ابراهیم یزدی: جمهوری اسلامی فاقد یک سیاست خارجی منسجم است

۱۱:۲۳ bamardum 0 نظر

ابراهیم یزدی: جمهوری اسلامی فاقد یک سیاست خارجی منسجم است
در مناقشه‌ اتمی آیا پیشنهاد "تعلیق در برابر تعلیق" راهکاری کارساز است؟ آیا برنامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم ارزش آن را دارد که کشور به صحنه‌ی جنگ کشاند؟ چرا سیاست خارجی ایران در منطقه مسیر تنش‌زایی را برگزیده تا تنش‌زدایی؟
دویچه وله این پرسش‌ها را با ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران در میان گذاشته است.
دویچه وله: آقای یزدی، گفته می‌شود که مقامات ایران در برابر بسته‌‌ی پیشنهادی غرب، پاسخ روشنی نداده‌اند. پیشنهاد "تعلیق در برابر تعلیق" را پذیرفته‌اند، اما نه به آن تعبیری که غرب از آن می‌فهمد. در حالیکه خواست کشورهای ۵+۱ برای آغاز مذاکرات، حتا برای مدت کوتاه هم که شده، تعلیق غنی‌سازی است. به نظر شما در یک چنین شرایط حساسی که خطر جنگ رو به تشدید گذارده، این راهکار جمهوری اسلامی کارساز خواهد بود؟
ابراهیم یزدی: نظر "تعلیق در برابر تعلیق" ابتدا از جانب دبیر آژانس بین‌المللی مطرح شد که ایران آن را نپذیرفت. اکنون که می‌گویند به نوعی تعلیق در برابر تعلیق را می‌پذیرند، خود این امر نکته‌ی مثبتی است، ولی مشروط بر اینکه این تعلیق در برابر تعلیق در چه چارچوبی پذیرفته شود. این امر به نفع ایران نیست که این پیشنهاد را خارج از بسته‌ی گروه ۵+۱ بپذیرد. برای اینکه در بسته‌ی ۵+۱ یک سلسله امتیازاتی به ازای این پذیرش به ایران تعلق می‌گیرد، که اگر چه آن امتیازات خیلی استراتژیک نیست و ما هم، هم به عنوان شخص خود و هم به عنوان نهضت آزادی ایران، در تحلیل‌هایمان گفته‌ایم که ایران بسته‌ی ۵+۱ را با اصلاحاتی در آن امتیازاتی که می‌خواهند به ایران بدهند، بپذیرد. آن نوع امتیازات را هم یادآور شدیم. بنابراین در صورتی که در طرفین اراده‌ی اصلاح وجود داشته باشد و آنها بخواهند از خطرات بزرگتری که شما هم به آن اشاره کردید، پرهیز بکنند، باید در چارچوب آن پیشنهادها "تعلیق در برابر تعلیق" را بپذیرند.
دویچه وله: مقامات جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده‌اند که برنامه‌ی هسته‌ای ایران، یک برنامه‌ی صلح‌آمیز است. یعنی اینکه به صنعت و علم و دانش و بطور کلی به شکوفایی اقتصادی کشور خدمت خواهد کرد. کشورهای غربی هم حق داشتن فن‌آوری هسته‌ای را برای ایران برسمیت شناخته‌اند، ولی تأکید دارند که غنی‌سازی در ایران صورت نگیرد، زیرا که کاربرد دوگانه‌ی نظامی و غیرنظامی می‌‌تواند داشته باشد. حال کار به جایی کشیده که جمهوری اسلامی حاضر است صرفا برای ادامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم وارد یک درگیری نظامی یا جنگ شود. جنگ هم یعنی نابودی صنایع و خسارت‌های عظیم جانی و مالی به مردم ایران. حالا شما می‌توانید برای ما توضیح دهید که این چه برنامه‌‌ی اتمی "صلح‌آمیزی" است که حاضر است صلح و اقتصاد و جان و مال مردم را فدای خودش بکند؟ آیا این به نظر شما تناقض نیست؟
ابراهیم یزدی: ببینید در اینجا باید تفکیک قائل شویم میان یک: حق ایران برای کسب دانش و فن‌آوری هسته‌ای؛ دوم: بررسی اینکه آیا دانش هسته‌ای می‌تواند کارکردهای دوگانه داشته باشد و اینکه کدام برنامه‌ها هستند که کارکرد دوگانه می‌توانند داشته باشند و سوم: این نکته‌ی آخری که شما گفتید، که آیا اگر ایران بخواهد بر این موضع خودش پافشاری بکند، در ازای آن اگر قرار باشد که اختلافات تا آنجا بالا بگیرد که منجر به حمله به تأسیسات و مراکز معینی بشود، چه دستاوردی در نهایت برای ایران خواهد داشت. ممکن است که دولت ایران و برخی از جناح‌ها بگویند که ما هم طرف را می‌زنیم و امکاناتش را هم داریم؛ ولی اگر هم بزنند، این امر مانع از تخریب و از بین رفتن مراکز صنعتی ایران یا مراکز اتمی ایران نخواهد بود.
در مورد اول باید گفت که ایران عضو NPT هست و هیچکس نمی‌تواند جلوی ایران را در کسب دانش و فن‌آوری هسته‌ای بگیرد. اما قرارداد NPT یک مقررات امنیتی یا پادمان دارد که بر اساس اظهارات برخی سخنگویان قبلی ایران هم، ایران به موقع گزارش‌ها را ارائه نداده و در برخی جاها تخلف کرده و این باعث شده که جوی از عدم اعتماد میان ایران و آژانس بین‌المللی و سایر کشورهای جهان بوجود بیاید. اما نکته‌ای که به عنوان نمونه ایراد می‌گیرند این است که آب سنگین در تولید انرژی هسته‌ای ضروری است، اما آب سبک هم می‌توانند استفاده بکنند. در این بسته‌ای پیشنهادی ۵+۱ گفته شده است که آنها حاضرند اگر ایران از این تأسیسات آب سنگین در اراک صرفنظر بکند، یک دستگاه تولید آب سبک در اختیار ایران قرار بدهند. می‌دانیم که آب سنگین کاربرد دوگانه هم برای انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز و هم برای تولید سلاح‌هسته‌ای دارد. اما آب سبک تنها یک کاربرد در نیروگاه‌ها دارد. حال دولت ایران نه تنها بسته‌ی ۵+۱ را نپذیرفته است، بلکه بر اساس گزارش آژانس که در آخرین گزارش نیز به آن اشاره شده، ایران به بازرسان آژانس اجازه نداده است که تأسیسات آب سنگین در اراک را مورد بازبینی قرار بدهند. بر اساس این گزارش، اطلاعات آژانس از طریق عکس‌های ماهواره‌ای از آن تأسیسات بدست آمده است. بنابراین امتناع ایران از یک چنین کاری به جو بدبینی نسبت به نیات ایران دامن می‌زند.
سومین مسئله نیز این است که ما هیچ نیروگاه هسته‌ای نداریم که مورد مصرفی برای اورانیوم غنی‌شده و در نتیجه نیاز به سوخت هسته‌ای داشته باشیم. روس‌ها همچنان از تحویل و تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر که در طی ۴۰ سال گذشته ایران میلیاردها برای آن هزینه کرده است، خودداری می‌کنند. حال یک پرسش اساسی مطرح می‌شود و این پرسش مربوط به خارجی‌ها نیست و آن اینکه هر ایرانی از خود می‌پرسد: هنگامی که ما در خطرات جدی یا تهدید برای حمله قرار می‌گیریم، وقتی ما هیچ نیروگاه هسته‌ای نداریم تا به این سوخت نیاز داشته باشیم، ایران با چه منطقی می‌خواهد غنی‌سازی اورانیوم را ادامه بدهد، حتا به قیمت استقبال از حملات واقعی یا تهدیداتی که با آن روبرو هست.
دویچه وله: با آزمایش‌های موشکی ایران که طی روز گذشته صورت گرفت، به نظر می‌آید که مقامات ارشد جمهوری اسلامی خود را برای یک درگیری جدی آماده می‌کنند. برخی محافل معتقدند، یک جناح معینی در ایران از وقوع یک جنگ حتا استقبال هم می‌کند؟
ابراهیم یزدی: اینکه آیا استقبال می‌کنند یا نه‌، روشن نیست. شک نیست که در میان مسئولان تصمیم‌گیر، چه در ایران، چه در آمریکا و چه در جاهای دیگر، کسانی هستند که هوادار جنگ و تخریب و زدن و کشتن هستند، و کسانی هم هستند که ترجیح می‌دهند از زبان دیپلماسی استفاده شود. در دوران جنگ سرد و رقابت شدید میان دو بلوک شرق و غرب نیز این گرایش‌ها وجود داشت، امروز هم وجود دارد. اما آن تجربه‌‌ی مهمی که جنگ سرد در برابر ما قرار داده این است که بلوک غرب یک صلح مسلح را به اتحاد جماهیر شوروی تحمیل کرد. زمامداران شوروی سابق هم به استقبال آن رفتند. با دادن شعارهایی که "ما گور امپریالیسم را می‌کنیم" و "می‌خواهیم سرمایه‌داری را دفن کنیم" و اینکه هر جا که بتوانیم به آنها لطمه می‌زنیم، آن فضای جنگ سرد و صلح مسلح را تشدید کردند و در نهایت در این رقابت تسلیحاتی این شوروی بود که بازنده شد. نگرانی ما این است که ایران هم، حتا اگر این سخنانی که گفته می‌شود، صرفا یک حماسه‌ی جنگی و یا یک جنگ سیاسی − روانی باشد، به همین سرنوشت دچار شود. در کشوری که هنوز نیازمند واردات بنزین است و دولت در اثر قصور نتوانسته تولید بنزین را به خودکفایی برساند، آنهم کشوری که خود تولیدکننده و فروشنده‌ی نفت است، یک چنین رقابت‌های مسلحانه ‌یا صلح مسلح می‌تواند در نهایت به ضرر ایران تمام شود. این فضای جنگی، این فضای صلح مسلح، مانع از توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی ایران خواهد شد و این در درازمدت بدون تردید به ضرر ایران خواهد بود.
دویچه وله: در رابطه با سئوالی که کردم، به نظر می‌آید یکرشته شواهد بر گمانه‌زنی این محافل صحه می‌گذارد. به این صورت که مقامات ارشد جمهوری اسلامی به هیچ وجه در صدد تنش‌زدایی برنمی‌آیند. مثلا همین دیروز وزیر خارجه‌ی مصر نسبت به ساخت و نمایش فیلمی در جمهوری اسلامی اعتراض کرد که در آن انورالسادات فرعون نامیده شده و ترور او مورد ستایش قرار گرفته است. البته مقامات ایران گفته‌اند، این فیلم ربطی به سیاست‌های دولت ندارد. ولی از آنجا که مسئول صدا و سیما از سوی بالاترین مقام جمهوری اسلامی منصوب می‌شود، نمی‌توان گفت که بی‌هدف که این فیلم را پخش کرده است. می‌خواهم بگویم، به نظر می‌آید در یک چنین شرایط حساسی جناح‌هایی حتا با کشورهای عربی نیز قصد تعامل ندارند. حالا شما فکر می‌کنید در شرایط وقوع یک جنگ، کدامیک از کشورهای اسلامی در کنار ایران قرار خواهد گرفت؟
ابراهیم یزدی: سیاست خارجی ایران دچار یکرشته فراز و نشیب‌هایی است که در آن پیوستگی منطقی دیده نمی‌شود. بعنوان مثال، رئیس جمهور ناگهان در اجلاس سران شورای کشورهای حوزه‌ی خلیج شرکت می‌کند، زیر آرم "خیلج عربی"، وزیر امور خارجه‌ی ایران در کنفرانس سران کشورهای دمشق حضور پیدا می‌کند و در حضور وزیر امور خارجه‌ی ایران قطعنامه‌ای علیه ایران به نفع امارات متحده‌ی عربی صادر می‌کنند. وزیر خارجه‌ی اسبق ایران از اتحادیه‌ی عرب درخواست عضویت می‌کند که متأسفانه اعراب با یک وضعیت موهنی این تقاضای ایران را رد می‌‌کنند. از یکطرف این حرکت‌ها صورت می‌گیرد و از طرف دیگر سخنانی علیه کشورهای عربی گفته می‌شود. خب این نشان می‌دهد که سیاست خارجی ایران در رابطه با کشورهای عربی از یک بیماری مزمنی در رنج است. فقط این نیست که این سیاست خارجی تنش‌زایی می‌کند، چه بسا که در شرایطی تلاش شده است که با آن تنش زدایی هم بشود. اما این تنش‌زدایی و یا تنش‌زایی باید ارتباطی با هم داشته باشد. گاهی از سوراخ سوزن رد می‌شوند و گاهی از در دروازه هم رد نمی‌شوند. همین تناقضات در سیاست خارجی است که موجب شده ایران حتا آنجا که حاضر شده مماشات بکند و ملایمت بخرج بدهد، در آنجا هم نتواند بهره‌برداری بکند.
از اینرو امروز شاهد آن هستیم که سیاست آمریکا علیه ایران در منطقه موجب شده که جبهه‌ی متحدی از اعراب علیه ایران شکل گیرد. تنها کشور عربی که شاید علیه موضع ندارد، سوریه است، آنهم با این مذاکراتی که با اسرائیل در جریان دارد، بزودی یا حالت بیطرفانه پیدا خواهد کرد یا هم شاید قوی‌تر از آن. بنابراین متأسفانه باید ریشه‌ی این نوع سیاست خارجی را در جای دیگری دید و آن فقدان یک انسجام برنامه‌ای در رابطه با کشورهای عربی است.

0 نظرات:

شکنجه سفيد دربازحوئي هاي بعد 18 تير

۱۱:۲۲ bamardum 0 نظر

شکنجه سفيد دربازحوئي هاي بعد 18 تير
مهندس عزت الله سحابي، از رهبران نيروهاي ملي مذهبي درگفت وگو با روز از ماجراي 18 تير گفته است ‏و اينکه چرا ناطق نوري معتقد بود بايد «ملي مذهبي را سينه ديوار» گذاشت. وي همچنين از شکنجه سفيد گفته ‏و اينکه اساس بازجويي هاي در دوران پس از هجده تير بر «شکستن» زنداني استوار بود. متن مصاحبه در ‏پي مي آيد.‏
آقاي مهندس سحابي، نظام جمهوري اسلامي ايران دوم خرداد را همان پروژه پروسترويكا وگلاسنوست ‏گورباچف مي دانست كه درراس آن خاتمي قرار گرفته ودرنهايت از درون آن قرار است يلتسيني بيرون آمده ‏و فروپاشي انقلاب را مانند فروپاشي شوروي سابق رقم بزند. جنبش دانشجويي و 18 تير را دراين راستا ‏تحليل مي كردند. آيا اين بهانه اي بود براي آغاز سركوب ها يا از يك واقعيت عيني نشات مي گرفت؟ اين ‏موضوع از اين جهت بيشتر اهميت مي يابد كه مسئوليت اين موضوع را آقاي ناطق نوري درسخنان اخير به ‏گردن ملي ـ مذهبي ها انداخته است. از اين رو مهم است بدانيم كه درآن زمان طيف ملي مذهبي چگونه عمل ‏كرد و ماهيت پديده 18 تير چه بود و ملي مذهبي ها براساس مواضع اعلام شده مايل بودند حوادث 18 تير به ‏كجا ختم شود؟ و درنهايت سيستم سياسي ايران در ايجاد حادثه 18 تير وبه خيابان آمدن دانشجويان تا چه اندازه ‏نقش داشت؟ شايد نظام سياسي ايران مايل بود از حوادث 18 تير يك ميدان تيان آن من چيني را بازتوليد كند؟‏شب قبل روزجمعه اي كه حادثه 18 تير به وجود آمد من درتهران نبودم وعصر جمعه كه به تهران رسيدم ‏تازه اين خبر را شنيدم. درروزهاي شنبه ويك شنبه خبر مي آمد كه حمله سنگيني از سوي نيروهاي مقابله كننده ‏با دانشجويان صورت گرفته است.‏
‎‎آيا اين حمله برنامه ريزي شده بود؟‎ ‎
خبرها اين بود كه طبق يك برنامه طراحي شده اي ابتدا نيروهاي انتظامي وبه دنبال آنان نيروهاي لباس ‏شخصي حمله كردندو دانشجويان هم البته از اتاق هايشان بيرون آمدند ويك نوع سنگ پراني آغاز شد. منتهي ‏سنگ پراني دانشجويان زماني انجام شد كه حمله به آنان انجام شده بود ودانشجويان مورد ضرب وشتم سنگين ‏واقع شده بودند. به عبارت ديگر دانشجويان مهاجم نبودند.‏
‎‎پاي شما به عنوان نيروهاي ملي مذهبي از چه زماني به حوادث كوي دانشگاه كشيده شد؟‎ ‎‎‎
از روز سوم، يعني يكشنبه ظهر از دفتر تحكيم وحدت بامن تلفني تماس گرفتند و گفتند كه دانشجويان زيادي در ‏كوي دانشگاه جمع هستند، از دانشگاه هاي ديگر نيز درآن جا جمع شده وتصميم گرفته اند راهپيمايي توام با ‏تظاهرات درشهر انجام بدهند. تحكيمي ها عنوان مي كردند كه نگران هستند ومي خواهند از اين حركت ‏ممانعت به عمل بياورند ولي قادر به انجام اين كار نيستند. آنان مي گفتند از صبح تا حالا، چندين نفر از معاون ‏وزارت كشور آقاي تاج زاده گرفته تا شمس الواعظين و... به كوي دانشگاه آمده اند ولي هرچقدر صحبت كرده ‏اند موثر واقع نشده است ودانشجويان همچنان مصمم هستند كه حركت خود را به شهر بكشانند. ‏
‎‎عكس العمل نيروهاي سپاه وانتظامي نسبت به اين موضوع چه بود؟‎ ‎
گفته مي شد كه سپاه نيز اطلاعيه هايي داده مبني براين كه اگر كساني درشهر تظاهرات كنند، و اگر بخواهد ‏پاي اصل جمهوري اسلامي به ميان بيايد، اقدام به تيراندازي خواهندكرد. ‏بسيج چه نقشي به عهده داشت؟خبرداشتيم كه نقاطي از شهر دركنترل نيروهاي لباس شخصي است ازجمله مسجدي در تقاطع جمهوري ‏اسلامي ووليعصر که در آن مكان ها به افراد لباس دانشجويان مي پوشاندند و آنان نيز داخل دانشجويان تظاهر ‏كننده مي شدند تا بتوانند سربزنگاه ها اهداف خود را محقق سازند.‏
‎‎برگرديم به دانشگاه، به ويژه اززماني كه شما داخل دانشجويان شديد وبراي آنان سخنراني كرديد.‏‎ ‎‎‎
شب ها جلوي دانشگاه شلوغ بود. بالاخره دانشجويان دفتر تحكيم وحدت از من خواستند كه براي دانشجويان ‏صحبت كنم شايد آنان به حرف من گوش كنند. من نگران آن بودم كه بچه ها به داخل خيابان بيايند و درگيري ‏ها به اوج خود برسد. چون براساس رفتار شب اولشان معلوم بود كه آنان مصمم به قتل دانشجويان هستند. ‏همانگونه كه عرض كردم افرادي با لباس مبدل در چهارراه بهبودي به دو بانك حمله كردند وشيشه هاي آن ها ‏را شكستند تا اين گونه نشان بدهند كه اين دانشجويان هستند كه دارند به تخريب گسترده دست مي زنند؛ تا ‏شرايط براي سركوب آنان فراهم شود. اين خبرها را مي شنيديم و براي ما مسلم بود كه اين دست از حوادث ‏برنامه اي است از سوي حمله كنندگان به كوي دانشگاه، يعني نيروهاي انتظامي كه درپشت سرآن ها هم ‏نيروهاي حزب اللهي قرار دارند. اين هم مسلم بود كه اگر دانشجويان وارد شهر شوند، حتما حمام خون به راه ‏خواهد افتاد. دفترتحكيم هم به اين موضوع به خوبي آگاه بودو مي خواستند از وقوع چنين حوادثي جلوگيري به ‏عمل بياورند. اما زورشان نمي رسيد. تا اينکه بنده با دوسه نفر ازدوستان از محل دفتر مجله ايران فردا به ‏ميدان مركزي كوي دانشگاه رفتيم.‏
‎‎جمعيت حاضر چه تعداد بودند؟‎ ‎
چيزي حدود 5تا 6 هزار نفردرآن جا جمع شده بودند. البته يك تظاهراتي به نفع ما درآن جا انجام شد ولي ‏بيشتر هووجنجال عليه ما بود. دانشجويان مي گفتند كه شما آمده ايد تا ما سازش كنيم، ماخريداري نمي شويم ‏و....تا اينكه بالاخره با مقاومت خود بچه هاي دفتر تحكيم وحدت كه آن زمان سخنگوي دانشجويان كوي ‏دانشگاه تهران بودند، من به پشت تريبون رفتم وبه مدت 45 دقيقه درآنجا صحبت كردم. درصحبتم حادثه كوي ‏دانشگاه را درقياس با حادثه 16 آذر سال 32 بسيار تهاجمي تر و بيرحمانه تر ذكر كردم. درآن جا تاكيد كردم ‏كه دانشجويان متوجه باشند كه برايشان طرحي ريخته شده تا به خيابان ها بيايند وآن ها نيز دانشجويان را ‏سركوب كنند. نهضت دانشجويي درآن زمان داغ بود وگفتم كه مي خواهند جنبش را ادب كنند. درنهايت نيز ‏اعلام كردم كه به مصلحت نيست وارد خيابان بشويد، بهتر آن است كه به تحصن خود دردانشگاه ادامه بدهيد و ‏طي تحصن خواستار تعقيب فرماندهاني كه عمليات كوي را برعهده داشتند بشويد. دوم اينكه آقاي لطفيان که ‏درآن زمان فرمانده نيروي انتظامي بود، صبح روز شنبه يك مصاحبه راديويي انجام داده ودر آن مصاحبه ‏کوشيده بود عمليات نيروي انتظامي دركوي دانشگاه راتوجيه كند. منتها از آن جا كه فرمانده نيروي انتظامي ـ ‏به دور واقعيت ـ ادعا كرده بود كه آنها دفاع کرده اند به دانشجويان گفتم مي توانيد طي تحصن بركناري ايشان ‏را هم خواستار بشويد. بعداز سخنراني، من به دفتر آمدم وطرف هاي ساعت 7شب بود كه از دفتر تحكيم به ‏من زنگ زدند وگفتند كه صحبت هاي من درآن جا موثر واقع شده است و از ما تشكر كردند. ما تا اين جا فكر ‏كرديم كه نقش مهاريك شورش وآشوب را داشته ايم. از اين رو خوشحال بوديم كه دانشجويان ديگر به خيابان ‏نمي روند تا آن پيامدها برآن ها عارض شود. ‏
‎‎نيروهايي شبه نظامي كه درداخل دانشجويان نفوذ كرده بودند چه واكنشي به صحبت هاي شما ‏داشتند؟‎ ‎
بعدا شنيدم درميان همان جمعي كه عليه امثال من كه به كوي رفته بوديم تا دانشجويان را ازآمدن به داخل ‏خيابان منصرف كنيم، تظاهرات مي كردند، دانشجويان به يك دونفر كه خيلي داغ بودند مظنون مي شوند. بعد ‏شنيدم در جيب آنها گاز اشك آور هم پيدا كرده اند. از اين رو معلوم بودكه عوامل مهاجمين به داخل دانشجويان ‏نفوذ كرده بودند تا با تحريك آنان وورودشان به داخل خيابان، حركت را به انحراف بكشند واز اين طريق به ‏اهداف خود برسند به اين معنا كه با سركوب جنبش دانشجويي آن را خاموش كنند. منتها فرداي آن روز شنيديم ‏كه يك نفر از كساني كه با ما ارتباط مقاله اي داشت، به اين معنا كه مطلب مي فرستاد وما منتشر مي كرديم، ‏به نام عزت ابراهيم نژاد توسط نيروهاي امنيتي دستگيرشده است. بعد از دوسه روز اعلام شد كه ايشان سرباز ‏بوده و شب حادثه براي ديدار دوستانش به كوي دانشگاه رفته است.در نيمه هاي شب كه اين جريان شروع ‏مي شود و او نيز درسنگ پراني شركت مي کند، درميان دانشجويان، شناسايي و دستگير مي شود. ولي ‏مكاني كه به آنجا منتقل مي شود، محل نيروي انتظامي و نظامي نبوده است. او را به داخل خانه مخفي مي ‏برند. اما از آن جا كه او افسر وظيفه بود، فرمانده پادگانش كار او را تعقيب مي كند و بالاخره متوجه مي شوند ‏كجاست. اين فرمانده برادروخواهر عزت ابراهيم نژاد را برسرجنازه او مي برد. زماني كه براي ديدن خانواده ‏ابراهيم نژاد در پل دختر رفتيم، يكي از اعضاي خانواده او تعريف مي كرد كه زماني كه جسد را به آن ها ‏تحويل دادند، مشاهده كرده بودند كه گويي زنجيري به دور بدن او بسته بودند و آنقدرجسم او را با اين ‏زنجيركشيده بودند كه زنجير دربدن او وماهيچه هايش فرو رفته بود. برروي ران هايش نيز با يك شيئ تيزي ‏به صورت عميق پاره شده بود. يعني به صورت چمباتمه درقل وزنجير اورابسته ودرنهايت كشته بودند. ‏
‎‎حوادث كوي دانشگاه تا چه اندازه در دستگيري شما موثر بود؟‎ ‎
در اواخر آذر 1379 من را دستگير كردند. البته من به دنبال كنفرانس برلين يك بار ديگر هم بازداشت شدم. ‏دو ماهي درآن زمان درزندان بودم ودرآمدم. در پاييز سال 79 محاكمه شدم وقاضي مقدس من را به 6 سال ‏حبس محكوم كرد. 5 سال و شش ماه براي جرياني كه هدف اش براندازي جمهوري اسلامي ايران بوده است. ‏بعد از اين ماجرا به مناسبت 16 آذر من را به دانشگاه اميركبير دعوت كردند. من آن جا صحبت كردم كه ‏بلافاصله بعد از آن صحبت ها شايد 18 يا 19 آذر بود كه به دادگاه انقلاب احضار شدم. درآن جا طي دو جلسه ‏آقاي حداد درشعبه 26 از من بازجويي كرد و سپس درجلسه سوم معاونش از من بازجويي كرد وبعد از آن هم ‏گفت كه شما بازداشت هستيد. من بازداشت شدم. دراين بازداشت ابتدا من را به زندان شماره 3 اوين بردند كه ‏درآن جا عده اي از فعالان سياسي حضورداشتند مانند آقاي طبرزدي، آقاي زيد آبادي، آقاي اميرانتظام، و آن ‏گروه 6 نفره هم كه درجريان قتل هاي زنجيره اي با سعيد امامي متهم بودند درآن جا حضور داشتند. بنده به ‏مدت يك هفته آن جا بودم، سپس از آن جا من را به زندان انفرادي منتقل كردند. درزندان انفرادي بازجويي ‏هايي آغاز شد كه تا آن موقع سابقه نداشت. درجريان مسايل برلين بنده توسط قاضي مرتضوي بازجويي شده ‏بودم ولي رفتار اين گونه نبود، محترمانه بود، دربازجويي هاي جديد توهين وتهمت امثال اين ها شديد بود. در ‏اين بازداشت كه از اواخر آذر 1379 شروع شد من به مدت شش ماه درزندان انفرادي بودم آن هم به صورت ‏چشم بسته و اصلا نمي دانستم كجا هستم. من خيلي به زندان افتاده ام، اما بازجويي که آن بار شد حتي قبل از ‏انقلاب وبعد از آن هم از من اين گونه بازجويي نشده بود. رفتارهايي با من انجام شد كه بعدها كه آزاد شدم ‏درمجله آفتاب خواندم تحت عنوان شكنجه سفيد به تازگي درزندان هاي جمهوري اسلامي مرسوم شده است. ‏شكنجه سپيد شكنجه اي است كه زنداني را نمي زنند، بلكه با تلقين مداوم و توهين به همراه تهمت هاي خيلي ‏سنگين كه به هيچ وجه به آدم نمي چسبد، روحيه زنداني را مي شكنند تا بتوانند به اين ترتيب درزنداني نفوذ و ‏شخصيت اورا عوض كنند. اين رفتاربامن درزندان انجام شد. به گونه اي بود كه ازبعدازظهر به بازجويي مي ‏رفتم و تا فردا صبح اين بازجويي ادامه داشت ونماز صبح را در مكان بازجويي مي خواندم. 18 ساعت مداوم ‏از من بازجويي مي شد. وروزبعد اين روند به همين صورت ادامه داشت. بعد هم من را به زنداني منتقل كردند ‏كه نمي دانستم كجاست. حتي رييس اداره زندان ها از وجود اين زندان اظهار بي اطلاعي كرده بود. بعدها ‏متوجه شدم كه زندان 59 معروف بوده است. به هرحال روزگار بدي را از سرگذراندم.‏
‎‎در اين بازجويي ها مهمترين اتهامي كه به شما وارد مي كردند چه بود؟‎ ‎
درتمام مدت بازجويي ها صحبت از اين كه شمادخالتي درايجاد اين حوادث يا دامن زدن به آن يا تبليغ آن نقش ‏داشتيد، نبود. اتهام آنان به من اين بود كه مي گفتند اظهارات تو در جريان كوي فريب بوده، هرجند درآن جا از ‏دانشجويان خواستيد كه به شهرنروند و دردانشگاه بمانند، ولي به آنان توصيه كرديد كه خواسته هاي خود را ‏دنبال كنند و من جمله بركناري رييس نيروي انتظامي را خواهان شوند. براين اساس تو غرض داشتي ومي ‏خواستي از اين طريق مقام معظم رهبري را از پشتيباني نيروي انتظامي محروم كني و از اين طريق به مقام ‏معظم رهبري ضربه بزني. بنا براين اتهام چه بود؟ با وجود آنكه با كمال خصومت با من رفتار مي كردند، ‏هرگز به من نگفتند كه شما در راه انداختن اين حوادث نقشي داشتيد، يا به تحريك دانشجويان اقدام كرده ايد. من ‏اين موارد را از اين جهت گفتم که آقاي ناطق نوري حالا مي گويد ملي مذهبي ها دراين جريان دخيل بودند. ‏بايد بگويم كه اين موارد 100 درصد بافته خيال خودايشان است.‏
‎‎آيا اين موضوع مي تواند به حوادث دوم خرداد ونقش ملي مذهبي ها براي راي دادن به آقاي ‏خاتمي برگردد؟‎ ‎
آقاي ناطق نوري چند سال پيش وقتي من از زندان آزاد شده بودم، صحبت ملي مذهبي را كرده و گفته بود كه ‏من همان موقع به دستگاه توصيه كردم كه راه حل جماعت ملي مذهبي اين است كه آنها را سينه ديوار بگذاريد. ‏يعني اعدامشان كنيد. ايشان آن زمان اين موضوع رابدون هيچ دليلي بيان كرده بود، زيرا ما درهيچ دادگاهي ‏به اعدام محكوم نشده بوديم. ‏
البته آقاي ناطق نوري مي دانست كه ما ازابتدا با اومخالف بوديم. ما درانتخابات سال 1376 به شدت از آقاي ‏خاتمي حمايت كرديم. درمقاله اي تحت عنوان " نه بزرگ " در ايران فردا نوشتيم ودرآن يادآوري كرديم ‏زماني كه از در وديوار درتبليغات دولتي حمايت از آقاي ناطق نوري مي باريد، آقاي خاتمي 22 ميليون راي ‏آورد. ما گفتيم انتخابات سال 76 يك رفراندوم بود. اين سخنان آقاي ناطق نوري واطرافيان ايشان را دلخور مي ‏كرد. حالا پاسخشان در سال هاي 82 يا 83 اين بود كه راه حل اين است كه ملي مذهبي را سينه ديوار قرار ‏بدهيم. بازهم تاكيدمي كنم تا آن تاريخ حتي دربازجويي هايي كه با آن شدت خصومت توسط اطلاعات موازي ‏انجام مي شد، نمي گفتند كه شما محرك اين جريان بوديد يا درآن دست داشتيد. اين اولين بار است كه چنين ‏سخن هايي مي شنوم. ‏
‎‎از لحاظ رواني فكر مي كنيد چه اتفاقي افتاده است كه آقاي ناطق نوري از خود اينگونه عكس ‏العمل نشان مي دهد؟‎ ‎
من فكر مي كنم شايد ايشان از سوي دوستان وهم حزبي هايش دربرابر برخي سوال ها قرارگرفته يا شايد از ‏سوي قوه قضاييه مورد اين سوال قرارگرفته كه شما كه مي گوييد اين ها رابايد گذاشت سينه ديوار به چه دليلي ‏گفتيد؟ لذا در چنين شرايطي خواسته موضع خود را توجيه كند و براي همين چنين سخناني را به زبان آورده ‏است. ‏
‎‎شما منظورتان اين است كه سخنان ايشان، حتي سياست نظام دربرخورد با شما دربازجويي ها ‏نبوده و به يك برخورد وكينه شخصي به دلايل حمايتي كه درانتخابات ازآقاي خاتمي به عمل آورديد تنزل پيدا ‏كرده است؟‎ ‎
بله اين هست ضمن آنكه او مقداري مايل بود به نوعي خودشيريني کند، آن هم با توجه به اينكه به رهبري ‏كشور هم نزديك بود. بعد از اينكه من بازداشت شدم آقاي خامنه اي به دانشگاه اميركبير رفتند ودرهمان سالني ‏كه من درآن صحبت كرده بودم ايشان نيزدرهمان سالن سخنراني كردند. حرف اصلي ايشان اين بود كه مي ‏گفتند يك عده اي هستند كه اين ها براندازان قانوني هستند. اينها مي خواهند از طريق قانوني نظام را براندازي ‏كنند. متعاقب اين سخنان، آقاي مهندس معين فردرمصاحبه اي گفته بود كه مفهوم برانداز قانوني ماننداين است ‏كه بگوييم فلاني كچل موفرفري است. اگر قانوني است كه ديگر برانداز نيست. قانوني به اين معنا است كه ما ‏قانون اساسي را قبول داريم و براساس آن حركت مي كنيم. از اين روحداكثر اتهام آقاي خامنه اي اين بود. ‏ضمن آنكه معلوم شد باماجراي بازجويي هاي ما درزندان كه از سوي اطلاعات موازي انجام مي شد، وزارت ‏اطلاعات به شدت مخالف بوده است، ‌از اين رو به خود آقاي خامنه اي گزارش داده و خود آقاي يونسي ‏گزارش خود را درمجلس دركميسيون اصل 90 داد واعلام كرد كه ما، يعني وزارت اطلاعات، با مجموعه ‏اطلاعاتي كه از اين گروه داريم من جمله شنودهاي تلفني آنان به اين نتيجه رسيده ايم كه اين ها گروه برانداز ‏نيستند. وزارت اطلاعات رسمي اين موضوع را مطرح مي كرد ولي اطلاعات موازي كه درواقع اطلاعات ‏سپاه وتحت هدايت مقام رهبري است معتقد بودند كه ما مي خواستيم براندازي كنيم. مع ذلك اين ها نمي گفتند ‏كه من قيام يا شورش كرده ام بلكه حرفشان اين بود كه چرا گفتي لطفيان را بردارند. به دنبال اين موضوع به ‏آقاي يوسفي اشكوري گفته بودند كه ما سحابي را درجامعه سياهش مي كنيم تا جرات نكنددرمقابل مقام معظم ‏رهبري بيايد وكانديداي رياست جمهوري شود. معلوم شد كه آنان مسائلشان چيزهاي ديگري بوده است. بنا ‏براين بازهم تاكيد مي كنم كه صددرصد اين موضوع بافته هاي ذهن آقاي ناطق نوري است. ‏
‎‎البته شنيده شده بود كه نظام سياسي ايران اين تصوررا داشت نيروي جايگزين اتحاديه اروپا ‏درايران شما هستيد واطلاعات موازي با اين توهم مي خواست از شرايط به وجود آمده فرصتي بسازد تا شما ‏وملي مذهبي ها را درجامعه نابود كند.‏‎ ‎
من اظهارات آنان را عرض مي كنم. بله آنها من را به عنوان رقيب و خطري كه عليه مقام معظم رهبري تبليغ ‏وكار مي كند و هدف دارد شناخته بودند. از اين رو مي خواستند مرابه اين دلايل تنبيه كنند. البته من هم اين ‏راهم شنيده ام كه برخي گفته اند نظام سياسي ايران بنده را به آمريكا وصل نمي كند بلكه فكر مي كنند كه به ‏جامعه اروپا وصل هستم. آنان فكر مي كنند كه جامعه اروپا پشت سرتوقرار دارد و مي خواهند توبرسركار ‏بيايي. اين را من هم شنيدم، ولي درباره كم وكيف اين موضوع تا امروز كه اين مصاحبه را انجام مي دهم ‏اطلاعي ندارم. ‏
‎‎پس مي خواستند طيف ملي مذهبي ها را در جامعه نابود كنند. الان اولويت نظام سياسي ايران کدام ‏طيف است؟ آيا كما كان ملي مذهبي ها مورد تهاجم هستند؟‎ ‎
تا آن اندازه كه من از مجموعه برخوردهاي وزارت اطلاعات احساس كرده ام، تضاد اصلي اصولگرايان ‏درحال حاضر اصلاح طلبان هستند. به عبارت ديگر خواهان آن هستند كه به هرترتيب كه شده اصلاح طلبان ‏را از صحنه حذف كنند. از اين رو برنامه اصلي روي آنها است و فعلا ما درزمره اهداف اصلي آنان قرار ‏نداريم. ما نيروهاي ملي مذهبي دردسته دوم هستيم. البته از اين نظر هنوز عدول نكرده اند كه ما برانداز ‏نيستيم.اين را بعيد مي دانم. آقاي خامنه اي هم درسخنراني خود درمشهد اعلام كردند كه همه مردم پشت سرما ‏هستند وتنها يك عده كمي معدودي مخالف ما هستند واينها همه شان از آمريكا پول دريافت مي كنند. به هر ‏صورت نظام سياسي همه مخالفان خود را به نحوي منصوب آمريكا مي كند ولي اينكه درتحليل آنان ما الان ‏درصف جلو براندازي نظام باشيم به نظر مي رسد چنين باشد. ‏
‎‎وضعيت جنبش دانشجويي را دراين شرايط چگونه مي بينيد؟ به عبارت ديگر جنبش دانشجويي ‏نسبت به سال 78 يعني بعد از نزديك به يك دهه درسال 87 درچه شرايطي قرار دارد؟‏‎ ‎
جنبش دانشجويي درحال حاضر درتلاطم است. اولا وحدت آن روز جنبش دانشجويي بسيار گسيخته شده است، ‏ثانيا نوعي سرگرداني هايي درآن هست، ثالثا نوعي عقب گرد هم درآن ها به وجود آمده است. مثلا همين ‏حركتي كه آقاي سازگارا و افشاري انجام دادند كه به نوعي از رهبران دانشجويان به شمار مي رفتند، و ‏همچنين عده اي هستند درميان دانشجويان كه دردفترتحكيم هم نفوذ دارند ولي اكثريت نيستند طرفدار تز تيپ ‏هايي مانند افشاري هستند و معتقدند كه ما بايد از قدرت آمريكا استفاده كنيم. اين درحالي است كه همه ‏دانشجويان اين نظر را ندارند. مثلا دفتر ادوار تحكيم اعلام كرده كه درنيروهاي موجود با ملي مذهبي ها تفاهم ‏بيشتري دارد به طوري كه آقاي زيد آبادي را به عنوان دبيرادوار تحكيم انتخاب كردند. دانشجوها البته اينكه ‏مبارزه كنند واينكه شيوه مبارزه شان چه باشد، طرف اصلاح طلبان را بگيرند يا طرف براندازان و... بين ‏شان اختلاف وجود دارد. درهرصورت جنبش دانشجويي الان آن وحدت، حدت وخطر را براي رژيم ‏ندارد.ضمن آنكه رژيم هم دستگاه هاي دانشجويي تحت عنوان بسيج دانشجويي را به وجود آورده كه آنان به ‏نوعي به جان دانشجويان افتاده اند. ‏
‎‎آيا فكر مي كنيد جنبش دانشجويي درانتخابات آينده جنبش دانشجويي فعال خواهد بود؟‎ ‎
من ازحالا نمي توانم پيش بيني كنم وليكن دانشجوهايي كه برسرموضع شان درباره حاكميت وجريان راست ‏هستند، بين شان درانتخابات مجلس هشتم اختلاف بود ولي دست آخر به نظرم مي رسد كه با سياست هاي جبهه ‏مشاركت همراهي كنند. بعيد است كه جنبش دانشجويي دركنار حزب اعتمادملي قرار بگيرد زيرا با آنان تفاهم ‏ندارند. به مشاركت نزديك ترند. ‏
‎‎درنهايت فكر مي كنيد آرمان هاي ملي مذهبي ها و آن شعارهايي كه داشتند آيا به مرور زمان ‏توسط مردم بيشتر شناخته خواهد شد. يا اينكه مسايل از اين حرف ها گذشته ومردم نگاه به خارج را انتخاب ‏كرده اند؟‎ ‎
امروزه همه مردم، حتي كاسبان خيابان هم سياسي اند. ولي آگاهي هايشان زياد نيست. اكثر مردم عادي چشم ‏شان به نيروي خارجي است. ولي نيروهاي سياسي وسابقه دار بيشتر به تز ملي مذهبي ها يعني عدم دخالت ‏خارجي واستقرارقانون متمايلند. ‏
‎‎مايلم چند سوال درباره مسايل پر ونده هسته اي ايران ازشما بكنم. وضعيت پرونده هسته اي را ‏چگونه مي بينيد؟‎ ‎
من از برخي منابع شنيده ام كه آقاي خامنه اي با اظهار ناراحتي شديد به دليل تهديداتي كه وجود دارد موافقت ‏كرده اند كه بسته پيشنهادي را بپذيرند. به عبارتي ايشان تعليق موقت غني سازي را قبول كرده اند. برخي هم ‏مصاحبه هاي آقاي ولايتي را حاكي ازآن دانسته اند كه آقاي احمدي نژاد نيست كه تعيين كننده سياست نظام ‏است. ‏
‎‎پس اين سخنان آقاي احمدي نژاد كه ايران تعليق را نپذيرفته، صحت ندارد؟‎ ‎
خير صحت ندارد.‏
‎‎آخرين مواضع ملي مذهبي ها درباره پرونده هسته اي چيست؟‎ ‎
‏ ما اعلاميه اي دربهمن سال 85 درباره حقوق مسلم ايران صادر كرديم. آن جا تاكيدكرديم كه مسئله استفاده ‏صلح آميز از انرژي هسته اي جزو حقوق همه ملت ها است، بخصوص آن هايي كه قرارداد ان پي تي را ‏امضا كرده اند. دراين هم ترديد نداريم كه انرژي هسته اي از حقوق مسلم ايران است. اما ايران از حقوق ‏ديگري نيز برخورداراست ازجمله يكي از حقوق مسلم ما قانون اساسي ايران است. قانون اساسي ميثاق ميان ‏حاكميت ومردم است وراي مردم درپاي آن قرار د ارد. امضاي مقام رهبري درپاي آن قرار دارد. از اين رو ‏اين قانون اساسي هم يكي از حقوق هاي مسلم ما محسوب مي شود. يك بخش از قانون اساسي حقوق مربوط به ‏رهبري است، يك بخش ديگر اصول 3 تا 39 قانون اساسي است كه درآن ها به حقوق ملت توجه شده است. ‏يكي از حقوق مسلم ما اجراي اين قانون است. اين قانون به كلي زيرپا گذاشته شده است. حال اينكه عواقب آن ‏به سوي فروپاشي اجتماعي وفساد و.... مي برد بماند. دوم اينكه كشور ما سابقه تمدني چند هزارساله دارد، ‏ضمن آنكه داراي منابع غني زيرزميني ومنابع انساني بسيار پيشرفته است. بنابراين حق مسلم مردم اين كشور ‏است كه از پيشرفته ترين كشورهاي جهان باشد اين درحالي است كه دركل منطقه آسيا وآسياي غربي، آسياي ‏جنوبي وآسياي ميانه از عقب مانده ترين كشورها به شمار مي رود. ايران با وجود درآمد نفتي جزو حقوق ‏مسلم اش است كه با اين گراني وتورم و تيره روزي مواجه نباشد. در صورتي كه اين حقوق زير پا گذاشته ‏شده است. اين نيز از حقوق مسلم ما است كه طالب جنگ نباشيم آن هم بعد از 8 سال جنگ با عراق، اين ملت ‏آن اندازه بيدار شده است كه ديگر جنگ را به نفع خود نمي داند. همچنين درگيري با جهان را به مصلحت خود ‏نيز نمي داند. ما درحال حاضر منزوي شده ايم وهيچ كشوري به نفع ما راي نمي دهد. حتي دولت روسيه ‏وچين دارند با ما بازي مي كنند. ممكن است درجايي به طور مشروط با انتفاع اقتصادي بالا از ما حمايت كنند ‏اما درنهايت آنان سهم خود را ازنظام بين الملل جدا نخواهند ساخت ودرنهايت قطعنامه هايي كه عليه ما صادر ‏مي شودرا امضا مي كنند. از اين رو اين حق ما است كه منزوي نباشيم ياخير؟ ما اعلام كرديم كه دربرابراين ‏همه حق مسلم، يكي نيز حق مسلم هسته اي است. آيا عقل آزاد ايجاب مي كند كه ما آن پكيج حقوق مسلم خود ‏را قرباني يك حق هسته اي كنيم؟ پافشاري ما برروي غني سازي نتيجه اش اين شده كه ما از مابقي حقوق خود ‏محروم شويم. ما برروي اين موضوع تاكيد كرديم و پاي آن نيز 9 امضا داشت. ‏
‎‎براساس خبري كه فرموديد آقاي خامنه اي به عنوان رهبري نظام تعليق را پذيرفته است. نظر شما ‏درباره اين پذيرش چيست؟‎ ‎
اين پذيرش نيزدارد مانند پذيرش قطعنامه 598 توسط امام خميني كه نوشيدن جام زهر از طرف ايشان نام ‏گرفت، يا موضوع واگذاري گروگان ها، كه درزمان حضيض دولت ايران انجام شد صورت مي گيرد. ‏درزمان پذيرش قطعنامه ايران نيروهايش مجدد به داخل ايران هجوم آورده بودند. به عبارت ديگر نپذيرفتند ‏ووقتي پذيرفتند كه ايران درموقعيت ضعف قرارگرفت. چندوقت پيش با من تماس گرفتند ودرباره اين موضوع ‏از من سوال كردند كه نظرم درباره تاسيس دفتر حافظ منافع آمريكا به طور مستقيم درايران چيست؟من ‏عرض كردم كه به طور كلي به اين امر خوشبين هستم. براي اينكه اين امر خود باب مراوده مستقيم را باز مي ‏كند. پرسيدند كه آيا ايران با چنين موضوعي موافقت مي كند، كه عرض كردم فكر مي كنم دير يازود اين امر ‏را مي پذيرند زيرا دولت جمهوري اسلامي ايران نشان داده كه همواره دردقيقه 90 خيلي چيزها را مي پذيرد. ‏اين موضوع درباره انصراف دخالت دركشورهاي خاورميانه نيز اين گونه خواهد بود. ‏

0 نظرات:

شيرين عبادي در مصاحبه با سوئيس انفو

۱۱:۲۰ bamardum 0 نظر

به فکر تجارت اند
شيرين عبادي در مصاحبه با سوئيس انفو
شيرين عبادي، وکيل ايراني و برنده جايزه صلح نوبل در سال 2003، در مصاحبه اي با سوئيس انفو به بحث پيرامون وضعيت ‏حقوق بشر در کشورش مي پردازد. او که رياست کانون مدافعان حقوق بشر در ايران را برعهده دارد، ماه گذشته گزارشي را در ‏رابطه با وخيم تر شدن وضعيت حقوق بشر در ايران و محدوديت هايي که نسبت به رسانه هاي محلي وجود دارد منتشر کرد.‏
‎‎لطفاً از آخرين گزارش تان درخصوص تشديد نقض حقوق بشر در ايران بگوييد.‏‎ ‎در ايران، هرگونه انتقادي به مثابه اقدامي "عليه امنيت ملي" شناخته مي شود. به خاطر اين مسأله، دستگيري روزنامه نگاران، ‏دانشجويان و زنان هر روز افزايش مي يابد. چنين اتهاماتي حتي به زني که نسبت به دوزنه بودن شوهر خود انتقاد مي کند نيز وارد ‏مي شود.‏
روزنامه ها توقيف و رهبران بهايي دستگير و بازداشت مي شوند و تمامي اينها به بهانه "اقدام عليه امنيت ملي".‏ايران در سال 1975 عهدنامه هاي بين المللي درخصوص حقوق اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و همچنين ميثاق حقوق مدني و ‏سياسي را به رسميت شناخته. در اين عهدنامه ها، جدا از مسايل ديگر، مسأله اذيت وآزار مانند شکنجه بدني ممنوع اعلام شده. با ‏اين حال، دولت همچنان دست به اعمالي مي زند که کاملاً مغاير با مفاد اين عهدنامه هاست: شلاق زني، قطع عضو و سنگسار.‏در حالي که در سال 2007 شمار اعدام شدگان در چين 70 درصد کاهش يافته، اين تعداد در ايران، با توجه به سال هاي گذشته، ‏‏60 درصد افزايش داشته. به علاوه، هرگونه توهين نيز به مرگ منجر خواهد شد.‏
بايد بدانيد که در ايران اعدام نوجوانان يک عمل مشروع است. براساس قوانين، سن مسؤوليت پذيري در جرم براي دختران 9 سال ‏و براي پسران 15 سال است. درحال حاضر، بيش از 100 نوجوان کمتر از 18 سال در زندان هاي ايران در انتظار اجراي حکم ‏اعدام خود نشسته اند.‏
‎‎در ايران بيش از 60 درصد دانشجويان دختر هستند. آيا اين مسأله را مي توان به عنوان يک تحول در نزد جامعه ايران ‏به حساب آورد؟‎ ‎در ابتدا، اين ميزان نشان مي دهد که زنان در ايران تحصيلکرده تر از مردان هستند.‏تاکنون در زمينه حقوق خانواده اصلاحاتي انجام شده، ولي کافي نبوده. براي حق سرپرستي کودک، قانون به نفع مادران تغيير يافت ‏و اکنون زناني که مورد بدرفتاري شوهر خود قرار مي گيرند، مي توانند تقاضاي طلاق کنند.‏ولي قوانين تصويب شده پس از انقلاب سال 1979 که در آنها حق آزادي زنان گرفته شده، همچنان ادامه دارند و بايد تبعيضي را که ‏بين زن و مرد در خصوص شهادت در دادگاه و ميزان ديه وجود دارد نيز بدان افزود. ‏
‎‎آيا قانون شريعت که قانون اساسي در قرآن است مي تواند به عنوان منبعي براي حقوق بشر در ايران محسوب شود؟‎ ‎‎‎اين خواست مردم است که بايد به عنوان منبع قانون درنظر گرفته شود. ولي اگر مردم ايران شريعت را مي خواهند، بايد آن را با ‏اصول آزادي مطابقت داد.‏
تفسير صحيح قانون شريعت بايد با رعايت هويت مسلمان ما، به تبعيض هاي موجود بين زن و مرد خاتمه دهد.‏نبايد فراموش کنيم که در اوايل انقلاب اسلامي، روحانيان خواستار اين شدند که سپردن سرپرستي فرزندان پسر به زنان ممنوع ‏اعلام شود. در نهايت پس از 20 سال مبارزه، مقامات تصميم گرفتند قانون را اصلاح کنند. ‏
‎‎همان طور که مي دانيد ميشلين کالمي ري، وزير امور خارجه سوئيس، و لوئيز آربور، کميسر عالي حقوق بشر سازمان ‏ملل، در زمان سفر خود به ايران حجاب بر سر و مانتو بر تن کردند و اين مسأله انتقادات بسياري را در مطبوعات بين المللي به راه ‏انداخت. در اين خصوص چه نظري داريد؟‎ ‎اينکه آنها چگونه خواسته اند ظاهر شوند براي من مهم نيست. آنچه که مرا مأيوس کرد، رفتار خانم ميشلين کالمي ري در مدت ‏سفرش بود. او به خوبي از وضعيت حقوق بشر در کشور من آگاه است و من حتي اين فرصت را يافتم که در اين رابطه با او ‏صحبت کنم. ولي او هرگز نخواست که وضعيت حقوق بشر در ايران را بشنود. ‏
در مجموع، ميشلين کالمي ري مايل نبود نه با مدافعان حقوق بشر و آزادي و نه با من نشستي داشته باشد. تنها موضوع مورد علاقه ‏او توافق نامه هاي تجاري و قراردادهاي بازرگاني بود. ‏
ولي رفتار لوئيز آربور کاملاً متفاوت بود. او از همان روز اول با نمايندگان جامعه مدني ملاقات داشت، از زندان زنان بازديد کرد ‏و نشان داد که مردم نيز مهم اند. ‏
منبع: سوئيس انفو، 2 ژوئيه ‏
مترجم: علي جواهريalijava_rooz@yahoo.es

0 نظرات:

تأسیس "شورای ملی صلح" در ایران

۱۹:۱۵ bamardum 0 نظر

تأسیس "شورای ملی صلح" در ایران

شیرین عبادی، حقوقدان و برندۀ جایزۀ نوبل صلح طی سخنرانی ای در جلسۀ مؤسس "شورای ملی صلح" در تهران، نسبت به نتایج فاجعه بار جنگ یا مجازات های اقتصادی علیه ایران هشدار داد.
شیرین عبادی گفته است : ما نه تنها مخالف اقدام نظامی، بلکه نیز مخالف مجازات های اقتصادی علیه ایران هستیم و معتقدیم که این دو اقدام، فقر را در ایران گسترش خواهد داد. از اینرو، خواهیم کوشید تا از این فاجعه جلوگیری کنیم.
شیرین عبادی همچنین گفت : جامعۀ ما باید صلح پایدار را تجربه کند و از وضعیت نه جنگ، نه صلح بپرهیزد.
"شورای ملی صلح" متشکل از قریب هفتاد تن از فعالان سیاسی، نمایندگان جامعۀ مدنی و روشنفکران ایران است. از جمله اعضاء مؤسس این شورای، ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران، هاشم آغاجری، روشنفکر اصلاح طلب مسلمان و دو کارگردان سرشناس، جعفر پناهی و رخشان بنی اعتماد هستند.
چهارشنبه رئیس جمهوری آمریکا گفته بود که در مواجهه با بحران اتمی ایران، گزینۀ نظامی روی میز است، هر چند دولت واشنگتن همچنان راه حل دیپلماتیک را در اولویت قرار می دهد.
دیروز، چهارشنبه، منوچهر متکی، وزیر امور خارجۀ ایران در نیویورک اعلام کرد که کشورش در حال بررسی مشوّق های گروه ١+٥ در ازاء توقف غنی سازی اورانیوم از سوی تهران است و پاسخ خود را پس از پایان بررسی ها، اعلام خواهد کرد.
وزیر امور خارجۀ ایران اضافه کرد که رویکرد خاویر سولانا نمایندۀ گروه ١+٥ در مذاکرات اتمی با تهران در قیاس با گذشته محترمانه بوده است.
منوچهر متکی به این پرسش پاسخ نداد که آیا ایران حاضر است در ازاء توقف مجازات های جدید از سوی شورای امنیت، غنی سازی اورانیوم را در سطح کنونی حفظ کند یا نه.
منوچهر متکی به این پرسش نیز پاسخ نداد که آیا ایران آماده است غنی سازی اورانیوم را به حال تعلیق درآورد یا نه.
در این حال، سفیر آمریکا در اسرائیل احتمال حملۀ کشورش یا اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران را بعید دانست و گفت : "گمان نمی کنم که برای حمله به ایران در آیندۀ نزدیک تصمیمی گرفته شده باشد."
ریچارد جونز، سفیر آمریکا در اسرائیل، همچنین گفت : استفاده از ابزار نظامی گزینۀ نهائی است و اسرائیل و آمریکا در این مورد با یکدیگر همکاری می کنند.
منبع : رادیو فرانسه

0 نظرات:

پیام‌‌های آشتی جویانه وزیر خارجه ایران در نیویورک

۱۹:۱۴ bamardum 0 نظر

پیام‌‌های آشتی جویانه وزیر خارجه ایران در نیویورک
منوچهرمتکی وزیر خارجه ایران از قابل بررسی بودن درخواست آمریکا برای ایجاد دفتر حفاظت از منافع آن کشور در تهران سخن گفته است. برخی دیگر از مقامات ایران طرح چنین موضوعی را «اقدامی فریبکارانه» خوانده‌اند.
منوچهرمتکی وزیر خارجه ایران از قابل بررسی بودن درخواست آمریکا برای ایجاد دفتر حفاظت از منافع آن کشور در تهران سخن گفته است. به تاکید متکی، دولت ایران هنوز چنین درخواستی را بطور رسمی دریافت نکرده است. وزیر خارجه ایران که برای شرکت در اجلاس دوره‌ای شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل در نیویورک به سرمی‌‌برد، از پاسخ به نامه گروه پنج بعلاوه یک نیز یاد کرده است.

موضوع مصاحبه با عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار سرویس سیاسی نشریه کارگزاران، دوگانگی‌های موجود در اظهارنظر مسئولان جمهوری اسلامی در سیاست خارجی و رابطه با آمریکاست.

آقای متکی درنیویورک از قابل بررسی بودن درخواست آمریکا برای ایجاد دفترحفاظت از منافع این کشور در ایران صحبت کرده ولی آقای لاریجانی چند روز قبل گفت این موضوع، فریبی بیش نیست. دوگانگی این دو مقام در زمینه‌ای به این مهمی چه تفسیری دارد؟

عبدالرضا تاجیک: امروز خبرگزاری ایسنا، مطلبی به قلم آقای ولایتی چاپ کرده و تیتر را چنین زده است: رهبری ایران تعامل با جامعه جهانی رابه عنوان یکی از اصول دپیلماسی ایران تصویب نموده است. این را از این جهت یادآوری می‌کنم که بدانید یکی از مهمترین مولفه‌ها در رابطه با سیاست خارجی ایران، دیدگاههای شخص رهبری و تیمی است که با ایشان همکاری دارد. در مورد روابط ایران با سایر کشورها، همواره در سالهای گذشته، میان مقامات ارشد تضاد وجود داشته که به نظر من، ناشی از منافع فردی یا گروهی‌شان است. در مقوله رابطه باآمریکا هم به نظر من‌، برخی شخصیت‌ها تمایل دارند که این بحث را خودشان پیش ببرند. این را من در مورد آقایان متکی و لاریجانی هم می‌بینم که می‌خواهند احتمالا نقش محوری را در رابطه با موضوع ایران و آمریکا، شخصا بر عهده داشته باشند.

ولی وقتی مانند همیشه عنوان می‌شود که این مقام رهبری است که سخن اول و ‌آخر را در این زمینه‌ها می‌زند، تلاش محافل یا افراد برای پیشتاز بودن در این مسائل چه موفقیتی در پی خواهد داشت؟

اینها افرادی هستند که برخورد و نظرشان در تصمیم نهایی موثر است. باید به تاثیر این افراد در ساختار قدرت موجود در ایران دقت کرد.

به نظر می‌رسد صف‌بندی‌ها در روزهای اخیر برجسته‌تر شده‌اند. آقای لاریجانی مدتی است صحبت‌هایی می‌کنند و وزیر خارجه سخنان دیگری می‌گویند. چه اتفاقی افتاده است؟

مسئله اینست که دولت و شخص آقای احمدی نژاد نتوانسته در سیاست خارجی به موفقیت‌های قابل قبولی دست پیدا کند و این عدم موفقیت را در بحث هسته‌ای نیز ما شاهد هستیم. با تشکیل مجلس هشتم وریاست اقای لاریجانی، مجلس می‌خواهد در سیاست خارجی، رابطه ایران با دیگر کشورها وموضوع هسته‌ای فعالتر و موثرتر باشد. این را در صحبت‌های جلسه روز چهارشنبه و سه شنیه مجلس هم شاهد بودیم.

آقای لاریجانی اینک موضع رادیکال‌تری به نسبت وزارتخارجه می‌گیرد. وزیر خارجه از موضعی نرم‌تر نسبت به بسته پیشنهادی و رابطه با آمریکا صحبت می‌کند اما آقای لاریجانی حرف‌هایی قهرآمیزتر می‌زند.

آقای متکی مسئول دستگاه دیپلماسی ایران است و نظر و دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی از طریق وزارتخارجه اعلام می‌شود و ایشان مجبورست به گونه‌ای صحبت کند که همه درها به روی ایران بسته نشود.

برخی می‌گویند که صحبت‌های اخیر آقای متکی، شاید نوعی چراغ سبز به آمریکا باشد. شما با این توضیحات می‌خواهید بگویید که اصلا بحث چراغ سبز در کار نیست.

ببینید خود تصمیم‌گیرندگان در ایران نمی‌دانند آمریکا می‌خواهد با ایران چه کند. درمورد دفتر حافظ منافع آمریکا نیز موضوع اینست که معلوم نیست این دفتر چه کارهایی می‌تواند انجام دهد و چه تاثیراتی در داخل کشور خواهد گذاشت. این موضوعی است که مسئولان به آن توجه ویژه دارند و برای همین سعی می‌کنند جوانب امر را با احتیاط بسنجند.

منبع : صدای آلمان

0 نظرات:

انتقال احمد قصابان دانشجوی دربند دانشگاه پلی تکنیک به اندرزگاه 8 اوین

۱۹:۱۳ bamardum 0 نظر

انتقال احمد قصابان دانشجوی دربند دانشگاه پلی تکنیک به اندرزگاه 8 اوین
احمد قصابان، فعال دانشجویی که بیش از یکسال است در زندان به سر می برد، عصر امروز به دلیل آنچه تخطی از قوانین زندان عنوان شده است، به اندرزگاه 8 زندان اوین انتقال یافت. به گفته ی زندانیان سیاسی، اندرزگاه 8 به لحاظ شرایط بهداشتی و زندگی، از نامناسب ترین بندهای زندان اوین است و به دلیل نگهداری بیش از حد زندانی در این بند، اکثر زندانیان تازه وارد ناچار کف خواب می شوند. گفته می شود انتقال زندانیان سیاسی به بندهای مختلف از زمان مدیریت جدید زندان اوین، شدت بیشتری به خود گرفته است، به طوریکه مسئولان زندان به بهانه های واهی زندانیان را که به زندگی در یک بند عادت کرده اند، به بندهای دیگر منتقل کرده و دلایل آن را تخطی از قوانین عنوان می کنند. احمد قصابان به دلیل عدم شرکت در ورزش صبحگاهی زندان با جریمه انتقال به اندرزگاه 8 مواجه شد. گفتنی است با وجود تاکید آیین نامه سازمان زندان ها بر رعایت اصل تفکیک جرایم، هم اکنون در زندان اوین زندانیان سیاسی در بندهای مختلف و در میان جرایم گوناگون نگهداری می شوند. اکثر زندانیان اندرزگاه 8 را، افراد با جرایم قاچاق و مواد مخدر تشکیل می دهند.منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر

0 نظرات:

کارگران نمي توانند کرايه خانه بدهند

۲۰:۴۸ bamardum 0 نظر

کارگران نمي توانند کرايه خانه بدهند

كارخانه ايران خودرو از روز شنبه شاهد اعتصاب كارگران اين واحد بزرگ اتوموبيل سازي به علت ساعات ‏كاري زياد، اضافه كاري اجباري، پايين بودن حق بهره وري و ساير مزاياي نقدي جنبي‎ ‎و همچنين سختي کار بوده ‏است.‏يكي از كارگران ايران خودرو به روز گفت كه کارگران هر سه شيفت كاري ديروز، سه شنبه در ساعت غذا از ‏حضور درسالن هاي غذاخوري كارخانه خودداري‏‎ ‎کردند و در محل کار خود به‏‎ ‎استراحت پرداختند . وي در مورد مشكلاتي كه كارگران را وادار به اعتصاب كرده است، گفت كه آنان به تغيير نكردن حق بهره وري ‏از پنج سال پيش تاكنون معترضند.‏ به گفته اين كارگر، اضافه كاري اجباري در روزهاي جمعه كه توسط مديريت اين كارخانه برقرار شده است، يكي ‏ديگر از دلايل نارضايتي کارگران به شمار مي رود.‏ او گفت كه فشار كار سنگين و نبود وسايل ايمني كافي موجب بروز بيماري هاي گوناگون درميان كارگران شده ‏است. ‏با اين همه، به گفته حسين، يك كارگر ديگر ايران خودرو، افزايش نيافتن دستمزد كارگران نسبت به تورم و گراني ‏بسيار زيادي كه در كشور وجود دارد، عامل اصلي در اعتراض كارگران بوده است، ‌بخصوص كه حتي برخي از ‏آنها از پرداخت اجاره خانه خود ناتوان مانده اند.‏ او اشاره كرد كه علاوه بر اين، ‌بسياري از مزاياي كارگران به بهانه مشكلات مالي كارخانه قطع شده، در حالي كه ‏اين موضوع شامل حال مديران و كاركنان ارشد ايران خودرو نشده و اين تبعيض، ‌اعتراض كارگران را به دنبال ‏داشته است.‏ حسين همچنين خبر داد كه اعتصاب از بخش مونتاژ شروع شد و به بخش هاي ديگر سرايت كرد و قرار است كه ‏كارگران در روز چهارشنبه، امروز، نيز از رفتن به رستوران هاي كارخانه خودداري كنند.‏ در اين حال، سايت دسترنج نوشت كه اعتصاب کارگران ايران خودرو با خواست افزايش‎ ‎حقوق با پيوستن ‏كارگران شيفت‌هاي عصر و شب ادامه دارد‎. بر اساس اين گزارش، کارگران ايران خودرو‎ ‎با شعار "زندگي شايسته حق‎ ‎مسلم ماست" و "اضافه کاري اجباري ‏لغو بايد گردد" دست به اعتصاب زده‌اند‎. در همين حال، يک‎ ‎منبع آگاه در گفت و گو با دسترنج، از پخش اطلاعيه‌هايي در بين کارگران خبر داد که در آن ‏به ادامه‎ ‎اعتصاب غذا تا دستيابي به حقوق شان دعوت شده‌اند‎. در اين اطلاعيه، خواسته‌هاي‎ ‎کارگران عبارت از آزادي تشکل‌هاي کارگري، عدم ورود حراست به‎ ‎سالن‌ها، لغو ‏اضافه کاري اجباري و برداشتن سقف اضافه کار عادي، افزايش حق بهره وري، افزايش حقوق كارگران متناسب ‏با افزايش قيمت‌ها در کشور، لغو قراردادهاي موقت و استخدام رسمي کارگران است.‏
جلوگيري از گسترش شرکت‌هاي‎ ‎پيمانکاري و انتقال کارگران آن به خود شرکت، شرکت نمايندگان کارگران در ‏کميته‎ ‎طبقه بندي مشاغل، شرکت نمايندگان کارگران در کميته تشخيص کارهاي سخت و زيان‎ ‎آور و کاهش فشار ‏کاري با استخدام نيروهاي جديد از ديگر خواست هاي اعلام شده در اين اطلاعيه ها هستند.‏اعتصاب در كارخانه بزرگ ايران خودرو، آخرين مورد از اعتصاب هاي كارگري در ايران به شمار مي رود. در ‏ساليان اخير، به موازات افزايش تورم و گراني، گزارش هاي متعددي از پرداخت نشدن حقوق كارگران براي ماه ‏هاي متوالي و يا كاهش و يا قطع مزاياي آنان انتشار يافته كه نارضايتي گسترده آنان را به همراه داشته است.‏‎‎تهديد كارگران از سوي حراست‎‎ دسترنج خبرداد كه با پيوستن بخش هاي ديگري از کارگران ايران خودرو به اين اعتصاب، مديريت اين شرکت به‎ ‎جاي پاسخگويي به خواست‌هاي کارگران، با پخش اطلاعيه‌هاي از طرف مديريت حراست، کارگران‎ ‎را تهديد کرد‎. در اطلاعيه مديريت حراست كه در روز 10 تير صادر شده، آمده است: "به اطلاع كاركنان شريف ايران خودرو ‏مي‌‌رساند برابر اطلاعات واصله، از‎ ‎طرف گروهك‌هاي ضد انقلاب، اقداماتي در جهت تحريك‎ ‎كارگران با بهانه ‏قراردادن بعضي مسائل موجود در سطح كشور خصوصاً ‌در مجموعه‌‌هاي‎ ‎صنعتي موثر در حال پيشرفت صورت ‏گرفته است. در اين رابطه، برخي از عوامل دست نشانده‎ ‎در جهت اهداف پليد گروهك‌ها اقدام به شعارنويسي و ‏پخش اعلاميه و دعوت كاركنان به‎ ‎تحصن، اعتراض و اعتصاب غذا و... نموده‌اند"‏‎.‎‎حراست ايران خودرو سپس از كاركنان اين شركت خواسته است در صورت "مشاهده هرگونه تحركي، مراتب را ‏به ستاد خبري حراست با‎ ‎شماره تلفن 6161 اعلام نمايند‏‎.‎‏"‏
اتهاماتي كه حراست ايران خودرو به كارگران اين شركت وارد كرده، ‌در خصوص اعتصاب هاي ديگر نيز وجود ‏داشته است.‏
از جمله، منصور اسانلو، ‌رييس زنداني هيات مديره سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوس راني تهران، كارگران ‏اعتصابي شركت نيشكر هفت تپه و كارگراني كه در مدت بيش از يك سال گذشته در سنندج بازداشت شدند، همگي ‏متهم به اقدام عليه امنيت ملي و يا عضويت در سازمان هاي مخالف جمهوري اسلامي شده اند.‏‎
منبع : روز

0 نظرات: