قطعه 257، جايي كه بچه ها كنار هم ارميده ند
قطعه 257، جايي كه بچه ها كنار هم ارميده ند
محبوبه عباسقلي كه به تازگي فعاليت در عرصه سايبري را اغاز كرده است در وبلاگ تازه تاسيس خود ، چهره شكسته از ظلم اما خستگي ناپذير پروين فهيمي را به تصوير كشيده است . تصويري از دردهاي مادر سهراب اعرابي كه در هياهوي و هم همه بچه ها و موتور ماشين ها و عبور عابران و زندگي در جريان ، سخت شنيده مي شود .
پروين فهيمي مادر سهراب اعرابي پس از گذشت نزديك به 160 روز از گذشته سهراب ، روزهاي انتظار و قطعه 257 بهشت زهرا جايي كه سهراب و بقيه بچه ها كنار هم آرميده اند ، قطعه اي كه فهيمي فرزندش سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است سخن مي گويد .
فهيمي مي گويد : " هر روز ، هر دقيقه و هر لحظه از خدا مي خواهم كه به درد عذاب وجدان دچارشان كند .هيچي نمي خواهم جزاينكه عذاب وجدان بگيرند و بدانند كه من هيچ وقت كوتاه نمي آيم و سكوت نمي كنم ، سكوت نخواهم كرد چون خون بچه ام و ديگران پايمال مي شود . وظيفه مردم و مادران اين است كه نگذارند خون بچه هاي ما پايمال شود سكوت يعني ظلم كردن در حق اين بچه ها " .
پروين فهيمي مي پرسد : " براي من خيلي سئوال است كه سهراب كجا كشته شده ؟ اين سئوال را هنوز كسي پاسخ نداده ! مي خواهم بدانم در زندان كشته شده در خيابان كشته شده ، آن چند روز كجا بوده ، بخصوص ان چهار روزي كه تو نامه ي پزشك قانوني نوشتن 29 تحويل دادند آن چهار روز كجا بوده؟ 25 اگراين كشته شده آن چهار روز كجا بوده اصلا به او رسيدن، نرسيدن ، بچه من چي خواسته چي گفته هنوز وسايلش روهم تحويل ندادن هيچ كدام از وسايل را به من نداده اند يكي از آشنايان ما خواب ديده سهراب دنبال كفش هايش مي گردد . خوب اين ها آزارم مي دهد اذيتم مي كند نمي توانم سكوت كنم ".
در بخشي ديگري از اين تصاوير پروين فهيمي از فرزندش سهراب اعرابي مي گويد :" سهراب عاشق صلح و ازادي بود با سياست كاري نداشت اما اين اواخر از ظلمي كه مي شد واقعا ناراحت بود و مي گفت به ما توهين مي كنند رييس جمهور مملكت به ما توهين كرده است . رييس جمهور مملكت ما رو خس و خاشاك دانسته ، ما كه آينده اين مملكت هستيم براي اين مملكت ارزش نداريم " .
لازم به توضيح است بر اساس اخبار منتشر شده در سايت هاي خبري سهراب اَعرابی، جوان ۱۹ سالهای که سال آخر دبیرستان را میگذراند در جریان اعتراض به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ در حوالی میدان آزادی بر اثر تیراندازی نیروهای بسیج کشته شد ه است . ولي تاكنون هيچ مرجع رسمي جزئيات دقيقي از تاريخ و نحوه شهادت او منتشر نكرده است .
منبع : وبلاگ با مردم
هشدار نهضت آزادي ايران درباره گسترش خشونت متقابل درجامعه
هشدار نهضت آزادي ايران درباره گسترش خشونت متقابل درجامعه
نهضت آزادی ایران در بيانيه 2129 خود ضمن هشدار درباره گسترش خشونت متقابل درجامعه ، اندیشه «عدم خشونت» برای جنبش سبز را تنها راه پيروزي دانسته و از تمامی مردم، بویژه جوانان و دانشجویان، خواست در دام خشونتی که از سوی حاکمان نظامی پهن شده است نیفتند .
متن اين بيانيه به شرح زير است :
بسمه تعالی
هشدار درباره گسترش خشونت متقابل درجامعه
پس از گذشت نزدیک به پنج ماه از انتخابات ریاست جمهوری، تداوم اعتراضات عمومی به شیوه رفتار امنیتی و پلیسی نظام نشان دهنده عمق جنبش اعتراضی سبز مردم ایران است. بااینکه تمامیت خواهان اعتبارات بسیار سنگینی از بودجه کشور را برای کنترل، سرکوب و خاموش کردن جنبش هزینه کردهاند، حضور گسترده معترضان در گردهماییهای رسمی و عمومی در روزهای قدس و ۱۳ آبان این واقعیت را آشکار ساخت که این جنبش را نمیتوان با شیوههای پلیسی و امنیتی خاموش ساخت.
تلاش حاکمان در اعمال خشونت بیشتر و صرف هزینههای کلان برای برخورد با جنبش، به ویژه در روز ۱۳ آبان سال جاری، نشان دهنده احساس ضعف حاکمان از یک سو و ناتوانی آنان از درک عمق و گستردگی جنبش، از سوی دیگراست. اما اعمال سیاست خشونت و سرکوب هزینه سنگینی را برای حاکمان در پی داشته است. که برای ادامه چنین سیاستی باید بتواند آن را توجیه کند. بنابراین، تمایل درونی حاکمان رادیکالیزه کردن جنبش است. تجربه نشان داده است که اگر پاسخ مردم به خشونت حکومت به صورت واکنشی و احساسی و درقالب رفتار تلافی جویانه و تقابلی صورت گیرد، نه تنها مردم موفق به عقبراندن نظامیان نخواهند شد، بلکه این گونه رویارویی توجیه اعمال زور به عنوان یک «حق قانونی» را برای حکومت آسان خواهد ساخت.
نقش و ماموریت عامل تحریک ( پرووکاسیون) در مبارزات سیاسی کاملا شناخته شده است. حاکمان نظامی و شبه نظامی با نفوذ در صفهای معترضان و تحریک احساسات مردمی فضایی را به وجود میآورند که «اقدام متقابل خشونت آمیز» از نظر مردم عقلانی و درست جلوه کند، درحالی که نظامیان، به دلیل برتری ابزاری و اطلاعاتی، قطعا پیروز میدان خشونت خواهند بود. از سوی دیگر، رادیکالیزه و تند شدن جنبش از فراگیری و گسترش آن کاسته، امکان حضور میلیونی را از مردم سلب خواهد کرد. در نتیجه، جنبشی که در آن همه اقشار مردم، اعم از زنان و مردان، سالمندان و نوجوانان به صورت جمعی و خانوادگی شرکت میکردهاند، تبدیل به درگیریهای خشونت آمیز شهری خواهد شد که تنها عده اندکی از مردم تمایل حضور در آن را خواهند داشت.
نهضت آزادی ایران معتقد است که جنبش سبز تنها در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه پیروز خواهد شد. اندیشه «عدم خشونت» برای جنبش تنها یک تاکتیک مقطعی نبوده، بلکه ازابتدای تشکیل جنبش به عنوان استراتژی اصلی آن مطرح بوده است. ما بر این باوریم که مقاومت مدنی مردم در قالب های اصلاح طلبانه ضامن بقا و ماندگاری جنبش سبز مردم ایران خواهد بود.
نهضت آزادی ایران، ضمن آنکه در شرایط دشوار کنونی خود را در کنار مردم و شریک دردهای آنان در صدمات پرشمار روحی و جسمی میداند، از تمامی مردم، بویژه جوانان و دانشجویان، صمیمانه میخواهد که در دام خشونتی که از سوی حاکمان نظامی پهن شدهاست نیفتند و با خویشتنداری و انتخاب ابتکارات گوناگون و حساب شده تداوم جنبش ضد استبدادی و ضد استکباری را تضمین کنند.
متاسفانه، برخی از گروههای اپوزیسیون خارج از کشورـ که درک واقع بینانهای از شرایط درونی کشور ندارند ـ خواسته یا ناخواسته، با دامنزدن به فضای احساسی، به تشویق دانشجویان برای اقدامات خشونت آمیز و تلافی جویانه در روز ۱۶ آذر پرداخته، انتقامگیری از سرکوب ۱۳ آبان را با روشهای مشابه تجویز میکنند. در برنامهریزی برای ۱۶ آذر، باید توجه داشت که روزهای قدس و ۱۳ آبان فرصتی ملی برای مشارکت گسترده همگان بود، در حالی که ۱۶ آذر روز دانشجو است.
نهضت آزادی ایران دلسوزانه توجه عموم مردم را به اندیشه نفی خشونت و صلح جویانه بودن جنبش سبز، در کنار مبانی دموکراسی خواهانه آن، جلب کرده، یادآور میشود که صلح و دموکراسی هیچگاه از درون کینهورزی، انتقام جویی و تجویز خشونت بر نمیآید. نخستین هدف جنبش اصلاح طلبی، در شرایط کنونی، وادار ساختن حاکمیت به تمکین از قانون است. در صورت تداوم اعتراضات مسالمت آمیز قانونی، با توجه به بحرانی که در درون حاکمیت پدید آمده است، احتمال پذیرش این خواست از سوی حاکمیت و تسلیم شدن آن به راه حل سیاسی وجود خواهد داشت. اما، اگر مطالبات مردم از این سطح فراتر رود یا واکنشهای خشونت آمیز بر جنبش تحمیل شود، موجب انسجام درونی حاکمیت به نفع نیروهای سرکوبگر خواهد شد و تشدید سرکوب استمرار جنبش را در سطح کنونی متوقف خواهد ساخت. براین پایه، به دانشجویان عزیز توصیه میشود که، برای خنثی کردن طرح خشونتطلبان، در روز ۱۶ آذر به بزرگداشت این روز تاریخی در قالب برنامهای مسالمت آمیز و آرام تنها در محوطه دانشگاهها بپردازند تا بهانهای به دست بدخواهان برای تحمیل خشونت در داخل دانشگاهها داده نشود.
همچنین، بار دیگر، به حاکمان نظامی و سیاسی اکیداً توصیه میشود که مدیریت سیاسی را جایگزین مدیریت امنیتی و نظامی فعلی کرده، با پذیرش وجود بحران و به رسمیت شناختن جنبش سبز، پلهای پشت سرشان را برای یافتن راه حلهای مسالمتآمیز برای خروج از بن بست سیاسی خراب نکنند. سرکوب خشونت آمیز جنبش باعث از بین بردن آن نمیشود، بلکه به معنای پاک کردن صورت مسئله است و حتی اگر نمود بیرونی جنبش را کمرنگ کند، بدون شک بر عمق مطالبات آن خواهد افزود، مطالباتی که اگر امروز تامین نشود، در آینده به شکلی جدیتر مطرح خواهد شد. منافع و مصالح ملی و حفظ کیان کشور در گرو این است که برون رفت از بحران کنونی با تدبیر سیاسی، مرحله به مرحله و بتدریج صورت گیرد. روزی که در پس حوادث و اتفاقات ناگهانی و بروز جنبشهای مختلف، نیروی عظیم اجتماعی برای تغییرات اساسی آزاد شود، دیگر زمان برای پذیرش خطاها و اشتباهات دیر خواهد بود.
نهضت آزادی ایران
علي كردان وزير سابق كشور درگذشت
علي كردان وزير سابق كشور درگذشت
علی کردان وزير سابق كشور در دولت محمود احمدي نژاد درگذشت
علي كردان که از سالیان پیش مبتلا به بیماریهای سختی بوده و از 2 هفته قبل به دليل شدت سرما خوردگي در بیمارستان مسیح دانشوری تهران بستری بود، لحظاتی پیش از دنیا رفت.
منبع : با مردم
داد خواهيم اين بيداد را
داد خواهيم اين بيداد را
۳۳۶ تلاشگر سياسي ، دانشگاهي ، فرهنگي و اجتماعي به مناسبت فرا رسيدن يازدهمين سالروز شهادت پروانه و داريوش فروهر با صدور بيانيه اي اعمال خشونت را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانستند .
متن اين بيانيه به شرح زير است :
بنام خدا
سالمرگ خونین پروانه و داریوش یادآور بیفرجامی حذف و خشونت
در یکم آذر ماه ۱۳۷۷ برگی دیگر از خشونتهای سیاسی در تاریخ ایران ورق خورد و داستان مظلومانه غرقه در خون شدن، پروانه و داریوش فروهر دو تلاشگر دیر پای راه آزادی و استقلال و سربلندی ایران، نگارش یافت. این قتل سیاسی حلقهای از زنجیرهای بود که در کوتاهتر از یکماه منجر به ربودن و کشته شدن چند تن از شخصیتهای دگراندیش شد. با این جنایتها روح و روان جامعه مشوش و اذهان عمومی درون و بیرون کشور به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و به اعتراض عمومی منجر شد. بیگمان اگر نبود کوشش رئیس جمهور وقت و تلاشهای آگاهی بخش مطبوعات، این زنجیره همچنان افسار گسیخته به قربانی گرفتن ادامه میداد.
هر چند جنایت در ذات خود نفرت انگیز است اما این قتل ها از آن جهت بیشتر نفرت انگیز بود که برخی از عوامل حاکمیت مرتکب چنین جنایتی بودند و از سویی قربانیان از شهروندان عادی و بدون دفاع و بدون قشون و نفر بودند. مأموریتی که مطابق شرح وظایف قانونی و عرفی و اخلاقی می باید مدافعان حقوق شهروندی افراد جامعه باشند، مرتکب چنین جنایتی شدند.
پی آمد اعمال خشونت در دوران پس از انقلاب به وارد آمدن آسیب های جدی در گفتمان سیاسی ایران منجر شده است که شوربختانه هنوز هم خودنمایی آن را در برخورد با اعتراضهای مسالمت آمیز خیابانی و یا در بازداشتگاه هایی همچون کهریزک و یا در کشتار دسته جمعی نظامیان به روش انتحاری و یا ترورهای خیابانی در مناطق مرزی و یا اعدام های شتابزده و خارج از قانون می بینیم. حاکم شدن منطق خشونت به جای مسالمت، گفتگو، قانون و رعایت حقوق دیگران، دور باطلی از خشم و حذف را به ارمغان می آورد که راه به هیچ بیراههای هم نمی گشاید. طراحان این خط مشی، از خشونت بعنوان ابزاری برای حذف رقیب سیاسی و به کرسی نشاندن دیدگاهها و احراز موقعیت سیاسی استفاده می کنند. غافل از اینکه تجربیات بشری همواره ثابت کرده که بازتولید خشونت، خشونت است و نتیجه چرخة خشونت چیزی جز شعله ور کردن آتش کینه ورزی و بالا رفتن ظرفیت انتقام جویی جامعه و از بین رفتن توان ملی و در آخر رهنمون کردن جامعه به قهقرای عقب ماندگی و درماندگی در پی نخواهد داشت و پشتیبانان و کارگزاران آن نیز از آتش خشونتی که خود افروخته اند، در امان نخواهند ماند.در سالمرگ آن دو سرباز نهضت ملی ایران و رهروان راه مصدق با ارج نهادن به آرمانهای ایران دوستی و آزادیخواهی آنان هرگونه اعمال خشونت از سوی هر نیرو، خواه درون و یا بیرون از قدرت سیاسی را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانسته و به عاملان آن هشدار میدهیم از تجربیات تاریخی درس گرفته و آزموده را دوباره نیازمایند.
یکم آذر ۱۳۸۸
محمد آزادی، حمید آصفی، فریدون آقاسی، سامر آقایی، سعید آل آقا، احمد انصاری، ادیب برومند،لقاء اردلان، بانو فرشید افشار، منوچهر احتشامی، فرهاد امیر ابراهیمی، عباس امیر انتظام،محمود امامی، فرزانه اسکندری، محمد ابوالحسنی، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، حمید احراری،طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، مصطفی اخلاقی، میلاد اسدی، مرتضى اشفاق،حسن افتخار اردبیلی، جلال اقتدارى، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی،محمود امیر احمدى، مهدی امینی زاده، عبدالمجید الهامی، کمال الدین بازرگانى، پروین بختیار نژاد، هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، جهانشاه برومند، اکبربدیع زادگان، رحمت الله برهانى، بهروز برومند، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمدنوید بازرگان، مختار باطولی،محمد بذرپور، محمد برقعی، محمد بسته نگار، مهدی بسته نگار، محمد حسین بنی اسدی، عماد بهاور، محمد بهفروزی، حمید بهشتی، صفا بیطرف، محمد بهزادی، مسعود پدرام، حسن پارسا،عباس پوراظهرى، رضا پویان، حبیب الله پیمان، مجید پیمان، عبدالرضا تاجیک، عباس تاج الدینی،مصطفى تنها، ناصر تکمیل همایون، نصرالله توکلی نیشابوری، غلام عباس توسلى،محمد توسلى، محمدرضا توسلى، نصرالله جمشیدی، مجید جابرى، رضا حاجى، بهمن حافظى،طه حجازى، حمید حدیثی، اسماعیل حاج قاسمعلی حسین حریرى، حمید حسامی، آیدین حسنلو،بهزاد حق پناه، جمشید حق گو، ابوالفضل حکیمى، عبدالکریم حکیمى، مجید حکیمى، محمد رضا حمسى، محمد حیدری، جعفر خائف، جلال جلالی زاده، ابراهیم خدادادى، امیر خرم، عیسی خان حاتمی،حسین خشایار دوست، محمد حسین ختنی فر، خلیل خلیلی بو، حسین خطیبی، محمد خطیبی،ابراهیم خوش سیرت سلیمی، اسماعیل خوش محمدى، هوشنگ خیراندیش، رسول دادمهر،محمد علی دادخواه، محمد دادی زاده، محمد مهدى دانشیان، محمود دل آسایى، داود درگاهی،سعید درودی، پرویز دلیری، جمال درودی، امیرخسرو دلیرثانی، عباس دهقان نژاد، مصیب دوانى،ابراهیم دینوی، محمد صادق ربانى، محمدصادق رسولی، تقی رحمانی، سامان رحمانی،محمدجواد رجائیان، عباس رخافی، منصور رسولی، جهانگیر رضوی، حسین راضی، علیرضا رجایى،علی رشیدی، احد رضائى، اصغر رضائى، بهمن رضا خانى، حسین رفیعى، جواد رهبری نیا،مهدى رهنما، رضا رئیس طوسى، مهدی رنجبر، رقیه زارع پور، کوروش زعیم، محمود زندیان، حیدری، محمد ابراهیم زمانی، جمال زره ساز، علی زرین، پرویز زندى نیا، علیرضا ساریخانى، عزت الله سحابى، حسین سکاکی، هاله سحابى، خسرو سیف، محمود سعیدزاده، محمد سرچمى، بیوک سعیدی،عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سید حسن سیدزاده هاشمی، احمد ساعی، خسرو سعیدی، سیدمحمد سجادی، مرتضی سمییاری، محمود بصیر شاد دل، ابراهیم شاکرى، موسی شیخ زادگان،على شاملومحمودی، حسین شاه اویسی، حسین شاه حسینى، جواد شرف الدین، حسن شهیدی،الله وردى شمبورى، احمد شهامت دار، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سیدجوادى،رضا صدر، مهدى صراف، فضل الله صلواتى، حمید رضا صمدی، حسن علی صارم کلالی، سیاوش صحت، محمد صاحب محمدی، مهدی صراف، سعید صاحب محمدی، جلیل ضرابی،على اشرف ضرغامى، فریدون ضرغامى، اعظم طالقانى، امیر طیرانی، طاهره طالقانى، نرگس طالقانى،اکبر طاهرى، رئوف طاهرى، محمد طاهرى، مهدی عربشاهی، روئین عطوفت، محمدباقر علوى،باقر علایی، علی علوی، رضا علیجانی، سید جعفر عباس زادگان، هما عابدی، جمشید عزیزی،محمود عمرانى، حسین عزت زاده ، على اصغر غروى، علیرضا غروى، ماجد غروى،محمد حسین غفارزاده، سعید غفارزاده، مسیح غروی، على غفرانى، فریده غیرت، باقر فتحعلی بیگی، ارسلان فلاح حجت انصاری، مقصود فراستخواه، ناصر فربد، محسن فرشاد، اصغر فنی پور،ابوالقاسم فروزان، پویان فخرآیی، غفار فرزدى، حسن فرح آبادی، اسماعیل فاضل پور،فاطمه فرهنگ خواه، حسن فرید اعلم، فرزاد قاسمی، عباس قائم الصباحی، خسرو قشقایى،ماهرو قشقایى، مهدی قلی زاده اقدم، عبدالحسین قمی زاده، حسن قدیانی، باقر قدیری اصلی،عبدالمجید قندى زاده، نظام الدین قهارى، مصطفى قهرمانى، حجت الله قیاسى، رحمان کارگشا،اسداله کارشناس، امیر حسین کاظمی، مرتضى کاظمیان، منوچهر کیهانی، هادی کحال زاده،خسرو کردپور، مسعود کردپور، على کرمى، فریدون کشکولی، ناصر کمیلیان، بهناز کیانی،پروین کهزادى، فاطمه گوارایی، محمود گرگین، علی اصغر گل سرخی، بیژن گل افرا، مسعود لدنی، فرهاد لقایی، احسان مالکی پور، محمد تقى متقى، حسین مجاهد، مرضیه مرتاضی لنگرودی،محسن محققى، نرگس محمدی، نوشین محمدی، سیمین مخبر، فرزین مخبر، اسد موسوی،فضل الله مشایخ، رشید مظفری سردشتی، مصطفی ملافر، سیاوش مقدم، محمد محمدى اردهالى،سید على محمودى، پریچهر مبشری، صادق مسرت، منوچهر ملک قاسمی، هرمز ممیزی،ابراهیم منتظری، فرید مرجایی، سید حسین موسویان، مهدی موید زاده، حسین مدنی، سعید مدنى، ماشاءالله مدیحى، مصطفى مسکین، رضا مسموعى، عباس مصلحى، مهدی معتمدی مهر،محمد جواد مظفر، احمد معصومی، علی اکبر موینی فر، حمید منزه، یاسر معصومی، مرتضى مقدم،کاظم ملکی، مهدی ممکن، خسرو منصوریان، کیوان مهرگان، محمد جواد مظفر، مرتضی مقدم،ضیاء مصباح، خدایار محبی، قدرت منصوری، سیدرضا موسوى سعادت لو، على مومنى، محمودمومنى،امیر میرخانى، سید محمد وحید میرزاده، مهدی ناطقی، حسن نراقى، رضا نخشب، علی اکبر نقی پور، امین نظری، ابوالفضل نیماوری، بهرام نمازی، محمد حسین نائینیان، خسرو نجارزاده، محمود نکوروح، امیر نکوفر، محمد تقى نکوفر، مهدی نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش،غلامرضا نیک صفت، جعفر نقمی، رسول وریایى، محمد وفایی، حمید وارسته، مراد همتی،هادى هادى زاده یزدى، احمد هادوی، فریدهاشمی، ناصر هاشمی، بهاره هدایت، علیرضا هندى، احسان هوشمند، پرویز همایونی، علی فرید یحیایی، رحیم یاورى، ابراهیم یزدى، حسن یوسفیان آرایی، لطف الله یوسف قهاری، میر محمود یگانلی.
يادداشتي از مهدي معتمدي مهر: ابولهبشناسی
يادداشتي از مهدي معتمدي مهر: ابولهبشناسی
از ميان ياران و دشمنان پيامبر اكرم، تنها از ابولهب در قرآن مجيد ياد شده است. راز اين تذكر چه میتواند باشد؟ چنانچه بپذيريم كه محورِیترين شعار اسلام "لاالهالاالله" بوده است، آنگاه شايد در پاسخی كوتاه بتوان گفت كه تا انسان و مبارزه برای توحيد در معنای عام نفی خدايگان دروغين كه تقدير آدمی را بر فقر و جهل و ستم و تبعيض میبافند، پابرجاست، حكايت ابولهب نيز همچنان باقی است. و اما ابولهب كه بود؟
1. نخستین ویژگی ِ ابولهب آن است كه خویشاوند درجه یك و عموی تنی پیامبر بوده و اهل بیت پیامبر محسوب میشده و همین رابطهی نسبی در جامعهی جاهلی میتوانسته تاثیری دوچندان داشته باشد. در روایات زیادی نقل شده است كه ابولهب پشت سر پیامبر راه میافتاده و با ناسزاگویی به پیامبر در جامعه اینگونه القا میكرده كه دیدگاههای این شخص حتی در خانوادهاش نیز طرفداری ندارد و به همین جهت در جامعههای جاهلی كه عصبیتهای قومی و روابط انسانی بیش از منطوق كلام مورد ملاحظهی عوام قرار میگیرد، نتیجهی رفتار ابولهب آن بوده است كه بیش از سایر مخالفان نبی اكرم از امكان خنثیسازی تبلیغات توحیدی برخوردار بوده است. مخالفت افرادی مانند ابوسفیان یا دیگر سران قریش این شایبه را داشته كه ایشان نگران انتقال قدرت اقتصادی و سیاسی به بنی هاشم هستند اما مخالفت ابولهب با پیامبر از چنین منظری قابل طرح نبوده و بنابراین میتوانسته از اعتماد عمومی بیشتری در میان مردم ِ عوام برخوردار شود.
2. ابولهب هرگز با مبانی استدلالی مقابله نكرده و با ناسزاگویی و مغالطه و فتنهانگیزی و آتشافروزی به معاندت با پیامبر میپرداخته است. او و همسرش به پیامبر سنگ زده و به او در معابر عمومی ناسزا گفته و حتی كسی را كه لقب محمد امین داشته، دروغگو معرفی میكردند. برای آزار پیامبر در راه و مسیر محمد (ص) خار و خاشاك میریخته و یا با آتش زدن هیمهها دود به خانهی پیامبر میفرستاده تا باعث آزار شود. ابولهب در هیچ جنگی علیه پیامبر شمشیر نزد و مدیریت عملیات ایذایی بر عهدهی وی بوده است. ابولهب حتی برای آزار و اذیت پیامبر اكرم (ص) پسرانش را وا داشت تا دختران پیامبر را طلاق دهند.
3. ابولهب برای عملی ساختن اندیشههای جنونآمیز و غیر انسانیاش از حمایت همسری برخوردار است كه قرآن از او با لقب هیزمكش معركه یاد میكند. همسر ابولهب مولد عشق نیست و عامل تحریك و فتنهسازی است.
4. ابولهب خویشاوند پیامبر است اما رشتهی محبت را میگسلد و در صدور قطعنامهای كه مسلمانان را به تبعید در شعب ابیطالب و زندگی در فقر و تنگدستی وا میدارد و حتی در توطئهی قتل پیامبر، مشاركت فعال میكند. از این جهت، در قرآن از سه شخصیت دیگر نظیر ابولهب یاد شده است: همسر لوط و پسر و همسر نوح. خداوند، آشكارا نسبت میان این افراد را با خانوادهی وحی منتفی میسازد و خطاب به نوح در آیهی 46 سورهی هود میفرماید: « انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح» و تعبیر خیانت را برای چنین خویشاوندانی در آیهی دهم سورهی تحریم به كار میبرد. ابولهب نقطهی مقابل ابوطالب و حمزه است كه یكی به لحاظ سیاسی و دیگری به جهت نظامی حامی پیامبر بودند.
5. اما مهمترین ویژگی ِ ابولهب كه به زعم نویسنده در آیات قرآن متجلی شده است. كسب و تجارت ابولهب است. ابولهب بسیار بیشتر از حدود طبیعی گرایش هر انسان به جمعآوری ثروت علاقه داشت، چرا كه دستیازی به منابع قدرت اقتصادی را افزون بر ارضای تمایلات آزمندانه، ابزاری كارآمد به منظور تداوم حاكمیت استبدادی و تمامیتخواهی میپنداشت. ابولهب به منظور مقابله با اسلام و و با انگیزهی ممانعت از دعوت به توحید سرمایهگذاری و مالاندوزی میكند. خود در جنگ بدر حضور نمییابد اما لجستیك مالی جنگ را بر عهده میگیرد و به تعبیر قرآن این مال و اموال برای او سودی ندارد: « ما اغنی ماله و ما كسب » قارون و سامری از جمله دیگر شخصیتهایی هستند كه در این وجه با ابولهب مشترك بوده و از قدرت اقتصادی خویش در راستای مسیر باطل مدد جستهاند.
ابولهب در یك تعامل تاریخی در كنار تمامی كسانی قرار میگیرد كه در امور مالی و اقتصادی، خود را ملزم به رعایت اخلاقیات، حقوق عمومی و اصول انسانی مانند اطعام گرسنگان و توجه به اقشار آسیبدیدهی اجتماعی نمیدانند و حاصل تجارت آنان فقیرتر شدن فقرا و سفرههای بینان است. خداوند در سورهی " ماعون" به روشنی همكاران و همنوعان ابولهب را رسوا ساخته و آنان را حتی اگر در ظاهر نماز به پا دارند و داعیهی عدالت و مهرورزی سرداده باشند، یتیمآزار، ریاكار و از جمله تكذیبكنندگان دین بر میشمارد.
بنابراین ویژگیهای ابولهب را میتوان به طور خلاصه بدین نحو بر شمرد: 1- ضربه از درون 2- مدیریت عملیات ایذایی3- تكیه بر پوپولیسم و باورها و سنتهای عقبماندهی جاهلی 4- برخورداری از حمایت و همراهی همسری آتشافروز 5- خروج از تكالیف و رابطهی خویشاوندی 6- مالاندوزی با انگیزهی معاندت با حق.
ازدواج دختران پیامبر با پسران ابولهب پیش از بعثت حكایت از آن دارد كه این دشمنی تا پیش از اسلام سابقه نداشته و عامل اصلی دشمنی، دعوت به توحید بوده است. اما چرا ابولهب باید تا بدین حد با اسلام مسأله داشته باشد؟ آیهی یازدهم سورهی طلاق، خروج از ظلمات به سوی نور را هدف بعثت پیامبر بر میشمارد: « رسولا یتلوا علیكم آیات الله مبینات لیخرج الذین امنوا و عملوا الصاحات من الظلمات الی النور ............. ».
ابولهب به خوبی آگاه بوده است كه دعوت به توحید و اعراض از شرك، مترادف با گرفتن امتیازات قبیلهای و حقوق ویژه از تمامی كسانی است كه تا آن روز صرفاً به جهت برخورداری از موقعیتهای مالی و نسب خانوادگی در جایگاه مدیریت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی قرار داشتهاند. پذیرش توحید تنها به شكستن بتهای داخل كعبه خلاصه نخواهد شد و سازوكار و بساط بتپرستی كه برچیده شود، بتهای بیرون كعبه كه همانا حاكمان مستبد و تمامیتخواه قریش بودند نیز باید نگران سرنوشت خویش شوند.
مشركان بهتر از هر كسی میدانستند كه " لات و عزی و هبل " خشتی و سنگی بیش نیست چرا كه دستكار خود ایشان بود. ابولهب نگران این بود كه در جامعهای زندگی كند كه او و بلال حبشی از حقوق و تكالیف برابر برخوردار باشند. چه بسا اگر ابولهب احتمال میداد كه به جهت انتساب به خانوادهی پیامبر امتیازات ویژهاش قطع نخواهد شد و بازهم خواهد توانست كه زبان مخالفان را از قفا بركشد و استخوانهای آنان را زیر سنگهای چند ده كیلویی خرد كند، رفتاری دیگر را بر میگزید. اما ابولهب نیك دریافته بود كه صدای آیین نو، دعوت به آزادی و برابری و اصلاح امور است و چون نمیتوانست برای مقابله با آزادی و عدالت، خود را به پشتوانهی منطق و استدلال مجهز سازد، با زبان دشنه و دشنام به معركه آمد و چون اهل عمل نبود، مدیریت عملیات ایذایی و كینهجویی و آتشافروزی را بر عهده گرفت.
ابولهب نه اعتقادی به راستگویی و راستكرداری داشت و نه اینها را برای منافع خویش مفید میدانست. او مصرانه دروغ میگفت و باور داشت، تنها زمانی كه حرمت دروغگویی شكسته شود میتوان لقب دروغگو به " محمد امین" داد و یا به مدد مفتیان مصلحتگرای بیحقیقت، فرزند پیامبر خدا را خارج از دین نامید و یا مردمی را كه خواستی جز حاكمیت قانون و استقلال سرزمین خود نداشتهاند، عامل بیگانه و خرابكار معرفی كرد و چه بسیار زنان و شوهرانی را در طول تاریخ بتوان یافت كه در مكتب ابولهب و همسر فتنهگرش، از استاد پیش افتاده و به جای توصیه به عشق و بشارت مهرورزی، دوشادوش حاكمان ناصالح و عهدشكن و در مقام سخنگویی باطل، یكدیگر را یاری میرسانند و به ناسزاگویی علیه مردم و هر آن كه از شأن آدمی بودن و حقوق بنیادین مردم بگوید، به كاسهدستی و چربلیسی روزگار میگذارانند.
پیوندهای فردی یا اجتماعی، لزوماً به حقوق و تكالیف متقابل منجر میشوند و از این روست كه همواره، حقوق در برابر تكالیف و در این دو در رابطه با پیوندها و ارتاباطات معنا پیدا میكنند. چنانچه كسی چه در سطح خانواده و چه در سطح اجتماع برای خود قائل به تكلیف و رعایت پیمانی نباشد، نمیتواند انتظار حقی داشته باشد. خداوند در قرآن مجید به پیامبرش دستور داده كه حتی رشتهی خانوادگی را با فرزند ناصالح و كسی كه وفای به عهد نمیكند، بگسلد. در همین راستا حكایت ابولهب و رفتارشناسی پیامبر اكرم (ص) به ما میآموزد كه به طریق اولی، نقض و عدم التزام به اصول كلان میثاقهای اجتماعی و سیاسی، پذیرش هرگونه مشروعیتِ رابطه و همكاری را با فرد یا مقام متخلف منتفی میسازد.
ابولهب نام و لقبی است كه قرآن برای این شخصیت قرار داده و نام اصلی وی ابوالمعزی بوده است. بنابراین ابولهب تنها عموی پیامبر نیست، همانگونه كه نمیتوان فرعون و قارون و سامری و بلعم باعورا و ابرهه و نمرود و شداد را منحصر به یك شخص دانست، ابولهب نیز شخص نیست، یك نشانه و یك سنخ گفتار و كردار و اندیشه است. ابولهب پدر آتش است، خود آتش است و اصلا خود جهنم است و مگر تفاخر ابلیس بر آن نبود كه او از جنس آتش و آدم از خاك است. سنتهای الهی حتمی الوقوع و غیرقابل پیشگیریاند و افسوس كه مستبدان و مشركان بر عاقبت ابولهب و همكیشان و همكنشان وی نمیاندیشند و خود را به آموزههای قرآنی و ابزار تاریخ مجهز نمیسازند تا از سرنوشت پیشینیان عبرت آموزند.
«تبت یدا ابی لهب و تب»
جنگل ابر در انتظار سرنوشت
جنگل ابر در انتظار سرنوشت
در اتفاقی کاملا مشکوک، عجیب و تامل برانگیز ، يازده هکتار از جنگل ابر در حالي به خاکستر تبدیل شد كه بازتاب گسترده احداث جاده اي چهار بانده توسط وزارت راه استان سمنان در هفته هاي گذشته و خبر ايجاد هماهنگي براي احداث اين جاده توسط وزير راه ، دوستداران طبيعت و محيط زيست را نسبت به سرنوشت اين جنگل به شدت نگران كرده است .
جنگل ابر بر جای مانده از دوره سوم زمینشناسی با قدمتي چهار هزار ساله و چشمه سارهای فراوان و پوشش جنگلی متنوع با گونههای درختی بلوط ، توسكا، ازگیل وحشی ، گونههای ممرز و 500 هکتار درخت سرخدار که از لحاظ وسعت، در جهان كم نظير است در 50 کیلومتری شمالشرقی شاهرود و در مسیر جاده شاهرود به آزادشهر در استان گلستان و در مجاورت روستاهای ابر، شیرینآباد و خاکپیرزن قرار دارد. فضای جنگل را در فصول مختلف سال، پوششی از ابر فرا گرفته است و به همین دلیل به آن جنگل ابر میگویند .
یکی از دستاوردهای سفرهای استانی دولت محمود احمدي نژاد به استان سمنان احداث جاده علي آباد كتول به شاهرود با بودجهای 5 میلیارد ریالی است كه 19 کیلومتر اين جاده از جنگل ابر مي گذرد . جاده اي كه وزير وقت جهاد كشاورزي در سال 86 احداث آن را به صلاح كشور ندانست و آن را مخرب از لحاظ مسايل اكولوژيكي و زيستمحيطي و مطلقا ممنوع به لحاظ قانوني عنوان كرد . چرا كه باعث تخريب حداقل 50 هكتار از جنگلهاي هيركاني با تاج پوشش بالاي 80 درصد و حركت تودههاي لغزشي و بوجود امدن شرايط ناپايدار زمينشناسي در 3 منطقه از مسير جاده مي شد . وزير جهاد و كشاورزي وقت از ديگر مشكلات احداث جاده مذكور را خطر دستيازي سودجويان و زيادهخواهان به عرصههاي بكر و دست نخورده منابع طبيعي، قطع درختان، تصرف و تبديل اراضي جنگلي به ساير كاربريهاي مخرب بر اكوسيستم منطقه دانسته بود .
پيش از اين اخطار در سال 1385 عده اي فرصت طلب و سودجو با پخش آگاهي تبليغاتي مبني بر فروش زمينهاي ويلايي و آپارتماني در منطقه جنگلي ابر، زنگ نابودي آن را به صدا دراوردند كه با اقدام به موقع رييس وقت سازمان محيط زيست و حضورش در محل، پروژه متوقف و منجر به صدور مصوبه استان سمنان در خصوص اين مسير شد.
چند سال از اولين خبر احداث جاده جديد از داخل جنگل ابر گذشت تا شهريورماه امسال كه دوباره بولدوزرهاي پيمانکار راه استان در جاده منتهي به جنگل ابر شروع به تعريض جاده به عرض 16 متر کردند. در حالي كه مسوولان سازمان هاي جنگل ها و مراتع و محيط زيست شهرستان از نبود هر گونه مجوزي براي تعريض جاده و جلوگيري از ادامه كار اين پيمانكار خبر دادند اما افرادي فراتر از قانون همچنان به تعريض اين جاده ادامه دادند .
همزمان با كاهش دماي كشور روز 13 آبان ماه در حادثه ای مشکوک 11 هکتار از جنگل ابر دچار حريق شد كه به موجب اين اتش سوزي 585 اصله درخت ، درخچه و نهال از انواع بلوط ، ممرز و ساير گونه ها با درصد متفاوت دچار خسارت شد و اگر بارش بارندگي در ان منطقه آغاز نمي شد ، معلوم نبود چه ميزان بر خسارت هاي وارده افزوده مي شد.
در حالی که کشمکش و نزاع میان پیمانکار وزارت راه و «ستاد مردمي پيگيري احداث جاده جنگل ابر» از یک سو و سازمان حفاظت محیط زیست، ديوان محاسبات، سازمان جنگل ها و مراتع، دوستداران طبیعت از سوی دیگر بر سر احداث جاده از میان جنگل «ابر» ادامه دارد روز گذشته حميد بهبهاني وزير راه و ترابري دولت منتصب محمود احمدي نژاد از تشكيل كارگروه ويژه براي احداث جاده ابر و اجرايي شدن تصميمات اين كار گروه خبر داد كه متشكل از نماينده كميسيون كشاورزي مجلس، نماينده ديوان محاسبات اداري، نماينده وزارت راه و ترابري و نماينده سازمان حفاظت محيط زيست است .
منبع : با مردم
سازمان ملل متحد نقض حقوق بشر در ايران را محکوم کرد
سازمان ملل متحد نقض حقوق بشر در ايران را محکوم کرد
به گزارش راديو فردا : کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جمعه بيستم نوامبر با تصويب قطعنامه ای اقدامات حکومت ايران در سرکوب تظاهرات معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری را شديدا محکوم کرد.
کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که به مساله حقوق بشر می پردازد، قطعنامه پيشنهادی کانادا را با ۷۴ رای موافق در مقابل ۴۸ رای مخالف و ۵۹ رای ممتنع به تصويب رساند.
اين در حالی است که محمد خزايی، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، با انتقاد از اين قطعنامه گفت اين برخوردها بر مبنای «ملاحظات سیاسی» انجام می شود.
اين قطعنامه به ويژه نسبت به اقدامات حکومت ايران در واکنش به تظاهرات معتر ضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ همزمان با افزايش نقض حقوق بشر در اين کشور ابراز نگرانی کرده است.
اين قطعنامه تصریح کرده است که حکومت ايران با «زندان و بازداشت های خودسرانه » فعالان سياسی، روزنامه نگاران، وبلاگنويسان، دگراندیشان، وکلا، روحانيون، دانشجويان، دانشگاهيان، مدافعان حقوق بشر را مورد آزار و ارعاب قرار می دهد.
اين قطعنامه تصريح کرده است که اين اقدامات حکومت ايران به « کشته و مجروح » شدن تعداد زيادی منجر شده است.
به دنبال اعتراض به نتيجه انتخابات رياست جمهوری تهران و برخی از شهرهای ايران شاهد تظاهرات مسالمت آميز معترضان بود. اين راهپيمايی با خشونت پليس و نيروهای سپاه و بسيج سرکوب شد.
مخالفان حکومت ايران می گويند درجريان اعتراضات پس از انتخابات دست کم ۷۲ نفر کشته شده اند.
اين قطعنامه همچنين گرفتن «اعترافات اجباری، آزار زندانيان از جمله تجاوز و شکنجه» انها در زندان های ايران را محکوم کرده است.
در حالی قطعنامه محکوميت ايران در يک کميته سازمان ملل متحد به تصويب رسيده است که مقامات قضايی ايران در هفته جاری از صدور حکم اعدام برای پنج نفر از متمهان حوادث پس از انتخابات خبر داده بودند.
عربستان سعودی در اقدامی برخلاف اکثر کشورهای اسلامی به نفع اين قطعنامه رای مثبت داد. اين در حالی بود که چين و روسيه به اين قطعنامه رای مخالف دادند.
همجنسی کهریزک و قتلهای زنجیرهای
همجنسی کهریزک و قتلهای زنجیرهای
اول آذرماه سالروز قتل پروانه و داریوش فروهر است. قتل رهبران حزب ملت ایران به عنوان آغاز قتلهای سیاسی زنجیرهای ثبت شده، گرچه پروژه حذف دگراندیشان بسی پیش از آن شروع شده بود. مراسم بزرگداشت فروهرها درتهران برگزار میشود.
پرستو فروهر، فرزند فروهرها که مقیم آلمان است، برای برگزاری مراسم بزرگداشت پدر و مادرش به تهران سفر کرده است.
دویچه وله: خانم فروهر، به یازدهمین سالروز قتل مادر و پدرتان، پروانه اسکندری و داریوش فروهر، که اول آذر است، نزدیک میشویم. شما از زمان آن واقعه هر سال تلاش کردهاید مراسمی را در حسینیه ارشاد، یا مسجد یا در خانهتان برگزار کنید. امسال چه تصمیمی در این مورد دارید؟
پرستو فروهر: امسال هم ما تصمیم داریم مراسمی را در خانهی آن دو عزیز در خیابان هدایت، کوچهی شهید مرادزاده، پلاک ۱۸ برگزار کنیم. برای برگزاری این مراسم و گردهمایی در مکانهای سربستهی شخصی هیچ احتیاجی به مجوز به لحاظ قانونی وجود ندارد و منعی هم که در طی سالهای گذشته از سوی دستگاههای انتظامی ـ اطلاعاتی وجود داشته، غیرقانونی بوده است. بدین ترتیب، ما روی حق خود برای برگزاری بزرگداشت آن دو عزیز در خانهی خودشان پافشاری میکنیم و این مراسم را قصد داریم در خانه برگزار کنیم.
شما هر سال برای گرفتن مجوز به مقامات رسمی مراجعه کردهاید؟
من در آن سالهایی که فکر میکردم ما میتوانیم از یک مکان عمومی برای برگزاری این مراسم استفاده کنیم، به قصد گرفتن مجوز مراجعه کردم. بعد از گذشتن پنج سال، دیگر به ما هیچ جا مجوزی ندادند. من گفتم، برای مکان شخصی نیازی به داشتن مجوز به لحاظ قانونی وجود ندارد. منتهی مسئلهی تأمین امنیت شرکتکنندگان وجود دارد که آن، وظیفهی نیروی انتظامی است که از حملهی گروههای فشار جلوگیری کند. این مسئله را آنها هر سال بهانه میکردند. ما تقاضای مجوز نکردیم، و آنها گفتند که اجازهی برگزاری این مراسم را نمیدهند. خب روال سالهای گذشته این بوده که از صبح زود روز اول آذرماه که سالروز قتل آن دو عزیز است، دو طرف کوچهی ما را میبستند؛ اصطلاحی که خودشان به کار بردند "قرنطینه" است. به کسی، حتی به نزدیکترین کسان ما، به اقواممان، اجازه ندادند داخل خانه شوند؛ به برادرم، من، خالههایم، داییام که شب در این خانه مانده بودیم، اجازه نمیدادند که از خانه بیرون برویم. این روال پنج سال گذشته بوده است. منتهی من به هر صورت امسال امید دارم که این روال را نداشته باشیم. امید دارم که اجازه بدهند کسانی که میخواهند برای بزرگداشت آن دو عزیز بیایند، بتوانند به درون این خانه بیایند.
خانم فروهر، اگر شما در پرتوی حوادث اخیر به فاجعهی ۱۱ سال قبل فکر کنید، الان چه برداشت تازهای از این ماجرا میکنید؟ چه گوشههایی از آن برایتان روشنتر شده است؟
فاجعهی قتلهای سیاسی که از سالها قبل از قتل پدر و مادر من، از سوی دستگاه اطلاعاتی − امنیتی ایران برضد دگراندیشان در درون و بیرون مرزهای ایران اجرا شده، با قتلهای سیاسی آذر ۷۷، نقطهی عطفی پیدا کرد و جامعه نسبت به این جنایتها یک واکنش حسی همراه با انتقاد و اعتراض نشان داد. ما یادمان نمیرود که در تشییع جنازهی پدر و مادر من، در تشییع جنازهی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، هزاران هزار شهروند تهرانی، علیرغم جو ترس شرکت کردند و اعتراض در درون و بیرون ایران ابعادی گسترده پیدا کرد و ادامه یافت با کاری که مطبوعاتی که آزادیهای نسبی پیدا کرده بودند، روی این پیگیریها انجام دادند. به هر صورت دریچهای برای اعتراض نسبت به خشونت سیاسی علیه دگراندیشان باز شد. امروز با توجه به جنبشی که در ایران در جریان است، ما میبینیم که چه لطمههای سنگینی این دید انحصارطلب نسبت به حضور دگراندیشان میتواند داشته باشد. حق مردم برای تعیین سرنوشت زیر پا گذاشته شده و اعتراضات آنها با خشونت روبهرو میشود. آنچه به عنوان یک خواست اساسی، امروز در جامعهی ما مطرح است، حق بیان اندیشهای غیر از اندیشهی حاکم است، بدون اینکه فرد قربانی خشونت سیاسی شود. و من فکر میکنم این دنبالهی همان جریان اعتراض نسبت به قتل دگراندیشان است و در اعتراض نسبت به انواع فشارها و کشتارهایی است که علیه دگراندیشان طی سالهای گذشته انجام شده است.
هماکنون مجموعهای از پروندهها با سرنوشت مبهم در ایران وجود دارد. شما چه ارتباطی بین این پروندهها میبینید، مثلاً بین کهریزک و قتلهای زنجیرهای؟
اینها همه سرچشمهاش در مشروعیت دادن به خشونت برای سرکوب اعتراضات سیاسی است. آنچه پدر و مادر من میگفتند، صرفاً بیان اعتراضات سیاسیای بود که در جامعه وجود داشت. آنچه قربانیان این زندانهای مخوف میگفتند، صرفاً بیان اعتراض نسبت به شرایط سیاسی حاکم بود. اما حربهای که در مقابله با این مسئله بهکار برده شد، خشونت عریان و فوقالعاده سنگین بود که جامعه امروز در مقابلش واکنش نشان میدهد. به نظر من میآید که مسئلهی اساسی در جامعهی ما مهار خشونتی است که به صورت سازمانیافته برضد اندیشههای دگراندیشان در این جامعه اعمال میشود. من امیدوارم که این موج اعتراض، آنچنان گسترده شود که دیگر در سرزمین ما کسی به جرم داشتن عقیدهای غیر از حکومت کشته نشود، به زندان نیفتد، به او تجاوز نشود و دچار چنین سرنوشتهایی نشود.
میتوانیم این حرف شما را با عنوان پیام ویژهی بزرگداشت خاطرهی پدر و مادرتان امسال برداشت کنیم؟
از شما ممنونم. بله.
خانم فروهر، با وقوع حوادث اخیر، نسل جدید شروع به سؤال کردن از نسل قدیم کرد. آیا نسل جوان با شما هم سؤالهایی را دربارهی قتلهای زنجیرهای مطرح کرده است؟
بله. در تمام مدت، حال چون من ساکن خارج از کشور هستم، نسل جوانی که در خارج از ایران میداندار اعتراضات است و شاید از آگاهیهای کافی در مورد آنچه در این سرزمین در طی ۳۰ سال گذشته اتفاق افتاده، برخوردار نیست، پر از سؤال است و پر از کنجکاوی برای دانستن آن چیزی که حکومت سعی کرده از حافظهی تاریخی این ملت حذف کند. در این چند روزی هم که در تهران هستم، برخوردها و تماسها با جوانان همواره همراه با همین سؤالها بوده است؛ سؤالهایی که امروز به حق در ذهن این جوانان است که میخواهند بدانند چطور شد که این روند به اینجا رسید که ما در تلهی خشونت گرفتار شدیم و هرچه تلاش میکنیم این دور بسته را بشکنیم، الان نسلهاست که در این دور بسته گرفتار آمدهایم. بچههایی که در زندان آنطور آسیب دیدند یا کسانی که در خیابانها کشته شدند، اینها همسن فرزندان من هستند و برای من از دست دادن پدر و مادرم و بسیاری از همنسلان خودم که قربانی اعدامها شدند و بعد هم حالا نسلی که نسل فرزندان من است و قربانی خشونت میشود، این واقعاً تلخ است و ما باید روزی بایستیم و ایستادگی کنیم، همچنان که امروز در این جامعه این ایستادگی برای حذف خشونت از روابط سیاسی انجام میگیرد.
منبع: دويچه وله
آيا ماموريت ذاتي پليس خشونت بر عليه شهروندان معترض است
آيا ماموريت ذاتي پليس خشونت بر عليه شهروندان معترض است
سردار عليرضا عليپور رييس پليس تهران در نشستي خبري در پاسخ به سئوال خبرنگاري درباره اقدامات تند پليس درتصاوير منتشر شده از روز 13 آبان به اين جمله ، "مطمئن نباشيد كه تصاوير مربوط به 13 آبان باشد" بسنده كرد .
نكته اول - در تصاوير پخش شده بسياري از شبكه هاي خبري دنيا از جمله خبرگزاري فرانسه ، بي
بي سي ، سي ان ان شاهد برخورد شديد يك افسر نيروي انتظامي با دختر جوان در حال عبور از پياده رو خياباني بوديم .
افسر ياد شده با باتوم به سر آن دختر ضربه اي وارد مي كند به طوري كه او تعادل خود را از دست داده و روي زمين مي افتد و در ادامه همان تصوير شاهديم پسري بلافاصله براي كمك به دختر مضروب وارد كادر دوربين مخفي كه اين ماجرا را ثبت كرده است مي شود كه وي نيز توسط افسر ديگر و حاضر در صحنه مورد ضرب و شتم شديد قرار مي گيرد .
فارغ از اين موضوع كه اين تصاوير مربوط به 13 آبان هست يا خير اين پرسش در ذهن هر بيننده اي ايجاد مي شود كه چرا يك مامور نيروي انتظامي اينگونه نسبت به يك دختر كه كاملا در تصاوير پخش شده مشخص است فاقد ابزارهاي خشونت چون چوب ، چماق ، چاقو و يا اسلحه است حمله كرده و او را به قصد قتل مورد ضرب قرار مي دهد چرا كه ضربه با باتوم و به آن شدت به سر مي تواند موجب ضربه مغزي شود و مسئله بعدي چرا شخصي كه براي كمك وارد صحنه مي شود مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد . در جنگ هاي صورت گرفته در طول تاريخ هميشه حفظ جان نيروهاي امدادي و كساني كه قصد نجات زخمي ها و انتقال اجساد به پشت جبهه ها را داشته اند رعايت شده است حال چگونه است عكس العمل يك شهروند براي كمك رساني به يك شهروند مضروب ديگر توسط پليس با خشونت روبرو مي شود .
خشونت هايي كه در رسانه هاي داخلي و خارجي انعكاس گسترده يافتند و در ديدار 22 ابان ماه مهدي كروبي رييس مجلس ششم و مير حسين موسوي آخرين نخست وزير انقلاب مورد اشاره قرار گرفت .
مهدي كروبي دبير كل حزب اعتماد ملي درباره نحوه برخوردهای خشن با زنان در روز 13 ابان اظهار داشته است : " یادم میآید در زمان پهلوی وقتی میرفتیم یک ادارهای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد میشد، متصدی آنجا میگفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه بیاندازم . یا توی اتوبوسها که مختلط بود، مردها بلند میشدند که خانمها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار میشود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع میرسد. من واقعا نمیفهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر میشود" .
جالب تر ان است كه مي خوانيم سردار عليرضا عليپور رييس پليس تهران در همان نشست خبري در رابطه با بازداشتگاه كهريزك و تخلفات صورت گرفته بيان كرده اند " نگاه فرماندهان و مسئولان ناجا رسما اعلام شده و يك تخلف انفرادي صورت گرفته و تخلف سازماني نيست و افرادي كه مرتكب تخلف شدهاند بايد مطابق قانون پاسخگو باشند " اگر آن دختر بر اثر ضربه وارد شده به سر فوت مي كرد باز هم يك تخلف انفرادي نام مي گرفت . حال ايشان به عنوان رييس پليس كلانشهر تهران دغدغه اش از تصاوير ذكر شده زمان و روز است و نه خشونت پليس بر عليه شهروندان بي دفاع .
نكته دوم - سردار عليرضا عليپور رييس پليس تهران در ادامه نشست خبري خود اظهار داشته است :" پليس يك واحد انتظامي است كه وظيفه تامين امنيت جامعه را بر عهده دارد و به صورت مستقل ماموريتهاي ذاتي خودش را انجام ميدهد. پليس وابسته به اين جناح و آن جناح نيست و برخوردهاي صورت گرفته در روز 13 آبان هم كاملا قانوني بوده است " .
اگر پليس وظيفه اش تامين امنيت جامعه است و فارغ از وابستگي به جناح ها است چرا در مقابل عده اي سازمان يافته ، با ماشين هاي مخصوص و ظاهرهاي كاملا مشخص و معروف به لباس شخصي ها برخورد نمي كند ؟ لباس شخصي هايي كه به باتوم ، گاز اشك آور ، گاز فلفلي و ديگرتجهيزات مجهز هستند و هر از چند گاهي حادثه مي افرينند نظير وقايع اخير حمله به كوي دانشگاه و متجمع مسكوني سبحان .
اگر ايشان مورد سئوال قرار گيرند كه چند نفر از لباس شخصي هاي خاطي در روز 13 آبان توسط نيروهاي پليس شناسايي و دستگير شده اند مي تواند پاسخي داشته باشد .
در روايت مهدي كروبي دبیرکل حزب اعتماد ملی از ماجرای حمله به وی و محافظش آمده است : " وقتی دیگر رفتن با ماشین امکانپذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم . در همان جا شروع کردند به زدن مردم . به سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیدهاند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشکآور به سمت ما و برخورد آن بهسر محافظم، این وضعیت پیش آمده است. در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه میشوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گر گرفته است . من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشکآور خوردهام. اما این، گاز اشکآور نبود " .
آيا سردار عليپور مي تواند شليك كننده گاز اشك آور به رييس مجلس ششم را شناسايي و تحويل مقامات قضايي نمايد ؟
آيا بي توجه به تذكر مجلس و به صرف نرسيدن گزارشي مبني بر تخلف پليس ، رييس پليس تهران مي تواند آسوده از عملكرد نيروهاي تحت امرش ، تذكراتي كه از تخلف پليس حكايت دارد را تنها سوء نظرهايي بداند كه موجب تحليل نيرويش مي شود ؟
امير حسين كاظمي - وبلاگ با مردم
سوخت نيروگاه بوشهر در گرو سامانه پدافندی اس 300
سوخت نيروگاه بوشهر در گرو سامانه پدافندی اس 300
سوخت نيروگاه بوشهر و سامانه پدافندی اس-300-PMU-2 كه قادر است هواپیماها و موشک های بالستیک در ارتفاع کم یا زیاد تا شعاع 150 کیلومتری خود ردگیری و مورد و هدف قرار دهد به موضوع مهمي در روابط بين تهران و مسكو تبديل شده است .
قرارداد خرید سامانه موشکی اس-300 در سال 2005 میان تهران و مسکو به امضا رسید اما خبر ورود این سامانه پیشرفته به ایران در حاشیه مراسم بهره برداری از دو طرح دفاعی توسط مصطفی محمدنجار وزیر پيشين دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در دی ماه 1386 بر سر زبان ها افتاد . اعلام رسمی همکاری مسکو با تهران در راستای تجهیز سامانه موشکی ایران آن هم بر خلاف تمایل روسیه موج تازه ای از فشارهای بین المللی بر دو کشور خریدار و فروشنده وارد کرد. مسکو پیش از این نیز هر نوع همکاری با تهران در مسیر توسعه نیروگاه هسته ای بوشهر و ارسال سوخت را نیز منوط به رسانه ای نشدن آن از سوی مقامات ایرانی کرده بود که خلاف این درخواست موجب شد چندین بار از سه سال گذشته ارسال سوخت نیروگاه هسته ای بوشهر با تاخیر روبه رو شود.
در هفته گذشته سردار سرتیپ احمد وحیدی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح دولت منتصب محمود احمدي نژاد در گفتوگوي اختصاصی با خبرنگار ایلنا از روسيه خواست به تعهدش در خصوص فروش موشك هاي اس 300 به ايران عمل كند و تحت تاثیر فشار صهیونیستها قرار نگیرد . همچنين مصطفي كواكبيان نماينده سمنان در پايان جلسه علني روز چهارشنبه در تذكر آييننامهاي از به تاخير افتادن زمان بهره برداري نيروگاه بوشهر و تحويل موشك هاي اس 300 انتقاد كرد و خواستار توجه ويژه وزارت امور خارجه شد .
پروفسور گئورگی میرسکی عضو ارشد انستیتوی اقتصاد جهانی و روابط بین المللی آکادمی علوم روسیه علت خودداري مسكو از واگذاري موشك هاي اس 300 به تهران را كاملا واضح دانسته و افزود : " در شرایطی که ایران خواسته های سازمان ملل متحد، آژانس بین المللی انرژی اتمی و دیگر سازمان ها را نادیده می گیرد، جامعه جهانی نگران آن است که ایران قصد تولید بمب اتمی در سر دارد. از سوی دیگر تهدید اسراییل علیه تاسیسات هسته ای ایران از سوی برخی از ناظران به عنوان عامل بازدارنده تهران به حساب می آید. تهران هم این مسئله را به خوبی درک می نماید و به همین خاطر بر تحویل "اس-300" ها اصرار می ورزد تا در برابر این حملات احتمالی وسیله برای تراز قدرت در دست داشته باشد. به همین خاطر آنها از روسیه مصرانه خواستار تحویل این تسلحات هستند " .
ايشان بدون اشاره به دلايل طولاني شدن تحويل و راه اندازي نيروگاه بوشهر ، حق گله گذاري را براي كشورش روسيه محفوظ خواند و اظهار داشت : " جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را طولانی می کند و بر اساس توافقات بعمل آمده در ژنو ایران باید اورانیوم غنی شده خود با خلوص پایین را به روسیه می فرستاد و بعد از ارتقای خلوص آن تا 20% به فرانسه ارسال می شد که در آنجا بعد از تبدیل به میله های سوختی به ایران باز گردانده شود. حال ایران در این زمینه وقت کشی می کند و نمی خواهد این کار را انجام دهد. پس می توان گفت که ما هم حق گله کردن داریم " .
پروفسور گئورگی میرسکی ايران را متهم به استفاده از تاکتیک سیاسی گفتگو و پیش شرط براي بدست آوردن زمان به منظور ايجاد بمب اتمي كرد و بيان داشت : " پنج سال پیش روسیه گزینه مشابه ای را پیشنهاد کرده بود البته بدون فرانسه. در آن زمان ایران امتناع ورزید؛ شاید دلیل آنهم این باشد که روسیه اورانیوم را تا 20% غنی سازی می کند اما برای تولید بمب اتمی نیاز به اورانیوم با درصد خلوص 90% به بالاست. در صورت عدم پافشاری های جامعه جهانی و نظارت های آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران می تواند با استفاده از سانتریفیوژهای خود ظرف دو سال اورانیوم لازم را برای تولید بمب اتمی تولید کند و اما تحت نظارت این امر میسر نخواهد شد. به همین خاطر هم آنها از توافقات بعمل آمده در ژنو خودداری ورزیدند و از همان تاکتیک سیاسی گفتگو و پیش شرط استفاده کردن ".
پيش از اين نيز خانم نينا مامدووا مدير بخش ايران انستيتو شرق شناسي اكادمي علوم ، تهران را شريك مهم ژئوپليتيكي مسكو در منطقه دانست اما همكاري هاي تجاري بين مسكو و ايران را فاقد اهميتي تاثير گذار بر موقعيت روسيه در بازارهاي جهاني عنوان كرد و در مورد پيامد هاي احتمالي قطع روابط تجاري دو طرف افزود : " توسعه روابط تجاري دو طرف روند معمولي را ادامه مي دهد و اگر گردش تجاري را در نظر بگيريم اين ايراني ها هستند كه بيشتر به ان تمايل دارند و بعيد است كه اعمال فشار علني بر روسيه توسط انها نتيجه اي به همراه داشته باشد ".
لازم به توضيح است مهمترين بخش همكاري هاي تجاري و اقتصادي ايران و روسيه به ساخت نيروگاه اتمي بوشهر مربوط مي شود كه شركت اتم استروي اكسپورت به ارزش يك ميليارد و سيصد و هشتاد ميليون دلار ساخت ان را برعهده دارد . بر اساس گزارشهاي رسمي منتشر شده صادرات روسيه به ايران در سال 2008 بالغ بر سه ميليارد و سيصد ميليون دلار بوده است كه شصت و دو درصد آن را فلزات و محصولات فلزي سيزده و پنجاه و سه دهم درصد به تجهيزات حمل و نقل ، شش و شش دهم درصد به چوب و محصولات كاغذي و سلولوزي و چهار و هفت دهم درصد نيز به صادرات گندم اختصاص داشته است .
منبع: وبلاگ با مردم
دكتر فاطمي شهيد راه حق و حقيقت
دكتر فاطمي شهيد راه حق و حقيقت
به مناسبت پنجاه و پنجمين سالگرد شهادت دكتر سيد حسين فاطمي برگرفته از مقاله دكتر فاطمي ، غرقه در خون به خدا پيوست و مقاله در سوگش اگر خون بگرییم رواست .
روز عاشوراي 1299 خورشيدي ، در شهر نايين و در يك خانواده روحاني از نسل حسين بن علي (ع) كودكي چشم به جهان گشود كه به نام نيايش «حسين» «حسين» ش نام نهادند . پدرش آيت الله سيد علي محمد سيف العلما و مادرش دختر حجت الاسلام خادم العلوم بود .
سيد حسين فاطمي در فضاي روحاني رشد كرد و تحصيلات و دانش ابتدايي را نزد پدر آموخت . در سن سيزده سالگي به همراه برادر راهي اصفهان شد و در دبيرستان هاي اقدسيه و صارميه ديپلم ادبي گرفت و براي ادامه تحصيل به تهران رفت و همگام با تحصيل به نوشتن مقالات ملي ، ميهني در روزنامه ها و مجلات آن روز تهران پرداخت .
در سال 1322 هنگامي كه بيست و سه سال بيشتر نداشت در انتشار روزنامه باختر به صاحب امتيازي بردارش مشغول شد و انتشار سلسله مقالاتي ميهن پرستانه سبب شد بين سال هاي 1323 تا 1325 دو بار اسير زندان هاي پهلوي شود .
در سال 1325 براي ادامه تحصيل و اخذ دكترا راهي اروپا شد و پس از كسب اين مدرك به ايران بازگشت و انتشار روزنامه باختر امروز را آغاز كرد .
با انتشار اين روزنامه در سال 1328 بيش از پيش به مبارزه در راه آرمان هاي هم ميهنان رنج ديده خود برخاست .
به دنبال تحصن دكتر مصدق و نوزده تن از ياران وي در دربار شاه كه منجر به تشكيل جبهه ملي شد او روزنامه باختر امروز را ناشر افكار و ارگان اين سازمان سياسي قرار داد .
در دهم اردي بهشت 1330 زماني كه دكتر محمد مصدق به نخست وزيري رسيد و زمام امور كشور را در دست گرفت ، دكتر سيد حسين فاطمي را به معاونت خود برگزيد .
ششم آبان ماه 1330به هنگام سخنراني بر مزار محمد مسعود روزنامه نگار مبارز و سردبير روزنامه « مرد امروز » كه به دست عمال شاه ترور شده بود هدف گلوله جواني به نام عبد خدايي از گروه فداييان اسلام قرار گرفت و به سختي مجروح شد و تا آخر عمر از اين زخم ها در رنج بود . كينه بد خواهان از فاطمي در حدي بود كه پس از ترور و انتقال به بيمارستان نيمه شب وارد اتاق او شده و به پاره كردن بخيه ها و برداشتن پانسمان وي شدند كه خوشبختانه پرستار مراقب سر میرسد و قاتلان میگریزند و فاطمي بار دیگر تحت عمل جراحی قرار مي گيرد.
در انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراي ملي از سوي مردم تهران به مجلس شورا رفت .
در مهرماه 1331 دكتر محمد مصدق وي را به عنوان وزير امور خارجه ايران برگزيد و چند روز بعد از قبول اين پست به دستور زنده ياد مصدق شاهكار پر مسئوليت خود يعني قطع رابطه سياسي ايران و انگليس را جامعه عمل پوشانيد و دست انگلستان را از منابع نفتي ايران كوتاه كرد .
در كودتاي نافرجام نيمه شب 25 مرداد 1332 به دست دژخيمان گارد شاهنشاهي بازداشت شد اما سحرگاه فرداي آن روز پيرزومندانه از زندان آزاد شد .
اما دريغ كه كاروان حراميان و راهزنان از راه رسيد. زماني كه دكتر مصدق پيشواي ملت ايران و ياران وي اسير سياه چال هاي رژيم استبدادي شاه خائن در كودتاي خونين 28 مرداد 1332 بودند شادروان دكتر فاطمي با درايت و هوشياري خاصي از بند و زنجير دژخيمان رست و توانست ماه ها زندگي مخفي اختيار كند .
افسوس كه در ششم اسفند ماه 1332 توسط سرگرد مولوي افسر فرمانداري نظامي دستگير و به دربار منتقل شد. هنگام دستگيري سرگرد مولوي با هفت تير بر سر او ضربه اي وارد كرده و با لباس منزل به نزد نصيري كه به تازگي از سرتيپي به تيمساري رسيده بود برده مي شود . نصيري به محض ديدن دكتر فاطمي فرياد مي زند ، خائن پدر سوخته كدام گوري بودي ؟ دكتر فاطمي در جواب خواستار رعايت ادب مي شود كه پاسخي جز مشت بر صورت و جاري شدن خون از دماغ از نصيري نمي شنود اما فاطمي در جواب اين مشت گفت : " ما هرگز خيانتي نكرديم اين شما بوديد كه خيانت كرديد" .
ساعت يك بعدازظهر تيمور بختيار به فرمانداري نظامي رسيد و تيمسار علوي مقدم رييس شهرباني به ديدارش رفت و يك ربع با هم به طور محرمانه گفت و گو كردند . پس از آنكه برنامه قتل دكتر فاطمي توسط عمال و فرمانداري طرح ريزي شد و چاقو كش هاي حرفه اي چون شعبان بي مخ ، طيب ، حاج رضايي ، كاوس ، اكبر گيليله يي و چند نفر ديگر از اوباش به دستور رييس شهرباني آن زمان آماده شدند در حدود ساعت 2 بعد از ظهر دكتر فاطمي در حالي كه دستبند به دست براي انتقال از فرمانداري نظامي به زندان از پله هاي غربي به پايين آورده شده بود توسط چاقو كش ها مورد حمله قرار گرفت و اگر رشادت و جانفشاني خواهر دكتر نبود او را در همان مكان به قتل مي رساندند .
انتشار خبر بازداشت و حمله چاقوكشان و نقشه قتل دكتر فاطمي در رسانه هاي دنيا باعث آبروريزي بيش از پيش رژيم شد .
در مهر ماه 1333 محاكمه دكتر فاطمي در دادگاه هاي نظامي به اتهام اقدام بر عليه سلطنت آغاز شد ولي به علت اعتراض دكتر فاطمي به صلاحيت دادگاه و قضات، محاكمه وي سري اعلام شد و در آن محكمه سري حكم اعدام دكتر فاطمي صادر شد .
پیش از محاکمه فاطمی در نامهای از رفقای جبهه ملی میخواهد نحوه دفاع او را مشخص كنند و بپرسند كه آیا دكتر مصدق دستوری برای او دارد یا نه. او مینویسد: مخصوصاً این نكته را بنده با كمال صداقت و آرزوی خلوص عرض می كنم كه به هیچ وجه در تعیین این خط مشی منافع شخصی ما را در نظر نگیرید كه بنده مریضم، چاقو خورده ام، زن و بچه وخواهر و برادرم چه می گویند بلكه آن چیزی را در نظر بگیرید كه ما به خاطر حفظ و حمایت آن جهاد كرده و به این روز افتاده ایم... آرزو دارم كه نفسهای آخر زند گیم نیز در راه نهضت و سعادت هم وطنانم صرف شود...
در مورد شیوه دفاعیه خود می گوید: به هرحال در دادگاه ما می توانیم بسیاری حقایق را فاش كرده و داغ باطله بر كنسرسیوم و حامیان او بزنیم... بر فرض كه هیچ كس هم نفهمد و صدای ما را خفه كنند در تاریخ و در پرونده باقی خواهد ماند و فردای روشن ممكن است مورد استفاده نسلهای آینده و همچنین نسل معاصر قرار بگیرد.
و سرانجام در ساعت چهار و هفت دقیقه صبح روز سه شنبه 19 آبان در حالي كه 40 درجه تب داشت با شليك گلوله بختيار به شهادت رسيد و سپس تير باران شد .
او قبل از شهادت و پس از امضاي وصيت نامه اش كه در آن دكتر مصدق را وصي خود كرد به قاضي عسگر مي گويد : " سعادت من در اين است كه مانند جد بزرگوارم كه فرموده « الموت اولي من ركوب العار » من هم در راه حق و حقيقت به دست بختيار عمر سعد و آزموده شمر ، به امر شاه يزيد زمان شهيد مي شوم .
امير حسين كاظمي - وبلاگ با مردم
برگزاري پنجاه و پنجمين سالگرد شهادت دكتر فاطمي در ابن باويه
برگزاري پنجاه و پنجمين سالگرد شهادت دكتر فاطمي در ابن باويه
در سوگش اگر خون بگرییم رواست
نوزدهم آبان ماه مصادف است با سالروز شهادت دكتر سيد حسين فاطمي از بنیانگذاران جبهه ملی ایران و وزیرامورخارجه دولت ملی دكتر محمد مصدق .
دكتر سيد حسين فاطمي از نو جوانی مبارزه علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی را آغاز کرد و همواره در كنار ملت و دوشادوش پيشواي نهضت ملي شدن نفت دكتر مصدق ايستاد و به اين دليل مورد غضب دشمنان ملت قرار داشت .
٢٣ بهمن ١٣٣٠ در مراسم بزرگداشت محمد مسعود مورد اصابت گلوله محمد مهدی عبدخدایی عضو شانزده ساله فدائیان اسلام قرار گرفت و تا آخر عمر آثار جراحت ناشي از ترور او را آزار داد .
پس از کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و سقوط دولت ملی مصدق به كرار از سوي سرگرد مولوی ، تیمسار نصيري ، اشرف پهلوی ، شعبان بیمخ و دارودسته اش و ... مورد فحاشي ، ضرب و شتم و سوء قصد قرار گرفت در سحرگاه نوزده آبان سال 1333 پس از تحمل تقريبا پانزده ماه اسارت ، در حالي كه به دليل ضرب و شتم و شكنجه، پيكر بيمارش در تب چهل درجه مي سوخت و قادر نبود با پای خویش به محل تیرباران برود ، بدست کودتاچیان به جوخه اعدام سپرده شد و جان خود را در راه آزادی و استقلال این مرز و بوم نثار کرد.
براي احترام به مقام والاي آن شهيد راه وطن ، عصر روز سه شنبه نوزدهم آبان ، به منظور برگزاري مراسم پنجاه و پنجمين سالگرد شهادت آن بزرگوار طبق روال همه ساله به دعوت جبهه ملي ايران و حزب ملت برسر مزارش درابن بابویه گردهم مي آييم .
به همين منظور از سوي جبهه ملي وسیله رفت وبرگشت ساعت پانزده مقابل مسجد الجواد واقع درمیدان هفت تیر تدارك ديده شده است .
منبع : وبلاگ با مردم
پرونده قتل فروهرها بر صحنه تئاتر
پرونده قتل فروهرها بر صحنه تئاتر
در آستانه یازدهمین سالروز قتل پروانه و داریوش فروهر، پرونده قتلهای زنجیرهای، بر صحنه تئاتر گشوده می شود. "یک پرونده، دو قتل" نام نمایش مستندی است که بر پایه این پرونده با کارگردانی نیلوفر بیضائی هماکنون بر صحنه است.
"یک پرونده، دو قتل" پس از اجرا در فستیوال سینمای تبعید گوتنبرگ (سوئد)، روزهای شنبه ۳۱ اکتبر و یکشنبه اول نوامبر در سالن تئاتر بین المللی شهر فرانکفورت آلمان بر صحنه آمد. این نمایش روز چهاردهم نوامبر نیز در فستیوال تئاتر ایرانی کلن اجرا خواهد شد.
همکاری پرستو فروهر
برای نوشتن متن نمایش، نیلوفر بیضایی بیش از شش ماه با همکاری پرستو فروهر، اسناد و مدارک مربوط به قتل فجیع فروهرها را زیر و رو کرده است. به همین دلیل این نمایشنامه تا آنجا که به ارائه واقعیات مربوط می شود، موفق است و میتواند بر آگاهی تماشاگر بیافزاید. اما نمایش در جامعیت خود دارای همان دشواریهایی است که تئاتر رواییمتکی بر متن، اغلب با آن دست به گریبان است.
نمایش با ضربههای ناقوس کلیسا آغاز میشود که مرگ را ندا میدهند. سپس سه بازیگر بر صحنه حاضر میشوند و با ضربآهنگی نظامی پای میکوبند تا فضای میلیتاریستی حاکم را تداعی کنند. ایجاز، ویژگی سمبول است که باید به صورت کوتاه و غیرمستقیم "واقعیت" را تداعی کند. اما در آغاز نمایش "یک پرونده، دو قتل" پای کوبیدن شبهنظامی بازیگران بر صحنه، آنقدر طولانی میشود که ویژگی سمبولیک خود را از دست میدهد.
دوستی که دشمن است؟
هرمین عشقی، بازیگر جوانی که در بسیاری از کارهای بیضایی نقش آفرینی کرده و بهترین حضور خود را در "بوف کور" ارائه داده است، در نمایش "یک پرونده، دو قتل" نقش خبرنگار جوانی را دارد که تصمیم میگیرد جزئیات قتل فروهرها را دنبال کند اما حرکات او دائما تحت کنترل امنیتیها است و سرانجام نیز تهدید میشود. فاجعه آنجا است که برای این خبرنگار، تفکیک یک دوست قدیمی که از آغاز مخالف کنجکاویهای او است، با ماموران امنیتی دشوار میشود.
در زمینه جستوجوی اسناد و شواهد، تلاشهای نیلوفر بیضایی با یاری پرستو فروهر به بار نشسته است. او بهویژه در پرتو افکندن بر اعترافات عاملان قتل فروهرها و سایر قتلهای زنجیرهای، موفق است و میتواند از لابلای این اعترافات، که جزئیات تکاندهندهی آنها به تناوب توسط فرهنگ کسرایی و حمید سیاح بیان میشوند، روشن کند که عاملان قتلها، فرمانبرداران کور آمرانی هستند که همچنان، مصون از تعقیب قضایی، بر مسند قدرت تکیه زدهاند.
حضور بهجا، حضور نابجا
در این بخش از اجرا، در حالی که خبرنگار جوان در برابر کامپیوتر خود نشسته و قضایا را در سکوت مرور میکند، جا به جا از یکی از عاملان قتلها نام میبرد. همانجا، نور خفیفی بر چهرهی یکی از دو بازیگر دیگر (حمید سیاح و فرهنگ کسرایی) میافتد که در فضایی تاریک بر صندلی اتهام نشستهاند و اعترافات یکی از متهمان اصلی را بیان میکنند.
از منظر آمیزش مستندات واقعی با جلوههای نمایشی، این بخش از نمایش موفق است. اینجا، هر بازیگر به اقتضای نقش و موقعیت، جای درست خود را یافته است و نقش درست خود را ایفا میکند. اما در فرازهایی دیگر از نمایش، برای حضور دو بازیگر مرد بر صحنه، دلیلی وجود ندارد و در نتیجه، تماشاگر میتواند آنها را در مقام جزیی از صحنه و اشیاء موجود در آن ببیند. در جاهایی، این تنها صدای بازیگران است که منطق حضور مییابد، در حالی که خود بر صحنه ایستادهاند تا گویا برای لحظهای احضار شوند.
جلوههای نمایشی ناموفق
نمایش تکپردهای است و طبیعی است که بازیگران نمیتوانند صحنه را ترک کنند، اما با بازی نور و ایجاد سایه روشن، میشود آنها را بسته به ضرورت، آشکار یا پنهان ساخت. شاید به دلیل حضوری که بعضا بیحرکت و بدون سهم زنده در اجرا میگذرد، بازی دو بازیگر مرد، بعضا فاقد نرمش و منطق بهنظر میرسد.
در بعد جلوههای نمایشی و انتقال حس و فضا، بیضایی در این نمایش کمتر از بوف کور موفق است. قتل فروهرها، یکی از فجیعترین جنایات سیاسی پس از جنگ جهانی دوم است. به همین دلیل، تماشاگر آشنا با تئاتر، انتظار دارد که هنگام دیدن نمایش، فاجعه را زیر پوست خود حس کند و در هول و هراسی که هنگام وقوع جنایت بر صحنه آن حاکم بوده است، سهیم شود. اما "یک پرونده، دو قتل" در این عرصه موفق نیست. شاید به همین دلیل است که در گفتوشنود پس از نمایش، یک تماشاگر، آن را به یک برنامه سیاسی تشبیه میکند.
پرستو و پرسشگران بسیار
شنبه شب سی و یکم اکتبر، هنگام اجرای نمایش، سالن تئاتر بینالمللی فرانکفورت که برای بیش از صد نفر جای نشستن دارد، پر است. بیش از هفتاد درصد تماشاگران، در گفتوشنود تقریبا یک ساعته پس از نمایش نیز شرکت میکنند. اما طرف پرسش آنها، بیشتر پرستو فروهر است که باید درباره سرنوشت پرونده قتل داریوش و پروانه پاسخ بدهد.
داریوش و پروانه فروهر روز اول آذرماه سال ۱۳۷۷ خورشیدی در خانه خود واقع در خیابان هدایت تهران به قتل رسیدند. این جنایت سیاسی سرآغاز قتلهای زنجیرهای بود که ظرف مدتی کوتاه دهها قربانی برجای گذاشت. به همین دلیل، نمایش "یک پرونده، دو قتل" به داریوش و پروانه فروهر محدود نمیشود و سیر قتلهای ناجوانمردانه سیاسی را تا امروز دنبال می کند تا به سهراب و ندا و دهها قربانی دیگر جنبش سبز برسد.
موسیقی متن نمایش کار رضا نوروزبیگی است و در امور ارتباطات پروین شجاعی و نسیم قدیمی کارگردان را یاری کردهاند.
یازدهمین سالگرد قتل فروهرها در تهران
مراسم یادبود یازدهمین سالروز قتل پروانه و داریوش فروهر، قرار است روز اول آذرماه امسال در تهران برگزار شود. با توجه به خیزش اجتماعی فعلی، امسال احتمالا این مراسم در ابعاد وسیعتری برگزار خواهد شد.
پرستو فروهر، در پاسخ به پرسش یکی از حاضران توضیح میدهد که ظرف روزهای آینده برای برگزاری این مراسم به تهران خواهد رفت. او در همه این سالها، به رغم اشکالتراشی های شدید حکومت، سالروز قتل داریوش و پروانه را برگزار کرده است.
منبع: دويچه وله
سيزده آبان هشتاد و هشت
سيزده آبان هشتاد و هشت
انواع نيروهاي بسيجي ، سپاهي ، انتظامي ، امنيتي و لباس شخصي حضور چشمگيري داشتند برخي از نيروها در خيابان هاي منتهي به كريم خان مستقر بودند .
خيابان كريم خان از ابتداي ميدان ولي عصر به سمت ميدان هفت تير مسدود شده و اجازه حركت مردم از پياده روها داده نمي شد .
بر جمعيت مردم معترض حاضر در صحنه لحظه به لحظه افزوده شده كه اين افزايش جمعيت با افزايش خشونت از سوي نيروهاي حاضر همراه بود .
در يك صحنه نيروهاي به روي مردم كه به سمت ميدان هفت تير در حركت بودند گاز اشك اور شليك كردند كه وزش باد باعث برگشت دود به سمت نيروهاي انتظامي شد .
نيروهاي حاضر در صحنه سعي در جدا سازي جمعيت از يكديگر را داشتند و اجازه ايستادن و تجمع داده نمي شد و شعار يا حسين مير حسين از هر سو شنيده مي شد كه با واكنش و يورش نيروهاي بسيجي سپاهي روبرو بود .
چند مورد بازداشت مردم به شكل غير انساني مانند رفتاري كه نيروهاي نظامي اسرائيل با معترضان فلسطيني در صدا و سيما ي جمهوري اسلامي پخش مي شود ديدم .
نيروهاي انتظامي ، امنيتي با ايجاد حلقه به دور جمعيت صد نفره سبز علوي كه به تازگي اعلام موجوديت كرده است از نزديك شدن مردم جلوگيري مي كردند .
جمعيت به اصطلاح سبز علوي شعار مي دهد مرگ بر امريكا طرفداران راه سبز اميد مرگ بر روسيه مي گويند و صداي سبزهاي دولتي در اعتراض مردم گم مي شود .
با وجود ضرب و شتم شديد زنان و جوانان از سوي نيروهاي حاضر در صحنه مردم ميدان هفت تير رو ترك نمي كردند و با فشار نيروها از يك سوي ميدان به سمت سوي ديگر مي رفتند و شعار مرگ بر روسيه و مرگ بر ديكتاتور سر مي دادند.
جمعيتي در حد پانصد نفر با محافظت نيروهاي حاضر در صحنه به دور ميدان هفت تير گشته و شعار مرگ بر منافق و مرگ بر آمريكا سر دادند اين عده مجزا از سبز علوي بودند .
جمعيتي از مردم معترض كه در حدود دو سه هزار نفر بودند از بالاي خيابان فراهاني به سمت ميدان هفت تير آمدند و درگيري و سنگ پراني شديدي بين دو طرف شكل گرفت و زماني كه نيروهاي بسيجي مجبور به عقب نشيني شدند موتور سواران نيروي انتظامي به سمت مردم حركت كرده و به ضرب وشتم مردم پرداختند همچنين بقيه نيروهاي حاضر با ايجاد ديواري مانع از پيوستن بقيه مردم به جمعيت حاضر در خيابان قائم مقام فراهاني شدند .
نيروهاي حاضر در صحنه مجهز به اسپري، گاز اشك اور ، گاز فلفل ، تفنگ و تيرهاي پينت بال ، باتوم ، سپر واسلحه بودند و به دفعات از اين وسايل بر عليه مردم معترض و دست خالي استفاده كردند .
به گفته يك شاهد عيني از سوي نيروهاي حاضر به سمت دو نفر تير مستقيم و به پا شليك شد .
جمعيت صد نفري به اصطلاح سبز علوي بعد از ضرب و شتم مردم در هنگام اذان ظهر با پخش اذان از مردم خواستار اتحاد و اقامه نماز به جماعت شدند كه با واكنش و هو كردن مردم روبرو شد .
حول و حوش ساعت دوازده و سي دقيقه رفته رفته بر جمعيت نيروهاي بسيج افزوده شد و با تلاش خشن نيروهاي حاضر در صحنه ضلع شرقي ميدان هفت تير براي تجمع و راهپيمايي اين گروه و فيلمبرداري دوربين هاي صدا و سيما محيا شد .
در ساعت شانزده آخرين نيروهاي بسيجي حاضر در ميدان هفت تير توسط اتوبوس ها منتقل شدند ولي نيروهاي ضد شورش و موتور سوار همچنان حضور دارند .
ساعت هفده تمامي مغازه هاي منتهي به ميدان انقلاب تعطيل شده و جمعيت از جوانان و دانشجويان به سمت ميدان انقلاب در حركت هستند .
نيروهاي انتظامي و يگان ها ضد شورش در محدوده دانشگاه تهران مستقر شده اند . به طور پراكنده شعار مرگ بر ديكتاتور شنيده مي شود .
در اطراف دانشكده پزشكي شعار مرگ بر ديكتاتور همچنان شنيده مي شود .
منبع : با مردم
حمله مدافعان دولت كودتا به نهضت آزادي ايران
حمله مدافعان دولت كودتا به نهضت آزادي ايران
در طي 48 ساعت گذشته مدافعان دولت كودتا در اظهار نظرهاي جداگانه اي به نهضت آزادي ايران ، دكتر ابراهيم يزدي ، اصلاح طلبان در بند ، ميرحسين موسوي ، مهدي كروبي و آيت الله منتظري اتهاماتي را وارد كردند .
محمدرضا نقدی رئیس پیشین سازمان حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی ایران و نماینده سابق ولی فقیه در نیروی انتظامی كه در وقايع 18 تير ماه 1387 نقشي اساسي داشت و به تازگي به سمت فرماندهی نيروي مقاومت بسيج منصوب گشته است در مراسم یادواره شهید فهمیده و شهدای دانشآموز فرهنگی كشور كه در پادگان سپاه ناحیه كرج برگزار شد در اعتراض به تعامل احزاب اصلاح طلب ، دكتر ابراهيم يزدي معاون مهدي بازرگان در دولت موقت و دبير كل نهضت آزادي ايران كه در زمان اشغال سفارت آمريكا وزير امور خارجه دولت موقت بود را همنوا با آمريكا خواند و افزود : " عده اي كه در 13 آبان و اول انقلاب در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند امروز در خط امام و اسلام ماندهاند ولی برخی از آنها از خط خود برگشتهاند. آن روز در اعتراض به وزیر خارجه وقت، لانه جاسوسی را تسخیر كردند، ولی امروز همنوا با همان وزیر خارجهای شدهاند كه همیشه حرف آمریكا را زده و جیرهخور آنها بوده است" .
فرمانده بسيج در ادامه افزود : " یك زمان حتی از دادن شعار در حمایت از لبنان و فلسطین ابا دارند و امروز كه كمی از شور جوانی افتادهاند میگویند چرا باید خود را فدای آنها كنیم. برخی افرادی كه در جوانی بسیار حماسی و پر شور و نشاط بودند، بعد از عبور از جوانی وضعشان خراب شد. اینها همانهایی هستند كه در مدرسه و دانشگاه، از بیعدالتی عصبانی میشدند ولی وقتی به منصب و مقام میرسیدند نتوانستند آن روحیه عدالتخواهی را حفظ كنند " .
اين سخنان در حالي مطرح شد كه روز گذشته اظهارات صفار هرندي وزير سابق ارشاد دولت محمود احمدي نژاد در مورد نهضت آزادي ، ميرحسين موسوي و مهدي كروبي و آيت الله منتظري با واكنش تند دانشجويان دانشگاه خواجه نصير الدين طوسي روبرو گشت .
محمدحسين صفار هرندي وزير سابق ارشاد در دولت محمود احمدي نژاد روز يكشنبه دهم آبان ماه در برنامه گراميداشت سيزدهم آبان به دعوت بسيج دانشجويي در سالن آمفی تئاتر دانشكده برق دانشگاه خواجه نصير الدين طوسي حاضر شد و به ايراد سخنراني پرداخت .
در اين مراسم سخنان صفار هرندي با شعار دانشجويان معترض به دفعات قطع شد و وي بارها مجبور به واكنش گرديد .
وي در بخش هايي از سخنراني خود كه با اعتراض مكرر دانشجويان روبرو بود نهضت آزادي ايران را هم پيمان با منافقين خواند و گفت : " نهضت آزادي در زمان جنگ آدرس مناطق حساس كشور را به عراق ميداد و محل حضور خدمتگذاران كشور را به دشمن نشان ميداد تا دشمن آنها را ترور كند و اكنون كساني هستند كه در لباس ايراني خود را پنهان كرده اما جنايتكار هستند و سرداراني چون شوشتري را به شهادت ميرسانند ".
وزير سابق ارشاد كانديداهاي معترض به نتايج انتخابات را فاقد جسارت و جرأت كار انقلابي دانست و گفت :" كساني كه جربزه دموكراسي و تن دادن به راي مردم را ندارد، نبايد وارد اين عرصه شود و ميرحسين موسوي دهه 60 وقتي در دهه 80 چهره عوض ميكند از چشم مردم افتاده و راي نميآورد. كافي است پاي درد دل مردمي كه طعم خدمت دولت نهم را چشيدهاند بنشينيم و از آنها بپرسيم، چرا به دولتي كه حتي برخي از احتياجات شما را برطرف نكرد دوباره راي داديد؟
صفار هرندی در پاسخ به شعار دانشجويان معترض مبنی بر "روحانی واقعی منتظری و صانعی " نیز گفت :" قابل توجه شما، منتظری همان کسی است که از سوی امام خلع شد" .
لازم به توضيح است سخنراني صفار هرندي به دليل اعتراض شديد دانشجويان نيمه تمام رها شد و وي توسط محافظانش از در پشتی آمفی تئاتر فراری داده شد .
منبع : وبلاگ با مردم
2 نظرات:
ارسال یک نظر