ابراهيم يزدي:از ليست واحد اصلاح‌‏طلبان حمايت مي‌‏كنيم

۳:۰۸ bamardum 0 نظر

تهران- خبرگزاري كار ايرانابراهيم يزدي، دبيركل نهضت آزادي ايران همچون انتخابات گذشته به حضور در عرصه انتخابات تاكيد دارد، او با وجود اينكه نامزدهاي اين حزب از معدود كساني بودند كه در حوزه انتخابيه تهران ردصلاحيت شده‌‏اند و علي‌‏رغم انتقادات برخي جريانات مخالف شركت در انتخابات، حضور در عرصه انتخابات را فرصتي براي گام برداشتن در جهت دموكراسي مي‌‏داند.
يزدي همچنين مي‌‏گويد نهضت آزادي از ليست واحد اصلاح‌‏طلبان حمايت مي‌‏كند و حتي اگر نامزدهاي اين حزب ردصلاحيت نمي‌‏شدند، ممكن بود به نفع اصلاح‌‏طلبان كناره‌‏گيري كنند.ابراهيم يزدي در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ايلنا"، به تشريح دلايل حضور نهضت آزادي ايران در انتخابات شوراها پرداخت و اظهار داشت: شوراهاي شهر و روستا يكي از نهادهاي دموكراتيك در عميق‌‏ترين لايه‌‏هاي اجتماعي است، به طوري كه در شوراها بيش از 300 هزار نفر از مردم عملا در فرايند تصميم‌‏گيري حضور مي‌‏يابند.انتخابات فرصتي است براي گام برداشتن در جهت دموكراسيوي افزود: براي يك حزب سياسي مثل نهضت آزادي كه طرفدار تحقق حاكميت ملت و تامين حقوق و آزادي‌‏هاي اساسي است، انتخابات فرصتي است تا بتواند در جهت تحقق دموكراسي گام بردارد. شركت در انتخابات براي افراد حقيقي و شخصيت‌‏هاي حقوقي نظير احزاب سياسي يك وظيفه ملي است و فرصتي است تا بتوانند در جهت اهداف خود گام بردارند.يزدي تصريح كرد: براي ما مهم انتخاب شدن نامزدهاي نهضت آزادي نيست بلكه مهم اين است كه فرايند دموكراسي گامي به جلو حركت كند، بنابراين تمام احزاب سياسي به‌‏خصوص آنها كه خواستار دموكراسي هستند، بايد از فرصت انتخابات استفاده كنند.دبيركل نهضت آزادي ايران با بيان اينكه در شرايطي كه حاكميت تماميت‌‏خواه به انواع و اقسام كارها دست مي‌‏زند تا مردم را از تاثيرگذاري بر سرنوشت خود نااميد كند، يك سازمان سياسي نبايد با عدم مشاركت خود به نااميدي مردم دامن بزند، گفت: احزاب سياسي بايد با حضور در صحنه، اين پيام را به مردم منتقل كنند كه به‌‏رغم تمام نامهرباني‌‏ها, تخلفات و انحرافات نبايد مايوس بود و بايد در صحنه حضور يافت و در حد توان تاثيرگذار بود.دليلي نمي‌‏بينيم مجلس هفتم برخلاف مجلس ششم نامزدهاي ما را ردصلاحيت كندوي تاييد صلاحيت نامزدهاي نهضت آزادي ايران در انتخابات دوره دوم شوراها را يادآور شد و گفت: دليلي نمي‌‏بينيم مجلس هفتم برخلاف مجلس ششم عمل و نامزدهاي نهضت را ردصلاحيت كند چون طبق قانون، احزاب سياسي براي فعاليت خود نياز به پروانه يا مجوز ندارند بنابران نهضت آزادي خود را يك حزب قانوني مي‌‏داند. مجلس ششم با تصويب صلاحيت كانديداهاي نهضت آزادي، اين موضع نهضت آزادي را تاييد كرد.يزدي افزود: مجلس ششم با استعلام از نهادهاي قانوني، صلاحيت كانديداهاي نهضت آزادي را تاييد كرد، به اين ترتيب نهضت آزادي هيچ دليلي نمي‌‏بيند كه مجلس هفتم تصميمي خلاف نظر مجلس ششم بگيرد يا آنكه نهادهاي ذي‌‏ربط نظير وزارت كشور كه مسوول اجراي قانون احزاب است، نظري خلاف گذشته داده باشد زيرا طي سه سال گذشته هيچ تغييري در وضعيت نهضت آزادي ايران ايجاد نشده و هيچ دادگاه صلاحيت‌‏داري نهضت آزادي را غيرقانوني اعلام نكرده است.وي تصريح كرد: موضع وزارت كشور اين بوده است كه نهضت آزادي غيررسمي اما قانوني است، بنابراين اگر مجلس هفتم كه ناظر بر انتخابات شوراهاست، مستقل از ساير نهادها چنين تصميمي گرفته باشد، خلاف قانون عمل كرده است و هيچ‌‏گونه توجيهي ندارد. در شان قوه مقننه نيست كه خلاف قانون عمل كند و اگر ناظرين مجلس از نهادهاي قانوني استعلام كرده‌‏اند و آن نهادها نهضت آزادي را غيرقانوني اعلام كرده‌‏اند، بايد مستندات قانوني را اعلام كنند.
دبيركل نهضت آزادي ايران با بيان اينكه هنگام شركت در انتخابات اميدوار بوديم كه مسوولان كشور خود را به رعايت قانون موظف بدانند، گفت: ممكن است به ما ايراد بگيرند و بگويند كه جريان راست يا حزب پادگاني، نهضت آزادي را قبول ندارند و قابل پيش‌‏بيني بود كه نامزدهاي نهضت را ردصلاحيت كنند بنابراين نبايد در انتخابات شركت مي‌‏كرديد اما ما معتقديم در عرصه هم‌‏كنشي‌‏هاي سياسي مانند انتخابات، وظيفه يك حزب سياسي به چالش كشيدن دولتمردان و برانگيختن افكار عمومي براي فشار به آنان براي رعايت قانون است.مردم نبايد در انتخابات بي‌‏تفاوت و منفعل باشنديزدي، «كاهش مشاركت مردم» و «ليست‌‏هاي متعدد اصلاح‌‏طلبان» را دو عامل شكست آنان در انتخابات دور دوم شوراها عنوان كرد و گفت: كاهش مشاركت مردم سبب شد كه افرادي با آرايي بين 80 تا 180 هزار از شهري مثل تهران به شوراها راه يابند، در واقع مردم با امتناع از حضور در انتخابات، اين امكان را براي يك گروه فراهم ساختند تا با آراي يكپارچه‌‏اي كه در اختيار داشتند، در انتخابات پيروز شوند.وي افزود: اگر اصلاح‌‏طلبان به جاي سه ليست، يك ليست ارايه مي‌‏دادند، حتي با مشاركت كم مردم نيز مي‌‏تو انستند پيروز شوند. اكنون براي ما روشن نيست كه ميزان مشاركت مردم در كلان‌‏شهرهايي مثل تهران چقدر خواهد بود اما مي‌‏دانيم جريان راست تلاش مي‌‏كند نظير دوره دوم شوراها، مشاركت مردم را كاهش دهد و با آراي پايين خود تجربه گذشته را تكرار كند، به همين دليل احزاب سياسي وظيفه دارند مردم را به شركت در انتخابات تشويق كنند و مردم هم نبايد بي‌‏تفاوت و منفعل باشند.از ليست واحد اصلاح‌‏طلبان حمايت مي‌‏كنيميزدي تصريح كرد: اصلاح‌‏طلبان نيز بايد از شكست گذشته درس بگيرند و حتي‌‏الامكان يك ليست به مردم ارايه دهند يا دو سوم ليست‌‏هايشان مشترك باشد. از اين جهت نهضت آزادي اعلام كرده است كه از ليست واحد اصلاح‌‏طلبان حمايت مي‌‏كند. حتي اگر كانديداهاي نهضت آزادي را تاييد صلاحيت مي‌‏كردند، نهضت آزادي سهم‌‏خواهي نمي‌‏كرد و حاضر بود به نفع ليست مشترك اصلاح‌‏طلبان انصراف بدهد.وي با بيان اينكه اصلاح‌‏طلبان به عنوان يك وظيفه ملي بايد تلاش كنند كه حداقل بيش از نيمي از ليست‌‏هايشان مشترك باشد، گفت: اگر اصلاح‌‏طلبان نتوانند به چنين توافقي برسند و با سه ليست وارد انتخابات شوند، نهضت آزادي از ميان كانديداهاي اصلاح‌‏طلب آنهايي را كه واجد شرايط بداند، به مردم معرفي خواهد كرد.يزدي افزود: اگر اصلاح‌‏طلبان نتوانند حتي نيمي از نامزدهايشان را مشترك كنند، به آنها پيشنهاد مي‌‏كنيم كه حداقل در مورد دو يا سه نفر به اشتراك برسد و از همه نيروهاي سياسي اصلاح‌‏طلب بخواهد به آنها راي دهند، اين باعث مي‌‏شود كه مردم در انتخابات شركت كنند و ليست جريان راست، راي كمي بياورد و تفاوت آرا همان دو يا سه نامزد اصلاح‌‏طلب با آراي جريان راست به قدري زياد خواهد بود كه مانند يك رفراندوم تلقي خواهد شد.وي تصريح كرد: اين پيشنهاد را در شهرها نيز داده‌‏ايم و مردم و گروه‌‏هاي سياسي را دعوت كرده‌‏ايم كه به يك يا دو نفر از نامزدهايي كه به جريان پادگاني وابسته نيستند، راي بدهند.ردصلاحيت‌‏هاي گسترده در شهرستان‌‏ها خلاف قانون استيزدي با بيان اينكه تفاوت رويكرد هيات‌‏هاي اجرايي در مورد انتخابات شوراها در تهران و شهرستان‌‏ها، به دليل احتمال عدم استقبال مردم تهران از انتخابات است، گفت: ردصلاحيت‌‏هاي گسترده در شهرستان‌‏ها خلاف قانون است و به نظر مي‌‏رسد كه جريان پادگاني كه اختيارات قوه مقننه و مجريه را به دست گرفته است، اكنون به دنبال آن است كه امكانات اجرايي را در تمام سطوح از جمله شوراهاي شهر و روستا به دست بگيرند و حاصل قلع و قمع نامزدها در شهرستان‌‏ها كاهش مشاركت مردم در انتخابات خواهد بود.وي افزود: در انتخابات گذشته مردم در كلان‌‏شهرهايي مثل تهران از انتخابات استقبال نكردند اما در بسياري از شهرستان‌‏ها مشاركت مردم بالا بود. اگر حضور مردم در انتخابات گسترده باشد، جرياني كه آراي محدودي دارد، نمي‌‏تواند پيروز شود مگر اينكه با حذف همه كانديداها، مردم را از شركت در انتخابات نااميد كنند تا با آراي كمي كه دارند، بتوانند در انتخابات پيروز شوند.دبيركل نهضت آزادي ايران با بيان اينكه نمي‌‏توانيم به دليل اينكه ممكن است در انتخابات تقلب شود از شركت در انتخابات خودداري كنيم، گفت: حتي اگر احتمال تقلب وجود داشته باشد، باز هم بايد در انتخابات شركت و عليه چنين مسائلي ايستادگي كرد.در انتخابات خبرگان شركت نمي‌‏كنيميزدي بر عدم شركت نهضت آزادي ايران در انتخابات خبرگان تاكيد كرد و اظهار داشت: وقتي اظهاراتي از جنس اينكه «رهبر منصوب خداست»،‌‏ مطرح مي‌‏شود، انتخابات مجلس خبرگان معناي خود را از دست مي‌‏دهد.وي افزود: بر اساس قانون اساسي يكي از وظايف مجلس خبرگان، نظارت بر رهبري است اما اكثريت مجلس خبرگان به اين اصل قانون اساسي توجهي ندارند و چون مجلس خبرگان نمي‌‏گويد تاكنون چه كار كرده يا چه كار مي‌‏خواهد بكند و گزارشي به مردم نمي‌‏دهد، به همين دليل به نظر مي‌‏رسد تاكنون نظارتي در كار نبوده است.يزدي تصريح كرد: شوراي نگهبان به قدري نگاه خود را تنگ كرده است كه حتي كساني را كه در دوره‌‏هاي گذشته نماينده مجلس خبرگان بوده يا در قوه قضاييه صاحب منصب بوده‌‏اند، ردصلاحيت كرده است و در بسياري از حوزه‌‏هاي انتخابيه تعداد كانديداهاي تاييدصلاحيت‌‏شده برابر تعداد كرسي‌‏هاي مورد لزوم است، بنابراين اين انتخابات معناي خود را از دست داده است.هدف جريان سوم از ورود به انتخابات خبرگان چيست؟دبيركل نهضت آزادي ايران در مورد ورود جريان سوم به انتخابات مجلس خبرگان رهبري، گفت: وقتي جرياني تحت عنوان جوان‌‏گرايي افرادي را براي انتخابات معرفي مي‌‏كند، اين سوال پيش مي‌‏آيد كه مگر مجلس خبرگان مانند قوه مقننه و مجريه به نيروهاي جوان احتياج دارد؟ اين جواناني كه مي‌‏خواهند به مجلس خبرگان وارد شوند، چه منظور و هدفي دارند؟ اگر مي‌‏خواهند بر رهبري نظارت كنند كه اين نظارت بيشتر از عهده روحانيون باسابقه برمي‌‏آيد تا جوانان.به اعتقاد يزدي، به نظر نمي‌‏رسد كه اين جريان اعتقادي به نظارت بر رهبري داشته باشد، چون آقاي مصباح معتقد است كه رهبر منصوب خداست و مردم و نمايندگان مجلس خبرگان حق نظارت بر رهبري را ندارند.وي افزود: چطور است كه اكثر بزرگان را ردصلاحيت مي‌‏كنند تا راه را براي ورود اين جوانان به مجلس خبرگان هموار سازند. كساني كه به نظريه توطئه اعتقاد دارند، ممكن است بگويند اينها توطئه است.فعاليت جبهه دموكراسي و حقوق بشر بعد از انتخابات از سر گرفته مي‌‏شوديزدي در ادامه اين گفت‌‏وگو به دو ويژگي روشنفكري و سياسي بودن نهضت آزادي ايران اشاره كرد و اظهار داشت: درست است كه زماني بزرگاني مانند مهندس بازرگان و شريعتي در جريان روشنفكري ديني حضور داشتند اما امروز اين جريان گسترش يافته است و شخصيت‌‏هاي زيادي هستند كه خود را متعلق به اين جريان فكري و پاسخگو به سوالاتي مي‌‏دانند كه در اين جريان مطرح است.وي افزود: ارزش بزرگان نهضت آزادي -طالقاني , بازرگان و سحابي- در اين بوده كه علاوه بر هويت فكري, فعاليت سياسي هم داشتند، از اين جهت نهضت آزادي به حركت خود تا زماني كه آزادي تامين نشده است، ادامه مي‌‏دهد.يزدي در مورد فعاليت جبهه دموكراسي و حقوق بشر، گفت: اساسنامه و مرامنامه جبهه دموكراسي نهايي شده است، احزابي كه علاقه‌‏مند بوده‌‏اند، يا اظهار تمايل كرده‌‏اند، در جريان تدوين منشور و اساسنامه جبهه دموكراسي و حقوق بشر قرار گرفته و در درون خود اين منشور را مورد بحث قرار داده‌‏اند.وي افزود: الان احزاب سرگرم انتخابات هستند و بعد از انتخابات، فعاليت جبهه دموكراسي و حقوق بشر از سر گرفته
مي‌‏شود.گفتگواز پرستو سرمدي

0 نظرات:

نامه سرگشاده به هيئت نظارت بر انتخابات شوراهاي مجلس شوراي اسلامي

۳:۰۶ bamardum 0 نظر

نظر به اين كه طبق اخبار منتشر شده در برخي از مطبوعات و ابلاغيه‌هاي دريافتي، مبادرت به رد صلاحيت گسترده نامزدهاي انتخابات شوراهاي شهر و روستا، در تهران و شهرستانها، ازجمله كانديداهاي نهضت آزادي ايران شده است، اعتراضمان را به شرح زير به آگاهي شما و ملت ايران مي‌رسانيم.

1- نادرست بودن دلايل رد صلاحيت نامزدها
دلايل رد صلاحيت بسياري از نامزدها بطور علني منتشر نشده است. اما در بسياري از شهرها، تمام يا جمعي از نامزدهاي شناخته شده اصلاح‌طلبان رد صلاحيت شده‌اند. در ميان رد صلاحيت شدگان كساني هستند كه در نهادهاي حكومتي در سطوح مختلف مديريت حضور داشته‌اند. برخي از آنان وزير يا نماينده مجلس بوده‌اند و برخي ديگر از اعضاي فعلي شوراها هستند. تعدادي از رد صلاحيت‌‌شدگان نيز وابسته به هيچ جريان يا حزب سياسي نيستند. برپايه آن چه در روزنامه‌ها منعكس شده است، برخي به اتهام واهي عدم اعتقاد به اسلام رد صلاحيت شده‌اند.
معلوم نيست كه چه كساني و با چه مجوزي رأي به نامسلماني افراد شناخته شده مسلمان داده‌اند. اين نه‌تنها يك تخلف آشكار از قوانين جمهوري اسلامي، بلكه سرپيچي از دستورهاي قرآني است. خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد :
"يا ايها الذين آمنوا اذا ضربتم في سبيل الله فتبينوا و لا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحيوة الدنيا فعند الله مغانم كثيره كذلك كنتم من قبل فمن الله عليكم فتبينوا ان الله كان بما تعملون خبيراً "
[1] (نساء ـ 94)
آيا بازيهاي سياسي و تكاثر قدرت در نزد تصميم گيرندگان تا آن اندازه مهم است كه دستور خدا را زير پاي گذارند و به باطل در حق مسلمانان داوري به بي‌ديني كنند؟ واي بر شما!
به موجب نامه‌هاي هيأت‌هاي اجرايي و نظارت استان به نامزدهاي عضو نهضت آزادي ايران، كه تماماً رد صلاحيت شده‌اند، به يكي يا برخي از موارد زير استناد شده است :‌

2- سابقه محكوميت
چند تن از اعضاي نهضت آزادي ايران با استناد به اين كه بيش از 15 سال پيش با اتهامات سياسي بازداشت و در دادگاه غيرصالح انقلاب محكوم شده بودند رد صلاحيت شده‌اند. اما اين يك بهانه غيرقانوني است، زيرا آن احكام با توجه به گذشت زمان طولاني، براساس مواد 173 و 174 قانون آيين دادرسي كيفري، مشمول مرور زمان شده‌اند، ضمن آن كه دادگاه انقلاب علي‌الاطلاق فاقد صلاحيت ذاتي براي رسيدگي به اتهامات سياسي است و چنان اتهاماتي مي‌بايست به موجب اصل 168 قانون اساسي و قوانين ذي‌ربط در دادگاه‌هاي عمومي، به صورت علني و با حضور هيات منصفه مورد رسيدگي قرار مي‌گرفت. همين افراد در انتخابات دوره دوم شوراها كانديدا شدند و صلاحيت آنان تأييد گرديد.
در سال 1380 نيز تعدادي از اعضاي نهضت آزادي ايران به دستور دادگاه انقلاب بازداشت و بدون رعايت موازين قانوني محاكمه شدند ولي احكام نهايي و قطعي درباره آنان هنوز ابلاغ و اجرا نگرديده است. بديهي است كه استناد به چنين آرايي فاقد وجاهت قانوني است.

3- عضويت در حزب غيرقانوني
برخي از نامزدهاي انتخابات شوراها، كه عضو نهضت آزادي ايران هستند، به استناد غيرقانوني بودن نهضت آزادي رد صلاحيت شده‌اند.
همان گونه كه اطلاع داريد، كليه احزاب طبق اصل بيست و ششم قانون اساسي آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساسي جمهوري اسلامي را نقض نكنند. بديهي است كه اثبات نقض هر يك از موارد ياد شده به وسيله هر حزب، جمعيت و ... انحصاراً در صلاحيت يك دادگاه عمومي، با رعايت اصول قانون اساسي و مواد قانون احزاب است و رأي نهاد و مرجع ديگري وجاهت قانوني ندارد.
سالها پس از تصويب قانون احزاب و آيين‌نامه اجرايي آن، وزارت كشور ضمن اعلام آمادگي براي اجراي قانون، از احزاب و گروه‌ها دعوت كرد كه براي تطبيق اساسنامه و وضعيتشان با الزامات قانون احزاب و درخواست پروانه فعاليت اقدام كنند. نهضت آزادي ايران نيز به كميسيون ماده 10 قانون احزاب واقع در وزارت كشور مراجعه و پس از اصلاح اساسنامه حزب، مدارك مورد نياز را همراه با درخواست صدور پروانه تسليم كرد ولي كميسيون مذكور، كه اكثريت اعضاي آن از يك جريان سياسي خاص مخالف نهضت آزادي بودند و رئيس آن مشاور سياسي رئيس قوه قضائيه نيز بود، از صدور پروانه خودداري نمود. نهضت آزادي در اين باره از وزارت كشور و كميسيون ماده 10 به دادگستري شكايت كرد ولي دادگاه بدوي، اگرچه به وكيل حقوقي نهضت آزادي اظهار كرد كه كميسيون ماده 10 حق ندارد از صدور پروانه خودداري كند، چون خود را قادر به ايستادن در برابر مسئولان بالاتر قوه قضائيه نمي‌ديد به عدم صلاحيتش براي رسيدگي به آن شكايت رأي داد و پرونده به ديوان عدالت اداري ارجاع گرديد. اما ديوان هرگز به اين پرونده رسيدگي نكرد.
به علت عدم صدور پروانه فعاليت، نهضت آزادي ايران حزبي رسمي نبوده و شخصيت حقوقي به ثبت رسيده نيافته است و لذا نمي‌تواند از مزاياي رسمي بودن، مانند تسهيلات بانكي و حق مالكيت اموال، استفاده كند ولي بنا بر اصول مسلم قانوني، فعاليت آن غيرقانوني نيست. در مراحل رسيدگي به اتهامات اعضاي نهضت آزادي ايران، در بازداشت‌هاي گسترده سال 1380 ، موضوع قانوني بودن نهضت آزادي كتباً از وزارت كشور سئوال شد و مدير كل امور سياسي وزارت كشور كتباً اعلام كرد كه به علت عدم صدور حكمي از سوي يك دادگاه صالح مبني بر غيرقانوني بودن نهضت آزادي، اين حزب غيرقانوني نيست. وزير وقت كشور هم صريحاً و رسماً اعلام كرد كه نهضت آزادي ايران اگرچه رسمي نيست، غيرقانوني نمي‌باشد. در انتخابات دوره دوم شوراها، تحت نظارت مجلس ششم، صلاحيت هيچيك از كانديداهاي نهضت آزادي رد نشد. به بيان ديگر، قوه مقننه و نهادهايي كه صلاحيت داوري درباره احزاب و اعضاي آنها را دارند، نهضت آزادي را غير قانوني نمي‌دانند. از اين رو، نهضت آزادي ايران خود را حزبي قانوني و دليل يا بهانه اعلام شده براي رد صلاحيت اعضايش را فاقد وجاهت قانوني مي‌داند.

4- عدم وفاداري به قانون اساسي
در قانون جديد انتخابات شوراها، به جاي عبارت "اعتقاد به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه" تنها "وفاداري به قانون اساسي" ذكر شده است. اين تغيير معرف چه چيزي است؟ چرا اعتقاد يا التزام به قانون اساسي به سطح "وفاداري" فرو كاسته شده است؟ وفاداري يك امر اخلاقي است، نه يك تعهد حقوقي. ظاهراً نويسندگان قانون جديد و تصويب كنندگان خود، اعتقادي به قانون اساسي نداشته‌اند و براي حفظ ظاهر واژه وفاداري را آورده‌اند.
نهضت آزادي ايران بارها از طريق مصاحبه‌هاي مسئولان آن، در بيانيه‌هاي رسمي و دفاعيات اعضاي آن در دادگاهها اعلام كرده كه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ملتزم است و طبق مرامنامه‌اش همواره مدافع و مراقب رعايت اصول آن مي‌باشد، به همين علت، هرگاه از سوي حاكميت اصولي از قانون ياد شده، بويژه اصول مربوط به حقوق ملت، خدشه‌دار يا پايمال شده است وظيفه‌اش دانسته است كه نسبت به آن اعتراض كند. بنابراين، ادعاي وفادار نبودن اعضاي نهضت آزادي ايران به قانون اساسي بي‌پايه است.

5- عدم اعتقاد و التزام عملي به ولايت فقيه
اصولاً، سوال كردن در مورد اعتقاد انسانها از مقوله تفتيش عقايد محسوب مي‌شود و خلاف نص صريح قانون اساسي است. اعتقاد به اصل ولايت فقيه نيز نبايد مورد سوال واقع شود. در مورد التزام عملي، اعضاي نهضت آزادي ايران خود را نسبت به كل قانون اساسي جمهوري اسلامي ملتزم مي‌دانند. هر يك از اصول قانون اساسي مشمول اين التزام مي‌شود و ضرورتي به تصريح در مورد يك اصل يا يك موضوع وجود ندارد. از اين رو، همان طور كه نهضت آزادي ايران در قطعنامه‌هايش با صراحت اعلام كرده است، اصل ولايت فقيه بدان صورت كه در قانون اساسي نوشته شده و هماهنگ و همسنگ با بقيه اصول قانون اساسي كه مربوط به حقوق ملت است، مورد التزام نهضت آزادي ايران مي‌باشد.
در قانون پيشين انتخابات، ‌اعتقاد و التزام به ولايت مطلقه فقيه در امتداد و عرض اعتقاد و التزام عملي به قانون اساسي‌ آمده بود. در قانون كنوني، جاي آن تغيير يافته‌ و در ادامه اعتقاد و التزام عملي به اسلام آمده است. علاوه برآنكه پرسش درباره اعتقاد شخص مصداق بارز تفتيش عقايد و خلاف اصل بيست و سوم قانون اساسي است، قرار دادن اعتقاد به ولايت فقيه در عرض و تراز اعتقاد به اسلام يك خلاف آشكار ديگر است. بنيانگذار جمهوري اسلامي و شارح اصل ولايت فقيه، در كتاب كشف الاسرار با صراحت ولايت فقيه را فرعي از فروع دين، كه اعتقاد به آن بستگي به نظر مرجع ديني مورد تقليد دارد، اعلام كرده است. پس چگونه است كه فرعي از فروع دين در امتداد و همسنگ با اصل دين آمده است؟


6- تأييد صلاحيت نامزدها در دوره‌هاي پيشين
در انتخابات دوره پنجم مجلس و انتخابات دوره اول شوراي شهر تهران (در دوران مجلس پنجم) و نيز در دوره دوم انتخابات شوراها ( در دوران مجلس ششم)، تعداد قابل توجهي از اعضاي نهضت آزادي ايران تأييد صلاحيت شدند و در فرايند انتخابات شركت كردند.
حال به اين سوال بايد پاسخ داده شود كه چگونه در دو دوره مجلس شوراي اسلامي اعضاي يك گروه سياسي براي عضويت در شوراي شهر تأييد صلاحيت ولي در دوره كنوني (مجلس هفتم) رد صلاحيت مي‌شوند؟ مگر ما در دو كشور متفاوت با دو سيستم متمايز زندگي مي‌كنيم؟ آيا مجلس هفتم‌ خود را والاتر از مجالس پيشين مي‌داند؟ يا چنين مي‌پندارد كه مجالس گذشته فاقد اعتبار و حق قانون‌گذاري و تشخيص صلاحيت داوطلبان نمايندگي مردم در مجلس يا شوراها بوده‌اند؟
در پايان به اعضاي محترم آن هيأت موكداً توصيه مي‌شود كه به خاطر اهداف سياسي زودگذر پا بر حق نگذارند، چرا كه عمر اين مقام‌ها كوتاه است، و به گونه‌اي رفتار نكنند كه مجلس هفتم در تاريخ به عنوان بدترين مجلس جمهوري اسلامي ايران ثبت شود، انتظار و حق اين است كه آقايان محترم مدارك و سوابق نامزدها را با بي‌طرفي و دقت كامل و رعايت همه موازين مربوط بررسي كرده، اجازه ندهند كه كاري خلاف قانون و شرع انجام يابد و جمع بزرگي از كانديداها، كه سابقه مديريت در همين نظام را دارند و نيز اعضاي يكي از قديم‌ترين احزاب سياسي كشور، كه نشان داده‌اند داراي صلاحيت و تواناييهاي لازم براي مديريت امور شهري هستند، از وارد شدن به صحنه رقابت در انتخابات شوراها و امكان يافتن براي خدمت به مردم محروم شوند.


نهضت آزادي ايران
(1) «اي كساني كه ايمان آورد‌ه‌ايد، هنگامي كه در راه خدا گام بر مي‌داريد، پس خوب وارسي كنيد و به كسي كه به شما اظهار اسلام مي‌كند نگوييد تو مؤمن نيستي، كه بخواهيد بهره‌ي ناپايداري از زندگي دنيا را بدست آوريد، چرا كه غنيمت بسيار نزد خداست. پيش‌تر خودتان نيز همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد. پس نيك وارسي كنيد، كه بي‌شك خداوند بدانچه مي‌كنيد بسي آگاه است.»

0 نظرات:

توهم

۱:۴۱ bamardum 0 نظر

توهم
توهم قصه ای تخیلی است که باورش داریم زیرا آن را دوست داریم حتی اگر این قصه غلط از آب در آید.
توهمی که ما اکنون در آن بسر می بریم مانند توهمی است که آمریکای 1980 در آن گرفتار بود در زمانی که آمریکایی ها بیش از پیش غرق بدهی بودند و بسیاری از دارایی های ارزشمند خود را می فروختند تا صرف رفاه خود کنند چرا که درباره کشور و خودشان دچار نوعی خوشبینی شده بودند و زمانی به اهمیت این کار پی بردند که بسیاری از سازمان های تجاری املاکشان را به افراد سایر کشورها فروخته بودند و سرانجام بیش از پیش کنترل خود را بر آن چه که زمانی به آن ها تعلق داشت از دست دادند.پس از یک دوره رکود رهبران آمریکا به مردم کمک کردند تا احساس خوبی داشته باشند آن ها ایده رفاه ملی را فروختند و مردم خواستند این توهم را باور کنند و همین طور هم شد. با این حال واقعیت اقتصادی این بود که آمریکا از بزرگترین وام دهنده به بزرگترین کشور مقروض جهان تبدیل شد و تمام این اتفاقات کم تر از یک دهه رخ داد اما نمونه دیگر رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق بر این باور بودند که می توانند از عهده هزینه های سنگین تکنولوژی پیچیده بر آیند در حالی که از تامین غذای مورد نیاز مردمشان عاجز بودند اکنون بر همگان روشن است که اقتصاد آن ها در واقع ساختار کل اجتماعی آن زیر فشار این توهم پر هزینه متلاشی شده است چه بخواهیم و چه نخواهیم اعتقاد به توهم سرانجام کارها را دشوارتر می سازد .شاید اکنون فکر کنیم که ما با سکوت و بی اعتنایی نسبت به تحولات جاری جامعه دچار مشکلی نمی شویم یا حداقل این ما نیستیم که هزینه پرداخت می کنیم ولی واقعیت این است که ما در این کشور زندگی می کنیم و خواه ناخواه روزی خواهد آمد که بایستی هزینه های این سکوت را چندین برابر پرداخت کنیم حکایت ما مانند کسی است که خانه خود را می سوزاند تا گرم شود و در آخر این جمله دکتر شهید علی شریعتی را تقدیم می کنم"اگر در صحنه ی حق وباطل نیستی اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی هر جا که میخواهی باش چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده هر دو یکی است
".

0 نظرات:

عالیجناب، پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان

۹:۲۷ bamardum 0 نظر

نامه آقاي مهندس عبدالعلي بازرگان به پاپ بنديكت شانزدهم ( 4/7/1385
با سلام و احترام و آرزوی موفقیت شما در دعوت انسانها به پرستش خدای یگانه و پیروی از تعالیم گرانقدر حضرت عیسی مسیح علیه السلام، از آنجایی که در پاسخ به واکنش مسلمانان جهان نسبت به سخنرانی جنابعالی در دانشگاه "رگنزبورگ" آلمان ، آنها را به گفتگویی صادقانه دعوت کرده اید ، نویسنده این نامه به عنوان مسلمانی که بیش از چهل سال عمر خود را صرف تحقیق در قرآن و مبانی اسلامی کرده و کتابهایی در این زمینه منتشر نموده است، از طرفی مطلع از تحقیقات و تجربیات دینی و سیاسی پدری است که در مقام اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی تلاش زیادی کرد تا تندروی و خشونت های انقلابی را به تعادل و تفاهم سوق دهد، از شما اجازه می خواهد در اجابت دعوت صمیمانه تان، مطالبی را در ارتباط با سخنرانی تان باستحضار برساند.
عالیجناب بهتر میدانید که نه تنها علیه پیامبر اسلام، بلکه علیه همه پیامبران و حتی خداوند خالق جهان، سخنان فراوانی از ناحیه منکرین و مخالفین ابراز شده است و این سخنان البته قابل تامل خواهد بود اگر گوینده آن عالم دین شناس یا فیلسوف و جامعه شناس صاحب نظری بوده باشد، اما تصدیق میفرمایید که نقل قول امپراتوران و روسای کشورها که عمدتاً به امور سیاسی و نظامی اشراف داشته و سخنانشان اغلب خالی از مصالح و مطامع سیاسی و ملی نیست، (آنهم گفتار امپراتوری که در قرن شانزده در متن منازعات مسلمانان و مسیحیان میزیسته)، مشکلی از مسائل دنیای امروز را حل نمی کند؟
به نظر میرسد گفتگوی صمیمانه بین پیروان مذاهب مختلف برای استقرار صلح جهانی، همزیستی مسالمت آمیز و همکاری در همه زمینه های رشد و توسعه بشری راه حل عاقلانه تری برای رفع تشنجات سیاسی ومذهبی در جهان امروز باشد.
از آن گذشته، در میان غربیها به غیر از "مانوئل پالایولوگوس دوم" فرمانروای امپراتوری روم شرقی، شخصیتهای ممتازی همچون ولتر وگوته -هم وطن شما- نظریاتی کاملاً مغایر امپراتور داشته اند. ولتر گرچه در آغاز نظریات مخالفی با اسلام داشت، ولی با مطالعه قرآن و شناخت بهتر پیامبر اسلام تجلیل بلندی از آنحضرت کرد. گوته نیز که خود را وام دار و مرید شاعر فارسی زبان و حافظ قرآن، یعنی حافظ میدانست، صریحاً اظهار نمود: "اگر اسلام این است، پس آیا ما همگی مسلمان نیستیم ؟"
در یکی دو قرن اخیر نیز اسلام شناسان و قرآن پژوهان بزرگی از مغرب زمین، به خصوص آلمان، همچون نولدکه و فوگل ظهور کرده و به تمجید و تحسین و تایید آموزه های پیامبر اسلام پرداخته اند و خدمات ارزنده ای در قرآن شناسی عرضه کرده اند.
در سلک روحانیون مسیحی نیز محققان منصفی همچون کارن آرمسترانگ به این حقیقت رسیده و اعلام کرده اند که پذیرش اسلام به زور شمشیر اتهام بزرگی است که از ناحیه دشمنان آنان ابداع شده است.
به نظر اینجانب قرآن به عنوان مبنا و راهنمای عمل مسلمانان زمینه های گسترده ای برای تفاهم و تبادل نظر با اهل کتاب ( یهودیان و مسیحیان) و اتحاد و وحدت با آنان بر اساس اصول مشترک فیمابین دارد. نگاه قرآن به پیروان شریعت های دیگر به دلایل زیر نگاهی صلح آمیز، بامهربانی و مدارا و دعوت کننده به همکاری و همزیستی است:

1- حسن روابط با اهل کتاب

· قرآن در شانزده آیه، خود را تصدیق کننده کتابهای پیشین (تورات و انجیل) شمرده و برای خود نقش نگهدارنده و حفظ کننده آنها (نه معارض و ابطال کننده) قائل شده است (سوره 5 آیه 48).
· قرآن با تجلیل از کشیش ها و راهبان مسیحی که از تکبر دوری گزیده اند، به مسلمانان آموزش داده است به علمای شریعت های پیشین احترام بگذارند ( سوره 5 آیه 82) و به یهودیان و مسیحیان وعده داده اگر به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان بر آنها نازل شده است عمل کنند، از زمین و آسمان به آنها برکت خواهد داد (سوره 5 آیه 66).
· خداوند پیامبر اسلام را مامور کرده تا به اهل کتاب اعلام کند که شما بر چیزی استوار نیستید مگر آنکه به تورات و انجیل و هر آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است عمل کنید(سوره 5 آیه 68).
· قرآن با نفی تعصب های دینی در اختصاص بهشت برای مسلمانان، صریحاً اعلام کرده است " از کسانیکه به اسلام ایمان آورده اند، ازیهودیان، مسیحیان، صائبان، و اصولاً هرکس به خدا و روز واپسین ایمان آورده و عمل شایسته ای انجام دهد ترس و نگرانی نخواهد داشت." یعنی اهل بهشت خواهد بود. (سوره 2 آیه 62 و سوره 5 آیه 69)
· خداوند پیامبر اسلام را فرمان داده است تا به اهل کتاب اعلام نماید : " بیایید بر سر کلامی که مشترک میان ما و شماست ائتلاف کنیم که جز خدای یکتا را پرستش نکنیم، هیچ کس را شریک او تلقی نکنیم و به غیر از خدا افرادی از خودمان ( انسانها) را ارباب خود نگیریم ( سوره 3 آیه 64).
· قرآن درچندین آیه به مسلمانان فرمان داده است با احتراز از موضوعات مورد اختلاف وتکیه بر مشترکات میان پیروان شریعت های دیگر با آنها مدارا کرده و مراتب تایید خود را نسبت به خدا، فرشتگان، تک تک پیامبران بنی اسرائیل، حتی اسباط آنها و هر آنچه به موسی و عیسی و سایر پیامبران داده شده است صریحاً اعلام نمایند (سوره 2 آیه 136و سوره 3 آیه 84).

2- احساس تعلق به یک خانواده

عالیجناب، برای آشنایی عمیق تر شما نسبت به نظر احترام آمیز قرآن به پیامبران، کتابها و پیروان صادق شریعت های قبلی، نظر آنجناب را نسبت به نکات آماری ذیل جلب میکنم:
· نام حضرت موسی 136 بار، حضرت ابراهیم 69 بار و حضرت عیسی مسیح و مریم مقدس (جمعاً) 70 بار در قرآن تکرار شده است. در حالیکه نام پیامبر اسلام که خود پیشوای این آیین بوده ، فقط 4 بار در قرآن آمده است!! آیا این سعه صدر و بلند نظری و توجه دادن مسلمانان به شخصیت های ممتاز شریعت های دیگر نشانه صلح آمیز بودن این مکتب نیست؟!
· سومین سوره قرآن "آل عمران" به نام و افتخار خاندان عالیقدر عیسی مسیح ( از مادر مریم تا مریم و زکریا و یحیی) نامگذاری شده است، اما در قرآن سوره ای به نام "آل محمد" نمی یابیم!
· نوزدهمین سوره قرآن به نام مریم نامگذاری شده است، ولی در قرآن سوره ای به نام حضرت فاطمه دختر گرامی پیامبر اسلام و یا مادر او و همسر ارجمندش خدیجه نداریم .
· هفدهمین سوره قرآن نام " بنی اسرائیل" یافته است، ولی در قرآن سوره ای به نام " بنی هاشم" ( دودمان پیامبراسلام ) نداریم چرا که مسلمانان خود را پسرعموهای فرزندان اسرائیل ( یعقوب) از نسل اسمعیل میدانند.
· داستان بنی اسرائیل و تجربه تاریخی آنان قسمت اعظم سوره های بلند قرآن همچون : بقره، آل عمران، مائده و بخش عمده ای از برخی سوره های متوسط و کوچک قرآن را تشکیل میدهد.

3- مسئله جهاد و پیشرفت اسلام با شمشیر

از سخنان جنابعالی چنین بر می آید که گویا اسلام به زور شمشیر بر دیگران تحمیل شده و قرآن وپیامبر اسلام پیروان خود را بر این شیوه تشویق میکردند ! البته برخی فرمانروایان پس از پیامبر اسلام بخصوص خلفای اموی و عباسی و سلاطین عثمانی بنا به غرایز بشری و عادت نظام های سیاسی، به کشورگشایی و بکارگیری شمشیر برای تغییر دین و آیین کشورهای دیگر پرداخته اند که ربطی به تعلیمات قرآن و سنت پیامبر ندارد. عالیجناب مسلماً تأیید میفرمایید که عملکرد پیروان هیچ آیینی الزاماً مبین آن آیین نمی باشد و در مورد یهودیت و مسیحیت نیز کارنامه تاریخی این دو آیین را درهمه موارد منطبق بر تعالیم حضرت موسی و حضرت عیسی نمیدانید.
قابل انکار نیست که پیامبر اسلام جنگهای فراوانی در دوران رسالت خویش با دشمنان و متجاوزان به آیین و سرزمین خود داشته است و مسئله "جهاد" در قرآن جایگاه مهمی دارد ، اما نکته بسیار مهم که اغلب نادیده گرفته می شود، این است که هیچیک ازاین نبردها برای توسعه سرزمین و تغییر آیین دیگران به زور شمشیر نبوده، بلکه در کلیه موارد به طور مستقیم و غیر مستقیم جنبه دفاعی و پیشگیرانه از حمله دشمن داشته است.
عالیجناب تصدیق میفرمایید که تا یکی دو قرن گذشته تغییر مذهب حتی در کشورهای پیشرفته اروپایی مجاز و ممکن نبوده و جنگهای طولانی میان کاتولیکها و پروتستان ها و حتی مهاجرت برخی تغییر مذهب داده ها به آمریکا محصول تنگ نظری های طولانی بشری بوده است، وقتی در جوامع پیشرفته اروپایی بعد از رنسانس امنیتی برای تغییر مذهب وجود نداشته است، چگونه میتوان انتظار داشت دریک نظام قبیله ای دوران جاهلیت در چهارده قرن قبل، پیامبری که علیه نظام بت پرستی و آیین ریشه دار آباء و اجدادی قبایل عقب افتاده قیام کرده بود، برای دفاع از جان و ایمان خود و یارانش دست به شمشیر نبرده باشد؟
همچون یاران عیسی مسیح علیه سلام، مؤمنین به پیامبر اسلام نیز در متن شکنجه ها و شهادت ها، ایمان خود را آبدیده میکردند. گروهی از آنها برای حفظ جان خود مجبور به مهاجرت به حبشه شدند و مابقی شبانه از شهر مکه گریختند تا در پناه انصار شهر مدینه آزادانه خدای یکتا را بپرستند. در آنجا نیز او را آسوده نگذاشتند و دائماً برای ریشه کن کردن آیینی که آنرا مخالف آیین پدران خود می دانستند از همه سو بر آنها یورش می آوردند و چنین بود که آن پیامبر خدا در متن مقابله با متجاوزان آیین خود را از نابودی مصون داشت.
اگر حضرت عیسی مسیح نجنگید و با نظام سیاسی حاکم درگیر نشد، فرصت تشکیل امتی متشکل هنوز نیافته بود، وگرنه همانقدر به ضرورت دفاع و مقابله با دشمنان معتقد بود که حضرت محمد. مگر حضرت عیسی تمام احکام تورات و از جمله آیین بسیار شدید جنگی آنرا دربست تأیید نکرد و مگر در کتاب انجیل مقدس نیامده است که صرافان و کبوترفروشان و اشغالگران معبد را که خانه خدا را دکان کسب و کار خود کرده بودند به زور بیرون کرد( متی باب 21) و مگر به پیروان خود نگفت "گمان مبرید که آمده ام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم، نه ، من آمده ام تا شمشیر را برقرار کنم " ( متی باب 10 شماره 34) و مگر پیروان آن بزرگوار تا به امروز دست به شمشیر نبرده اند؟!
عالیجناب، این اصطلاح "جنگ مقدس " که درجنگ های صلیبی بکار رفته است، نه در قرآن آمده است و نه در سنت پیامبر اسلام ! درست است که مسئله "جهاد" از مهمترین ارکان نظامی اسلامی است، ولی میان "جهاد اسلامی" که جنبه دفاعی دارد با تصوری که غربی ها از آن دارند، یا عملکرد برخی پیروان اسلام در طول تاریخ زمین تا آسمان فاصله است.
عالیجناب، اجازه دهید برخی ضوابط و مقررات جهاد را که قرآن مقرر داشته است به استحضارتان برسانم:
· جنگ به طور کلی در اسلام ممنوع است. موقتاً به کسانیکه مورد تجاوز دشمن قرار می گیرند، به خاطر ظلمی که بر آنها تحمیل شده است، اجازه دفاع به آنها داده می شود. این اصل را آیه 39 سوره 22 مورد تأیید قرار میدهد.
· پیکار در قرآن پذیرفته شده است ،ولی طبق مفاد آیه 190 سوره 2 مشروط به سه شرط ذیل است :
1. پیکار در راه خداست ( نه توسعه طلبی و تجاوز و تعصبات نژادی، ملی و غیره )
2. فقط با کسانیکه جنگ را آغاز کرده اند (در حد مقابله به مثل و قصاص)
3. فقط تا مرحله دفع تجاوز دشمن است ( با پس راندن دشمن باید متوقف شود)

· قاطع ترین آیات مربوط به جهاد و پیکار در سوره نهم قرآن است که مورد استناد توأمان متهم کنندگان اسلام به خشونت و خشونت گرایان افراطی مسلمان می باشد. اما در آیات 4 و 7 این سوره صریحاً اعلام شده است که اعلان جنگ منحصراً در مورد کسانی است که پیمان خود با مسلمانان را زیر پا گذاشته اند یا آغاز به آزار و حمله کرده اند، در همین سوره تآکید شده که تقوا ایجاب می نماید مؤمنان نسبت به تعهدات خود وفادار بوده و هرگز آنرا نقض نکنند.
· خداوند رسماً به پیامبر اسلام توصیه کرده است " همینکه دشمنان آمادگی صلح نشان دادند، آنرا بپذیرو اگر از احتمال فریب آنها نگران هستی به خدا توکل کن." (سوره 8 آیات 61 و 62)
· قرآن با تأکیدی صلح آمیز، برای رفع توهم غیر مشروع بودن دوستی و احسان به غیر مسلمان، تصریح کرده است:
"هرگز خداوند شما را نهی نکرده است تا به کسانیکه با شما نجنگیده اند و شما را از دیارتان اخراج نکرده اند نیکی و عدالت نکنید، خداوند عدالتگران را دوست دارد."
تنها نهی قرآن در این است که مسلمانان بخواهند با کسانیکه با آنها به خاطر عقایدشان می جنگند، آنها را آواره کرده یا پشتیبان آواره کنندگان آنها هستند، ارتباط دوستانه تسلط آور داشته باشند ( سوره 60 آیات 7 و 8).
به طور خلاصه، جهاد قرآنی صد درصد عکس العملی دفاعی است و مبرای از کینه ورزی و انتقام میباشد. هرچند این مقابله به مثل و قصاص اجازه داده شده است ، با این حال همواره رعایت انصاف و عدالت و بخشش دشمن توصیه شده است.
حال اگر این اصول به تمامه رعایت نشده و نمی شود، اساس اسلام را که قرآن و سنت رسول است، نباید با عملکرد تاریخی پیروان این آیین، همچون سایر شریعت ها و پیروان آنها، یکی گرفت.
به نام مسیحیت نیز جنگهای فرقه ای یا فرا منطقه ای فراوانی انجام شده و آتش فساد و فتنه بزرگی بنا شده است، اما هرگز مسلمانان آنها را به حساب مسیحیت یا حضرت عیسی نگذاشته اند.

4- عقلانیت و ایمان

در ریشه یابی خشونت های مذهبی دردنیای امروز،جنابعالی در سخنرانی خویش مبانی فلسفی خداشناسی در اسلام را عامل اصلی معرفی کرده و در بحث ارتباط با عقلانیت و ایمان، رکن عقلانیت را در بنیادهای اندیشه اسلامی غیر استوار و توجیه کننده تروریسم و خشونت های به نام دین معرفی کرده اید.
نویسنده این سطور در صدد انکار بعضی سوءاستفاده های از دین یا در مواردی غلبه غرایز انتقام جویانه بشری بر اخلاقیات نمی باشد، اما چرا نباید واقعیت ظلم و ستمی را که بر مردم محروم بخشی از جهان می شود و آنها را به عکس العمل طبیعی و واکنش مشروع و منطقی می کشاند درک کرد؟
وقتی آمریکا ابرقدرت امروز جهان در عکس العمل دفاعی نسبت به انفجار دو ساختمان، دو کشور را مورد حمله قرار میدهد، چگونه می توان انتظار داشت کسانیکه کل کشورشان اشغال شده و آواره شده اند واکنشی نداشته باشند ؟
اما در بحث مربوط به "عقلانیت و دین" هرچند جایگاه اینگونه مباحث در مراکز علمی و در جمع فیلسوفان و دین شناسان است، با این حال نکاتی را در ارتباط این دو مقوله به عرض می رساند:
واژه "عقل" در قرآن 49 بار تکرار شده است، تساوی این رقم با تکرار واژه "نور" در این کتاب نشان میدهد تنها با عقلانیت است که میتوان به نور هدایت رسید. این برداشت را سخن حکمت آمیز یکی از پیشوایان دینی مسلمانان (امام جعفر صادق) تأیید میکند که فرمود: عقل همان وسیله ای است که خدای رحمان با آن پرستش میشود و بهشت حاصل میگردد.
پیامبر اسلام نیز که او را مرد شمشیر تصور کرده اند! فرموده است : "خداوند نعمتی بالاتر از عقل میان بندگان تقسیم نکرده است و عبادت بی تعقل هیچ بنده ای را مقبول درگاه خداوند نمی باشد". بر حسب تعالیم پیامبراسلام، خداوند دو حجت در ارتباط خود با بندگانش قرار داده است، حجت ظاهری، یعنی پیامبران و کتابهای دینی ، حجت باطنی، یعنی عقل !
قرآن به مسلمانان فرمان داده هرگز از چیزی که به آن علم ندارند پیروی نکنند و باید پاسخگوی ابزار شناختی که خداوند به آنها عنایت کرده، یعنی چشم و گوش و خرد باشند.( سوره 17 آیه 36)، همچنین کسانی را که از ابزار شناخت خود استفاده نمی کنند انسانهای کر و کوری شمرده که پست تر از چارپایان گشته اند.(سوره 8 آیه 22)
این فراز قرآنی که "در دین هیچ اجبارو اکراهی وجود ندارد" به این دلیل که راه رشد از بیراهه آشکار شده و هرکس با شناخت عقلانی میتواند راه خود را برگزیند، ( سوره 2 آیه 256)، بر خلاف تصور مخالفین، توصیه ای مختص دوران ضعف مسلمانان در سالهای اولیه اقامت در مکه نبوده که از روی ناچاری و محافظه گذاری اتخاذ شده و بعداً تغییر کرده باشد، بلکه نزول آن در اوج اقتدار مسلمانان در مدینه یعنی در آخرین سال رسالت پیامبر بوده است.
عالیجناب ، در جهانی که سیاست های توسعه طلبانه قدرتهای جهانی، سرکوب مقاومت های محرومان و مظلومان را به بهانه تروریسم و خشونت و با تبلیغ تصویر زشتی از اسلام در دستور کار خود قرار داده است، در جهانی که معنویت و اخلاق به چالشی جدی فرا خوانده شده است، بیش از هر وقت همدلی و همکاری دینداران عالم، از هر نحله و نژادی، برای صلح جهانی و استقرار عدالت ضرورت دارد. به سیاستمداران برآنچه می کنند گله ای نیست، گله از دامن زدن به فتنه آنها از ناحیه کسانی است که باید خاموش کننده آتش دشمنی میان ملتها باشند.
عالیجناب، قرآن به مسلمانان فرمان داده است هرگز با اهل کتاب مجادله نکنند، مگر با زیباترین شیوه (سوره 29 آیه 46 ) خدای ما و شما یکی است، ما به همه پیامبران و کتابهای دینی ایمان داریم، ما متعهد به عدالت با شما هستیم و معتقدیم تنها ارباب و صاحب اختیار انسانها خدای یکتایی است که همگان به سوی او برمیگردیم و برحسب نیک و بد اعمالمان ادامه حیات میدهیم.
با عذرخواهی از تصدیع و اطاله کلام و با آرزوی تحقق صلح پایدار جهانی و استقرار عدالت، امنیت و آزادی برای همه انسانها

0 نظرات:

۴:۱۷ bamardum 0 نظر

سلام
چند سالی بود که دیگر نه می خواندم نه می نوشتم ونه دیگر قصد داشتم بنویسم اما چند روز پیش کتاب چرا در مانده ایم؟ یا روانشناسی خودمانی آقای حسن نراقی که نگاهی متفاوت به جریان مردمسالاری در ایران دارد را میخواندم که چه باید کرد؟
حالا قصد دارم در این وبلاگ بنویسم شاید مرهم ناچیزی بر پیکر خسته مردمسالاری باشم به این امید
تقدیم به قدمهای این راه
این دود سیه فام که از بام وطن خواست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که بر آمد ز چپ و راست از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم بر کس نسگالیم
بر خویش بنالم که جان سخن ایجاست از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم بر خاک ببالیم
لیکن چه کنم آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی نه تعدی ز کلیساست از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم این چه خیالست بیداری ما چیست؟
بیداری طفلیست که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست

0 نظرات: