختلافات ـ بدون در نظر گرفتن مشترکات ـ به دام دشمنان خود افتاده اند. اما درباره گرایش های صنفی باید گفت اعتراضات اخیر ناشی از برخی شعارهای بدون پشتوانه اقتصادی است. متاسفانه قشر هایی چون معلمان و کارگران که باید مورد احترام و تکریم باشند در برخی بخش ها از مشکلات معیشتی رنج می برند. قهرا آنان نیز چون دولت فعلی با شعارتوسعه اقتصادی به عرصه آمده اند و پس از عدم تحقق وعده ها اعتراضات خود را مطرح می کنند که در برخی شهرها با بازداشت و برخوردهای تند مواجه شده اند. بدون دلیل و ارائه اسناد و مدارک نمی توان به اعتراض کنندگان تهمت ارتباط با بیگانه زد و آنها را عامل اختلاف و برهم زننده وحدت ملی دانست. وجود فاصله میان حاکمان و اقشار، مذاهب و اقوام مهم ترین عامل تفرقه و جدایی است که قهرا بیگانگان از این آب گل آلود بهره می برند. 10 ـ آقای احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی در پیام نوروزی خود، سال 85 را "سالی سرشار از کوشش، جوشش، عزت، مجاهدت همگانی و افتخار برای ملت ایران" دانسته و گفته است:" در سال گذشته در عرصه علمی و فناوری پیشرفت‌های بزرگ و دستاوردهای ارزشمندی برای ملت ایران بدست آمد و در عرصه اقتصادی نیز گام‌های بلندی در زمینه‌های مختلف از جمله در سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی و سازندگی برداشته شد بطوریکه حجم تقاضابرای سرمایه‌گذاری داخلی دو برابر و در سرمایه‌گذاری خارجی نیز این حجم چند برابر شده است. در سال 85 در عرصه فرهنگی امید و تلاش، ایمان و محبت و عشق به انسان‌ها و آرمان‌های الهی در ایران موج زد". این جملات بی غلط است؟ جواب ـ عمده موفقیت های فعلی مرهون تلاش و کوشش دولت های قبلی هم هست. امیدوارم آمار، ارقام و گزارش هایی که درباره پیشرفت ها در عرصه های مختلف ارائه می گردد، در زندگی روزمره مردم به ویژه اقشار ضعیف مردم، مستمری بگیران و کارگران قابل لمس باشد. در حقیقت این مردم هستند که باید درباره صحت یا سقم این اظهارات نظر دهند. 11ـ اگر شما قرار بود سال 85 را تصویر کنید از چه جملاتی استفاده می کردید؟ جواب ـ سال گذشته دارای فراز و نشیب هایی بود، اما سالی پر از شعار، فشار اقتصادی، ایجاد تنش در سطح جهانی، بهره نبردن از نیروهای دلسوز و انقلابی، سکوت نخبگان، تشدید سانسور و ... 12 ـ آرزوی شما برای سال 86 چیست؟ جواب ـ آرزوی قلبی من سعادت و سلامت ملت ایران، رفاه و گشایش در امور اقتصادی و امکان رشد معنوی آنان و مصون ماندن از گزند مشکلات داخلی و خارجی است. و این معنا محقق نمی شود جز با جلب رضایت عامه مردم و عدم تبعیض در عرصه های مختلف توسط حاکمیت. 13 ـ امروز فعالین زن در جامعه ایران، کمپینی تحت عنوان"یک میلیون امضا برای رفع تبعیض از زنان" به راه انداخته اند. در جریان این کمپین هستید؟ نظر شما درباره دستگیری فعالین این حرکت چیست؟ جواب ـ صرف نظر از اینکه معنا و مراد از تبعیض در مورد زنان چیست و اینکه آیا هر تبعیضی ظلم محسوب می شود یا نه؛ نظرم این است که نباید مانع از اظهار نظر شد و نباید اظهار نظر را با زندان ومجازات و توهین پاسخ داد. 14 ـ خانم شیرین عبادی پیشنهاد کرده برای حل مسئله اتمی ایران، بهتر است دولت جمهوری اسلامی "رفراندوم هسته ای" برگزار کند و نظر مردم را جویا شود.سئوال این است که به نظر شما الف: این رفراندوم کارساز است؟ ب: آیا زمینه های برگزاری این رفراندوم را می بینید؟ ت :از دید شما این مسئله با توجه به جمیع جهات، چه راه حلی دارد؟ جواب ـ در امور بسیار مهمی که به مصالح کشور مربوط است مانند موضوع مورد سئوال، باید علاوه بر استفاده از نظر کارشناسان مختلف ـ اعم از آنهایی که داخل نظام می باشند یا غیرآنان ـ از مردم یا نمایندگان آنها نظرخواهی شود. ولی بعضی از قسمت های مورد سئوال که جنبه کاملا تخصصی دارد باید کارشناسان نظر دهند. البته در چنین امری که قدرت های جهان نسبت به آن حساسیت پیدا کرده اند برای عبور از بحران جاری نباید با شعارهای تحریک آمیز و بدون خاصیت، حساسیت آنها را تشدید نمود و آنها را به اجماع و مقابله با کشور واداشت. گاه در تزاحم میان اهم و مهم، عقل حکم می کند که برای حفظ اهم از مهم صرف نظر کرد و اگر"انرژی هسته ای" حق ماست ـ گذشته از اینکه ما حقوق دیگری هم به جز این داریم ـ قطعا با شعارهای تند و گاه بی محتوا نمی توان از آن حراست کرد، بلکه سرمایه عظیم مردمی می تواند در این راستا کارساز باشد. و آخر آنکه: شما از حقوق شهروندی خود برخوردارید؟ جواب ـ گرچه وضعیت این جانب به ظاهر عادی است اما برخی اقدامات امنیتی و قضایی درباره شاگردان، مقلدان و اماکن مربوط به اینجانب، و به ویژه نشر اندیشه های علمی وسیاسی ادامه دارد.چنانچه برخی از علاقمندان، شاگردان و منسوبان پس از سال ها هنوز با قرار وثیقه های سنگین آزادند ولی پرونده های آنان هنوز مفتوح است. در سال گذشته تعداد دیگری از آنان احضار و محاکمه شده اند. جراید از انتشار نظرات این جانب منع شده اند و در موارد نادر هم با سانسور همراه است. برخی رسانه ها آزادند مطالب خلاف واقع و تهمت هایی را مطرح می کنند که برای ما امکان پاسخگویی فراهم نیست و حق دفاع از خود را نداریم. چاپ کتاب های علمی و مذهبی هم در برخی موارد دچار اشکال و بهانه جویی می شود. حسینیه شهدا در کنار بیبت، دفتر اصفهان و مشهد هم هنوز توسط نیروهای امنیتی و دادگاه ویژه روحانیت بازپس داده نشده است. با این اوصاف نمی توان گفت که حقوق شهروندی به طور کامل اجرا می شود.
منبع:روزآنلاین-نوشابه امیری

0 نظرات:

آخرين فرياد تنگ بلاغي،دشت پاسارگاد، و آرامگاه کوروش را بشنويد

۱۴:۰۴ bamardum 0 نظر


كوروش با اقدامات خود تاثير فرهنگي بر تمدن بشر گذاشته است .از اصول جهانداري او پرهيز از قتل وغارت و احترام به ملل و اديان گوناگون بوده است.كوروش در سال 538 پ.م بعد از فتح بابل كه بدون قتل و غارت صورت گرفت يهوديان تبعيدي بابل را به فلسطين باز گردانيد اينچنين است كه پيامبر بني اسراييل او را ستوده اندويهوديان وي را فرستاده اي از سوي خدا مي دانند .برخي نيز او را ذوالقرنين قرآن دانسته اند.هرودوت او را آقاي تمام آسيا خوانده وچنين مي نويسد او پادشاهي بود ساده جفاكش بسيار عالي همت شجاع و ماهر در فنون جنگ و مهربان با رعايا سلوك مشفقانه و پدرانه مي نمود بخشنده و خوش مزاج و مودب وآگاه از حال رعيت بود.اشيل شاعر يوناني در ترادژي ايرانيان كوروش را يك فاني سعادتمند مي نامد كه به تبعه ي خود آرامش بخشيده وخدايان به سبب عقل سرشار او را دوست داشته اند.مورخ رومي به نام ديدوروس سيسيلي در وصف او مي نويسد در برابر دشمن شجاعت نشان ميداد و نسبت به تبعيدي خود رحيم و جوانمرد بود از اين جهت پارسيان او را پدر ناميدند.در سال 1879 م از كوروش استوانه اي گلين به خط بابلي در بابل پيدا شد.اين استوانه در سال 538 پ.م بعد از فتح بابل به فرمان وي نوشته شده است.پيام اين نوشته كه چون نسيمي روح خسته از خشونت بشر را نوازش مي كند به عنوان نخستين منشور جهاني حقوق بشر شهرتي عالمگيريافت.نمايندگان و حقوق دانهاي كشورهاي گوناگون در سال 1348 با گردهمايي در كنار آرامگاه كوروش در پاسارگاد از او به عنوان نخستين بنيانگذار حقوق بشر ياد كردند.او در بخشي از اين منشور كه اكنون در موزه بريتانيا نگاهداري مي شود ميگويد: «منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. برده داری را بر انداختم، به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. ... من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد ... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم ... من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه¬های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند ... من برای همه مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. من به تمام سنتها، و ادیان بابل و اکد و سایر کشورهای زیر فرمانم احترام می‌گذارم. همه¬ی مردم در سرزمینهای زیر فرمان من در انتخاب دین، کار و محل زندگی آزادند. تا زمانی که من زنده¬ام هیچکس اجازه ندارد اموال ودارایی¬های دیگری را با زور تصاحب کند. اجازه نخواهم داد کسی دیگری را مجبور به انجام کار بدون دریافت مزد کند. هیچکس نباید به خاطر جرمی که اقوام یا بستگان او مرتکب شده‌اند تنبیه شود. من جلوی برده¬داری و برده¬فروشی از زن و مرد را می¬گیرم و کارکنان دولت من نیز چنین کنند تا زمانیکه این سنت زشت از روی زمین برچیده شود. شهرهای ویران شده در آنسوی دجله و عبادتگاه¬های آنها را خواهم ساخت تا ساکنین آنجا که به بردگی به بابل آورده شده‌اند بتوانند به خانه و سرزمین خود بازگردند.»
اينك آرامگاه اين مرد بزرگ به علت بي توجهي دولتمردان به خاطرمرطوب شدن محيط و ايجاد سدي خاكي(كه به گفته كارشناسان قدمتش به 60 سال نخواهد رسيد)مي رود به مرور زمان نابودتر ازپيش شود لازم به ذكر است با آبگيري سد سيوند تنگ بلاغي، كه در سينه خود آثار بي نظير و ارزشمند باستاني فراواني را دارد به زير آب خواهد رفت وافزون بر آن به دشت پاسارگارد و راه شاهي و حتي درختاني با محوطه پارسه
قدمت 500 سال آسيب جدي وارد خواهد شد
اما هموطن مي توانيم با حمايت خود از گروههاي فعال در اين زمينه به ياري آثار باستاني خويش يادگار نياكانمان بشتابيم
لطفا از يونسکو بخواهيد پاسارگاد را نجات دهد
فاكس و ايميل يونسکو:fax : 33-1-45 68 55 70
E-mail:
wh-info@unesco.org
آدرس امضا اينترنتي براي پشتيباني از شكايت دكتر
دادخواه از رييس ميراث فرهنگي

وکالت به آقای دکتر دادخواه در ارتباط با آبگيری سد سيوند اينجانب امضاء كننده اين متن از آنجا كه اعتقاد دارم ايجاد سد سيوند در استان فارس ايران به آثار تاريخي پر ارزش دشت بلاغی و دشت پاسارگاد که اکنون ميراث های فرهنگی کل بشريت محسوب می شوند لطمه وارد می کند از آنجا که آقای دکتر محمدعلی دادخواه وکيل دادگستری ايران داوطلبانه پذيرفته اند از جانب موکلان خود عليه مسئولان وزارت نيرو و سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری ايران به مقامات قضايی محلی و بين المللی اقامه ی دعوا کنند اينجانب نيز بدينوسيله به ايشان وکالت می دهم تا اين شکايت را از سوی مطرح کرده و پرونده را تا وصول به تصميم نهايی برای خودداری دايمی آبگيری سد سيوند تعقيب نمايند
اينجا كليك كنيد

آدرس فعالان در اين زمينه:
www.sivand.com
www.savepasargad.com
www.pasargadstudents.blogfa.com

در صورت فيلتر بودن آدرسها مي توانيد ازفيلتر شكن موجود در وبلاگ استفاده كنيد
زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست

هركسي صحنه خود خواند از صحنه رود

صحنه پيوسته به جاست

خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد.

0 نظرات:

فراخوان گردهمايي براي اعتراض به آبگيري سد سيوند

۱۶:۴۹ bamardum 1 نظر

هم ميهنان:
در روزگاري كه از هر سو هويت، فرهنگ و تمدن ايران زمين مورد حمله قرار مي گيرد، خبرهايي مبني بر موافقت رئيس سازمان ميراث فرهنگي كه وظيفه حفظ و پاسداري از ميراث فرهنگي، باستاني و ملي را دارد، نسبت به آبگيري سد سيوند به گوش مي رسد؛ و به تبع آن تنگ بلاغي، كه در سينه خود آثار بي نظير و ارزشمند باستاني فراواني را دارد به زير آب خواهد رفت و، افزون بر آن، به آرامگاه كورش، نماد حقوق بشر، دشت پاسارگارد، راه شاهي، محوطه پارسه و حتي درختاني با قدمت 500 سال آسيب جدي وارد خواهد شد.
از اينرو، ما گروهي از دوستداران فرهنگ و تمدن ايران بر آنيم تا گردهمايي اعتراض آميزي را در روز شنبه 1/2/1386، ساعت 10 بامداد، در برابر سازمان ميراث فرهنگي، واقع در خيابان آزادي، نبش يادگار امام، برگزار كنيم و در اين راه دست همه هموطنان عزيز را مي فشاريم، زيرا باور داريم كه فردا براي نجات يادگارهاي تاريخي اين مرز و بوم بسيار دير است.
كميته دانشجويي دفاع از پاسارگاد
www.pasargadstudents.blogfa.com
كانون دانشجويان مسلمان
دفتر تحكيم وحدت

1 نظرات:

فریبا داوودی مهاجر

۲:۰۸ bamardum 0 نظر

برخورد غير فرهنگي به بهانه بي فرهنگي
سه‌شنبه، 28 فروردین 1386
فریبا داوودی مهاجر
"زنان بد حجاب يا بيمار رواني هستند که از اختلال شخصيتي رنج ميبرند يا فاقد هويت که به دنبال انحرافات اخلاقي هستندوياگروهي هيجان مدار که فقط مي خواهند هيجان خود را تخليه کنند!"... اين آخرين تقسيم بندي است که سردار رادان فرمانده تهران بزرگ، علي الظاهر بر اساس "پژوهش هاي علمي دانشگاه ناجا" (که معلوم نيست بر چه پايه و روشي تهيه شده) و بنابر وظيفه تازه تعريف شده نيروي انتظامي مبني بر حفظ ارزشها ارائه کرده است.
ظاهرا اين نيرو موظف شده است اين چهارگروه زنان را با چند ويژگي که سمبل زنان "خياباني" و "بد حجاب" است شناسايي و به شدت با آنها برخورد کند.
از ديد ايشان هر زني که شال کوچک بر سر دارد، شلوارش کوتاه است و يا مانتوي کوتاه بر تن دارد از مصاديق زناني است که جزو منحرفين، بيماران رواني و يا بي هويت وهيجان مدار جامعه هستند. و خوشبختانه چون هيچ مشکلي در تهران بزرگ به اندازه مساله پوشش زنان، موجب آزردگي خاطر مردم تهران را فراهم نکرده، محمود سالار کيا سخنگوي قوه قضاييه در گفت وگو با خبرنگار فارس از "ايجاد شعب خاص در دادسرا براي رسيدگي به پرونده هاي زنان بد حجاب و زنان خياباني" خبر مي دهد.
در همين راستا فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ، در حالي دليل اقدامات خود را حفظ امنيت اخلاقي وامنيت دروني جامعه بيان مي کند که معلوم نيست چراهيچ گاه اقدامات ضربتي اين نيرو مزاحمين خياباني، تهيه و توزيع کنندگان فيلم هاي پورنو ايراني که در بر دارنده حداکثر سوء استفاده از زنان براي سود اقتصادي است را در بر نمي گيرد؟ و چرا باند هايي که دختران و زنان را دزديده ومورد تجاوز قرار مي دهند، شامل نمي شود؟ اينها حوادثي هستند که شرح آنها هر روز صفحات حوادث روزنامه ها را به خود اختصاص مي دهد و ديگر تبديل به خبرهاي عادي و روزمره شده است... اصولا اگر تنها نوع پوشش زنان تامين کننده امنيت دروني جامعه است، چرادر شهر قم که اکثرا ملبس به چادر مشکي به عنوان "حجاب برتر" هستند، در همين هفته گذشته يکي از بزرگترين باندهاي فساد و فحشا کشف مي شود؟ آيا اين به اين معنا نيست که بايد علت کاهش امنيتي جامعه را در عوامل ديگري جستجوکرد؟
به عبارتي چگونه تنها درصدي ناچيز از زنان قادرند به عنوان "هنجار شکن" اينچنين روابط دروني جامعه را دچار اختلال کنند که فرمانده محترم چنين بر خورد گسترده اي را با آنها وعده مي دهد؟ برخوردي که تاکنون حتي براي مقابله با مواد مخدر که چون نقل ونبات سر هر کوچه وبرزني يافت مي شود و نسل جوان ايراني را به سمت تباهي و نابودي مي برد نيز اعلام نشده است؟
چرا اين نيرو براي مقابله با شبکه هاي قاچاق دختران به دبي و کشور هاي حاشيه خليج فارس که زنان را براي حداکثر سوداقتصادي و لذت مردان ترانزيت مي کنند برنامه هاي قاطعانه طراحي واجرا نمي نمايند، يا به ساماندهي دختراني که به هر دليل راه فرار از خانه را برگزيده اند و شبها را در هر ناکجا آبادي مي گذرانند، نمي پردازند؟ همچنين از جناب سردار بايد سوال کرد که منظور ايشان از اين جمله که 80 درصد افراد بد حجاب اظهار کرده اند که حاضرند پوشش خود را به شرطي اصلاح کنند که جامعه اي که در آن زندگي مي کنند تغيير کند چيست؟
اين تغيير به چه مفهوم و در چه سطحي و با چه مصاديقي است؟ از سوي ديگر ايشان اظهار اميدواري کرده است که پليس بتواند از روند بد حجابي بکاهد، ولي بيان نکرده که چرا جامعه ايراني طبق گفته ايشان به سرعت به سمت بد حجابي پيش مي رود و چرا با وجود کنترل سالانه و برخوردهاي دوره اي پليس و تاکيد حکومت براي رعايت حجاب، اين روند معکوس ادامه داشته و موجب کنترل و يا محدود شدن بي حجابي در سطح جامعه نمي شود؟ به راستي اگر واقعا اين گونه است، چرا همچنان حکومت در پليسي امنيتي کردن مساله حجاب پافشاري مي کند ؟ آن هم در جامعه اي که شعار اسلام مداري مي دهد. اسلامي که بر دين غير تقليدي و توام با شناخت و با شعار لا اکراه في الدين تاکيد مي کند...
سردار رادان در ادامه از روش هاي برخورد با زنان خياباني خبر داده و تاکيد مي کند که با اين زنان "ارشادي، انتظامي و قضايي" برخورد خواهد شد ولي ايشان معلوم نکرده اند که با چه مدل از زنان ارشادي و با چه مدلي انتظامي و قضايي برخورد خواهند کرد و چه ملاک هايي براي اين زنان باعث تفاوت برخورد خواهد شد و اساسا زنان خياباني چگونه بر اساس نظر ايشان با ارشاد و تذکر راهنمايي مي شوند؟
جالب است که ايشان اعلام کرده که 93 درصد مردم از نيروي انتظامي درخواست کرده اند که با بدحجابان مقابله شود و افزوده اند چون منطق فرهنگي وجود ندارد اقدام فرهنگي با مساله حجاب نيز وجود ندارد. بايد ايشان را به ورود به همين منطق فرهنگي دعوت کرد تا شايد بتوان از اين مسير به جامعه اي مدرن و متعادل که زنان را در خدمت مردان تعريف نمي کند دست يافت. جامعه اي که زنان در آن به واسطه انسان بودن از حقوق و تکاليفي مانند ديگر آحاد جامعه برخوردارند. منطقي که در آن راه انداختن راهپيمايي هايي که معلوم نيست اساسا مجوزي دارد يا نه و يا مجوز از پيش صادر شده دارند، تحت پوشش مبارزه با بدحجابي، توجيهي ندارد و جز بدتر کردن شرايط، گسترش فضاي رعب و وحشت، مساعد شدن فضا براي اهانت به بخشي از جامعه زنان و تشديد ناهنجاري ها، به فرجامي نمي رسد.
منبع:روز

0 نظرات:

گفتگو با محسن سازگارا

۶:۴۰ bamardum 0 نظر

به نظر من ما در کشور دو جبهه بیشتر نداریم ، جبهه آزادی و جبهه استبداد.این دو جبهه را باید بدرستی بشناسیم و .....
در واقع یک مداد پاک کن برداریم و سایر خطوط را پاک کنیم و کمرنگ کنیم و تنها و تنها یک خط را پررنگ کنیم و آنهم خط بین آزادی و استبداداست.
تلاش ـ مهلت داده شده در قطعنامه 1737 به پایان رسید و مواضع جمهوری اسلامی کماکان حکایت از این دارد که سیاست قبلی خود را که منجر به تصویب اين قطعنامه و قطعنامه های پيشين شد، ادامه می دهد. ظاهرا کشورهای عضو شورای امنیت هم بعد از خاتمه این مهلت مواضع یکسانی در باره چگونگی ادامه کار ندارند. همه اینها موجب می شود در باره گامهای بعدی در برابر ایران شایعات گوناگونی وجود داشته باشد. نظر شما در این رابطه چیست و شما اوضاع را چگونه ارزیابی می کنید؟
سازگارا ـ هم اکنون در سطح بین المللی دو خطر ایران را تهدید می کند:
یک، خطری که ناشی از قطعنامه جدید علیه ایران یعنی قطعنامه1737 است . این قطعنامه جدید بیش از آنکه به فعالیت های هسته ای ایران برگردد به محدود کردن فعالیت های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برمی گردد و علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این مسیر چیزی را که پیش روی کشور و ملت ایران قرار داده تحریم است. تحریم در ابعاد مختلف که دامن اقتصاد را هم خواهد گرفت. ولی بحث از حمله نظامی نیست برای اینکه سر فصلی هم که در شورای امنیت برابر منشور سازمان ملل ذیل آن، قطعنامه صادر شده داستان جنگ در آن مطرح نیست. این را از این جهت عر ض می کنم که بیانیه هایی که اخیرا منتشر شده چه در ایران و چه در خارج کشور این اشتباه حقوقی را دارند و دقت کافی نکرده اند به این که، اساسا مسیری که در شورای امنیت سازمان ملل اقدام علیه ایران در حال انجام است، مسیری نیست که بخواهد به جنگ منجر شود. جایی که مسیر قطعنامه ها پیش می روند جایی است که در آن تحریم قرار دارد.
اگر قطعنامه دوم را با دقت نگاه کنیم باید اعتراف کنیم که قطعنامه زیرکانه و بسیار دقیق می باشد. شاید سه محور را بتوان در آن تفکیک کرد.
محور اول ـ مسئله تحریم صادرات اسلحه ازایران است. چرا که ایران در سالیان اخیر به مقدار زیادی در صنایع نظامی سرمایه گذاری و اگر هم دستش رسیده به جهان سوم یا گروه های طرفدار ایران اسلحه صادر کرده است. این قطعنامه جدید به جد و با قاطعیت جلوی صدور اسلحه را می گیرد و ضمنا ورود پاره ای سلاح ها راهم به ایران ممنوع می کند. در واقع از افزایش توان نظامی ایران از اینکه به سلاح های جدید وپیشرفته مسلح شود جلوگیری می کند.
محور دوم ـ دراین قطعنامه محوری است که می تواند برای ایران بسیار محدود کننده و پر تنگنا بشود و آن این است که از تمام کشورهای بزرگ دنیا و تمام بانکهای جهان می خواهد که هیچ اعتبار جدیدی به ایران ندهند، مگر در موارد انسان دوستانه. این از آن نکاتی است که آمریکائی ها با قدرتی که در حوزه بانکداری دنیا دارند قبل از اینکه آنرا به شورای امنیت برسانند خودشان راساً اقدام کرده بودند و بسیاری از بانکهای دنیا از جمله بانکهای ژاپنی از امریکایی ها پیروی کرده بودند و جلوی اعتبارات بانکی به ایران را گرفتند. یک قلم ژاپنی ها ده میلیارد دلار اعتباری را که برای پروژه های استخراجی نفت ایران تخصیص داده بودند ، کان لم یکن اعلام کردند و جلوی آنرا گرفتند. و همان طوریکه هم وزیر نفت ایران گفت و هم آقای ترکان مدیر عامل پترو پارس اعلام کرد تا همین جا هم، یعنی فقط در اثر فشار آمریکائی ها پروژه های استخراج نفت ایران با تنگنای اعتباری مهمی مواجه شده است. چون اکثریت قراردادهایی که بسته می شود بصورت بای بک است، يعنی کمپانی های بزرگ نفتی برای استخراج نفت ایران با اعتبارات بانکهای دنیا می آیند و چند میلیارد دلار سرمایه گذاری می کنند و بعدا از محل درآمدهای آن چاه نفت، آنرا بازپرداخت می کنند. اگر جلوی اعتبارات بخصوص از طریق شورای امنیت سازمان ملل بسته شود، تمام پروژه های مهم توسعه نفتی زیر سئوال خواهد رفت و با توجه به مشکل تکنولوژیکی که ایران در تزریق گاز به چاه های نفت دارد، یاافت فشار درچاه های موجود و کاهش تولید مواجه خواهیم شد. پاره ای از کارشناسان معتقدند که اگر پروژه جدیدی به ظرفیت موجود اضافه نشود ما در یک فاصله سه ساله حتی توان صدور ۲.۵ میلیون بشکه نفت ،یعنی سهمیه اوپک را هم نخواهیم داشت. اگر از اعتبارات ایران بطور جدی جلوگیری شود، حتی خریدهای وعده دار ایران هم ممکن است با مشکل مواجه شوند و اگر بانکهای دنیا بخواهند سخت بگیرند بطور جدی کشور در تنگنای اقتصادی قرار خواهد گرفت.
و اما محور سوم ـ که دراین قطعنامه وجود دارد و نکته بسیار مهمی است این است که با دقت اسامی ۱۵نفر از فرماندهان سپاه یا مسئولین شرکتهای سپاه و البته چند نفری هم از دست اندرکاران پروژه های هسته ای ایران لیست شده اند. جالب است که شما در این لیست اسامی افرادی مثل مرتضی رضایی را می بینید که ظاهرا جلوی پرده نیست و اخیرا قائم مقام فرمانده کل سپاه شده ولی در چند ساله گذشته در راس اطلاعات سپاه و همچنین حفاظت اطلاعات سپاه قرار داشته و در واقع در بیت رهبری در راس شورایی قرار داشته که سازمان امنیت موازی را می گردانده اند و عامل سرکوب های چند ساله گذشته بوده اند. یا اسم آقای محمد باقر ذوالقدر را می بینید که ظاهرا ایشان در سپاه نیست و معاون سیاسی وزارت کشور است. ولی اگر دقت کنید؛ این اسامی در واقع همان باند سپاهی سرکوبگر دور آقای خامنه ای هستند و شاید همه اعمالی که در چند سال گذشته اتفاق افتاده بخصوص در جریان سرکوب جنبش اصلاحات و بعد از آن دست پخت همین باند بوده است. باضافه چند نفر دیگری مثل آقای پور محمدی که الان وزیر کشور است و چند نفری که در کابینه آقای احمدی نژاد هم هستند. در واقع آن تاریکخانه ایی که آن پشت، دور آقای خامنه ای و در حزب ایشان بوده و در واقع مملکت را به اینجا رسانده است. در این پیش نویس قطعنامه جدید رختشان بر آفتاب افکنده شده و رو آمده و به قول دوستی که می گفت به اين ترتيب از طریق قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل آهسته آهسته آن اسامی روی پنجاه و دو ورق خواهد آمد که زمانی در عراق اتفاق افتاد.
بهرحال نکته سوم یک زاویه دیگر هم دارد؛ اسم 13 شرکت در این پیش نویس قطعنامه آمده البته غیر از بانک سپه که از قبل مشمول تحریمهای آمریکا بوده و حال به این ترتیب می رود که جزء تحریم شورای امنیت بشود. بسیاری از آنها شرکتهای مهمات و اسلحه سازی هستند و به نظر من بسیار با دقت انتخاب شده اند. چون چند تایی از اینها تجهیزاتی تولید می کنند که بکار دفاع نا متقارن می آیند یعنی تاکتیکی که احتمالا اگر حرکت نظامی صورت گيرد، ایران روی آن برنامه ریزی کرده تا در مقابل آمریکا بایستد. اما بهر صورت در این قطعنامه که جهت آن در واقع جلو گیری از تولید سلاح هسته ای در ایران و سلاح موشکی و توسعه فعالیت نظامی ایران و همانطوری که عرض کردم محدودیت برای سپاه و بخش هایی معینی از آن که در سرکوب مردم هستند می باشد. در این قطعنامه جایی برای حمله نظامی نیست.
اما تهدید دوم که کشور با آن روبرو است یعنی جنگ و حمله نظامی که همه را به حق نگران کرده است .به نظر من کسی نیست که با حمله نظامی و جنگ موافق باشد، اگر کسانی دور هم جمع شوند و بگویند ما نگران حمله نظامی هستیم یک کمی مصداق از کرامات شیخ ما چه عجب مشت خود باز کرد و گفت یک وجب است.
خیلی ها معتقدند؛ وقتی که قرار است به دو ناوگان آمریکا ناو سوم هم اضافه شود، این یعنی جنگ و خطر جنگ را دامن می زند. یا استقرار دفاع موشکی در شرق اروپا یا استقرار موشکهای پتریوت در جنوب خلیج فارس برای حفاظت ازکشورهای خلیج فارس یا افزایش ذخیره سوخت در ایالات متحده در چند ماه گذشته و رفتن قشون آمریکابه منطقه و... همه اینها علایم ناخوشایندی است که خطر جنگ را نشان می دهد. ولی همه اینها حول مسئله عراق بوجود آمده است. در صحنه عراق آمریکائی ها اعلام کرده اند در فاز اول با افزایش نیروهایشان در عراق و در فاز دوم با واگذاری خلع سلاح همه گروه های مسلح در عراق اعم از شیعه و سنی و از جمله سپاه مهدی که به ایران وابستگی دارد، آمریکایی ها می خواهند این زمینه را فراهم کنند که امور عراق را به دولت آقای مالکی واگذار کنند و بعد البته نیروهایشان را طی چند مرحله کاهش دهند و بعد برسند به 40 هزار یا 50 هزار نیرو که ظاهرا در عراق خواهند ماند. از قرار می گویند بیش از 14 پایگاه نظامی در عراق ساخته شده و آنها را توسعه خواهند داد و در درازمدت هم نیروهای آمریکایی در این پایگاه ها مستقر خواهند شد. در حال حاضر 150 هزار نیروی مسلح عراق تجهیز شده اند که عهده دار خلع سلاح گروههای مسلح در عراق هستند. این صحنه است که در واقع تهدید آمریکا را برای ایران جدی کرده و فشار به ایران آورده که دستش را از عراق کوتاه کند. به نظر من تا اینجا ایران با بردن مقتدا صدر و نزدیک بیست نفر از فرماندهان سپاه مهدی به ایران نشان داده که نمی خواهد بهانه ای بدست آمریکایی ها بدهد. در واقع کوتاه آمده و جا زده است. کما اینکه یکی دو اقدام تحریک آمیز آمریکایی ها مثل حمله به مقر ایران در اربیل ـ که ایران مدعی است کنسولگری ایران بوده ولی دولت عراق هم می گوید که خیر کنسولگری نبوده ـ و دستگیری چند نفر از اعضای سپاه در آنجا و همین طور دستگیری معاون سفیر ایران در عراق و بعد هم فرمان برای شکار نزدیک به صد نفر از اعضای نیروی قدس که بطور غیر قانونی در عراق هستند از طرف رئیس جمهور آمریکا و همه اینها اقداماتی هستند که اگر ایران کوتاه نمی آمد بهانه کافی بود برای آمریکا که با ایران درگیر شود. تا اینجا به نظر می رسد ایران کوتاه آمده است و در عراق کاری نکرده که بهانه بوجود آید.
جبهه دوم این عملیات نظامی به نظر من در کل منطقه خاورمیانه است. یعنی سیاست تهاجمی ایران در خاورمیانه حمایت از حزب الله در لبنان با دادن سلاح و پول و تجهیزات و روشن کردن آتش جنگ در تابستان سال گذشته بین حزب الله لبنان و اسرائیل، کمک به نیروهای تندرو فلسطینی مثل حماس و استقبال ازحملات نظامی این قبیل سازمانها در برابر اسرائیل و دفاع از سازمان های تندور و مسلح در منطقه، همه اینها زمینه هایی هستند که ایران را در خاورمیانه اضافه بر مسئله عراق رو در روی آمریکا قرار می دهد.
با توجه به اینکه آمریکا اهداف سیاسی و اقتصادی بزرگی را در منطقه، هم در حوزه کشورهای عربی و خلیج فارس و هم در مصر و لبنان و شمال آفریقا و هم در مسئله اسرائیل و فلسطین داشته و دارد و دنبال هم می کند، طبیعی است که اگر کشوری مثل ایران بخواهد بااین قدرت کلنجار برود و اعلام کند که هرکس که بچه شلوغ منطقه است می تواند با آمریکا یا اسرائیل درگیر شود و بعد هم زیر چتر من! طبیعی است که این موضوع از آن طرف بی پاسخ نمی ماند و زمینه رویارویی را فراهم می کند. اقدامات ماجراجویانه در منطقه توسط ایران و مشخصا توسط شخص آقای خامنه ای و نیروی قدس سپاه، عاملی است که به هرصورت خطر جنگ را بالا می برد. اگر جائی احساس خطر باید بشود به نظر من اینجاست و نه از مسیر قطعنامه های شورای امنیت. راستش وقتی مسئله به اینجا می رسد هر کس که دلواپس و نگران جنگ باشد باید که دوطرف دعوا به آرامش بخواند. یعنی هم از آمریکایی ها خواهان این باشد که کاری انجام ندهند که به جنگ منجر بشود و هم از ایران باید بخواهد که در منطقه دست از ماجراجوئی برداشته و اساسا از تشکیل یک نیرویی مثل قدس و توزیع سلاح در منطقه و یا دهها کار دیگر که به آن متهم است، دست بردارد. چرا که اینها اقداماتی است که با منافع ملی ما سازگاری ندارد و این را هم باید خواست که متوقف بشود. بنابراین هر نوع بیانیه و اطلاعیه ا ی باید معطوف به رهبران جمهوری اسلامی و معطوف به شخص آقای خامنه ای باشد که سکان این کارها به دست اوست و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بخصوص نیروی قدس سپاه و اقدامات ماجراجویانه ای که این گروه خاص به همراه رهبر جمهوری اسلامی در منطقه دارند دنبال می کنند.
بنا بر اين به نظر من اگر ایران دست از این ماجراجوئی ها در منطقه برندارد خطر جنگ می تواند جدی شود. این صف آرائی نظامی که مشاهده می شود خیلی بزرگ است. به همین دلیل من هم مثل هر ایرانی دیگر می خواهم نگرانی خودم را از جنگ اعلام بکنم. به نظر من اگر ایران چاره جویی درست دیپلماتیک نکند و از این سیاستهای غلط در منطقه دست برندارد، احتمال اینکه درگیری نظامی پيش آيد، حتمی است. البته نه جنگی به سبک عراق در سال 2003 بلکه به سبک عراق در سال 1991 . با توان رزمی که آمریکائی ها در منطقه بسیج کرده اند می توانند در فاصله کوتاهی ـ بنا به نظر صاحب نظران نظامی در یک فاصله ده تا پانزده روزه ـ تمام توان دفاعی ایران و بخش بزرگی از توان نظامی ایران را نابود کنند و شاید نزدیک به صد میلیارد دلار به ایران خسارت بزنند و کاری کنند که در فاصله ده تا پانزده روز بخش بزرگی از سرمایه ملی امان از بین برود و کشور به یک کشور مریض و علیل تبدیل شده و بتدریج تحلیل برود و به روزی بنشیند که دیگر نتواند در منطقه اینگونه شلوغ بازی درآورد وشاخ و شانه بکشد. این آن نوع خطری است که به نظرم بیش از همه چیز الان ایران را تهدید می کند.
تلاش ـ علاوه بر اينها آنچه به نگرانی ايرانيها از خطر حمله نظامی می افزايد؛ اين که اولا در روابط بین المللی از سوی ايران هیچ گونه سیاست یکدستی وجود ندارد. در ایران زير سايه درگیری و رقابت شديد بر سر قدرت و عدم سیاست رسمی يکدست و روشن، جهان را بلاتکلیف گذاشته و این خود در واقع موجب بی ثباتی اوضاع تشدید کننده بحران و زمينه پيش آمدن وضعيت پيش بينی نشده است. از سوی دیگر موضع گیری های رسمی دولت زمینه دیگری برای تحریک بيشتر است. در حقیقت فضا آشفته و برانگیخته است و کوچکترین حرکت حساب نشده ای می تواند موجب شروع جنگ باشد.
اما در اين ميان گروههائی از ايرانيان مخالف جنگ به عامل اصلی این تحریکات که رژیم اسلامی است کمتر توجه دارند. عده ای از این فرصت استفاده کرده و بنام دفاع از صلح در واقع یک برنامه تبلیغاتی بر علیه آمریکا و اسرائیل براه انداخته اند. به طور کودکانه ای از براه انداختن جنبش صلح آن هم در کشورهای غربی صحبت کرده و يا ايرانيان را به شرکت در اين جنبش ها دعوت می کنند. همه می دانيم که نشانه اصلی اين گونه جنبش ها در جهان پيشرفته بسمت کشورهائی است که اساساً قدرت حمله و اقدام نظامی دارند. و هيچ سياست و مطالبه ای برای فشار واقعی و عملی بر روی رژيمهای جهان سومی مثل رژيم ايران وجود ندارد. بعنوان مثال وقتی صحبت از ایجاد جنبش صلح در جهان می شود، خوب طبیعی است این جنبش صلح در تمام افکار عمومی جهان می خواهد به آمریکا فشار بیاورد تا آن را از حمله نظامی به ايران بازدارد. به نوعی این قبیل جنبش های صلح استعداد آنرا دارد که به سرعت به جنبش ضد آمریکائی تبدیل شود و در این ميان به سهولت، آگاهانه يا ناآگاهانه فشار بر روی جمهوری اسلامی فراموش می شود. پيروی خام از چنين سياستهایی اين خطر را به همراه دارد و به نوعی در افکار عمومی جهان این تصور را ایجاد کند که بین مواضع و دیدگاههای مردم ایران و نیروهای سیاسی ایرانی با رژیم اسلامی تفاوت وجود ندارد. در چنين صورتی آيا فکر نمی کنید همین تصور و برداشت به خطر حمله نظامی و توجيه آن دامن بزند؟
سازگارا ـ به نظر من مدتهاست دنیا حساب مردم را از حساب حکومت جدا کرده است. بارها رئیس جمهور آمریکا یا وزیر دفاع و یا وزیر خارجه اش در صحبتهای متعدد خود تکرار کرده اند که مردم ایران ملت با فرهنگ و با سابقه ای هستند. بسیاری از سیاستمداران اروپائی مثل نخست وزیر انگلیس یا نخست وزیر آلمان یا دیگران بارها وبارها بر این نکته تاکید کرده اند که ملت ایران ملت با فرهنگی هستند و حساب ملت ایران را از حکومت جدا کرده اند. در همین قصه تحریم ها هم بخصوص دراین قطعنامه دوم سعی کرده اند؛ به قول خودشان وفا کنند که هر نوع تحریمی متوجه بخش های خاصی از حکومت باشد و نه متوجه مردم ایران. خوب البته تحریم به هر حال به مردم ایران هم می تواند خسارت بزند ولی واقعیت این است لبه تیز قطعنامه دوم متوجه حکومت و محدود کردن سپاه پاسداران و آنهم بخش خاصی از سپاه پاسداران است و این طور نیست که دنیا حرف های حکومت را با حرف های مردم یکی بگیرد.
در مورد نیروهای سیاسی هم به نظرم اینهایی که اخیرا مسئله صلح را به اینگونه مطرح کرده اند، البته که طرفداری از صلح حرف خوب و درستی است. ولی شما اگر به اسامی امضا کنندگان برخی از اعلاميه های صادر شده نگاه کنید می بینید؛ بخش بزرگی از نیروهای اصلی چه در داخل ایران و چه در خارج ایران در میان کسانی که این حرف ها را می زنند حضور ندارند. عمدتا می توان گفت در داخل ایران جناح هایی که در طیف نیروهای اسلامگرای کشور قرار می گیرند و بخشهایی از آنها هم در داخل حکومت جا دارند، الان این حرف ها را می زنند و در خارج کشور هم کسانیکه در چند سال گذشته بیشتر دو قدم عقب تر از همین نیروهای اسلامگرای داخل حکومت هستند این حرفها را می زنند. البته بخش بزرگی از نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور مثل جنبش دانشجوئی ایران، جنبش زنان ایران، جنبش معلمان ایران، نیروهایی مثل جبهه ملی و شخصیت های سیاسی، کانون نویسندگان و یا دیگر طیف های مختلف سیاسی که در خارج از ایران قرار دارند الان این حرف را نمی زنند. بديهی است که جنبش صلح خواهی فی نفسه خوب است کسی هم طبیعتا نمی تواند طرفدار جنگ باشد و هیچ سیاستمدار معقولی نمی تواند طرفدار جنگ باشد. ولی به نظرم همانطوریکه شما هم در متن سئوال خود گفتید؛ صلح خواهی باید از مجرای منطقی صورت گیرد و اگر توام نباشد با نقد درست حرکت حکومت ایران ره به جائی نمی برد. یعنی شما هزاری هم به دنیا بگوئید به ایران کاری نداشته باشید، چرا که جنگ چیز بدی است و صلح چیز خوبی است، اما حکومت ایران موشک بدهد به حزب الله که خاک اسرائیل را بزند خوب اسرائیل هم بیکار نمی نشیند و برای دفاع خود هم شده تلافی می کند و جنگ بپا می شود. و یا مثلا اگر بمب گذاشت و مرکز تفنگداران آمریکائی را منفجر کرد و یا در عربستان و در آرژانتین آژانس يهودیان را منفجرکرد و یا مخالفین سیاسی خود را در خارج از ایران که بسیاری از آنها خانواده هایشان شهروند کشورهای دیگری بوده اند، ترور کرد و دهها کار دیگر از این قبیل، خوب اگر نخواهید این کارها را محکوم کنید و نخواهید که ایران دست از این روش ها بردارد اینگونه صلح خواهی ره به جایی نخواهد برد. برای اینکه دنیا که به حرف من و شما گوش نخواهد داد، وقتی احساس کنند صلح و امنیت کشورهای دیگر در خطر است خوب طبیعی است که دست به تلافی می زنند.
به نظرم ورای همه این حرفها این داستان صلح هم به قول شما گاهی آدم را یاد زمان حکومت کمونیستها در بلوک شرق می اندازد. وقتی موشکهای پرشینگ را در غرب مستقر می کردند، جنبش صلح در سراسر دنیا به حرکت در می آوردند و وقتی که شوروی همین کار را و همان موشکهای میانبرد را مستقر می کرد، صدا از کسی در نمی آمد. شوروی که شاید متجاوزترین کشور بود، همیشه سنگ صلح را به سینه می زد. در آن دوره من نوجوان بودم و همیشه این سئوال برایم مطرح بود؛ که چرا اینگونه است که صلح خواهی یکطرفه است و آمریکا در ویتنام می جنگد و باید هم محکوم بشود و خیلی هم کار بدی می کند که در ویتنام می جنگد اما هیچ کس نمی آید به شوروی هم بگوید که بالاخره تو هم یک پای جنگ و یک پای تجاوز و یک پای دعوا هستی. این قبیل صلح خواهی ها علی الخصوص الان این مشکل را دارد که می تواند آب به آسیاب سیاستمداران جنگ طلب ایران بریزد. یکطرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن است.
از همین رو من می خواهم نکته مهم تر و جدی تری را مطرح کنم. ببینید همه این سیاست خارجی یا هسته ای مشکل آفرین ایران و همه این ماجرا حداکثر چیزی بوده در رابطه میان دولت ایران و دولت های دیگر. تنها چیزی که از این درگیری ها گیر مردم ایران می آید بدبختی و بیچارگی است. حال یا از طریق تحریم و یا از طریق جنگ. مرادم این است با توجه به همه این حرفها که ما می زنیم، اگر ایران فردا صبح دست از غنی سازی اورانیوم بردارد تمام تحریم ها متوقف می شود ونیازی به طرح البرادعی هم نیست. اين باز هم اشتباه دیگری است که در این بیانیه ها دیدم. طرح آقای البرادعی از اساس حرف زائدی است. برای اینکه در خود قطعنامه 1737 پیش بینی شده که هروقت ایران غنی سازی اورانیوم را متوقف کند همه تحریمها و همه این اقدامات متوقف می شود. بنابراین احتیاج به طرح جدیدی نیست. یا در داستان همین شلوغ بازی در منطقه ممکن است ایران در عراق خطا نکرده و ممکن است ببیند در کل منطقه هم زور پر زور است و کوتاه بیاید و صداش هم درنیاید و حتی سر میز توافق و مذاکره هم بنشیند چیزی که بعضی از دوستان سیاسی ما پیشنهاد می کنند که برود بنشیند و مذاکره مستقیم با آمریکا بکند. فرض کنید ایران رفت و نشست و مذاکراتش را هم کرد. به هرحال آمریکا منافع خودش را دنبال می کند و چند امتياز داد و چند امتياز هم گرفت و ایران با آمریکا به توافق رسید. سئوال اصلی من این است که مردم ایران این وسط چه گیرشان می آید. مطالبات اصلی و واقعی مردم ایران کجا در نظر گرفته شده است. ببنید ما الان چند سال است درگیر این مشکل هستیم که در چارچوب قانون اساسی فعلی کشور و نظام ولایت فقیه همه قدرت ها به یک نفر برمی گردد و آن یک نفر هم به هیچ کس و هیچ چیز پاسخگو نیست. این کشور را به قهقرا برده و می برد و امکان هیچ اصلاحی درهیچ جهتی متصور نیست. همه ما در این چند ساله فهمیده ایم که چاره کشور دمکراسی است و آن هم دمکراسی لیبرال. حکومتی با قانون اساسی که دو شرط لائیسته را داشته باشد اول اینکه حکومت پایگاه قدرتش را نه روی نهاد دینی بلکه روی رای مردم بگذارد ودوم هم اینکه حکومت نسبت به دین و ایمان مردم بی طرف بماند. این خواست به همراه خواست اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر بصورت دو خواسته اساسی و جدی درآمده که تا اتفاق نیفتد امکان اصلاح اقتصاد و درمان دردهای اجتماعی گوناگونی مثل فحشا، شکافهای مختلف اجتماعی، گسل های مختلف جامعه در میان اقوام امان، در میان اقلیت هایمان در حوزه های مختلف نژادی و زبانی امان که پیش آمده درمان نخواهد شد. سئوال من واقعا این است که وسط این معرکه، اگر حکومت ایران کوتاه نیاید، عرض کردم دودش به چشم مردم ایران خواهد رفت. جنگ است و تحریم! و اگر هم کوتاه بیاید می نشیند و صحبت می کند و خودش را از خطر نجات می دهد. خوب این وسط حق مردم ایران چه خواهد شد؟
من فکر می کنم هر نوع طرحی از جانب گروه های سیاسی باید بطور جدی راهی ارائه دهد که جامعه جهانی بیاید به کمک مردم ایران برای اینکه ملت ایران حق خودش را در موضوع های دمکراتیک و حقوق بشر بتواند از این حکومت بگیرد. من شخصا فکر می کنم روشی را که بلوک غرب در ارتباط با بلوک کمونیستی در پیش گرفت و معروف است به روند هلسینکی خیلی خوب بود. یعنی وقتی که غرب کمک های اقتصادی خود را به شرق داد و بلوک شرق محتاج آن کمکها بود از یک جائی به بعد دست گذاشت روی آن کمکهای اقتصادی و در واقع ادامه کمک اقتصادی را یا قطع آن را وصل کرد به پاره ای از خواست های روشنی در حوزه های حقوق بشر به نفع مردم کشورهای بلوک کمونیستی. اتفاقا این روش خیلی هم موثر واقع شد. شاید اصلی ترین دلیل باز شدن دروازه های کشورهای کمونیستی و سست شدن و کاهش يافتن قدرت جهنمی سازمان امنیتهای این کشورها بود. در اثر آن مردم توانستند نفس بکشند و حرف بزنند و پایشان را در جاده ای بگذارند که انتهایش پائین کشیدن حکومتهای جبار کمونیستی بود. چند سالی است که نیروهای سیاسی ما دائما تکرار کرده اند که دنیا بیاید از دمکراسی خواهی مردم و حقوق مردم ایران پشتیبانی بکند. اما هیچ وقت از این حرف کلی عبور نکرده و روشن نگفتند که راه عملی آنها چیست. و الان هم که بحث کشمکش بین حکومت ایران و دنیا بخصوص با آمریکایی ها پیش آمده همه چشمها رفته بدنبال اینکه خوب حالا چگونه این کشمکش کاهش پیدا کند ولی از این صحبت نمی شود که چگونه باید داد مردم را از این حکومت گرفت. به هرحال پیشنهاد مشخص من این است که بجای صرف نيرو در مطرح کردن صلح ـ که البته حرف درست و خوبی است ـ بشکل مبهم که ممکن است بیش از هر چیز به نفع حکومت فعلی تمام شود ـ همانطوری که آنموقع ها به نفع حکومت کمونیست ها تمام می شد ـ بجای این روشها به نظر من محکم و روشن نیروهای سیاسی از جامعه جهانی بخواهند از مسیرهای غیر خشونت آمیز مثل همین مکانیزم های تحریمی که فشار را متوجه رهبران سیاسی ایران کند، به عنوان نمونه طرح خواست دستگیری رهبران سیاسی ایران که در مسائل تروریستی دست داشته اند، منع سفر کسانی که در کارهای سرکوبگرانه دست دارند. مثل محدود کردن و بستن حسابهای بانکی کسانی که در حکومت در این قبیل کارها دست دارند. مثل جلوگیری از اعتبارهایی که نهایتا حکومت را توانا می کند. مثل بکارگيری ابزارهای اقتصادی با تحریم سران حکومت ایران و قدرتهای اقتصادی آنها. منوط کردن بازگشائی یا تعدیل آن تحریم ها به خواسته های روشنی در حوزه دمکراسی و حقوق بشر که به نفع مردم ایران باشد. مثل خواست روشن آزادی سندیکای کارگری در ایران. مثل خواست روشن بازگشائی روزنامه ها و مطبوعات و وبلاک هائی که تعطیل شدند و در یک کلام آزادی بیان. مثل رفع مانع قانونی از تمام محکومین و متهمین دادگاه های انقلاب در حوزه های سیاسی که تمام فعالین سیاسی کشور. بیش از دو ـ سه هزار نفر با پرونده ای دست به گریبانند که به چند سال زندان آنها را محکوم کرده و یا داخل زندان هستند و یا اگر هم آزاد هستند مثل شمشیر داموکلس بالای سرشان نگه داشته شده و در داخل و خارج ایران و با تهدیدو ارعاب به حبس میان مدت و درازمدت، عملا از فعالیت نیروهای سیاسی جلوگیری می شود. بنابراین یکنوع برداشتن این تهدید از اولیه ترین خواسته هایی است که می تواند کمک کند به اینکه تازه بتوان قدم های بعدی را برداشت. مثل دفاع از حاکمیت صندوق رای بین مناسبات حکومت و مردم، آن هم بشکل آزاد که مردم بتوانند خواسته های خودشان را که رفراندم آزاد زیر نظر سازمانهای بین المللی برای هست و نیست قانون اساسی فعلی است مطرح بکنند. در واقع برای آن کمپینگ و مبارزه و تبلیغ کنند و در هر حوزه و در هر رده ای کسانی که شعارشان رفراندم قانون اساسی است، بتوانند حرف بزنند و بتوانند سیاستمداران حکومتی را به چالش بخوانند. و خواسته هایی از این قبیل در حوزه های دمکراسی و حقوق بشر. به نظر من اينها چیزهایی است که باید در دستور کار نیروهای سیاسی ایران در مواجه اشان با جامعه بین المللی قرار داشته باشد و بطور روشن و مشخص از جامعه بین المللی بخواهند که با ایجاد فشار بر حکومت فعلی از طریق سازمان های بین المللی مثل سازمان ملل زمینه ای را ایجاد کنند که حکومت وادار به عقب نشینی بشود و تن به این خواسته هایی ابتدائی و اولیه مردم ایران بدهد تا مردم ایران بتوانند در مسیری در جهت دمکراسی و حاکمیت حقوق بشر در ایران که چند سال است می خواهند طی کنند.
تلاش ـ به اين ترتيب حمله اصلی به سوی حکو مت اسلامی باز می گردد. اما برای طرح و پيشبرد مؤثر چنين مطالبات روشنی و جلب مؤثر افکار عمومی جهان و همراه کردن حمايت دولتهای غربی وجود يک نيروی متحد و همسو با چنين رويکردهائی لازم است. ولی شما می دانید در وضعیت پراکندگی نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نمی توان به چنين نتیجه ای رسید. در هیچ جائی پراگندگی به نتیجه نخواهد رسید. اصولا جامعه جهانی نیروی پراکنده را جدی نخواهد گرفت. و در همین وضعیت نگرانی همگانی از خطر حمله نظامی به ايران شاهدیم هیچ کدام از نیروها ی آشکارا همنظر حاضر نیستند دست به دست هم بدهند و در یک موضوع و موضع مشترک وارد عمل مشترک شوند. بعنوان یک نمونه همین دو بیانیه که شما هم بدانها اشاره فرمودید در نظر بگيريد؛ وقتی به این دو اطلاعیه نگاه کنیم، چیزی که توجه را جلب می کند؛ مضمون کاملا مشترک آنهاست. و حتی بعضا به نظر می رسد انشای مشترک دارند خارج از درست بودن و نبودن مواضع اين اطلاعیه ها ما شاهدیم که مواضع در این دو اطلاعیه يکی و در یک جهت است و شنیده ایم از افرادی از همين امضاکنندگان دو اطلاعيه در جلساتی با حضور مشترک بر سر مواضع اطلاعیه توافق کرده و تلاش هایی صورت می گیرد که يک اطلاعیه به امضا مشترک امضا کنندگان این دو اطلاعیه برسد. اما گویا افرادی از داخل و از اصلاح طلبان حاشیه حکومت و یا افرادی از نهضت آزادی در جلسات پایانی اعلام می دارند که ما اصلا نیروهای خارج کشور را و نیروهای سکولار را قبول نداریم و به هیچ عنوان وارد امضا مشترک با آنها نمی شویم. این برخورد نیروهای داخلی است که مدعی هستند خطر حمله نظامی به ایران را جدی می دانند. طبيعی است هنگامی خطرحمله نظامی بالفعل شود همه ایرانیان از آن صدمه خواهند دید. ولی با وجود این شما می بینید که در یک همچنین لحظه ای که ظاهرا ادعا می کنند این خطر جدی است ولی حاضر به امضا مشترک نیستند.
خوب برای پیشبرد این توصیه های شما باید یک نیروی متحدی وجود داشته باشد تا بتواند پشت این مطالبات بایستد. در غیر اینصورت جامعه جهانی چگونه می تواند نیروهای سیاسی ایران را جدی قلمداد کنند. یا اینکه خود جمهوری اسلامی در مقابل این مطالبات عقب نشینی نمايد؟
سازگارا ـ حرف بطور کلی درست است. من هم موافقم یعنی به هر حال هماهنگی و همسوئی وهمدلی نیروهای مخالف وضع کنونی، یکی از اولیه ترین قدمهایی است که باید برداشته شود. البته طبیعتا یک نوع اتحاد تشکیلاتی و ورود در یک اتحاد و یا ائتلاف از سوی نیروهای سیاسی مختلف دور از دسترس است. ولی حداقل می توان توقع داشت که نیروهای سیاسی بتوانند که با همدیگر یک همسوئی مناسبی را به عمل آورند. خوب این درد آشنائی است که ایرانیها با هم سخت کار می کنند و زود هم بد بین می شوند و با هم کمتر می توانند کار مشترک کنند. اما در مورد این موضوع ویژه که دو اطلاعیه از داخل و خارج شبيه به هم آمده و نوشته شده، با وجود اين با هم امضا ومنتشر نشده است، مقداری به نظر من ناشی از احتیاط کسانی است که در داخل ایران فعالیت می کنند که البته بی وجه هم نیست برای اینکه حکومت در سالیان اخیر در مورد مثالهای متعدد مثل فراخوان رفراندم نشان داده که حساسیت به خرج می دهد که مرز بین نیروهای داخل و خارج شکسته نشود. سعی کرده نیروهای داخل و خارج را دور از هم نگهدارد. البته دستش به خارجی ها نمی رسد ولی داخلی ها را می گیرد و اذیت می کند. اگر یک چنین احتیاطی در نوشتن دو اطلاعیه شده باشد با یک مضمون و اما امضای جدا از هم به نظر من احتیاط بدی نیست و یک قدری هم منطبق با شرایط فعلی جامعه است، که نمی شود پا را خیلی آنطرف تر گذشت چرا که حکومت تند برخورد می کند.
تلاش ـ می بخشید که کلامتان را قطع می کنم، نیروهای داخلی یعنی همین آقایانی که نام بردم گفته اند که حتی حاضر نیستند با فردی مثل عموئی در داخل امضا مشترک بدهند چه برسد به نیروهای خارج کشور! همین مسئله را شما در خارج کشور هم مشاهده می کنید. یعنی مسئله صرفا احتیاط نیست.
سازگارا ـ من همین را می خواهم اشاره کنم. اگر مسئله مبتنی باشد بر یک مبنای نظری و آن مبنای نظری این باشد که مثلا اسلامگراهای ما بگویند نه ما با خانواده های دیگر سیاسی مثل چپها، مثل ملیون و سلطنتی ها حاضر نیستیم حتی حرف بزنیم و حاضر نیستیم بر سر نکات مشترکمان قدم مشترک برداریم و کماکان خط بکشیم، اگر به مثابه یک تصمیم تئوریک و بنیانی باشد، آنوقت من با آن مخالفم. چون به نظر من ما در کشور دو جبهه بیشتر نداریم ، جبهه آزادی و جبهه استبداد. این دو جبهه را باید بدرستی بشناسیم و هر کسی را که به لحاظ نظری و عملی در جبهه استبداد قرار دارد، از تئوری اش نهایتا استبداد بیرون می آید، بايد بتوانیم بگویيم که تو در جبهه استبداد هستی ولو اینکه الان مخالف حکومت فعلی باشی، و بعد چنين نيروئی را کنار بگذاريم و اگر کسی و نيروئی از نظراتش آزادی و دمکراسی بیرون می آید ولو اینکه ممکن است یک کارشناسی باشد که داخل حکومت کار کند، باید بتوانیم روشن بگوئیم که تو می توانی در جبهه آزادیخواهی و دمکراسی خواهی قرار بگیری و فقط هم این یک خط را پررنگ کنیم. در واقع یک مداد پاک کن برداریم و سایر خطوط را پاک کنیم و کمرنگ کنیم و تنها و تنها یک خط را پررنگ کنیم و آنهم خط بین آزادی و استبداداست.
بله درست می گویئد؛ بعضی ها به لحاظ مبانی نظری دارند درست برعکس حرکت می کنند. امروزه مشخص ترین جای این خط میان استبداد وآزادی قانون اساسی فعلی کشوراست. این قانون چیزی جز یک استبداد قانونی شده نیست . حالا یک عده آمده اند و درست برعکس حرکت می کنند و دائما دارند این خط را کمرنگ و پاک می کنند. و به جای آن خط می کشند بین نیروهای جبهه آزادیخواهی. این را هم بگویم این گونه خط کشیدن ها فقط مربوط به اسلامگراها نیست البته آنها خیلی این خط را پررنگ می کشند وخودی و بیگانه می کنند. اما دیگران هم، یعنی افرادی و اعضائی از سایر خانواده های سیاسی هم همینطور این خط کشی ها را دارند. کسانی هم پشت حرف مدرن و مدرنیته پنهان می شوند و همینطوری تیغ به روی هر چه دین و مسلمانی است می کشند و فکر می کنند تنها خودشان روشنفکری را می فهمند و خودشان دنیای مدرن را می فهمند و بی انصاف ها بخودشان زحمت نمی دهند که کوششهای عمیق بزرگی که در عالم روشنفکری دینی در کشور ما اتفاق افتاده حتی بخوانند. بدون اینکه خوانده باشند، با یک حرف ساده و بچگانه ای که یاد گرفته اند که روشنفکری اساسا با دینداری جمع نمی شود می گويند یا روشنفکری یا دینداری! با وجود اینهمه کتاب که در دنیا راجع به مسئله عقل و وحی نوشته شده، اینها حتی نگاهی به آن نيانداخته اند. حتی در ایران خودمان در سالیان اخیر پروژه هایی بسیار موفق صورت گرفته که عقلانیت مدرن را کنار دین نشانده است. کسانی از خانواده های سیاسی دیگر ما هم به نظر من گاهی بدون اینکه حتی به خودشان زحمت بدهند اینهمه کار فکری را یکبار بخوانند با دوتا حرف ساده وشعار ساده، متقابلا لگد می زنند و نیروهای دیندار مبارز سیاسی را نفی می کنند. بنابراین به نظرم اینکه ما بگویم نیروهای سیاسی ما روی خط آزادیخواهی با يکدیگرـ حداقل در فاز اول ـ می توانند همسو و همجهت باشند اصل مهم درستی است و نیاز مهمی است و همه با هم می توانند باشند. اما این اصل مهم پشت اش در واقع یک کوشش فکری و تئوریک هم احتیاج دارد که بر عهده فرهیختگان همه گرایشات سیاسی جامعه ماست که روی این کوششهای تئوریک کار بکنند و زمینه ها و بسترهای نظری را برای اینکار فراهم کنند تا بتوانند جبهه آزادیخواهی را در مقابل استبداد هر چه بیشتر متشکل کنند.
تلاش ـ آقای سازگارا با سپاس بی پايان و خسته نباشید.

0 نظرات:

گزارش خبري مراسم پنجمين سالروز درگذشت شادروان دکتر يدالله سحابي

۱۳:۰۲ bamardum 0 نظر


گزارش خبري مراسم پنجمين سالروز درگذشت شادروان دکتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد ـ23/01/1386
به گزارش خبرنگاران در اين مراسم كه با حضور جمعي از شخصيت هاي سياسي ،اجتماعي وفرهنگي و علاقمندان آنمرحوم برگزار شد ابتدا آقاي دكتر احمد صدر حاج سيد جوادي جلسه را با سخنان خود آغاز كردند و سپس آقايان مهندس محمد توسلي ، دكتر جلال جلالي زاده و دكتر حسين رفيعي سخنراني خود را ارايه دادند. سركار خانم گوارايي مجري برنامه نيز ضمن معرفي سخنرانان در فواصل برنامه گوشه هايي از سوابق تلاش هاي علمي ، فرهنگي ،اجتماعي وسياسي آن مرحم را بازگو كردند:
احمد صدر حاج سيدجوادي:
دكتر سحابي معلم اخلاق سياسي جامعه بود
عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران با اشاره به خصوصيات رفتاري دكتر يدالله سحابي، گفت: از نظر مرحوم سحابي افراط و تفريط هيچ‌‏كدام راه درستي براي رسيدن به جامعه بشري نيست.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، احمد صدر حاج سيدجوادي در يادمان دكتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد، اظهار داشت: دكتر سحابي, مهندس بازرگان و آيت‌‏الله طالقاني از اسوه‌‏هايي هستند كه همواره در طول دوران زندگي‌‏شان در مقابل صدمات ايستاده‌‏اند و مثل كوه ثابت و تزلزل‌‏ناپذير بوده‌‏اند.
وي افزود: اين افراد دغدغه ملت, جامعه و دنيا را داشتند و قيام در مقابل قدرت‌‏هاي ضدملي را وظيفه خود مي‌‏دانستند، آنها به‌‏رغم همه سختي‌‏ها، ايستادگي كردند و نمونه بارز مقاومت در مقابل زورگويان بودند.
صدر حاج سيدجوادي با بيان خصوصيات رفتاري دكتر سحابي، گفت: چنين افرادي معلمان اخلاق سياسي جامعه و مبارزان در مقابله با سلطه و ستم بودند. از نظر مرحوم سحابي افراط و تفريط هيچ‌‏كدام راه درست براي رسيدن به جامعه بشري نيست.
وي ادامه داد: در زمان‌‏هاي گوناگون برخي وظيفه خود را نه فقط عدم همراهي با قافله ظلم بلكه مقابله با آن دانسته‌‏اند، از اين رو لباس زندان را بر رداي دانشگاه ترجيح داده‌‏اند. تشخيص ضرورت مبارزه گروهي و بنيان‌‏گذاري نهضت آزادي به عنوان حزب الگو بود. بايد بدانيد كه فعاليت سياسي فردي آسان‌‏تر و راحت‌‏تر از كار حزبي و گروهي است اما اين افراد مبارزه جمعي را براي توسعه ملي ضروري مي‌‏دانستند و به نيازهاي آن تن دادند.
حاج سيدجوادي، پيامبر(ص) را به عنوان يكي از برجسته‌‏ترين افراد در به تكامل رساندن اخلاق دانست و خاطرنشان كرد: رسول اكرم(ص) كه سياست‌‏هايش مبتني به عنوان اولين زمامدار جامعه اسلامي بر اصول درست و اخلاقي مبتني بود، بايد الگو قرار بگيرد و از اين روست كه همواره افراد بسياري در ايران از نمونه‌‏هاي متعالي جمع ميان اخلاق و سياست استفاده كرده‌‏اند كه امير كبير، قائم مقام و دكتر مصدق را مي‌‏توان از جمله آنها نام برد.
وي در پايان خاطرنشان كرد: مرحوم سحابي به رهروان راه حق، درس حق‌‏طلبي داده و هزينه‌‏هاي طي راه مستقيم را هم پرداخته است. سحابي, طالقاني و بازرگان كمترين چشم‌‏داشتي نداشتند و جز راه مستقيم خود طريق ديگري را نپيمودند و در راه ايجاد اتحاد ملي و اجتماعي همواره در مقابل راه ظالمانه و تفرقه‌‏افكنانه دشمنان گام برداشتند.
محمد توسلي:
راهكار ايجاد «اتحاد ملي» حمايت از نهادهاي مدني استتلاش آمريكا تضعيف نقش ايران و تقويت نقش عربستان در منطقه است
رييس دفتر سياسي نهضت آزادي ايران گفت: راهكار ايجاد «اتحاد ملي» حمايت از نهادهاي مدني است كه متاسفانه نه‌‏ تنها در دوره دولت نهم تقويت نشده‌‏اند بلكه برخورد با جنبش‌‏هاي دانشجويي، زنان و كارگري بيشتر هم شده است.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، محمد توسلي در مراسم بزرگداشت پنجمين سالگرد دكتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد، با ذكر ضرورت تقويت توان داخلي براي مقابله با بحران خارجي، اظهار داشت: بايد مقدمات شعار «اتحاد ملي» را نيز لحاظ كنيم و پيش‌‏شرط‌‏هاي آن را فراهم كنيم.
وي با اشاره به زمينه‌‏هاي تحقق انسجام اسلامي، گفت: احترام به مذاهب و توسعه گفت‌‏وگو بين انديشمندان مذهبي از راهكارهاي تحقق انسجام اسلامي است ولي متاسفانه در حال حاضر برادران اهل سنت از داشتن يك مسجد در تهران محروم هستند. ما بايد به قرآن و سنت‌‏ها بازگرديم تا اين قبيل مشكلات‌‏مان حل شود. در اين صورت بايد از غلو درباره امامان و پيامبر(ص) كه بسيار هم گسترده شده است، بپرهيزيم و بر اشتراكات تكيه كنيم، لذا هرگونه سب و لعن بر اصحاب پيامبر(ص)، مانع انسجام اسلامي است.
رييس دفتر سياسي نهضت آزادي ايران اظهار داشت: وقتي رييس‌‏جمهور در سخنراني‌‏هاي مهم همچون سخنراني در سازمان ملل، دعاي فرج مي‌‏خواند كه دعاي مخصوص شيعيان است، اختلافات مذهبي را تقويت مي‌‏كند.
توسلي در ادامه با بيان استراتژي آمريكا در منطقه، تصريح كرد: آمريكا در نهايت سياست نه پيروزي و نه شكست در منطقه را خواهد پذيرفت كه لازمه آن جنگ فرسايشي است؛ همان كاري كه در هشت سال جنگ ايران و عراق انجام داد.
وي افزود: آمريكا سعي دارد با توجه به پرونده هسته‌‏اي ايران، كشور را در منطقه منزوي كند و از اين طريق به ايران فشار آورد. يكي ديگر از اقدامات آنان تشديد جنگ‌‏هاي فرقه‌‏اي در منطقه است.
توسلي اظهار داشت: در شرايط كنوني كه امنيت ملي و ساير حقوق اهميت دارد، تعليق غني‌‏سازي در برابر تعليق تحريم‌‏ها مي‌‏تواند راهكاري مفيد باشد، مشروط بر اينكه حق ايران در زمينه دستيابي به انرژي صلح‌‏آميز هسته‌‏اي تضمين شود.
رييس دفتر سياسي نهضت آزادي ايران خاطرنشان كرد: آمريكا در تلاش است كه نقش ايران در منطقه را تضعيف سازد و نقش عربستان در حل بحران‌‏هاي منطقه را تقويت كند.
توسلي با اشاره به برنامه‌‏هاي آمريكا و موفقيت آنها در سال‌‏هاي اخير، اظهار داشت: طبق تحليل‌‏هاي صورت‌‏گرفته، آمريكا در برنامه‌‏هاي خود موفق نبوده است كه نمونه آن پيروزي حزب‌‏الله لبنان است كه پس از آن جغرافياي سياسي اسرائيل نيز دچار تغييراتي شد.

جلال جلالي‌‏زاده:
گفت‌‏وگو بين گروه‌‏ها و مذاهب مختلف يكي از شرايط تحقق وحدت است
عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي گفت: مسرولان هنوز به برخي از مناطق محروم اهل تسنن منت مي‌‏گذارند كه براي شما آب و برق آورده‌‏ايم، در حالي كه توجه ندارند قبلا دبي هم بياباني بيش نبود و الان مركز بزرگ تجاري منطقه شده است.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، جلال جلالي‌‏زاده در يادمان دكتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد، اظهار داشت: نمي‌‏توان از وحدت سخن گفت و حتي يك ساعت هم برنامه در رسانه ملي به اهل تسنن اختصاص نداد.
وي افزود: در هفته وحدت كارت‌‏هايي در تهران توزيع شد كه سراسر توهين به اصحاب پيامبر(ص) بود، اين قبيل اقدامات مانع هرگونه اتحاد و انسجام بين مذاهب است.
نماينده مردم سنندج در مجلس‌‏ششم، با اشاره به تركيب مجمع تشخيص مصلحت نظام، گفت: چطور صحبت از وحدت مي‌‏شود و حتي يك نماينده از اهل تسنن در مجمع تشخيص مصلحت نظام حضور ندارد. ما در داخل كشور نمي‌‏توانيم با اين وضعيت به يك وحدت مطلوب دست يابيم. يكي از شرايط تحقق وحدت، «گفت‌‏وگو» است، در صورتي كه در داخل كشور هيچ‌‏گاه گفت‌‏وگويي بين گروه‌‏ها و مذاهب مختلف صورت نمي‌‏گيرد. ما در خارج از كشور از گفت‌‏وگوي تمدن‌‏ها صحبت مي‌‏كنيم اما در داخل در اين باره دچار مشكل هستيم.
جلالي‌‏زاده تصريح كرد: اتحاد و انسجام ملي با دستور و بخشنامه نيست بلكه كاري ظريف و حساس است. قرن‌‏هاست كه ملت ايران ضرورت اين نكته را دريافته‌‏اند اما متاسفانه در برخي مقاطع فراموشي آن باعث تخريب وحدت شده است.
وي گفت: مذهب نمي‌‏تواند حكومت كند اما مذاهب مختلف فارغ از سياست‌‏هاي حكومتي مي‌‏توانند در كنار هم به گفت‌‏وگو بپردازند. اولين قدم در اين راه آگاهي و مساوات است. ديگر شرايط گفت‌‏وگو نيز به رسميت شناختن طرف مقابل است. بنابراين نمي‌‏توان مذاهب را به وحدت دعوت كرد اما براي برخي از آنها رسميت قائل نبود.
عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي با اشاره به حضور مهدي كروبي در مراسم پنجمين سالگرد درگذشت دكتر يدالله سحابي، گفت: برخي از مسوولان نظام همچون آقاي كروبي همواره به مشكلات اين بخش (اهل سنت) توجه داشته‌‏اند و ما هم هرگاه در مجلس ششم مشكلي داشتيم، به ايشان مراجعه مي‌‏كرديم.
جلالي‌‏زاده در پايان اظهار داشت: پيامبر اكرم(ص) مي‌‏فرمايند براي مسلمان سه چيز باقي مي‌‏ماند: صدقه جاريه, دانش سودمند و فرزند صالح. خوش به حال دكتر سحابي كه هر سه را از خود به جاي گذاشتند.

حسين رفيعي:
امپراطور قوي‌‏تر از آمريكا افكار عمومي استجنبش اصلاح‌‏طلبي در ايران بيش از هر كس به ضرر آمريكاست
اين فعال ملي مذهبي گفت: طرح آمريكا اين است كه جنبش اصلاح‌‏طلبي در ايران را توسط يك گروه داخلي نابود كند تا ايران را در افكار عمومي، كشوري غيردموكرات معرفي كند.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، حسين رفيعي در يادمان دكتر يدالله سحابي در حسينيه ارشاد، اظهار داشت: ايران برخلاف افغانستان و عراق داراي يك جنبش عقل‌‏گراي اسلامي است. آمريكا نيز مي‌‏داند تا زماني كه اين جنبش ادامه دارد، نمي‌‏تواند از لحاظ تبليغاتي ايران را كنار عراق و افغانستان قرار دهد، از اين روست كه جنبش اصلاح‌‏طلبي در ايران بيش از هر كس به ضرر آمريكاست.
وي افزود: بر اين اساس آمريكا سعي دارد جنبش اصلاح‌‏طلبي در ايران را توسط يك گروه داخلي نابود كند تا ايران را در افكار عمومي، كشوري غيردموكرات معرفي كند و پس از آن به اهداف خود در منطقه به‌‏خصوص ايران دست يابد.
اين استاد دانشگاه با اشاره به پرونده هسته‌‏اي ايران، گفت: متاسفانه اغراق‌‏هايي در اين زمينه صورت مي‌‏گيرد. در كجاي دنيا به يك دانشجوي 25 ساله مي‌‏گويند دانشمند هسته‌‏اي يا رييس‌‏جمهور مي‌‏گويد من ديدم يك بچه كم سن و سال توانسته است براي خود انرژي هسته‌‏اي توليد كند.
رفيعي خاطرنشان كرد: هيچ‌‏كس نمي‌‏گويد انرژي هسته‌‏اي حق ايران نيست. دنيا مي‌‏گويد به دليل اتفاقاتي كه در اين 18 سال رخ داده است، بايد اعتمادسازي صورت گيرد زيرا غني‌‏سازي طرحي دومنظوره است.
اين فعال ملي مذهبي با اشاره به طرح البرادعي، گفت: غني‌‏سازي اورانيوم حق مسلم ايرانيان است چراكه انرژي هسته‌‏اي امروز مصرف بسيار وسيعي پيدا كرده است. اصلا امروز كشوري بدون انرژي هسته‌‏اي نمي‌‏تواند پيشرفت كند اما تنها راه حل دستيابي به اين فناوري امروز طرح البرادعي است؛ تعليق توامان غني‌‏سازي و تحريم‌‏ها.
رفيعي اظهار داشت: تنها راه دستيابي به انرژي هسته‌‏اي و غني‌‏سازي، شكستن اجماع جهاني عليه ايران است كه از طريق تعليق و مذاكره صورت مي‌‏گيرد.
وي در ادامه به تحليل علت حضور آمريكا در منطقه اشاره كرد و خاطرنشان كرد: آمريكا در منطقه به دنبال دموكراسي نيست و به تعبير برخي از انديشمندان خودشان، آمريكا بايد خفه شود و ديگر از دموكراسي صحبت نكند. اينكه آمريكا در منطقه به دنبال دموكراسي است، يك شوخي است. پس از حضور آمريكا در افغانستان وضعيت بدتر شده است. حتي امنيتي كه در زمان طالبان بود، ديگر نيست. الان 80 فاحشه‌‏خانه در كابل ايجاد شده است. در عراق نيز وضعيت از اين بدتر است و طبق آمارها 80 درصد كودكان عراقي مشكل تغذيه دارند.
اين استاد دانشگاه بزرگ‌‏ترين مشكل آمريكا در منطقه را مقاومت‌‏هاي اسلامي دانست و گفت: شعور تاريخي آمريكا كم است اما متحدش انگليس خوب مي‌‏داند كه اسلام بزرگ‌‏ترين مانع نفوذ آنها در منطقه است. اسلام چه از نوع طالباني، چه از نوع مترقي آن نمي‌‏گذارد آمريكا در منطقه نفوذ جدي داشته باشد.رفيعي افزود: آمريكا در منطقه به دنبال جنگ طولاني است تا منافع خودش را در اين مدت بهره‌‏برداري كند. آمريكا بايد منابع نفت منطقه را در دست گيرد تا از رقباي خود در دنيا عقب نماند.
وي تاكيد كرد: تنها راه مقابله ايران با آمريكا به وجود آوردن يك فضاي دموكراتيك در كشور است زيرا امپراطوري قوي‌‏تر از آمريكا افكار عمومي است.

0 نظرات:

طرح دو پرسش از آیت‌الله خامنه‌ای

۱۵:۵۴ bamardum 0 نظر

من از حساسیت‌های نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و می‌دانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال می‌شود. به همین علت، با آنکه از سال‌ها پیش قصد نوشتن نامه‌ای به ایشان داشتم و بویژه می‌خواستم از قانون شکنی‌ها و اجحاف‌هایی که در طول دوره بازداشتم در سال 1379 بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع می‌توانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بی‌باکی و تهور شود. این بار اما بخصوص پس از سخنان رهبری در شهر مشهد، تصمیم گرفتم تا قصد دیرینه خود را عملی کنم و امیدوارم که این تصمیم به مسائلی مانند خودنمایی و ابراز بی‌باکی نسبت داده نشود. هر چند که من نیز مانند هر موجود انسانی دیگر، از وسوسه خودنمایی در امان نیستم و از بی باکی هم به سهم خود بهره‌ای دارم، اما برای گریز از مواضع تهمت، تاکید می‌کنم که قصدم از نوشتن این مطلب، ابراز وجود سیاسی از طریق به چالش کشیدن مقام عالی نظام نیست و از همین رو، در سرتاسر این نوشته، تلاش می‌کنم تا در کاربرد واژه‌ها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بی‌احترامی و جسارت نکشانم. در عین حال، هر چند که شاید از شجاعت هم خداوند برای من نصیبی قرار داده باشد، اما بر کسی پنهان نیست که من اهل ماجراجویی و گزافه‌گویی حتی در جایی که کمترین هزینه و خرجی هم نداشته باشد، نیستم و اینک نیز نمی‌خواهم با خطاب قرار دادن رهبری، دست به ماجراجویی بزنم. با این همه، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا طبق سنت مالوف در ایران، پرسش‌ها و یا انتقادهایم را از رهبری در قالب نامه‌ای سربسته به دفتر ایشان ارسال نمی‌کنم و بر انتشار علنی آن اصرار دارم. پاسخ پرسش فوق این است که آنچه می‌خواهم در این نوشته مطرح کنم، در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد. در این نوشته در واقع قصد دارم برخی از بزرگترین مشکلات رویاروی جامعه ایرانی را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم، به این امید که طرح این موضوع برای سایر ایرانیانی هم که مانند من می‌اندیشند، مفید افتد. پرسش نخست پرسش نخست من از رهبری به همان حساسیت‌های موجود در مورد طرح پرسش و یا نقد اظهار نظرهای ایشان بر می‌گردد. سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟ از نقطه نظر شرعی می‌دانیم که حتی انبیا و اولیای خداوند که در نزد ما از منزلت معنوی بی‌مانندی برخوردارند، هیچگاه افراد جامعه و از جمله پیروان خود را از به چالش کشیدن رفتار و گفتار خود بر حذر نداشته‌اند و سیره پیامبر اسلام و خلفای راشدین بخصوص امیرالمومنین علی نیز نشان می‌دهد که آن بزرگان، هیچگاه در مقابل تندترین برخوردهایی که افراد عادی جامعه با آنها داشته‌اند، شدت عمل نشان نداده‌اند و اگر هم از تعرض لفظی بی‌ادبانه و بی‌موردی به خشم آمده‌اند، کلام را با کلام پاسخ داده‌اند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به قاضی و وضع مجازات. در اینجا نمی‌خواهم با فهرست کردن شیوه برخورد پیامبر و اصحاب آن بزرگوار در برابر انتقادهای لفظی دیگران، فضل فروشی کنم، اما تاکید می‌کنم که مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقه‌ای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بی‌سابقه در تفکر اسلامی به شمار می‌رود. نقد گفتار و رفتار رهبری منع نشده است از نقطه نظر عقلی نیز همه دلایلی که در حوزه نقد و پرسش به ذهن بشر می‌رسد، دلالت بر ضرورت انتقاد از رهبران جامعه در هر سطحی دارد و حتی یک دلیل عقلی نیز نمی‌توان برای حرمت نقد و پرسش از رهبران سیاسی و مذهبی جوامع ارائه کرد. از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است. از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب می‌شوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند. نمونه‌ای از این تعرض‌ها و تخطئه‌ها را صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نقل از مطبوعات آمریکا و انگلیس علیه رهبران این کشورها روزانه پخش می‌کند. حتی سیمای جمهوری اسلامی صحنه‌هایی از راهپیمایی معترضان به سیاست آمریکا در شهرهای مختلف آن کشور نشان می‌دهد که تصویر جرج بوش را به صورتی حیوانی خون آشام بر روی پلاکاردها حمل می‌کنند و پلیس هم متعرض آنان نمی‌شود. به هر حال، وقتی که هیچ مبنای شرعی، عقلی، قانونی و عرفی برای منع نقد رهبری و پرسش از وی وجود ندارد، چرا کارگزاران امنیتی و قضایی نظام، در مورد کوچکترین اشاره غیر مستقیمی در گفته‌ها و نوشته‌های افراد به مواضع رهبری تا این اندازه سخت می‌گیرند و آن را ذنب لایغفر می‌پندارند؟ آیا رفتار آنان در این باره، مورد تایید رهبری است؟ اگر هست، بر اساس کدام حجت شرعی و یا عقلی؟ و اگر نیست چرا این موضوع علنی و صریح اعلام نمی‌شود تا هم راه نقد اصولی و منطقی گشوده شود و منتقدان احساس امنیت کنند و هم کارگزاران نظام امکان سوء استفاده از این مساله را پیدا نکنند؟ تا آنجا که من به یاد دارم، در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به رغم فضای سنگینی که برخی از هواداران آتشین مزاج ایشان در جهت منع هر گونه نقد آن مرحوم ایجاد کرده بودند، آیت الله خامنه‌ای خود یکی از معدود منتقدان به نسبت صریح نحوه اداره کشور و پاره‌ای از اظهار نظرهای مرحوم آیت‌الله خمینی بود. با توجه به این سابقه، انتظار می‌رفت که در دوره رهبری خود ایشان، فضای نقد و پرسش از مقام‌های عالی نظام بسط و گسترش یابد، اما متاسفانه نه فقط چنین نشد، بلکه صداهای ضعیفی هم که در دوران حیات آقای خمینی در نقد ایشان بلند بود، در دوره بعدی یا خاموش شد و یا هزینه سیاسی و امنیتی در پی داشت. من هنوز توجیهی منطقی برای این مساله پیدا نکرده‌ام و امیدوارم شخص رهبری یا یکی از نزدیکان ایشان، در این باره توضیحی ارائه کنند. پرسش دوم پرسش دومم اما مربوط به مساله‌ای است که برای جامعه ایرانی سرنوشت‌ساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوق‌العاده خطرناکی قرار دهد. همانطور که همه می‌دانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته‌ای، مدت‌ها است که ایران را اسیر بحرانی بین‌المللی کرده و سبب صدور قطعنامه‌های الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است. در اینجا من نمی‌خواهم از اهمیت یا عدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این می‌گیرم که آنچه مقام‌های کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هسته‌ای و تاثیر آن در پیشرفت کشور می‌گویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه‌ای؟ در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینه‌های مترتب بر آنها کنار نهاده می‌شوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است. در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بی‌گمان در راس اولویت‌هاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایه‌های انسانی و ملی قرار دارد. نگاه به دستاورد علمی از دریچه حق و باطل اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایه‌های ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟ می‌دانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری می‌کند که منظورش از دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخه سوخت هسته‌ای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا می‌کند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟ هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایده آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامه هسته‌ای کشور با توجه به اصل هزینه – فایده، خیری در ادامه این برنامه در شرایط حاضر نمی‌بینند چرا که تبعات منفی تحریم فزاینده کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینه‌تر از فایده‌های دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای است. در اینجا اما من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را رها کند و نظر منتقدان را بپذیرد چرا که هر کس بر اساس دیدگاه و اطلاعات خود، ارزیابی خاص خویش را از شرایط دارد. یک نفر ممکن است بر مبنای یک سری داده‌ها، شرایط را خطرناک تصور کند و فردی دیگر، بر اساس داده‌های متفاوت، اوضاع را عادی و معمولی فرض کند. ارزیابی متفاوتی و حق بیان آن سوال من از رهبری اما این است که چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار می‌کنند و یا به گفته برخی از مقام‌های امنیتی، از عوامل دشمن هستند. در دنیای امروز، روزانه میلیون‌ها خبر و گزارش در باره یک موضوع انتشار می‌یابد که مسلما یک نفر نمی‌تواند همه آنها را مطالعه کند. هر کس به فراخور دیدگاه کلی خود نسبت به نظام جهانی، بخشی از اخبار را گزینش و آنها را مطالعه می‌کند. از همین رو، ارزیابی افراد مختلف از شرایط خاص، به فراخور دیدگاه کلان خود و خبرهایی که خوانده‌اند، متفاوت است و این امری کاملا طبیعی است. آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمی‌تواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟ و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟ اگر یک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا می‌توان او را به دلیل نگرانی‌اش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟ تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هسته‌ای بخصوص باعث تعجب و تاسف است. مسلما ترس و رعب در زندگی فردی و جمعی صفات پسندیده‌ای نیستند، اما به نوبه خود مکانیسم‌هایی برای ادامه بقای بشرند. اگر قرار باشد در وجود هیچکدام از افراد بشر ذره‌ای ترس از کسی یا چیزی وجود نداشته باشد، آیا جهان انسانی یک لحظه برقرار می‌ماند؟ آیا اگر فردی به اتکای نترسی و بی‌باکی شخصی خود، جمعیت کثیری را به ورطه بدبختی و هلاکت اندازد، مستوجب تحسین و پاداش است؟ خدا رحمت کند کسی را که بر جان و مال و سرنوشت دیگران بیم و ترس داشته باشد. به هر حال، واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان، ارزیابی متفاوتی نسبت به ارزیابی مقام رهبری از مجموعه شرایط کشور و بحران هسته‌ای جاری دارند و دقیقا از آینده این کشور می‌ترسند! آیا باید ترس خود را کتمان کنند؟ و اگر نکردند، آیا باید مورد تهدید وزیر محترم اطلاعات قرار گیرند؟ تصمیم نهایی با همه ایرانیان بار دیگر تکرار می‌کنم که من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را فرو گذارد و نظر دیگران را بپذیرد، اما از ایشان می‌خواهم در باره مساله‌ای که به سرنوشت تک تک ما و فرزندانمان مربوط می‌شود، اجازه دهد که نظرات و ارزیابی‌های متفاوت، در فضایی امن و آزاد مطرح شود. به گمان من، در مساله‌ای در اندازه بحران هسته‌ای، تصمیم نهایی با همه ایرانیان است. ایرانیان برای تصمیم در این باره لازم است که نظر همه صاحبان اندیشه و نظر را بشنوند و در فضایی آرام و معقول از هر تصمیمی که صلاح می‌دانند، پشتیبانی کنند. آیا مقام رهبری با این مساله موافقند؟ به باور من، سرنوشت آینده ایران تا حدود بسیار زیادی به تصمیم رهبری کشور در باره موضوع فوق گره خورده است و اگر ایشان در این باره تصمیم صحیحی بگیرند، بدون شک گفتنی‌های بسیاری برای طرح نزد ایشان وجود خواهد داشت. خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرالمومنین علی از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه، پنهان‌تر است، یاری رساند
چهارشنبه، 22 فروردین 1386

0 نظرات:

فراخوان شخصیتهای سیاسی و دانشگاهی برای شرکت در مراسم بزرگداشت دکتر یدالله سحابی

۲:۵۰ bamardum 0 نظر

تعدادی از شخصيت هاي سياسي- فرهنگي – دانشگاهي و مطبوعاتي جهت شركت در مراسم بزرگداشت پنجمين سالگرد درگذشت دكتر سحابي روز پنجشنبه 23 فروردين 1386 ساعت 4 بعدازظهر در حسينيه ارشاد فراخوانی صادر کردند: به نام خدا به مناسبت پنجمين سال درگذشت پير فرزانه ايران و اسلام شادروان دکتر يدالله سحابي مراسم بزرگداشتي روز پنجشنبه 23 فروردين 1386 از ساعت 4بعدازظهر در حسينيه ارشاد برگزار مي گردد.
محمد آزادي- فريدون آقاسي- اديب برومند- سعيد آل آقا- سامر آقايي - حميد آصفي- لقا اردلان - عباس اميرانتظام- مهدي اميني زاده- عباس افخمي- فرشيد افشار- هادي احتظاظي- مصطفي اخلاقي- نعمت احمدي- عباس ابوذري- علي اکرمي- حسين انصاري راد- مرتضي اشفاق- محمود امير احمدي- رضا اخوان حيدري- حسن افتخار اردبيلي- طاهر احمدزاده- احمد انصاري- سيد محمدعلي ايازي- بهروز برومند- داوود هرميداس باوند- محمد بسته نگار- عماد الدين باقي- ابوالفضل بازرگان- محمدحسين بني اسدي- پروين بختيارنژاد- عبدالعلي بازرگان- محمد نويد بازرگان- فرشته بازرگان- صفا بيطرف- محمد بهزادي- محمد بهفروزي- کمال الدين بازرگاني- رحمت الله برهاني- اکبر بديع زادگان- فرهاد بهبهاني- ابوذر بيدار- روح الله باقر آبادي- مختار باطولي- ايرج باقرزاده- علي پايا- حسين پايا- حبيب الله پيمان- محمود پيش بين- مجيد پيمان- مسعود پدرام- عباس پوراظهري- غلامعباس توسلي- محمد توسلي – رضا تهراني- علي اصغر تهرانچي- عبدالرضا تاجيک- محمد رضا توسلي- نصرالله توکلي نيشابوري-محمد تهوري- ناصر تکميل همايون- مصطفي تاجزاده- قاسم جنگي- جلال جلالي زاده- حميد رضا جلائي پور- محمد مهدي جعفري- مجتبي جهاني- سيد حسين جعفري- علي حکمت- ابوالفضل حکيمي- مجيد حکيمي- اسماعيل حاج قاسمعلي- عبدالکريم حکيمي- حسين حريري- سعيد حجازي- بهزاد حق پناه- مجيد حاجي بابائي - محمدرضا حمسي- طه حجازي- حميد حديثي- حميد حسامي- علي حديني- - امير خرم- محمد خطيبي- ابراهيم خوش سيرت سليمي- رسول دادمهر- محمد دادي زاده- مصيب دواني- سعيد درودي- سيد محمدعلي دادخواه- محمدمهدي دانشيان- محمد دادفر- محمود دردکشان- محمود دل آسايي- جمال درودي- ابراهيم دينوي- غلامحسين دهدشتي- محمد جواد رجائيان- بهمن رضاخاني- حسين راضي- غلامرضا رحيم- عليرضا رجايي- حسين رفيعي- رضا رئيس طوسي- احد رضايي- محمد صادق رباني- اصغر رضايي- محمد جواد روح- کاظم رضائي- تقي رحماني- امير رضائي- محمد صادق رسولي- کورش زعيم- محمود زنديان- محمدرضا زهدي- احمد زيدآبادي- جمال زره ساز- محمد ابراهيم زماني- فياض زاهد- پرويز زند نيا- عزت الله سحابي- خسرو سيف- فريدون سحابي- عبدالفتاح سلطاني- احمد ساعي- عيسي سحرخيز- سيد محمد علي سيف زاده- هاله سحابي- حامد سحابي- عليرضا ساريخاني- پرستو سرمدي- نسرين ستوده- سعيد سحابي- منصور سحابي- دره سحابي- زهره سحابي- حسين سکاکي- حسين شاه حسيني- موسي شيخ زادگان- حسين شاه اويسي- محمد شريف- محمد شانه چي- حجت الله شريفي- محمود شمس الواعظين- تقي شامخي- ابراهيم شاکري- علي شاملو- الله وردي شمبوري- محمود شاددل بصير- احمد صدرحاج سيد جوادي- هاشم صباغيان- مهدي صراف- فيروزه صابر- رضا صدر- فضل الله صلواتي- علي صالح آبادي- لطيف صفري- هدي صابر- مظفر صفري- محمد صاحب محمدي- علي اشرف ضرغامي- فريدون ضرغامي- محمد طاهري قزويني- اعظم طالقاني- طاهره طالقاني- يوسف طاهري قزويني- حسام طالقاني- اکبر طاهري قزويني - امير طيراني- کيان ظهرابي- محمود عمراني- حسين عزت زاده- محمد جعفر عمادي- روئين عطوفت- عليرضا علوي تبار- علي علوي- محمد باقر علوي- رضا عليجاني- مهدي غني- مسعود غفاري- عليرضا غروي- علي اصغر غروي- سعيد غفارزاده- ماجد غروي- مسعود غروي- غفارفرزدي- محمد تقي فاضل ميبدي- فاطمه فرهنگ خواه- ارسلان فلاح حجت انصاري- حسن فريد اعلم- - ناصر فربد- مرتضي فلاح- مهدي فخر زاده- نظام الدين قهاري- محمد قوچاني- احمد قابل- هادي قابل- رحمانقلي قلي زاده- عباس قائم الصباحي- عباسقلي قلي زاده- خسرو قشقائي- عبدالمجيد قندي زاده- حجت قياسي- ماهرو قشقايي- مرتضي کاظميان- منوچهر کديور- محسن کديور- مصطفي کتيرايي- ناصر کميليان- رحمان کارگشا- ناصر کلاري- پروين کهزادي- حسين کربلائي- الهه کولايي- اسدالله کارشناس- هادي کحال زاده- بهناز کياني- فريدون کشکولي- علي کرمي- علي اصغر گل سرخي- بيژن گل افرا- فاطمه گوارايي- مسعود لدني- علي اکبر معين فر- فرزين مخبر- هرمز مميزي- ناصر ميناچي- علي اصغر معين فر- محمد محمدي اردهالي- صمد ملکي- محمد محمدي گرگاني- لطف الله ميثمي- وحيد ميرزاده- مصطفي مسکين- غلامرضا مسموعي- يوسف مولايي- محسن محققي- لطف الله ميثمي- خسرو منصوريان- مرضيه مرتاضي لنگرودي- نرگس محمدي- سعيد مدني- احمد منتظري- سعيد منتظري- الله کرم ميرزايي- ماشاء الله مديحي- محمد جواد مظفر- علي مومني- ولي الله ميرخاني- مرتضي مقدم- حسين مدني- احمد معصومي- فهيمه ملتي- مهديه محمدي گرگاني- فاطمه مهدياني- مهدي مؤيد زاده- سيد حسين موسويان- ضياء مصباح- مصطفي مصطفوي- علي اکبر موسوي خوئيني- نوشين محمدي- کاظم ملکي- عبدالله مومني- حسين مجاهد- فريد مدرسي- بدرالسادات مفيدي- هادي موتمني- غلامحسين نادي- سيد حميد نوحي- بهرام نمازي- محمود نعيم پور- محمود نکوروح- محمد تقي نکوفر- فخرالسادات نوربخش- علي نکو نسبتي- حسين نوراني نژاد- امير نکوفر- منوچهر نوربخش- پرويز ورجاوند- مهرگان وثوق- اکبر والي- احسان هوشمند- عليرضا هندي- ناصر هاشمي- هادي هاديزاده يزدي- حنيف يزداني- کاظم يزدي- ابراهيم يزدي- حسن يوسفي اشکوري

0 نظرات:

اکبر گنجی دین و حقوق بشر(متن سخنرانی در دانشگاه جرج تاون)

۲:۴۵ bamardum 0 نظر

دین و حقوق بشر(متن سخنرانی در دانشگاه جرج تاون) دوشنبه، 20 فروردین
وقتي كه درباره‌ي "حقوق بشر" گفت‌وگو مي‌شود گاه منظور همان حق‌هايي است كه در اعلاميه‌ي جهاني حقوق
ذكر شده‌اند و در سال 1948 به امضاي 48 كشور رسيد و از آن پس كشورهاي ديگر نيز، يكي پس از ديگري، آن را امضاء كردند، و گاه منظور مجموعه‌ي حقوقي است كه براي انسان‌ها قائليم، خواه مصاديق آن بيشتر يا كمتر يا برابر با همان مصاديقي باشد كه در اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر آمده است. من، در اين گفتار، با حقوق بشر به معناي دوم سروكار دارم. اول. پرسش هایی درباره حقوق بشر: درباره‌ي حقوق بشر، به همين معنايي كه با آن سروكار داريم، سئوالات فلسفي بسيار مهمي قابل طرح‌اند، از جمله اينكه: 1) حقوق بشر با حقوق طبيعي (natural rights) چه ربط و نسبتي دارد؟ آيا حقوق بشر همان حقوق طبيعي است يا نه؛ و در صورتي كه اين دو عين هم نيستند دايره‌ي كداميك فراخ‌تر و دايره‌ي كداميك تنگ‌تر است و كداميك از آنها در دل ديگري جاي مي‌گيرد؟ 2) آيا حقوق بشر جهانشمول (universal) داريم، يعني حقوقي كه فرازمان، فرامكان، و فراتر از هرگونه اوضاع و احوال خاص باشند و شامل حال هر انساني، بلااستثناء بشوند؟ 3) حقوق بشر جهانشمول، اگر وجود دارند، كدامند؟ يعني اين مفهوم داراي چه مصاديقي است؟ 4) حقوق بشر جهانشمول را چگونه مي‌توان تبيين كرد؟ به عبارت ديگر، چرا انسان‌ها داراي اين حقوق‌اند؟ چه ويژگي يا ويژگي‌هايي در همه‌ي انسان‌ها هست كه سبب مي‌شود كه انسان‌ها داراي اين حقوق شوند؟ 5) آيا حقوق بشر همه با هم سازگار و هماهنگ‌اند يا امكان تعارض ميان اين حقوق وجود دارد، به طوري كه اگر بخواهيم يكي از آنها را دريافت كنيم از دريافت حق ديگري محروم بمانيم؟ 6) آيا حقوق بشر اصلند و تكاليف بشر فرع بر آنهايند يا، بالعكس، تكاليف بشر اصلند و حقوق بشر متفرع بر آنها مي‌شوند؟ به تعبير ديگر، حقوق بشر متقدمند و تكاليف بشر مؤخّر يا تقدم از آنِ تكاليف بشر است و حقوق بشر متأخّر بر تكاليف بشراند؟ 7) حقوق بشر با اخلاق چه ربط و نسبتي دارند؟ آيا حقوق بشر از اخلاق استنتاج مي‌شوند يا اخلاق قابل استخراج از حقوق است؟ 8) حقوق بشر چه ارتباطي با نيازهاي بشر دارد؟ 9) حقوق بشر جهانشمول با كثرت‌گرايي فرهنگي (cultural pluralism) چگونه سازگاري مي‌تواند داشت؟ 10) آيا حقوق بشر حقوق افراد بشري است يا جوامع، نهادها، و سازمان‌ها نيز حقوقي دارند؟ دوم. ملاحظاتی درباره دین: و وقتي كه سخن از ارتباط حقوق بشر و دين مي‌رود، در باب دين نيز به چند مسأله‌ي بسيار مهم توجه بايد كرد، از جمله: 1) تقريباً همه‌ي اديان در دوراني ظهور كرده‌اند كه ما آن را دوران پيشامدرن (premodern) و دوران سنت مي‌ناميم (و حال آنكه مفهوم حقوق بشر مفهومي مدرن (modern) است). 2) اديان بزرگ جهان، در عين اينكه آموزه‌هاي مشترك و همانند دارند، اختلاف‌ها و ناهمانندي‌هايي نيز دارند (و مي‌شود پيش‌بيني كرد كه اين موارد افتراق و ناهمانندي در تلقي‌شان از حقوق بشر نيز تأثير داشته باشد) 3) پيروان يك دين واحد نيز از دين خود تلقي و برداشت واحدي ندارند. لااقل سه نوع برداشت بنيادگرايانه (fundamentalistic)، سنتگرايانه (traditionalistic) و تجددگرايانه (modernistic) در درون هر ديني قابل تصور است. 4) در عين حال، پيروان هر دين، هر تلقي‌اي كه از دين خود داشته باشند، نمي‌توانند از پاره ای از آموزه‌هاي خود دست بردارند و بنابراين، انعطاف‌پذيري آنان از حدي فراتر نمی رود، اگرچه اين حد بسته به نوع تلقی ای که از دین دارند (یعنی بسته به آنکه بنيادگرا باشند يا سنتگرا يا تجددگرا) می تواند بسيار متفاوت باشد. 5) اديان، علاوه بر حقوقي (و تكاليفي) كه براي بشر قائلند براي خدا يا عالم بالا يا امور مقدس يا امر مطلق يا... نيز حقوقي غيرقابل انفكاك قائلند و اين حقوق را حاكم بر حقوق بشر مي‌دانند، اگرچه در چند و چون حقوق الاهي كمابيش تفاوت‌هايي با هم دارند. 6) همه‌ي اديان، با اختلاف مراتب، بر كرامت انسان تأكيد دارند. سوم. نگاه عملگرایانه معطوف به کاهش درد و رنج آدمیان: من معتقدم كه به هيچيك از ده سؤال فلسفي مهمي كه در ابتدا طرح كردم جواب قانع‌كننده‌ و خدشه‌ناپذيري نمي‌توان داد. یعنی مباني نظري قاطع و چون و چراناپذيري وجود ندارند كه براساس آنها بتوان حقوق بشر را از حیث نظري (theoretical) و معرفتي (epistemic) توجیه كرد. به هر يك از آن ده سؤال بيش از يك جواب مي‌توان داد و براي هر يك از آن جواب‌ها هم مي‌توان استدلال يا استدلالهایي آورد ولي هيچيك از آن استدلالات چنان قوي و قاطع نيست كه مدعاي خود را بر كرسي بنشاند و مدعيات مخالف را به كلي از ميدان به در كند. از اين رو، من به هيچيك از آن سؤالات نمي‌پردازم، بلكه می کوشم نشان دهم که ما باید بنا به دلایل عملگرايانه (pragmatistic)، هم تفسيري از حقوق بشر داشته باشيم كه دين را، به طور كلي، انکار نكند و هم تفسيري از دين داشته باشيم كه حقوق بشر را، به طور كلي، نفي ننماید. به عبارت ديگر، به اعتقاد من اگر بخواهیم از درد و رنج انسانها بکاهیم چاره ای نداریم جز آنکه همچون فيلسوفان پراگماتیست امريكايي‌ نظير ويليام جيمز (William James) و جان ديويي (John Dewey) تفسیری عملگرایانه از دین به دست دهیم که حقوق بشر را بپذيرد و نیز موازین حقوق بشر را چنان بفهمیم كه دين را به طور كلي طرد و نفي و حذف نكند. اين رویکرد نفياً و اثباتاً به مباني نظري توجيه‌گرانه حقوق بشر و نيز به مباني نظري اثبات كننده‌ي حقانيت دين، به طور كلي، هيچ كاري ندارد. من فقط به كاستن از درد و رنج‌هاي بشر مي‌انديشم و سخنم اين است كه برای آنکه از درد و رنج‌هاي بشربکاهیم لاجرم باید تفسير خاصي از دين و تفسير خاصي از حقوق بشر به دست دهیم. چهارم. نیاز دین به حقوق بشر: تفسير ما از دين نبايد نافي حقوق بشر باشد. چرا كه: 1) تجربه، اعم از تجربه‌ي نوع بشر در طول تاريخ و تجربه‌ي فرد بشري در طول عمر خود، نشان داده است كه برخورداري از اين حقوق شرط لازم (هرچند، نه كافي) داشتن يك زندگي سالم و لذتبخش است. هم تجربه‌ي مثبت، يعني تجربه‌ي كساني كه از اين حقوق برخوردار بوده‌اند، و هم تجربه‌ي منفي، يعني تجربه‌ي كساني كه از اين حقوق محروم مانده‌اند، نشانگر آن است كه بدون اين حقوق زندگي مطلوب ما آدميان امكان تحقق ندارد. دين نمي‌تواند به چيزي كه حداقل شرط لازم برای يك زندگي مطلوب، لذتبخش و سالم است روي خوش نشان ندهد و آن را طرد و نفي كند. 2) در سلسله مراتب نيازهاي آدمي (مثلاً در هرم نيازهاي ابراهام مزلو، روانشناس امريكايي (1970-1908))، هميشه حقوق بشر تأمين‌كننده‌ي آن دسته از نيازهايي بوده است كه در سلسله مراتب نيازها جزو نيازهاي پايين‌تر و طبعاً بسيار نيرومندترند (مثل نيازهاي جسماني و فيزيولوژيك و نيازهاي مربوط به ايمني و امنيت خاطر) و دين تأمين‌كننده‌ي آن دسته از نيازهايي است كه جزو نيازهاي بالاتر و به تبع متأخرترند (مثل نياز به خود-شكوفايي). از اين رو، حقوق بشر، خواه حقوق بشر اقتصادي ـ اجتماعي، و خواه حقوق بشر سياسي ـ بين‌المللي بر دين تقدم دارند، یعنی تا نيازهايي كه حقوق بشر ضامن تأمين آنهاست برآورده نشوند نيازهايي كه دين ناظر به آنها است پديد نمي‌آيند. بنابراین، دين نمي‌تواند به حقوق بشر بي‌توجهي كند، چرا كه با اين كار مانع از آن می شود که نيازهاي عالي‌تر بشر که او را نیازمند به دین می کند شکوفا شود. 3) حقوق بشر تنها ملاك و ميزاني است كه همه‌ي انسان‌ها، علي‌رغم تنوع و اختلاف فراواني كه قلمرو دین دارند، در مورد آن توافق نظر دارند. عدم توجه به حقوق بشر به معناي محروم كردن انسان‌ها از تنها چيزي است كه مي‌تواند جلوي اعمال ظلم و ستم بر آنان را بگيرد. دين كه به كرامت ذاتي انسان‌ها تأكيد مي‌ورزد نمي‌تواند يگانه محكمه‌اي را كه در آن مي‌توان از تضييع حقوق انساني و هتك حرمت آدمیان جلوگیری کرد. تعطيل چنين محكمه و دادگاهي به قيمت نفي كرامت انسانها تمام مي‌شود. پنجم. نیاز حقوق بشر به دین: تفسير ما از حقوق بشر نبايد نافي دين باشد، زيرا: 1) این ادیان هستند که بسياري از احساسات و عواطف موافق حقوق بشر و مخالف نقض حقوق بشر را در پيروان خود مي‌پرورانند. اديان و مذاهب با تأكيد بليغي كه بر عدالت، عشق، و شفقت نسبت به انسان‌ها دارند در آدميان احساسات و عواطف ارزشمندي نسبت به همنوعان خود (و حتي نسبت به حيوانات و گياهان) پديد مي‌آورند و از این حیث مي‌توانند بهترين ضامن و تأمين‌كننده‌ي رعايت حقوق بشر باشند. در اكثريت قريب به اتفاق اديان و مذاهب متدينان و مؤمنان نگاه مثبتی به رعایت حقوق بشر دارند. از اين رو، نفي و طرد دين به معناي از ميان برداشتن بخش عظيمي از احساسات و عواطفي است كه به كارِ حقوق بشر مي‌آيد. 2) اديان و مذاهب يكي از موجه‌ترين و مقبول‌ترين تبيين‌ها را براي حقوق بشر ارائه مي‌كنند. البته در جهان سكولار چه بسا هر انسانی صرفاً از آن حیث که به گونه زیست شناختی انسان متعلق است واجد حقوق بشر است. اما، در عين حال، اديان و مذاهب مي‌توانند همين حقوق بشر را براساس ديگري تبيين كنند و انسان‌ها را از آن حیث هم که به اعتقاد ایشان مخلوق خالق واحدي هستند و در پيشگاه او با هم برابرند و به یکسان مورد عطوفت او قرار دارند صاحب حقوق واحد و مشترکی بدانند. با توجه به اينكه غالب انسان‌هاي روي زمين به دینی از ادیان اعتقاد و التزام دارند، چرا اين پشتوانه‌ نظری را از حقوق بشر بگيريم؟ 3) اگر حقوق بشر به دين بي‌اعتنايي ورزد، بسیاری از دین باوران به آن بدگمان خواهند شد. دلیل آنكه حكومت‌هاي ديني ناقض حقوق بشر مدام از خاستگاه‌هاي غيرديني و بلکه ضدديني حقوق بشر دم مي‌زنند این است كه مي‌خواهند مردم دین باور را نسبت به حقوق بشر و مدافعان آن بدگمان کنند و از این راه از میزان مخالفتهایی که با رفتارهای ناقض حقوق بشر آنها می شود بکاهند. مدافعان حقوق بشر نبايد اجازه دهند که دفاع از حقوق بشر دفاع از پدیده ای غيرديني یا ضدديني تلقي شود. اين کار موجب می شود که افراد و نهادهایی که با ظاهری دینی و مقدس مآبانه به نقض حقوق بشر اقدام می کنند، دست خود را گشوده تر ببینند. ششم. چه قرائتی از دین با حقوق بشر سازگار است؟ به نظر می رسد که قرائتی از دین با حقوق بشر سازگار است که شرایط زیر را داشته باشد: الف- بپذیرد که آنچه در قران (و احادیث) آمده است ثبت و ضبط یک فرآیند (process) است. اگر قبول کنیم که محتویات قرآن (و احادیث) تصویرگر و گزارش کننده یک فرآیند است دو نتیجه حاصل می شود: 1- فقراتی از قرآن برای حل مسائل و مشکلات موضعی (local) در مقطع خاصی از تاریخ و جغرافیا بوده است ، نه برای حل مسائل ازلی و ابدی و جهانشمول (universal). مقتضای این سخن آن است که آن فقرات قرآن فقط به کار زمان و مکان خاصی یا هر شرایطی که عیناً شبیه آن زمان و مکان خاص است می آید. بسیاری از تضادهایی که میان قرائتهای بنیادگرایانه و حتی سنتگرایانه از دین از یک سو و حقوق بشر از سوی دیگر وجود دارد این است که این قرائتها دست به تعمیم نابجا زده اند و گمان کرده اند که همه احکام قرآن همه جایی، و همیشگی و جهانشمول است، و در نتیجه به خطا احکام مقطعی و موضعی را به همه زمانها و از جمله زمان حاضر، تسری داده اند. حاصل این کار پیدایش احکام وجدان ستیز و عقل ستیزی است که با حقوق بشر امروزین سازگاری ندارد. 2- با تأمل در احکام مذکور در قرآن، می توان بدون جهتگیری (bias) نامطلوب و پیشداوری گمان زد که اگر فرآیندی که احکام قرآن در آن پدید آمده اند ادامه می یافت و به روزگار ما می رسید احکام قرآن چه تطور و تحوّلی یافت. اجتهاد زنده و پویا، اگر معنایی داشته باشد، جز همین نیست. فقط احکام عقل نظری اند که اگر صدق داشته باشند صدق ازلی و ابدی دارند، و اگر کذب داشته باشند کذب ازلی و ابدی خواهند داشت. "سقراط استاد افلاطون است" صدق ازلی و ابدی دارد و "افلاطون استاد سقراط است" کذب ازلی و ابدی دارد. اما احکام عقل عملی اولاً- صدق و کذب ندارند، بلکه کارآمدی و ناکارآمدی دارند، و ثانیاً- کارآمدی و ناکارآمدی شان ازلی و ابدی نیست، بلکه موقت است، زیرا احکام عقل عملی برای رفع مشکلات صادر می شوند و هر مشکلی، در واقع، مشکل یک وضع (situation) و حال خاص، در یک بافت خاص (context) است و وقتی که آن وضع و حال و بافت از میان برخیرد حکم عقل عملی کارآمدی خود را از دست خواهد داد. "این غذا را بخور" یا "آستین دست را بالا بزن" یا "ساکت باش" همه احکام عقل عملی اند و هر کدام در وضع و حال و بافت خاصی کارآمد است و در سایر شرایط کارآمدی ندارد. ب – همچنین قرائتی از دین که با حقوق بشر سازگار است باید بپذیرد که اسلام، و اساساً هر دینی، به مراتب بیش از آنکه به اعمال ظاهری اهمیت بدهد دغدغه باطن و درون را دارد و بنابراین تفسیر درست از قرآن (و روایات) تفسیر عرفانی (یا به تعبیر بهتر، سیر و سلوکی) است، نه تفسیر فقهی. در تفسیر فقهی، همه اهتمام ها معطوف به این است که اعمال ظاهری و بدنی چگونه باشد یا نباشد تا با ضوابط و معیارهای شریعت سازگارافتند. گویا تمام هویت انسان و ارزش آن هویت در اعمال جسمانی و درست و نادرست این اعمال منحصر است. و حال آنکه پیامبر اسلام یگانه هدف بعثت خود را تتمیم مکارم خلق و خوی انسان ها دانسته است (انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) (میدانیم که در زبان عربی کلاسیک، "اخلاق" جمع "خلق" و به معنای character روانشناختی است، یعنی منش درونی انسانی). بنابراین، برخلاف رأی فقها و فقه زدگان، نباید برای صورت و ظاهر اعمال ارزش و اهمیت و ثبات قائل شد، بلکه باید بر وفق مشرب عارفان و اهل سیر و سلوک، هر عملی را بر مبنای میزان تأثیر مثبتی که بر منش دورنی انسان دارد ارزیابی کرد. تا وقتی که عمل بدنی و ظاهری، به تتمیم مکارم اخلاقی یاری می رساند باید به آن ادامه داد، و وقتی که این یاری از میان برخاست جمود بر آن عمل خلاف خرد و نقض غرض است. جمود بر اعمال ظاهری به ثبات احکام می انجامد و ثبات احکام، حقوق بشری امروزین را نقض می کند. رجوع منصفانه به قرآن نیز نشان می دهد که از منظر قرآنی باطن انسان به مراتب مهمتر از ظاهر اعمال اوست. به این نمونه های قرآنی که اندکی از بسیارند توجه کنید: نماز را به پای دار، زیرا نماز از زشتی و ناپاکی باز می دارد و یاد خدا از نماز هم بزرگتر است(عنکبوت،45) (نماز که عملی ظاهری است برای خاطر دوری از زشتی و ناپاکی مورد امر واقع می شود، و از آن مهمتر یاد خدا، که امری درونی و باطنی است، از نماز مهمتر تلقی می شود)، به این جهت روزه بر شما واجب شده است که امید می رود پرواپیشه شوید(بقره، 183)؛ هرگز گوشت ها و خون های قربانی ها به خدا نمی رسد اما پرواپیشگی شما به ساحت او می رسد(حج،37)؛ تا شما را بیازماید که کدامتان کار بهتر می کنید(هود، 7) ( نه کار بیشتر که به کمیت مربوط می شود و ظاهرگرایانه است). قرآن حتی به کمیت انفاق هیچ اهمیتی نمی دهد (که مقتضای نگرش ظاهرگرایانه اهمیت دادن به آن است)، بلکه اهمیت انفاق را به این می داند که از چیزهایی که دوست می داریم انفاق کنیم تا تطهیر درونی شده باشیم؛ به نیکی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید ببخشید(آل عمران،92) ج – قرائتی از دین که با حقوق بشر سازگار است باید بپذیرد که اسلام اعمال ظاهری را نیز به دو دسته بزرگ تقسیم می کند: اعمال شعائری و مناسکی (ritual) و اعمال اخلاقی (moral). و از این میان به دسته دوم اهمیت بسیار بیشتری می دهد. حدود و قصاص و دیات که بیشترین مخالفت و تضاد را با حقوق بشر امروزین دارند از اعمال شعائری و مناسکی اند. اگر اعمال و مناسک را در بستر اخلاقی مناسب قرار دهیم خواهیم دید که بسیار تلطیف می شوند. اما هروقت که صورت خشونت آمیز به خود می گیرند باید حکم کنیم که از بستر اخلاقی خود جدا شده اند.برای مثال، درست است که قصاص عملی خشونت آمیز است و قرآن آن را جائز دانسته است، اما در عین حال، قرآن صریحاً تذکر می دهد که اگر عفو کنید (و قصاص نکنید) بهتر است. اگر کسی اعمال اخلاقی، مانند عفو و بخشایش، را در قرآن بجد بگیرد،در عین آنکه ممکن است که خود را صاحب حق قصاص بداند، اما از اعمال این حق صرف نظر می کند: آشتی بهتراست(نساء،128. در مورد امور خانوادگی). در آیات بقره،237 و نساء،149 و تغابن، 14 تأکید می شود که از ظلم هایی که دیگران در حق شما کرده اند صرف نظر کنید و در گذرید. هفتم. چه مؤلفه هایی از اسلام به حقوق بشر کمک می کنند؟ قبل از جوابگویی به این سوال، توجه به 3 نکته اهمیت بسیار دارد: الف- بسیاری از مؤلفه هایی که در اسلام به حقوق بشر کمک می کنند اختصاص به اسلام ندارند و در سایر ادیان و مذاهب نیز وجود دارند. اگر سخن را به مؤلفه هایی که به اسلام اختصاص دارند منحصر کنیم چیز چندانی پیدا نخواهیم کرد. البته چون این مؤلفه ها علاوه بر ادیان دیگر، در اسلام نیز یافت می شود، می توان آنها را به اسلام نیز نسبت داد. ب- بسیاری از مؤلفه هایی که به تحقق و تضمین حقوق بشر کمک می کنند در اصل از دل ادیان و مذهب برآمده اند، اما امروزه چندان در فرهنگ جدید جذب و حل شده اند که بسیاری افراد ریشه های دینی آنها را از یاد برده اند. مثلاً مفهوم "برادری همه انسان ها" که در انقلاب فرانسه نقش مهمی ایفا کرد در اصل مفهومی دینی است: اگر انسان ها را فرزندان خدای واحدی ندانیم چگونه می توانیم آنها را با یکدیگر برادر( و خواهر) بدانیم؟ ج – همچنین اسلام (و بسیاری از ادیان دیگر) عناصری وجود دارد که به تحقق و تضمین حقوق بشر یاری مؤثری می رساند. مایلم در اینجا به فهرست کوتاهی از این قبیل عناصر مساعد با حقوق بشر به دست دهم: 1- اسلام بر عدالت تأکید بسیار دارد: آیات شوری،15؛ نساء،3 و 135؛ مائده،8؛ انعام،152؛ بقره، 282؛ مائده ،95 و 106؛ طلاق،2؛ نساء 58:نحل،76 و 90؛ هجرات،9 تأکید اسلام بر عدالت را نشان می دهند. 2- اسلام بر رحمت تأکید بسیار دارد: اولاً- اسلام بر "رحمت الهی" بسیار تأکید می ورزد، و قرآن به مؤمنان می آموزد که خدا رحمت را بر خود واجب ساخته است (انعام،12 و 54). در مهمترین ذکراسلامی یعنی "بسم الله الرحمن الرحیم" دو صفتی که بلافاصله پس از ذکر نام الله برای خداوند برشمرده می شود "رحمن" و "رحیم" است. در بیش از 320 موضع قرآن خدا به این صفت متصف شده است. از سوی دیگر غایت حیات اسلامی تخلق به اخلاق الله یا تشبّه بالله است. یعنی مسلمان باید بکوشد تا حدّ امکان خلق و خوی الهی بپذیرد. بنابراین، صاحب رحمت شدن از جمله غایات مهم زندگی معنوی یک مسلمان است. روشن است که انسان صاحب رحمت حقوق همنوعان خود را با وسواس پاس می دارد. 3- در اسلام تنها چیزی که مایه برتری یک انسان برانسان دیگراست فضیلت تقوا است. البته صاحب تقوا شدن نیز آدمی را نزد خداوند گرامی تر می کند(ان اکرمکم عندالله اتقیکم)، نه آنکه پاره ای امتیازات حقوقی برای او فراهم آورد. این امر می تواند به نوعی برابری گرایی (egalitarianism) حقوقی بینجامد. 4- اسلام بر رعایت قراردادها تأکید دارد، و هیچ گونه تخطی از پیمان را برنمی تابد. 5- اسلام هرگز به چیزی بیش از معامله به مثل رضا نمی دهد. اگر کسی به دیگری ظلمی کرد آن دیگری هرگز حق ندارد سر سوزنی بیش از ظلمی که به او شده است مقابله کند. تازه در تعالیم اسلامی بدون استثنا عفو و بخشش بهتر از انتقام و تقاص جویی دانسته شده است. 6- اسلام بر مسوولیت فردی تأکید دارد و بنابراین مطلقاً اجازه نمی دهد که کسی را به خاطر جنایتی که دیگری مرتکب شده است، مجازات کنند. در اسلام، هر کسی فقط کیفر کاری را می بییند که خود مرتکب شده است. 7- اسلام شدیداً با تروریسم مخالفت است. پیامبر اسلام فرموده است: لافتک فی الاسلام (در اسلام ترور جایی ندارد). 8- اسلام به هیچ وجه اجازه کشتن غیر نظامیان را نمی دهد.

0 نظرات: