۴:۱۷ bamardum 0 نظر

سلام
چند سالی بود که دیگر نه می خواندم نه می نوشتم ونه دیگر قصد داشتم بنویسم اما چند روز پیش کتاب چرا در مانده ایم؟ یا روانشناسی خودمانی آقای حسن نراقی که نگاهی متفاوت به جریان مردمسالاری در ایران دارد را میخواندم که چه باید کرد؟
حالا قصد دارم در این وبلاگ بنویسم شاید مرهم ناچیزی بر پیکر خسته مردمسالاری باشم به این امید
تقدیم به قدمهای این راه
این دود سیه فام که از بام وطن خواست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که بر آمد ز چپ و راست از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم بر کس نسگالیم
بر خویش بنالم که جان سخن ایجاست از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم بر خاک ببالیم
لیکن چه کنم آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی نه تعدی ز کلیساست از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم این چه خیالست بیداری ما چیست؟
بیداری طفلیست که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست

0 نظرات: