بدو بدو حراج زدم به مالم خاك بر سر عيالم

۱۰:۲۷ bamardum 0 نظر

بدو بدو حراج زدم به مالم خاك بر سر عيالم

متکی وزير به اصطلاح خارجه ايران " سهم ایران از خزر 11 درصد است "

جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي " خليج دوستي شعار نيست نگاه راهبردي ايران است "

جلال طالباني رييس جمهور عراق " قرارداد 1975 بلاموضوع است "

منوچهر بر باده (متكي) وزير به اصطلاح امورخارجه ايران روز يكشنبه در حاشيه جشن عيد غدير در وزارت امور خارجه در گفت و گو با خبرنگاران ، برخي اخبار و اظهارات مبني بر اينكه ايران نيمي از سهم درياي خزر را در گذشته در اختيار داشته است را رد كرد . وي اين اظهارات را از سوي دشمنان ملت ايران و كساني دانست كه از نقش ايران در مناسبات منطقه ناراحت هستند وي خاطر نشان كرد : بهره‌برداري ايران از درياي خزر هرگز از ‪ ۱۱/۳درصد فراتر نرفته است. وزير برباده سهم قزاقستان از درياي خزر را 24 درصد سهم روسيه 20 درصد و سهم كشورهاي تركمنستان و آذربايجان را نيز كمتر از 20 درصد دانست . اين سخنان در حالي مطرح مي شود كه پيش از اين و در اجلاس تهران كه چندي پيش برگزار شد رؤساي جمهور قزاقستان و تركمنستان قرارداد 1940 را مربوط به گذشته دانسته و اعلام كردند كه آن را قبول ندارند لازم به ذكر است كه ميان ايران و شوروي سابق قراردادهاي گوناگوني درباره مسائل متعدد امضا شده است. از جمله قراردادهاي 1921و1940 كه در آنها بر حاكميت دو كشور ايران و شوروي بر درياي خزر به صورت مشاعي و برابر تاكيد شده است. اگر چه در اين قراردادها، سهم مشاعي هر يك از دو طرف به طور شفاف بيان نشده است، بر اساس يك اصل حقوقي هنگامي كه اصل مالكيت و حاكميت مشاعي در جايي امضا و تثبيت شده ولي سهام طرفهاي ذينفع مشخص نگرديده باشد، اصل بر تساوي سهام دو شريك است. بنابراين، بسياري از حقوق دانان سهم مشاعي ايران و شوروي در درياي خزر را 50 -50 مي‌دانند. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و استقلال كشور‌‌هاي آسياي مركزي و قفقاز، از جمله قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان، اين كشور ها در سال 1991، با امضاي بيانيه معروف به بيانيه آلماتي، پاي بندي‌شان را به كليه قراردادهاي امضا شده به وسيله شوروي سابق مورد تاكيد قرار دادند. دولت جديد فدرال روسيه نيز، درسال 1994، طي نامه‌اي به سازمان ملل متحد، رسما پاي بند‌يش به تعهدات شوروي سابق را اعلام كرد. بنابراين، اگر چه دولت ايران از زمان امضاي قرارداد 1940، چه در رژيم گذشته و چه در جمهوري اسلامي، حق حاكميت ايران را در بستر و زير دريا اعمال نكرده است، اين امر موجب سلب حق ايران نمي باشد . پيش از اين جلال طالباني رييس جمهور كشور عراق ديگر همسايه ما قرارداد 1975 را بلا موضوع دانسته و اكنون هيئتي عراقي براي گفتگو در اين مورد در تهران به سر مي برند . در گزارشي ديگر جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي روز شنبه 8/10/86 در ديدار با وزير امور خارجه عمان از عنوان جعلي خليج دوستي به جاي خليج هميشگي فارس نام برد وي گفت: آنچه با عنوان "خليج دوستي" مطرح شده است يك شعار نيست بلكه نگاه راهبردي ايران است و تعميق و گسترش همكاري‌هاي شمال و جنوب خليج فارس گام مهمي در جهت رفاه و امنيت مردم منطقه است.
به نظر مي رسد راهبرد جدید جمهوری اسلامی ایران عقب نشینی سنگر به سنگر ایران در مقابل همه چالشهای منطقه ایست که از بخشیدن سهم ایران در دریای خزر آغاز شده و به چشم پوشی از هویت پارسی خلیج فارس و احتمالا به زودی به حاتم بخشی جزایر سه گانه تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی خواهد انجامید .

0 نظرات:

کسي نگران جان دانشجويان نيست؟

۱۰:۱۸ bamardum 0 نظر

وارد محوطه ي خوابگاه شهيد باهنر که مي شوي اولين چيزي که توجهت را جلب مي کند پلاکاردهاي متعددي است که از ‏اعتصاب غذاي چند تن از فعالين دانشجويي دانشگاه اصفهان خبر مي دهد. دانشجويان به رغم سردي هواي اصفهان در ‏محوطه ي باز خوابگاه و در دسته هاي چند نفره مشغول گفتگو هستند. اعتصاب کنندگان در اطاق 14 خوابگاه باهنر که ‏گويا اطاق تلويزيون و نماز است گرد آمده اند. چند نفرشان از شدت ضعف خوابيده اند. اعتصاب غذاي آنها از روز پنجم ‏عبور کرده است و امروز وارد روز هشتم مي شود. اطاق پر است از پلاکاردهاي مختلف، روي يکي از آنها نوشته شده: ‏‏"نداي آزاديخواهي هرگز خاموش نخواهد شد".

ماجرا از کجا آغاز شد؟‎

رامشت رييس دانشگاه اصفهان از همان ابتداي آغاز به کار، بخش زيادي از انرژي خود را صرف سرکوب فعاليتهاي ‏مستقل دانشجويي کرد. او تمامي تشکلهاي دانشجويي، از جمله انجمنهاي اسلامي را تعطيل و محدوديتهاي بي سابقه اي را بر ‏نشريات دانشجويي تحميل کرد. رامشت به صراحت گفته است: "در اسلام ‏NGO‏ و انجمن نداريم، همه بايد عضو ‏ان.جي.اوي ابالفضل العباس باشند". او از سياست گسترش هياتهاي مذهبي به جاي نهادهاي مدني حمايت مي کند و چند بار ‏با اظهاراتي در زمينه ي تدريس علمي رشته ي مداحي و پذيرش طلبه در دانشگاه، در سطح مطبوعات جنجال آفرين شده ‏است. رامشت حتي از برپايي ساختماني در قلب دانشگاه اصفهان به منظور راه اندازي حوزه ي علميه سخن گفته و وقتي با ‏انتقادات مطبوعات محلي مواجه شده آنها را "نمايندگان شيطان" خطاب کرده است. ‏

رامشت همچنين با ايجاد محدوديتهايي براي برخي اساتيد دانشکده هاي ادبيات و اقتصاد که مشهورترينشان دکتر محسن ‏رناني - قائم مقام مرکز پژوهشهاي مجلس ششم ـ بود، عزم جزم خود را براي خالي کردن دانشگاه از هر "منتقدي" نشان ‏داد.بسياري از فعالين دانشجويي رامشت را در کنار حجت الاسلام شريعتي رييس دانشگاه علامه و رهايي رييس دانشگاه ‏پلي تکنيک[صنعتي امير کبير]بدترين روساي دانشگاههاي کشور و در عين حال همسوترين آنها با محمد مهدي زاهدي ‏وزير علوم مي دانند. و چنين است که برخي مي گويند رامشت نماينده ي سرآمد دولت در اجراي سياستهاي معروف به ‏اسلامي کردن دانشگاههاست.‏

در چنين شرايطي فعالين دانشجويي دانشگاه اصفهان که با شوک اقدامات عجيب مديريت دانشگاه مواجه بودند با آغاز ترم ‏جديد در مهر 86 مجموعه اعتراضاتي را عليه رييس دانشگاه سازمان دادند که نقطه ي اوج آن در 13 آذر و به مناسبت ‏روز دانشجو بود. آنها خواستار گشوده شدن فضا در دانشگاه اصفهان و آزادي همه ي دانشجويان زنداني شدند. پيش از اين ‏نيز دانشجويان دانشگاه اصفهان با برگزاري دو تجمع در آبان ماه همين سال همراه با دانشجويان ديگر دانشگاههاي کشور ‏خواهان آزادي "پلي تکنيکي هاي در بند" شده و همچنين محمود احمدي نژاد را به واسطه ي سياستهاي محدودکننده اش در ‏دانشگاه مورد اعتراض قرار داده بودند. ‏

بدين ترتيب بود که مديريت دانشگاه اصفهان که به دنبال دوسال سرکوب مداوم انتظار چنين اعتراضاتي را نداشت با احضار ‏فعالين دانشجويي به کميته ي انضباطي و اعمال فشار شديد بر آنها و خانواده هايشان کوشيد اعتراضات را خاموش کند. ‏واکنش دانشجويان اما اين بار شديد تر بود: اعتصاب غذا

‎اعتصاب کنندگان چه مي خواهند؟‎

عليرضا داوودي، دانشجوي حسابداري دانشگاه اصفهان نماينده ي دانشجويان اعتصاب کننده است. وي در گفتگو با ‏خبرنگار روز مي گويد: "تاکنون از سوي کميته ي انضباطي دانشگاه اصفهان براي چهار تن از دانشجويان احکام سنگين ‏محروميت از تحصيل صادر شده است و احتمالا تعداد اين احکام افزايش پيدا خواهد کرد".‏

‏ وي همچنين به اين نکته اشاره مي کند که اين احکام غيابي صادر شده و براي اتهامات يکسان احکام مختلف صادر شده. ‏داوودي اين را نشانه اي روشن از عملکرد غير قانوني کميته ي انضباطي دانشگاه اصفهان مي داند. به گفته ي او:" لغو ‏احکام کميته ي انضباطي، توقف احضار هاي بي رويه وتماس هاي غير قانوني با خانواده ها، تشکيل شوراي صنفي با ‏برگزاري انتخابات آزاد و تشکيل صنف نشريات دانشجوئي[صندا]، برگزاري انتخابات آزاد انجمن اسلامي مهمترين ‏خواستهاي دانشجويان اعتصاب کننده را تشکيل مي دهد".‏

داوودي مي افزايد: "اعتصاب کنندگان متعلق به گرايشهاي مختلف فکري هستند و خواستهاي کليه ي دانشجويان را نمايندگي ‏مي کنند".‏

اسامي چهار دانشجويي که تاکنون احکام محروميت از تحصيلشان ابلاغ شده، به اين قرار است:‏
‏"مازيار معصومي: رشته ي فلسفه به شماره دانشجويي 851041339، حکم کميته ي انضباطي طبق بند ج/4 شيوه نامه ي ‏اجرايي آئين نامه انضباطي دانشجويان به بند 10 مبني بر محروميت از تحصيل يک نيمسال ( نيمسال دوم 86-87) با ‏احتساب سنوات محکوم گرديد.‏
ارسلان صادقي: رشته ي فناوري اطلاعات به شماره دانشجويي 831461318حکم کميته ي انضباطي طبق بند ج/4 شيوه ‏نامه ي اجرايي آئين نامه انضباطي دانشجويان به بند 10 مبني بر محروميت از تحصيل يک نيمسال ( نيمسال دوم 86-87) ‏با احتساب سنوات محکوم گرديد.‏
علي رهنما: رشته ي فيزيک به شماره دانشجويي 841190311حکم کميته ي انضباطي طبق بند ج/4 شيوه نامه ي اجرايي ‏آئين نامه انضباطي دانشجويان به بند12 مبني بر محروميت از تحصيل دو نيمسال ( نيمسال دوم 86-87 و نيمسال اول 87-‏‏88) با احتساب سنوات محکوم گرديد.‏
عليرضا داوودي: رشته ي حسابداري به شماره دانشجويي 821361317حکم کميته ي انضباطي طبق بند ج/4 شيوه نامه ي ‏اجرايي آئين نامه انضباطي دانشجويان به بند12 مبني بر محروميت از تحصيل دو نيمسال ( نيمسال دوم 86-87 و نيمسال ‏اول 86-87) با احتساب سنوات محکوم گرديد".‏

حالا علاوه بر اين 4 دانشجو، آرش انواري، مهدي پولادي، پژمان عباسي و احمد صادقي دانشجويان اعتصاب کننده ي ‏دانشگاه اصفهان را تشکيل مي دهند. به گفته ي دانشجويان، مسئولين حراست دانشگاه ضمن تماس با منازل دانشجويان ‏اعتصاب کننده، خانواده هاي آنان را تحت فشار قرار داده اند، تا آنجا که در اثر اين تماسها مادر آرش انواري که سابقه ي ‏بيماري قلبي داشته راهي بيمارستان شده و وي موقتا مجبور به ترک محل اعتصاب شده است.‏

اعتصاب غذاي دانشجويان آنگونه که داوودي مي گويد و روي يکي از پلاکاردها نيز نوشته شده تا "لغو کليه ي احکام ‏انضباطي و تحقق ديگر خواسته ها ادامه خواهد داشت".‏

و اعتصاب کنندگان تنها نيستند. در گوشه اي از اتاق طوماري نصب شده است که در آن امضاي صدها دانشجوي دانشگاه ‏اصفهان در حمايت از اعتصاب کنندگان به چشم مي خورد. دانشجويان دسته دسته به اتاق 14 مراجعه مي کنند تا اين طومار ‏پارچه اي را امضا کنند.‏

گوشه اي در کنار دو شمع روشن، يکي از اعتصاب کنندگان زير لب چيزي زمزمه مي کند، جلوتر که مي روم ديوان ‏حافظي در دست دارد.


در حالی اعتصاب غذا و تحصن جمعی از دانشجویان دانشگاه اصفهان وارد هشتمین روز خود شد که از این دانشگاه خبر می رسد ارسلان صادقی، یکی از دانشجویان شرکت کننده در این اعتصاب غذا، بعد از ۱۲۶ ساعت از اعتصاب به دلیل شرایط وخیم جسمانی راهی بیمارستان شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر ساعت ۹:۴۰ شب گذشته پس از رو به وخامت گذاشتن حال این دانشجو از سوی دانشجویان درخواست حضور پزشک در محل اعتصاب غذا شد که مسئولین دانشگاه به این درخواست ترتیب اثر ندادند ولی آمبولانس برای انتقال ارسلان صادقی به بیمارستان در محل تحصن دانشجویان حاضر شد.

گزارشات رسیده حکایت از آن دارد که مسئولین بیمارستان بنا به درخواست مامورین حراست دانشگاه اصفهان از مرخص نمودن دانشجوی مراجعه کننده خودداری کرده و دستور به بستری شدن وی داده اند. مسئولین بیمارستان علت بستری را «خونریزی داخلی» و «عفونت روده» ذکر کرده اند.

در گزارشي ديگر جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در اعتراض به مشکلات صنفی و رفاهی، به خصوص کیفیت پایین غذای سلف سرویس دانشگاه، روز گذشته در دو نوبت دست به تحصن، تجمع و اعتصاب غذا زدند .

در سال تحصیلی فعلی تجمعات اعتراض آمیز دانشجویان در دانشگاه مختلف بسیار زودتر از سال های گذشته، اواسط مهرماه، آغاز شد. همچنین بر خلاف سال های گذشته علیرغم این که دانشگاه ها هم اکنون در آستانه امتحانات پایان ترم قرار دارند، تجمعات دانشجویی در برخی دانشگاه های کشور همچنان ادامه دارد.

گفتنی است امسال به طور بی سابقه ای به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو بیش از ۳۰ تجمع و تریبون آزاد در دانشگاه های مختلف برگزار شد. در حالی که نزدیک به یک هفته از اعتصاب غذای نامحدود، تحصن و اعتراضات همه روزه دانشجویان دانشگاه اصفهان می گذرد، اعتراضات دانشجویی هم اکنون به دانشگاه صنعتی اصفهان نیز سرایت کرده است.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر ظهر روز شنبه، ۸ دی ماه، دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در اقدامی خودجوش در اعتراض به مشکلات صنفی دست به اعتصاب غذای نمادین زدند و سینی های غذای خود را روی زمین چیدند. صف طولانی سینی های غذای دانشجویان تا بیرون سلف، صحن دانشگاه، ادامه داشت.

این حرکت اعتراضی دانشجویان، واکنش مسئولین سلف سرویس دانشگاه را به همراه داشت و مسئولین سلف بلافاصله اقدام به جمع آوری سینی های غذای دانشجویان، که به نشانه اعتراض روی زمین چیده شده بود، کردند.

این اقدام در پی عدم پاسخگویی و بی توجهی مسئولان به اعتراض های پراکنده دانشجویان در روزهای قبل صورت گرفت. دانشجویان پس از امتناع از صرف غذا در صحن دانشگاه صنعتی اصفهان تجمع کردند. این تجمع پس از ساعتی خاتمه یافت.

در پی بی توجهی مسئولین دانشگاه، دانشجویان موقع صرف شام نیز دست به اقدامی مشابه زدند و بار دیگر از صرف غذا خودداری کرده و سینی های غذای خود را روی زمین گذاشتند. در نوبت دوم تجمع دانشجویان پر تعدادتر از قبل بود.

دانشجویان تجمع کننده در حالی که شعار می دادند به سمت کوی اساتید حرکت کردند. دانشجویان سپس با تجمع مقابل درب کوی اساتید و سر دادن شعارهایی، اعتراض خود را اعلام نموده و خواستار پاسخگویی مسئولان شدند.

پس از گذشت ساعتی دانشجویان متفرق شدند و تهدید کردند در صورت عدم توجه مسئولین دانشگاه به خواسته های ایشان، آن ها بار دیگر تجمعات اعتراض آمیز خود را طی روزهای آینده ادامه خواهند داد.

توضیح ضروری این که دانشگاه «اصفهان» و دانشگاه «صنعتی اصفهان» دو دانشگاه کاملا مجزا از یکدیگر هستند و اعتصاب غذا و تحصن دانشجویان دانشگاه «اصفهان» که از یک هفته پیش آغاز شد، ارتباطی به تجمع و اعتصاب غذای نمادین دانشجویان دانشگاه «صنعتی اصفهان» ندارد.


0 نظرات:

بازرگان مردي از كرانه ها

۱۶:۴۳ bamardum 0 نظر

بازرگان مردي از كرانه ها

" مردي از دور دست شهر دوان دوان آمد و

گفت اي قوم من از رسولان پيروي كنيد . از

كساني پيروي كنيد كه از شما مزدي

نمي طلبند و خود هدايت يافته اند " .

1-تاريخ معاصر ايران و آنچه امروز نسل ما و جوان و جديد با آن روبرو است از شورش تنباكو آغاز شده است . در طي بيش از يكصد سال ، فراز و نشيب هاي فراواني را پشت سر گذاشته و از سه قله بزرگ ، انقلاب مشروطه ، جنبش ملي و انقلاب اسلامي عبور نموده است . اما با وجود اين هنوز به يك سرانجام و يا جمع بندي نهايي نرسيده و تحقق آرمان هاي ملي و از جمله و بخصوص حاكميت ملت نهادينه نشده است . در طي اين صد سال متفكرين و كنش گران متعددي در صحنه حضور پيدا كرده و در يك دوره معين هر يك به سهم خود ، كم يا زياد در بازسازي و نوسازي ساختارهاي سياسي ، اقتصادي ، فكري و فرهنگي جامعه ما نقش ايفا كرده و خدماتي انجام داده اند . شادروان مهندس بازرگان از جمله كساني است كه يك دوره از تاريخ معاصر ايران نقش سازنده و موثري داشته است . اگر تاريخ معاصر كشورمان را در سطح كلان به سه دوره مشخص : 1- از انقلاب مشروطه تا روي كار آمدن رضا شاه ، 2- دوره رضا شاه و 3- از شهريور 1320 تا به امروز تقسيم كنيم نقش مهم و كليدي بازرگان در همين دوره سوم است .

2- نهضت بيدارگري ، اصلاح ديني ، نوسازي و بازسازي انديشه ديني ، نو انديشي ديني در ايران . سابقه اي طولاني دارد . و مربوط به اين دوره سوم نمي باشد . اما جريان روشنفكري ديني ، محصول اين دوره است . بازرگان در شكل دهي و سازمان دهي فكري و سياسي جريان روشنفكري ديني در اين دوره نقش موسس و پايه گذار را دارد .بازرگان به حق پدر روشنفكري ديني ايران است . اما روشنفكري ديني چه ويژگي هايي دارد ؟ در توصيف ويژگيهاي جريان روشنفكري ديني و رسالت بنيادين آن اختلاف ديدگاه وجود دارد، تعريف جامع از ويژگيهاي روشنفكري ديني وجود ندارد.اگرچه در فقدان يك چنين تعريفي نمي توان با واقع بيني به بررسي ويژگي هاي اين جريان پرداخت ، اما مي توان با بررسي عمده ترين موضوعاتي كه فعالان وپايه گذاران و يا نمايندگان جريان روشنفكري ديني در طي ساليان دراز به آن پرداخته و عمل كرده اند ،محورهاي كليدي را بر شمرد . روشنفكري ديني يك جريان فكري،اجتماعي ، سياسي واقعي وعيني فعال و اثر گذاردر جامعه ايراني،هست و خواهد بود .روشنفكر ديني نظير هر روشنفكر ديگري ،سياست و قدرت را و نيزعلاوه بر آن، سنت و قرائت هاي رايج و حتي غالب را نقد مي كند،وبه بازسازي و نوسازي انديشه ديني مي پردازد ، خود را صاحب درد و رسالت مي داند، سوداي تغييردر الگو هاي رفتاري مردم و جامعه، ساختار و مناسبات قدرت را دارد.علاوه بر آن روشنفكر ديني ، نگاه ويژه اي به دين دارد. روشنفكر ،علي الاصول نمي تواند نسبت به فرهنگ جامعه اي كه به آن تعلق دارد بي تفاوت باشد و پيوند و دلبستگي خود را به فرهنگ ملي تعريف نكرده باشد. روشنفكران اعم ازديني يا غير ديني نمي توانند بدون توجه به فرهنگ جامعه خود ،هيچ تغيير و تحولي در جامعه ايجاد نمايند . در جامعه اي كه مليت و ديانت يا ايرانيت و اسلاميت دو ركن اصلي هويت ملي را تشكيل مي دهد،روشنفكر عرفي ممكن است از بعد پديدار شناسي و نه اعتقاد و باور ديني ، به نقش و اهميت دين در جامعه اي كه به آن وابسته است به پردازد ، اما روشنفكر ديني از بعد ايمان و باور ديني توجه مي كند و ضمن نقد سنت ،به بازسازي نوسازي انديشه ديني متعهد است .از اين منظر روشنفكر ديني،نو انديش ديني هم هست، اما هر نو انديش ديني ، روشنفكر ديني محسوب نمي شود . پيدايش روشنفكري ديني بازتاب يا پيامد طبيعي تغييرات و تحولات فكري فرهنگي و سياسي جامعه در حال انتقال و دگرديسي تاريخي است . ويژگي هاي جريان روشنفكري در غرب بازتاب دهنده و متاثر از شرايط تاريخي و تحولات همان جامعه است . نمي توان اين ويژگي ها را به جامعه اي كه كاملا متفاوت از غرب است تسري و تعميم داد.پيدايش جريان روشنفكري غربي به تعامل و همكنشي ميان اروپاي مسيحي با مسلمانان اسپانيا نسبت داده شده است .اما روشنفكر غربي در تحولات فكري خود ،ويژ گي ها ووضعيت جامعه مسيحي اروپا را منعكس ساخته است .روشنفكران ايران نيز بي ترديد از هم كنشي و تعامل غرب و ايران اثر پذيرفته اند . اما نگاه و تاثير پذيري اصلي روشنفكري از درون جامعه بومي است. در واقع روشنفكري ديني ايران،محصول طبيعي وبازتاب دهنده عمده همكنشي ميان فرهنگ ملي با فرهنگ هاي ديگر از جمله و بخصوص غرب است. نمي توان گفت كه متفكرين اروپايي در تبين و حل مشكلات جامعه خود بطور ذاتي زيرك تر و حكيمانه تر از متفكرين ايراني بوده وعمل كرده اند.نبايد فراموش كرد و ناديده گرفت كه روشنفكر غربي ،چندين قرن سابقه دارد . در حالي كه جريان روشنفكري ايران عمري نزديك به صد سال و روشنفكري ديني حدود 60 تا 70 سال سابقه دارد . انقلاب الكترونيك مناسبات جهاني رادر ابعاد سياسي،اقتصادي،فرهنگي و اجتماعي به شدت متحول ساخته و همكنشي ميان فرهنگ ها بطور بي سابقه اي گسترش داده است و اين تحولات در نقش و كار كرد جنبش هاي سياسي،اجتماعي و فرهنگي ازجمله و به خصوص روشنفكران ديني اثر گذاشته است. اگر چه بعضي از نو انديشان و روشنفكران عرفي ايران وجود و حضور و نقش روشنفكري ديني را نفي كرده و مي كنند ،اما اين يك داوري نادرست و كوشش بي ثمري است .چه آن را مسلمان روشنفكر، روشنفكرمسلمان، و يا روشنفكر ديندار يا هر چيز ديگر بدانيم و بخوانيم ،تغييري در واقعيت وجودي اين جريان ايجاد نمي كند.جريان روشنفكري ديني يك واقعيت ريشه دار و فعال و اثر گذار در جامعه ايراني است و نفي آن كمكي به حل مشكلات روشنفكري عرفي در ايران نمي كند.

3-بازرگان ، مصداق همان مردي است در سوره ياسين ، كه از دوردست ها ، شتابان پديد آمد و خطاب به مردم خود گفت : اتبّعوا المرسلين . اي مردم از رسولان پيروي كنيد . دعوت هنگامي است كه افكار و عقايد گوناگوني ، در سطح جامعه و در ميان روشنفكران و تحصيل كرده ها مطرح بوده است .

بازرگان به عنوان پدر روشنفكري ديني وجريان روشنفكر ديني در فرايند نوسازي و بازسازي انديشه ديني با سنت و سنت گرايان ديني رابطه اي منطقي و عقلاني و واقع گرايانه بر قرار مي سازد.روشنفكر ديني به نقد سنت هاي رايج و غالب ديني در جامعه مي پردازد.اما ارزش هاي اصيل ديني را نفي نمي كند بلكه مي كوشد تا ارزش ها را از قالب هاي بكار گرفته شده تاريخي تميز دهد وتفكيك كند وسپس براي آنها قالب هاي جديدي ،به تناسب شرايط زمان ارايه دهد . قرآن كريم مي فرمايد : " وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَينِ‏َّ لهَُمْ " (ابراهيم 4 ) " و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قوم اش نفرستاديم تا حقايق را براي آنان روشن نمايد ." پويايي رو به رشد بازرگان و جريان روشنفكري ديني در اين است كه با الهام از اين آيه شريفه ، ارزش هاي اصيل قرآني را ، به زبان روز مخاطبين خود ، در جامعه و جهان پيچيده كنوني برگردان نموده و مطرح ساخته و مي سازد . 4-بازرگان و جريان روشنفكري ديني ، صرفاً به دنبال الگو برداري از مفاهيم فكري و ذهني جريان روشنفكري غربي و پيوند زدن انها به انديشه هاي ديني ، بطوري كه پوسته خارجي و ظاهري ديني باشد اما عمق و مغز و درون آن غير ديني باشد ، نبوده است در باور جريان روشنفكري ديني ، برخورد و تعامل ميان فرهنگ ها يك فرآيند هميشگي در جامعه هاي بشري بوده است. تهاجم فرهنگي پديده قرن جديد نيست. در تمام ادوار تاريخ بوده است.جامعه هايي كه در معرض اين تهاجم ها و تعامل ها نبوده اند پويايي خود را از دست داده اند و فرهنگ جامعهدر همان وضعيت ابتدايي و توسعه نيافته باقي مانده است. در جامعه هاي توسعه يافته، كه از فرهنگ غني و پرباري برخوردارند، فرهنگ بومي، دربرخورد با فرهنگ بيگانه عناصر مثبت و مفيد فرهنگ مهاجم را شناسايي مي كند و سپس آنرا در فرهنگ بومي ادغام يا گوارده مي نمايد. به طوري كه عناصر مثبت فرهنگ غير بومي ، بومي مي شوند. استخراج عناصر مثبت و مفيد و سازنده يك فرهنگ و گوارش آن در فرهنگ بومي يك مسئله است و پيوند زدن عناصر فرهنگ مهاجم به فرهنگ بومي، نظير پيوند اعضا در پزشكي مسئله ديگري است.پيوند اعضا درانسان پيامدهايي دارد، كه از جمله انها بروز واكنشهاي شديد ارگانيسم به عناصر خارجي است. پيوند مقولات فرهنگ بيگانه ،بدون گوارش آنها،موجب واكنش هاي اجتماعي، سياسي، رواني در جامعه مي گردد.يكي از عمده ترين رسالت روشنفكري ديني، بومي كردن مفاهيم و مقولات اساسي مدرنيته است. تا هنگامي كه اين مقولات و مفاهيم كليدي بومي (domesticate) نشوند، تعارض ميان فرهنگ بومي با عناصرمدرنيته ادامه پيدا خواهد كرد و نوعي التقاط ميان برخي از نمادهاي مدرنيته، و نه مدرنيته، بروز پيدا خواهد كرد.تا زماني كه اين فرايند صورت نگيرد،ايران وارد عصر جديد نخواهد شد. در كشوري مثل ايران بومي كردن مفاهيم و مقولات مدرنيته، به معناي ايرانيزه و اسلامي كردن آنهاست. بازرگان در اين راستا گام هاي موثري برداشته است . اين رسالتي است كه از عهده روشنفكري ديني بر مي آيد. اما در موارد متعددي، به جاي گوارش مفاهيم كليدي در فرهنگ بومي، انواعي از التقاط ها صورت مي گيرد . به نظر بازرگان التقاط يكي از مشكلات هميشگي تحول تفكر ديني بوده است . مشكل اول عدم آشنايي يا برخي كج فهمي ها ازمفاهيم جديد است؛ روبناها و يا مفاهيم كليدي را به جاي خود آن مفاهيم تصور كردن است.از نظر بازرگان ، بومي كردن مقولات مدرنيته با معادل يابي واژه ها يا مفاهيم فرق دارد.مقولات اساسي مدرنيته پيشرفت هاي علمي جديد در قلمرو صنعت و اقتصاد نيست اگر چه به كارگيري موفقيت اميز آنها نيز فرهنگ ويژه وهم آهنگ خود را مي طلبد . با رسوبات فرهنگ استبدادي و يا با روحيه جمع گريزي ونبود وجدان كاري نمي توان صنعت و اقتصاد مدرن داشت .

5-بازرگان به شدت از پيدا كردن نگاه ابزاري به دين نگران بود . وي پرداختن به موضوعات ديني از باب ضرورت هاي سياسي ، و نه از باب اعتقاد و باور را از آسيب هاي جدي جريانات سياسي ، و از جمله روشنفكري ديني مي دانست . او بر اين باور بود كه روشنفكر ديني، نظير هر گروه ديگر فكري، فرهنگي يا سياسي و اجتماعي ممكن است به جزميت و مطلق گرايي دچار شود. بخصوص در كشوري كه 2500 سال سابقه استبداد مطلقه را داشت است. روابط استبدادي از مناسبات سياسي فراتر رفته و به صورت فرهنگ استبدادي در اعماق ذهن و شخصيت ما ايرانيها ريشه دوانيده است. يكي از ويژگيهاي فرهنگ استبدادي مطلق بيني و مطلق خواهي، سلطه گري و سلطه پذيري،اغراق و گزافه گويي،تملق و تفتين، خود محوري،خودمطلق بيني، فرافكني جمع گريزي و نبود روحيه همكاري جمعي است. .روشنفكري ديني،براي رهايي در اين ويژگي هاي باز دارنده،به تلاش آگاهانه و مستمر نياز دارد.روشنفكر ديني كه رسالت تغيير و تحول بنيادين در جامعه را بر دوش مي كشد، نمي تواند از معركه ها و كشاكش ها ي روزمره زندگي غايب باشد. عافيت طلبي، از آفتهاي بسيار رايج است.يكي از پيامد هاي اين نوع آسيب ها ­بريدن از واقعيت ها و ورود به سپهر مجردات است موضوعات ناب روشنفكري، اگرچه خيلي درست هم باشند لزوما مسائل جامعه درد آور كنوني ما نيستند.

6-مردي كه از كرانه هاي دور دست شهرمان شتابان در صحنه جامعه پرتلاطم دوران خود ظاهر شده ،در حالي كه پيامي براي مردم ، به زبان روز آنها داشت و آن اين بود . «اي مردم اتَّبِعُواْ مَن لَّا يَسَْلُكمُ‏ْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُون‏ از كساني پيروي كنيد كه حداقل دو ويژگي دارند : اول آن كه تاجر مسلك نيستند ، دكان دين و سياست باز نكرده اند ، بنابراين از شما درخواست و مطالبه اجرو مزدي نمي كنند ، نه پاداش مالي و اقتصادي مي خواهند و نه انواع ديگر آن را . ويژگي دوم آن است كه انها خود هدايت شده باشند . كساني كه خود در گمراهي هستند ، چگونه مي توانند ديگران را هدايت كنند . اين پيام امروز هم ، همچنان معتبر و مسئله روز است .»

7- بازرگان اسوه تقوي و صداقت بود . هر انديشه و مكتب فكري و اعتقادي وهر جنبش و جريان اجتماعي سياسي كه سوداي اثر گذاري و تغيير در جامعه و مردم را دارد،نيازمند ارايه الگو است.انديشه اي كه نتواند الگو هايي در وجود اشخاص حقيقي به مردم ارايه دهد،هر قدر هم اصيل و ناب باشد ،گنجينه اي است در قفسه كتاب كتابخانه ها .روشنفكري ديني يك هويت وريشه تاريخي دارد؛ جرياني پديده آمده بطور دفعي و ناگهاني نيست.براي ارزيابي يا بررسي ويژگي هاي روشنفكري ديني مي بايستي معيارهاي بهداشتي يا سالم روشنفكري ديني را با الگو قرار دادن ،شخصيت هاي شناخته شده اين جريان ،تعريف كرد . شادروان مرحوم مهندس بازرگان پدر روشنفكري ديني ايران مي تواند هم به عنوان الگوي مناسبي در قلمرو روش و منش بينش براي خدمتگزاران به ايران و اسلام باشد و هم براي فهم و شناخت ويژگي هاي سالم و بهداشتي جريان روشنفكري ديني مورد توجه قرار گيرد.

دكتر ابراهيم يزدي

0 نظرات:

قصه زنان اوين

۱۵:۲۴ bamardum 0 نظر

قصه زنان اوين
جلوه جواهري، وب‌نگار و فعال حقوق زنان از دو هفتهء پيش در بند زنان اوين زنداني است. اتهام او بيش‌تر متوجه مطالبي است كه در وب‌سايت‌هاي اينترنتي زنان دربارهء مسايل زنان نوشته است. او از مشاهدات خود در بند اوين، گزارشي نوشته است:
اين‌جا بند نسوان اوين است، با بيش از هزار و يك قصه، قصه‌هايي تو در تو كه در هزار توي هر بند و سلول در هم مي‌آميزند و دوباره تكرار مي‌شوند. قصه‌هاي واقعي از زندگي زناني كه وقتي مي‌فهمند براي نوشتن و گفتن از حقوق زنان،بازداشت شده‌ همهء وجودشان همدردي مي‌شود. اين‌جا در بند نسوان زندان اوين براي گفتن از خواسته‌هايمان نيازي به مثال آوردن نيست. زندگي‌هاي از هم پاشيدهء ساكنان اوين خود گواه روشني بر ناعادلانه بودن برخي از قوانين است. بسياري از زنان به زندان افتاده‌اند فقط و فقط براي اين كه حق طلاق نداشتند. آري، مقصر بسياري از موارد همسركشي در ميان ساكنان بند نسوان، نداشتن حق طلاق است و بن‌بست‌هايي كه جامعه و گاه قوانين برايشان ايجاد كرده‌اند.

زني خسته، مرا به مددكاري مي‌برد و در راه كوتاه‌مان به فغان و ناله در مي‌آيد كه به دليل قتل همسرش به اين‌جا آمده.«فرشته» همسر چهارم شوهرش بوده است.شوهري كه او را هميشه زير مشت و لگد، مي‌گرفته است. فرشته مي‌گويد: «از آن وضع ديگر خسته شده بودم و درخواست طلاق دادم»، اما شوهرش در پاسخ به اين درخواست، با قساوت بيش‌تري او را زير حملات مشت و لگد مي‌گيرد و زن تنها از خود دفاع مي‌كند، دفاعي كه به مرگ شوهر مي‌انجامد. حال سرنوشت فرشته، بودن در هزار توي قصه‌هاي اين‌جاست. زهرا به همراه دختران و پسرش، همسر خود را كشته است و همراه آن‌ها راهي زندان شده. زهرا و دخترانش زندان را آسايشگاه بهتري از خانه مي‌دانند كه در جهنم خانه، به سرنوشتي نامعلوم گرفتار شده بودند. زهرا مي‌گويد حالا مي‌تواند لحظه‌اي آرام باشد و حتي به زندگي خود و فرزندانش ذره‌اي اميدوار. مي‌گويد حتي اگر از پيش او فرار هم مي‌كرديم به دنبال ما مي‌آمد و تك تك ما را مي‌كشت. همه راه‌ها را امتحان كرده بودند و درمانده در كنار قوانيني كه هيچ راه‌حلي براي آنان نداشت و آن‌ها در اوج نااميدي
به تنها چاره يعني مرگ او رسيده بودند. تنها مرگ او مي‌توانست نجات‌بخش آنان باشد.

پروين، صداقت برايش از همه چيز مهم‌تر است. با اصرار، همسر مردي مي‌شود كه صادق است و مي‌خواهد او را خوشبخت‌ترين زن دنيا كند اما اسير چهار ديواري خانهء خود مي‌شود و هوس‌هاي مردي كه مي‌خواست او را «خوشبخت» كند. مرد (صادق) معتاد مي‌شود و در بگومگوهاي خانه هر بار او را به زير مشت و لگد مي‌گيرد و هر شب پي زني ديگر مي‌رود. پسرش به رابطهء پدرش با زنان ديگر پي مي‌برد و به مادر نهيب مي‌زند. پروين در آخرين باري كه زير مشت و لگد مردي كه مي‌خواست «خوشبخت»اش كند له ‌شده به محكمه مي‌رود تا شايد بتواند با گواهي پزشكي قانوني، طلاق بگيرد، قاضي به او مي‌گويد:«بايد سه بار كتك خورده باشي و هر بار با گواهي پزشكي قانوني شكايت كرده باشي، آن وقت است كه مي‌تواني طلاق بگيري». پروين مي‌گويد: «شوهرم معتاد است»، جواب مي‌شنود:«اگر سه بار شوهرت را بستري كردي و دوباره به اعتياد روي آورد، آن وقت است كه مي‌تواني طلاق بگيري».مي‌گويد:«با هم تفاهم نداريم» مي‌گويند:«اگر هفت ماه گذشت و...» پروين در ميان اماها و اگرها غرق مي‌شود تا سرانجامش به دست مرد ديگري سپرده مي‌شود كه مي‌خواهد او را خوشبخت كند و همو، شوهر پروين را با وجود ميل او مي‌كشد و سرانجام‌اش در هزار توي قصه‌هاي بند نسوان اوين است.

سپيده كه هيچ گاه نمي‌تواند طلاق‌اش را از شوهر مواد فروش‌اش بگيرد، روانهء زنداني شده كه به دست شوهرش براي او ساخته‌اند. سپيده كه در خانهء خود نيز قدرت تصميم‌گيري ندارد، يك سال و نيم پس از دستگيري شوهرش، اكنون به جرم همدستي با شوهرش، زنداني است. سپيده كه بارها خواسته از شوهر مواد فروش خود طلاق بگيرد، حال بايد جور زندان شوهر خود را نيز تقبل كند.

در هر گوشهء بند نسوان اوين، قصهء زناني را مي‌شنوي كه به مدد قوانين و با زور پدرانشان در سنين پايين ازدواج كرده‌اند و با زور شوهرانشان مواد مخدر فروخته‌اند و قانون ،كمتر از آن‌ها حمايت كرده است.

در هر گوشه اغلب زناني را مي‌بينيم كه زير ضرب و شتم شوهران‌شان دست به جنايت زده‌اند، در حالي كه نمي‌توانستند از حصار تنگي كه دورشان را گرفته، رهايي يابند اما همين زنان را مي‌بيني كه به محض زنداني شدن، فراموش‌شدگان خانوادهء همان شوهران و پدراني هستند كه آن‌ها را به اين‌جا كشانده‌اند.

ما، روزنامه‌نگاران و فعالان جنبش زنان را چند ماه يا چند سال، سرانجام آزادمان مي‌كنند و مي‌رويم. هر كدام‌مان از حداقلي از حمايت خانواده‌ها و دوستان‌مان برخورداريم و هر قدر هم كه اين‌جا باشيم اگر بيرون بياييم از آن حمايت‌ها بهره‌مند خواهيم شد اما برخي ازآنهايي كه در اين چهارديواري‌ها اسيرند، به جرم گناهي كه گاه چارهء ديگري به جز ارتكاب آن نداشتند، در بيرون از اين جا هيچ كسي را ندارند كه از آنان حمايت كند. آن‌ها به ندرت از قانون آگاه هستند و وقتي آزاد هم بشوند پل‌هاي پشت سرشان را ويران شده مي‌يابند.

خبرهايي كه در اين پستوهاست گاهي بسيار كوچك و جزيي مي‌نمايد و شايد بيرون از اين‌جا دل هيچ كس را حتي براي درج خبري در روزنامه‌اي نلرزاند، اما در پس اين خبرهاي كوچك و جزيي اين تو در تو، زني تنها زندگي‌اش را از دست رفته مي‌بيند
منبع : ادوارنيوز

0 نظرات:

بيست و هشت سال مقاومت عباس امير انتظام

۱۴:۵۲ bamardum 0 نظر

بيست و هشت سال مقاومت عباس امير انتظام

من در اقامت طولاني خود در زندان بارها و بارها با انسان هايي مواجه شدم كه سرافرازانه مرگ شرافتمندانه را به ‏بودن به هر جهت ترجيح داده و هنر چگونه زيستن را به من آموختند


آنجا كه حقيقت انكار شود، نابودي تدريجي مردم در جهنم فقر و بي عدالتي، مهرپروري معرفي مي‌گردد!‏


فراخوان شوراي ملي صلح مي بايستي مورد حمايت قرار گيرد.

بيست و هشت سال گذشت. راستي 28 سال يعني يك عمر. در تقويم زنداني هر لحظه به طول يك عمر است. اين ‏روزگار بسيار طولاني زندان، براي من سفري است به عمق و گستره‌ي مفاهيمي كه در شرايط عادي به ارزش واقعي ‏آن ها به درستي پي نمي بريم مفاهيمي چون حقيقت، عدالت، شرافت، آزادي و ايستادگي، در روزمرگي زندگي به ‏درستي درك نمي شوند، آنگاه كه انسان در شرايط سخت انتخاب قرار مي گيرد عظمت و اعتبار اين مفاهيم خود را ‏آشكار مي كند تا آنجا كه انسان براي حفظ اين ارزش ها از تمامي وجود مادي خود مي گذردتا به عالم معني راه ‏يابد.‏بسياري از هم بندان من براي پاسداري از حريم شرافت انساني و گذار به عالم معني جان خود را فدا نمودند. انسان ‏برخوردار از شرافت در مقابله ي وسوسه هاي حيات مادي تهي از معني به لرزه نمي افتد و جاذبه هاي كاذب ‏زندگي او را نمي فريبد. ‏من در اقامت طولاني خود در زندان بارها و بارها با انسان هايي مواجه شدم كه سرافرازانه مرگ شرافتمندانه را به ‏بودن به هر جهت ترجيح داده و هنر چگونه زيستن را به من آموختند. من در مكتب شجاعت ياران خود آموختم ‏كه درد و رنج ناشي از دوري از ياران و فرزندان و عزيزان، ايستادگي در مقابل رفتارهاي توهين آميز و شكنجه ‏زندان بانان بخشي از هزينه هايي است كه براي حفظ ارزش هاي انساني بايد آن را پرداخت. تمامي گناه من دفاع ‏از اين حقيقت بوده و هست كه ايراني بالغ است و حق تعيين سرنوشت دارد و مجلس خبرگان و نظام سياسي بر ‏آمده از آن راه را براي اعمال اين حق هموار نمي‌كند. من گفته بودم و مي‌گويم كه نظام سياسي مردم سالار ‏مي‌بايستي بر پايه هاي مجلس مؤسسان منتخب مردم استوار شود.‏از جانب كساني كه اعتقادي به شايستگي و اهليت مردم به انتخاب نظام سياسي و حقوقي خود ندارند، من به عنوان ‏خائن به آرمان هاي ملي محكوم شدم. اگر تشخيص من در خصوص ماهيت عملكرد مجلس خبرگان درست ‏نمي‌بود بهايي چنين سنگين براي اظهار حقيقت متحمل نمي‌شدم چرا كه اظهار يك مطلب بي پايه و اساس ‏نمي‌توانست موجبات نگراني زمامداران را فراهم كند. بيان حقيقت از جانب گاليله تحمل نشد، چرا كه خواب آرام ‏لشگر جهل را بر هم مي زد و امنيت و تداوم حيات آن ها در انكار حقيقت تأمين مي شد. اما انكار حقيقت نابودي ‏حقيقت نيست و حقيقت داراي جوهر و اكسيري است كه مستقل از وجود مادي ما و حتي مستقل از وجود اظهار ‏كننده‌ي آن مي‌تواند به حيات خود ادامه دهد. نه تسليم گاليله و نه پرواز شجاعانه سقراط خللي در تابش نور ‏حقيقت بر جهان هستي وارد نكرد با اعدام گسترده ي مبارزان در سياهچال ها در دهه شصت حقيقت اعدام نشد ‏بلكه بر لشگر مبارزان راه آزادي و حقيقت افزوده شد. با فداكاري آن عزيزان امكان درك و فهم حقيقت برهمگان ‏آشكار شد. نگاهي حتي گذرا به چهره سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ايران عمق فاجعه و سنگيني ‏هزينه انكار حقيقت را نشان مي‌دهد، گراني افسار گسيخته امان مردم را بريده است. پول نفت فقط به جيب صاحبان ‏شكم هاي فربه و سير و خفاشان معتاد به خون مردم گرسنه سرازير مي‌گردد. سيماي امروز ميهن مان را درد و رنج ‏كودكان خياباني و كارتن خوابها، و زنان مستأصلي كه زير بار هزينه زندگي به تن فروشي ايستاده اند، بيكاراني كه ‏در جستجوي لقمه‌اي نان به هر سو صف كشيده اند. و خردسالاني كه با كيسه هاي سنگين پس مانده مردم زباله ‏دان ها را زير و رو مي كنند، جواناني كه در چنگال بيماري اعتياد پرپر مي شوند، و... به تصوير مي كشد. چهره ‏چركين شهر چنان افسرده و بي رمق است كه هيچ انسان مسئول و شرافتمندي ياراي نگاه به آن را ندارد. فقط و ‏فقط مسئولين محترم! هستند كه در كمال خونسردي و آرامش در گوش شهر لالايي مي خوانند كه همه چيز آرام و ‏طبيعي است. با اوج گيري قيمت مسكن و مايحتاج عمومي ديري نخواهد گذشت كه شاهد گسترش پديده ي زاغه ‏نشيني، كارتن خوابي، فراگير شدن بيماري اعتياد، افزايش ميزان بيكاري و جرايم سازمان يافته و... خواهيم بود.‏آنجا كه حقيقت انكار شود، نابودي تدريجي مردم در جهنم فقر و بي عدالتي، مهرپروري معرفي مي‌گردد!‏كدام كارمند، كارگر، پزشك، مهندس و استاد دانشگاه مي‌تواند با كار و تلاش شرافتمندانه خود در طي سي سال ‏زحمت صاحب يك آپارتمان كوچك در تهران شود؟ مسكن لابد كالاي لوكس است و نشانه فرهنگ غربي؟ ‏وضيعت اقتصادي و به تبع آن وضعيت اجتماعي و فرهنگي آنچنان به هم ريخته و نگران كننده است كه مردم آن ‏را با پوست و گوشت و استخوان خود درك مي‌كنند و آمار و ارقام واقعي گراني و تورم را در كاهش لحظه به لحظه ‏قدرت خريد و سفره هاي خالي خود پيدا مي كنند. ‏اين در شرايطي است كه عاملين و مسببين وضعيت موجود و نمايندگان چپاولگران اقتصادي در قدرت سياسي با ‏انكار حقيقت اعلام مي‌كنند كه همه چيز طبيعي و عادي است.‏ارزش واقعی کاربيان اين درد و دل مختصر را از آن جهت ضروري ‌دانستم كه معلمان و دانشجويان، زنان، كارگران، روزنامه نگاران ‏و جواناني كه در صف‌هاي فشرده مبارزات مدني مي‌كوشند به ارزش واقعي كار خود بيشتر بينديشند. تجربه 28 ‏ساله زندگي نوين به من آموخت كه آگاهي انسان از اهميت و ارزش كار خود توان او را در مبارزه با ناملايمات و ‏فشارهاي زندان افزايش مي‌دهد تا آنجا كه هيچ نيروي اهريمني نمي‌تواند مقاومت او را در هم شكند. چنانچه من در ‏مقابل فشارهاي رواني و جسماني قرون وسطايي از پا نيفتادم. اگر نشكستم به اين دليل نبود كه من اميرانتظام از ‏قدرت استثنايي برخوردار بوده و يا براي اين مقاومت، دوره هاي خاصي را طي كرده و آمادگي لازم را كسب كرده ‏بودم. ‏"نه به هيچ وجه"، اگر من نشكستم فقط و فقط به خاطر آن بود كه حقيقتي كه من از آن دفاع كرده و از چشمه ‏زلالش سيراب مي‌شدم غير قابل شكستن بود. و آن حقيقت شايستگي ملت ايران براي حق تعيين سرنوشت بوده و ‏هست. عشق ورزي به حقيقت، انسان را چون خود حقيقت شكست ناپذير مي‌نمايد. من بسيار سعادتمندم كه امروز ‏شاهد عظمت و شكوه صف مبارزان و مدافعان حق تعيين سرنوشت به شيوه مسالمت آميز و مدني مي‌باشم. اين ‏صف نه تنها هرگز نخواهد شكست بلكه آنچنان پرتوان و استوار خواهد ايستاد كه آرايش نيروهاي سياسي را به نفع ‏حق تعيين سرنوشت دموكراتيك بر هم زده و صلح و توسعه پايداري را براي ايران و كشورهاي منطقه بنيان خواهد ‏گذاشت.‏
اظهار خوش بيني نسبت به آينده تلاش هاي كوشندگان راه آزادي و عدالت از باب تسكين دردهاي كهنه خود و يا ‏دامن زدن به توهم و تخيلات نمي باشد. دليل خوش بيني و اميدواري من كارنامه درخشان مردم در فهم و درك ‏حقيقت زندگي در جريان يك مبارزه طولاني اجتماعي است.‏ در جريان اين مبارزه نوعي از اجماع ملي در خصوص ارزش‌هاي دموكراتيك و حقوق بشري، استمرار و فراگير شدن ‏فعاليت هاي مدني صنفي و اجتماعي شكل گرفته و آمادگي جامعه در كليت آن به پذيرش هزينه تغيير شرايط، ‏افزايش يافته است.‏ در هيچ دوره اي از تاريخ مبارزات ملت ايران، جنبش مدني و مسالمت آميز ملت ايران، اين اندازه پر توان، ‏هوشمند، منسجم، فراگير و هدف دار نبود. كارزار يك ميليون امضاء، تجمعات اعتراض آميز معلمان، پيگيري ‏مصرانه مطالبات كارگري توسط سنديكاها و نهادهاي كارگري، افشاگري ها و روشنگري هاي روزنامه نگاران و ‏اصحاب قلم، مبارزات دليرانه دانشجويان، تحرك مدافعين حقوق بشر، كه ويژگي مشتركشان پرهيز از افراط گري و ‏حركت با منطق اعتدال مي باشد، نشانه هاي اميد بخش بلوغ و استواري جنبش مدني مي‌باشد. از سال 1332 تا به ‏امروز دانشجويان كشور براي برگزاري مراسم 16 آذر (روز دانشجو) تا به اين حد تحت فشار نبودند. با اين وجود ‏دانشجويان كشور با اتكا به توان جنبش مدني و عزم و اراده خود از سد تهديدها و فشارها عبور كرده و يك رويداد ‏تاريخي ديگري را در كارنامه درخشان جنبش مدني به ثبت رساندند.‏
دستگيري گسترده دانشجويان از دختر و پسر نشان از توانمندي و فراگير شدن فعاليت هاي مدني دانشجويان دارد. ‏همين داوري در مورد جنبش زنان، معلمان و كارگران نيز صادق مي‌باشد. بنابراين دليل عمده‌ي خوش بيني من ‏نسبت به آينده كشورم بر توانمندي جنبش مدني استوار مي‌باشد. نگاهي عميق به تحولات و شرايط جهاني خوش ‏بيني مرا دو چندان مي‌كند. ‏ حداقل دلسوزی ‏اگر حاكمان ايران از حداقل دلسوزي و اعتقاد به منافع ملي برخوردار بودند و دغدغه تأمين امنيت، رفاه، آزادي و ‏سربلندي براي ملت ايران را مي‌داشتند. با استفاده از درآمد سرشار نفت، شرايط بين المللي مساعد، نيروي كار ‏بالنده و پر توان به راحتي مي‌توانستند در اين 28 سال ايران را به قدرت اول اقتصادي منطقه تبديل كنند و لكه ‏ننگ صدور زنان ايران براي خود فروشي در كشورهاي كوچك و تازه به دوران رسيده خليج فارس را از دامن شرف ‏ايراني بزدايند. اما دريغ و افسوس كه حاكمان ايران سرمايه هاي مادي و انساني، سرزمين كهن و پر افتخار ايران را ‏وسيله ايي براي عقده گشايي و ترك تازي در ميدان توهم و تخيلات ارتجايي و واپس مانده خود قرار داده و با ‏چمدان خالي از هنر و انديشه و با سرمايه ملت به سفرهاي بي خاصيت خود ادامه داده و به جشن و پايكوبي در ‏همايشهاي تشريفاتي داخلي مشغول هستند و با ماجراجويي هسته ايي كشور را به سوي فاجعه و جنگ سوق مي ‏دهند.‏
دستيابي به فناوري هسته ايي در عالي‌ترين سطح آن براي تأمين انرژي و بهره برداري صلح آميز حق ملت ايران ‏بوده و در توان و قابليت هاي علمي و فني ملت هوشمند ايران مي‌گنجد، اما عدم آشنايي مسئولين كشور با ادبيات و ‏زبان قابل فهم جامعه جهاني، پيروي از سياست ها و شعارهاي تندروانه و غير عقلايي، دور كردن مردم از مشاركت ‏در تصميم سازي ها، رفتارهاي دون كيشوت‌وار و ناتواني در اعتمادسازي، فعاليت‌هاي هسته ايي را به تهديدي عليه ‏ملت ايران تبديل كرده است. و فرصت هاي زيادي را قرباني اتخاذ روش ها و راه كارهاي غير عقلايي مسئولين ‏نموده است. در چنين شرايطي وظيفه ما افزودن بر تلاش هاي مسالمت آميز و صلح طلبانه خود و گسترش ارتباط ‏انساني خود با مردم صلح دوست و علاقمند به ارتقاء حقوق بشر و دموكراسي در سراسر جهان مي‌باشد. تنها شانس ‏ما براي جلوگيري از جنگ و خشونت در منطقه، متقاعد كردن افكار عمومي در جهان مي‌باشد. بدين منظور مي ‏بايستي به عزم راسخ، پشتكار، قابليت و توانمندي هاي مان در پيگيري مطالبات ملي و دستيابي به دموكراسي از ‏طريق مبارزات مدني مسالمت آميز در قالب يك جنبش مدني– ملي منسجم بيافزاييم. در اين راستا مي بايستي از ‏تمامي ابتكارات و فعاليت ها و پيشنهاد‌هاي سازنده استقبال و حمايت كرد و هيچ فرصتي را از دست نداد از جمله ‏

فراخوان شوراي ملي صلح مي بايستي مورد حمايت قرار گيرد.‏
حمايت از جنبش زنان و كارزار جمع آوري امضا براي تغيير قوانين مي بايستي به يك حركت ملي تبديل ‏شود.‏
همراهي با مطالبات صنفي و مدني دانشجويان، كارگران و معلمان بايستي به طور جدي پيگيري شود.‏

شرايط اقتصادي و اجتماعي متأسفانه از حد بحران گذشته و به مرحله فاجعه گام گذاشته است.‏

اوضاع به حدي نا به سامان است كه حتي مقامات دولتي به رغم بهره مندي از دستگاه هاي عظيم تبليغاتي و عوام ‏فريبي قادر به سرپوش گذاشتن به اين نابساماني ها نيستند و ناچاراً به سياست فرافكني و توطئه انگاري روي آورده ‏و ريشه مشكلات را در رفتار و عملكرد دولت هاي پيشين ميبينند، گويي كه اين دولت فرزند خلف دولت هاي ‏قبلي نمي‌باشد و اين در شرايطي است كه اين دولت خود را حافظ ارزش هاي انقلاب اسلامي معرفي مي‌كند. ‏دستيابي اين دولت به اريكه قدرت در چهارچوب همان ساختار و نوع انتخاباتي است كه دولت هاي قبلي را سركار ‏آورده است. در شناسنامه اين دولت مشخصات دولت هاي قبلي به عنوان والدين ذكر شده است پس اين نمايش ‏مضحك كه دولت هاي قبلي از جنس "شر" بوده اند و فقط دولت فعلي از جنس "خير" مي‌باشد فقط و فقط براي ‏فريب و گمراهي مردم مي باشد.‏
دولتي كه با والدين سياسي خود كه او را در دامان خود پرورانده است چنين رفتار مي‌كند معلوم است كه نسبت به ‏مردم و مطالبات آنان چگونه مي انديشد و عمل مي كند.‏نگاهي به وضيعت اقتصادي و زندگي اسف بار مردم زحمتكش و شريف ايران ، ماهيت و سمت و سوي انديشه و ‏عمل دولتمردان را نشان مي‌دهد.در چرخه معيوب فرافكني و مسئوليت گريزي‌، دولت ها دست به دست مي‌شوند و ‏مردم همچنان فقير و فقيرتر مي مانند.‏

دوگزینه ‏

هموطن دردمند، در چنين شرايطي با دو گزينه مواجه مي باشيم:‏
‏1-‏ سكوت و بي اعتنايي كه نتيجه اي جز نابودي كشور به دنبال نخواهد داشت.‏
‏2-‏ پيوستن به صف فعالين جنبش مدني و مسالمت آميز ايران و مشاركت فعال در تحقق حق تعيين سرنوشت ‏و رسيدن به زندگي شايسته و در خور يك ايراني با پرداخت هزينه مناسب آن.‏
مطمئن باشيد كه هزينه گزينه دوم به مراتب كمتر از نابودي تدريجي و فرسايشي و ذره ذره و لحظه لحظه در ‏جهنم فقر و فساد، اعتياد و نا اميدي است. پرداخت هزينه در گزينه اول هيچ دستاوردي ندارد در حالي كه در ‏گزينه دوم همه هزينه هاي سرمايه ايي براي ساختن ايراني آباد و آزاد مي‌باشد.‏

هموطن:‏
تاريخ در اين انتخاب تو به داوري خواهد نشست. براي نجات كشور و ايجاد شرايط مساعد براي زندگي نسل فعلي ‏و نسل هاي آينده شما را به انتخاب درست دعوت مي كنم.

0 نظرات:

حج 300 ميليون توماني حاجي احمدي نژاد!

۱۴:۴۵ bamardum 0 نظر


حج 300 ميليون توماني حاجي احمدي نژاد!


برآورد منابع آگاه در نهاد رياست جمهوري حاكي است كه استقرار 5 روزه هواپيماي اختصاصي رييس ‏جمهور و هيات همراه در سفرحج تمتع وي به رياض حدود 250
تا 300 ميليون تومان هزينه به بيت المال ‏تحميل مي كند.‏
منابع مطلع اعلام كرده اند از آن جا كه سفر رييس جمهور به عربستان سفر ‏شخصي بوده است، با اين همه هزينه هاي اين سفر قرار است كه با هزينه هاي هيات همراه 30 نفره به بودجه ‏دولت تحمل شود. به گزارش ايرنا، از جمله چهره‌هاي همراه رييس جمهور در اين سفر، "منوچهرمتكي" وزير امور خارجه، ‏‏"سيد مجتبي ثمره هاشمي" مشاور ارشد رييس جمهوري و "داود احمدي نژاد" رييس بازرسي نهاد رياست ‏جمهوري و محمد حسن ابوترابي، نايب رييس مجلس شوراي اسلامي هستند. اسفنديار رحيم مشايي، معاون ‏رييس جمهوري و رييس سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي نيز جلوتر به عربستان رفته ‏بود. سه خبرنگار و يك تصوير بردار از واحد مركزي خبر، يك خبرنگار از خبرگزاري مهر و مدير مسوول ‏روزنامه ايران نيز در اين سفر رييس جمهور را همراهي مي كنند.‏ شايان ذكر است پيش از اين حاجي احمدي نژاد در زمان برگزاري نمايشگاه مطبوعات 4 قلاده سگ هر كدام به مبلغ 150 ميليون تومان خريداري نموده بود كه انعكاس اين خبر توسط يك وبلاگ نويس باعث دستگيري وي شد و سرانجام مجبوربه حذف اين خبر از داخل زندان اوين شد .

منبع خبر : روزآنلاين

كاريكاتور : نيك آهنگ كوثر

0 نظرات:

ايران در لیست ١٣ کشور"دشمنان اینترنت" در جهان قرار دارد

۱۴:۲۳ bamardum 1 نظر

ايران در لیست ١٣ کشور"دشمنان اینترنت" در جهان قرار دارد

تعطیل کردن ٢٥ کافی نت ، دستگیری ٢٣ نفر از مسئولان و مدیران کافی نت‌ها از جمله ١١ زن ، اخطار به ١٧٠ کافی نت دیگر، در چارچوب بخش زمستانی “طرح امنیت اخلاقی” نیروهای انتظامی انجام گرفته است . سیاست مسدود سازی سایت ها در ايران از محدودکننده ترین سیاست های سرکوبگرانه در جهان است. در طی سال گذشته بیش از ١٠ میلیون صفحه ی اینترنت به بهانه داشتن محتوای ” غیر قانونی و مغایر با عفت عمومی ” مسدود شده است. همچنین با تصویب “آیین‌نامه ساماندهی فعالیت پایگاه اطلاع‌رسانی اینترنتی کشور” توسط هیات وزیران همه ی “پایگاه های اطلاع ‌رسانی اینترنتی کشور” می‌بایست “مشخصات مربوط و هویت مدیر مسوول خود را در وزارت ارشاد ثبت کنند” علیرغم تکذیب های رسمی اما این سیاست در سایه سکوت به پیش می‌رود و عملا سایت های ” ثبت نشده ” از شبکه حذف می‌شوند. مقامات ایران به بهانه های فنی و از جمله “فشار بر شبکه” ولی در اصل برای جلوگیری از بارگیری فیلم و موسیقی و دیگر اطلاعات مورد نیاز، کاربران ایرانی را از اینترنت با سرعت بالا محروم کرده اند.

در همين حال گزارشگران بدون مرز با انتشار بيانيه اي اقدام دولت جمهوری اسلامی را نشانه دیگری از تشدید سرکوب آزادی بیان و محدود کردن دسترسی به اینترنت در ایران و به ویژه برای زنان دانسته است. و خاطر نشان مي كند این افراد که تنها جرم شان بهره بردن از اینترنت و استفاده از تالارهای گفتگو و سایت های مورد استفاده ی همگانی است، با اتهاماتی مبهم دستگیر شده اند و معلوم نیست کدام معیار اخلاقی جمهوری اسلامی را نقض کرده اند. اقدام آزادی ستیزانه را محکوم و خواهان آزادی فوری افراد دستگیر شده و بازگشایی کافی نت ها هستیم . گزارشگران بدون مرز یاد آور می‌شود که ایران از جمله کشورهای سرکوبگر در عرصه اینترنت است و در لیست ١٣ کشور “دشمنان اینترنت” در جهان قرار دارد. اين اعمال محدويت در حالي رخ داده كه رسانه هاي داخلي ايران خبر از از آغاز به کار رسمی وب‌سایت خبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران با نام 'سپاه نیوز' را داده اند. بنا به این گزارش ها، اداره روابط عمومی و انتشارات سپاه پاسداران روز شانزدهم دسامبر (بیست و پنجم آذر ماه) اطلاعیه ای منتشر کرده و در آن راه اندازی سایت خبری سپاه نیوز را اعلام کرده است. این اطلاعیه در زمان تنظیم این خبر در نشانی سایت دیده نمی شود، اما آنطور که خبرگزاری مهر نقل کرده هدف از راه اندازی این وب‌سایت "حضور قدرتمند، موثر، ماندگار و زنده در جامعه و دنیای چند رسانه ای" اعلام شده است. اين حضور در فضاي رسانه اي ايران در حالي صورت گرفته كه بيش از 400 روزنامه و مجله در طي سال هاي قبل در ايران توقيف شده اند و بسياري از روزنامه نگاران و اهالي مطبوعات طعم زندان و شكنجه و محروميت از فعاليت هاي اجتماعي را چشيده اند و در تازه ترين اين برخورد با فعالين عرصه خبري مي توان به مریم حسین خواه، ٣٢ ساله روزنامه نگار و وب نگار فمینیست عضو تحریریه روزنامه های آنلاین زنستان و تغییر برای برابری كه از روز یکشنبه ٢٧ آبان ماه و جلوه جواهری ٣٠ ساله مدافع حقوق زنان و عضو تحریریه سایت تغییر برای برابری كه از روز شنبه ١٠ آذر، در بازداشت موقت و در زندان اوین زندانی هستند اشاره كرد و نكته تاسف بار اين است كه در كل جهان 5 زن روزنامه نگار در بازداشت به سر مي برند كه دو تن از اين نفرات در زندان ايران هستند .

1 نظرات:

فراخوان جديد صلح خواهي ‏ملت ايران

۱۴:۱۹ bamardum 0 نظر

فراخوان جديد صلح خواهي ‏ملت ايران

تعليق در برابر تعليق را بپذيريد

در شرايطي كه گروه موسوم به 1+5 در حال تدارك نشست ديگري هستند كه ‏پيامد آن مي تواند به تصويب قطعنامه ي زنجيره اي ديگر عليه ملت و حكومت ايران بينجامد و در حاليكه ‏جناح جنگ طلب ساكن كاخ سفيد و متحد جنگ افروز آن اسرائيل، در قبال گزارش 16 نهاد اطلاعاتي ـ ‏امنيتي آمريكا موضعي منفعلانه يافته اند و مجبورند تا مدتي برنامه هاي تنش زا در برابر ايران را كنار ‏گذارده و بر پيگير سياست مذاكره و گفت و گو تاكيد كنند، حكومت و ملت ايران نيز بايد از فرصت فراهم ‏شده، استفاده كرده و با ارسال پيام هاي روشن و گام هاي عملي پس از آن دائر بر پذيرش سياست «تعليق در ‏برابر تعليق» زمينه را براي تحكيم صلح در ايران و منطقه و جهان فراهم آورند".‏

در ادامه اين بيانيه با يادآوري انقضاي ضرب الاجل شوراي امنيت سازمان ملل در مورد قطعنامه ي ۱۷۳۷ و ‏رايزني اعضاي دائمي اين نهاد بين المللي در مورد تشديد دامنه تحريم هاي مستقيم و غيرمستقيم، مي خوانيم: ‏‏"همانگونه كه پيش از اين نيز گفته شده است بايد باور داشت كه ناديده گرفته شدن قطعنامه ١٧٣٧ شوراي ‏امنيت و عدم ارائه ي پيشنهاد سازنده توسط حکومت ايران خود زمينه ساز مجازات هاي نظامي و مالي و ‏تحريم‌هاي اقتصادي گسترده‌تر شوراي امنيت خواهد بود و چشم انداز فقر و جنگ را در برابر مردم صلح ‏دوست ايران قرار خواهد داد.همچنين بايد پذيرفت كه اگر در اين شرايط سرنوشت ساز روند تصويب قطعنامه ‏هاي زنجيره اي توسط شوراي امنيت سازمان ملل ادامه يابد و حتي با وجود گزارش اطلاعاتي ـ امنيتي انتشار ‏يافته، خداي نکرده دامنه ي آن در زماني دورتر به جنگ و حمله نظامي گسترش پيدا کند، پيامدهاي شوم و ‏ويرانگر آن مستقيما متوجه ملت ايران و به ويژه كودكان، زنان و سالخوردگان خواهد بود که هيچ مداخله‌ اي ‏در برنامه ريزي ها و تصميم گيري هاي هسته اي ندارند و همواره مخالفت خود را با تشديد تنش و به خطر ‏افتادن صلح و امنيت اعلام داشته اند و هم اكنون نيز به معناي واقعي قرباني اصلي تحريم هاي اقتصادي ‏قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل، و فشارها و محاصره ي صنعتي، تجاري، بانكي و... اعمال شده از ‏جانب دولت آمريكا و متحدان نزديك اين كشور هستند".‏

در بخش ديگري از اين بيانيه امضا کنندگان با تاکيد بر اينکه "در اين شرايط سياسي ـ اقتصادي بحراني حق و ‏وظيفه ي قانوني خويش مي‌دانيم که بار ديگر صداي صلح خواهانه ي خود را به گوش ملت و دولتمردان ‏کشور و مجامع بين المللي برسانيم" از صلح طلبان جهان خواسته اند تا "سکوت پيشه نکنند و براي پيشگيري ‏از بروز فشار اقتصادي گسترده به مردم ايران و وقوع مجدد جنگ و خونريزي در منطقه دست ياري به ‏ملت" ايران دهند.‏
‏ ‏

فعالين مزبرو در ادامه اين بيانيه خود بار ديگر با پافشاري بر اين نکته که "ملت ايران حقوق اساسي تر و ‏مهمتري چون برخورداري از حق «مردمسالاري و حقوق بشر»، «امنيت و آزادي» و « عدالت و رفاه» و ‏در اين شرايط خاص سياسي« حق برخورداري از يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» را نيز دارد" افزوده ‏اند: "به باور ما در شرايط جديد نيز پذيرش پيشنهاد مدير آژانس بين المللي انرژي اتمي، جناب آقاي محمد ‏البرادعي مبتني بر «تعليق در برابر تعليق» اقدامي آجل و دورانديشانه براي پيشگيري از تحريم و جنگ است ‏و مي تواند سياست «برد- برد» را شکل دهد و سازماندهي کند و بهانه را از دست آتش افروزان و جنگ ‏طلبان بگيرد. همانگونه که در بطن اين پيشنهاد نهفته است خط مشي «تعليق در برابر تعليق» از يک سو ‏حکومت ايران را وادار مي کند که تعليق موقت را بپذيرد و داوطلبانه برنامه غني سازي را تا مدت مورد ‏توافق متوقف کند و از سوي ديگر فشارها و مجازات‌هاي اقتصادي عليه ايران را تا زمان مورد توافق طرفين ‏به حالت تعليق درآورد. راهکار ديگر مي تواند پذيرش پيشنهادهاي جمعي گروه 5+1 يا پيشنهاد دولت فرانسه ‏با اصلاحاتي توسط جمهوري اسلامي ايران همراه با تعليق و پيگيري مذاکرات باشد". ‏
‎ ‎
‏ ‏
امضا کنندگان اين بيانيه در پايان "مصرانه بر سياست اعتمادسازي در عرصه ي جهاني" تاکيد کرده و در ‏مورد "تداوم سياست‌هاي تنش‌زا و سخنان و اقدام هاي تحريك‌آميز نمايندگان حاکميت در داخل و مجامع بين ‏المللي" هشدار داده اند. ‏

اسامي امضاکنندگان بيانيه مزبور به شرح زير است:‏
محمد آزادى، حميد آصفي، هاشم آقاجري، سامر آقايي، ناصر آملي، عباس ابوذري، هادي احتظاظي، منوچهر ‏احتشامي، حميد احراري، طاهر احمدزاده، حسن احمدي، محسن احمدي، نعمت احمدى، محمود احمديان، ‏محمدرضا احمدي نيا، مصطفي اخلاقي، ‌، ساجد اردبيلي، يدالله اسلامي، مرتضى اشفاق، حسن افتخاراردبيلي، ‏جلال اقتدارى، اعظم اكبرزاده، زهرا اكبرزاده، علي رضا اکبرزادگان، علي اکرمي، محمود امير احمدى، ‏عبدالمجيد الهامي، مهدي اميني زاده، حسين انصاري راد، مصطفي ايزدي، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلي ‏بازرگان، فرشته بازرگان، محمد نويد بازرگان، كمال الدين بازرگانى، مختار باطولي، روح‌اله باقرآبادي، ايرج ‏باقرزاده، پروين بختيارنژاد، اكبر بديع زادگان، محمد بذرپور، ايمان براتيان، رحمت الله برهانى، محمد ‏بسته نگار، مهدي بسته نگار، محمد حسين بني اسدي، عماد بهاور، محمد بهزادى، حميد بهشتى، محمد ‏بهفروزى، راضيه بوستانکار، مرضيه بوستانکار، جلال بهرامي، صفا بيطرف، مسعود پدرام، جعفر پناهي، ‏رضا پويان، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان، عبدالرضا تاجيك، عباس تاج‌الديني، هادي تفنگچي، مصطفى تنها، ‏رضا تهرانى، غلامعباس توسلى، محمد توسلى، محمدرضا توسلى، مجيد جابرى، جلال جلالي زاده، علي ‏جمالي، فرشته جمشيدي، مجتبي جهاني، رضا حاجى، مجيد حاجي بابائي، بهمن حافظى، طه حجازى، حميد ‏حديثي، علي حديثي، حسين حريرى، آيدين حسنلو، بهزاد حق پناه، جمشيد حقگو، وحيد حقيقي، على حكمت، ‏منيژه حکمت، ابوالفضل حكيمى، عبدالكريم حكيمى، مجيد حكيمى، محمد رضا حمسى، محمد حيدري، جعفر ‏خائف، نبي اله خانزاده مرخالي، ابراهيم خوش سيرت، مهدي خدادادى، امير خرم، حسين خطيبي، محمد ‏خطيبي، مجتبي خندان، اسماعيل خوش محمدى، ناهيد خيرابي، هوشنگ خيرانديش، محمدعلى دادخواه، محمد ‏دادفر، رسول دادمهر، محمد داديزاده، محمدمهدى دانشيان، محمد حسن داوودي، فريبا داودي مهاجر، محمود ‏درد كشان، محمود دل آسايى، اميرخسرو دليرثاني، عباس دهقان نژاد، مصيب دوانى، ابراهيم دينوي، ‏محمد صادق ربانى، تقي رحماني، محمدجواد رجائيان، عليرضا رجايى، امير رزاقي، سميرا رزاقي، سهراب ‏رزاقي، محمد صادق رسولي، بهمن رضاخاني، احد رضائى، اصغر رضائى، بيوك رضائى، عبدالعلي ‏رضائي، سعيد رضوى فقيه، حسين رفيعى، مهدى رهنما، رضا رئيس طوسى، جمال زره ساز، علي زرين، ‏اکبر زماني، محمد ابراهيم زمانى، پرويز زندى نيا، احمد زيدآبادى، محمد رضا زهدى، عليرضا ساريخانى، ‏احمد ساعي، نسرين ستوده، عزت الله سحابى، فريدون سحابى، هاله سحابى، عيسي سحر خيز، محمد سرچمى، ‏محمود سعيدزاده، بيوک سعيدي، علي اشرف سلطاني، عبدالفتاح سلطاني، مرتضي سلطانيه، محمد جواد ‏سليماني، علي سياسي راد، سيد محمد علي سيف‌زاده، محمود شاددل بصير، ابراهيم شاكرى، تقى شامخى، على ‏شاملومحمودي، محمد شانه چى، حسين شاه حسيني، جواد شرف‌الديني، محمد شريف، كاظم شكري، مازيار ‏شکوري گيلچالان، الله وردى شمبورى، محمود شمس الواعظين، احمد شهامت دار، حسن شهبازي، احمد ‏شيرزاد، فيروزه صابر، هدي صابر، محمد صاحب محمدي، هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيدجوادى، ‏رضا صدر، سميرا صدري، باقر صدري نيا، مهدي صراف، لطيف صفري، مظفر صفري، بيژن صفسري، ‏فضل الله صلواتى، حميد رضا صمدي، كيوان صميمى، جليل ضرابي، على اشرف ضرغامى، فريدون ‏ضرغامى، اعظم طالقانى، حسام طالقانى، طاهره طالقانى، نرگس طالقانى، اكبر طاهرى، رئوف طاهرى، ‏محمد طاهرى، امير طيراني، کيان ظهرابي، سيد جعفر عباس زادگان، روئين عطوفت، باقر علائي، علي ‏علوي، علي رضا علوى تبار، محمدباقر علوى، رضا عليجاني، على عليزاده نائينى، محمد جعفر عمادى، ‏محمود عمرانى، على اصغر غروى، عليرضا غروى، ماجد غروى، سعيد غفارزاده، مسعود غفاري، على ‏غفرانى، مهدى غنى، فريده غيرت، باقر فتحعلي بيگي، پويان فخرآيي، مقصود فراستخواه، غفار فرزدى، ‏شهين فرزين پژوه، حسن فرح آبادي، ليلي فرهادپور، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فرهودي نيا، حسن ‏فريد اعلم، مرتضي فلاح، ارسلان فلاح حجت انصاري، بهرام فياضي، احمد قابل، حسين قاضيان، عباس قائم ‏الصباحي، خسرو قشقايى، ماهرو قشقايى، رحمانقلى قلى زاده، مهدي قلي‌زاده اقدم، عبدالحسين قمي زاده، ‏عبدالمجيد قندى زاده، نظام الدين قهارى، مصطفى قهرمانى، حجت الله قياسى، رحمان كارگشا، امير حسين ‏کاظمي، مرتضى كاظميان، هادي كحال‌زاده، محسن كديور، خسرو كردپور، مسعود كردپور، عليرضا ‏كرماني، على كرمى، فريدون کشکولي، پروين كهزادى، يعقوب كوثرى، بهناز كياني، بيژن گل افرا، فاطمه ‏گوارائي، علي اصغر گواهي، اکبر گنجي، مسعود لدنى، حسين لقمانيان، احسان مالکي پور، محمد تقى متقى، ‏حسين مجاهد، محسن محققى، نرگس محمدي، نوشين محمدي، محمد محمدى اردهالى، سيد على محمودى، ‏حسين مدني، سعيد مدنى، ماشاءالله مديحى، مرضيه مرتاضي لنگرودي، فريد مرجائي، مصطفى مسكين، رضا ‏مسموعى، ضيا مصباح، ليلا مصطفوى، مصطفى مصطفوى، عباس مصلحى، محمد جواد مظفر، مهدي ‏معتمدي مهر، ضياء مصباح، احمد معصومي، ياسر معصومي، خديجه مقدم، مرتضى مقدم، فهيمه ملتى، کاظم ‏ملکي، احمد منتظرى، سعيد منتظرى، خسرو منصوريان، كيوان مهرگان، سيدرضا موسوى سعادتلو، سيد علي ‏موسوي خوئيني، عبدالله مومني، على مومنى، محمود مومنى، امير ميرخانى، وحيد ميرزاده، فرشته ‏ناصرگيوه چى، حسن نراقى، محمود نعيم پور، احمد نعمت زاده، جعفر نقمي، محمود نكوروح، امير نكوفر، ‏محمد تقى نكوفر، علي نکونسبتي، سيد حميد نوحى، امير حسين نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر ‏نوربخش، حسين نوري زاده، غلامرضا نيک صفت، احمد هادوي، هادى هادى زاده يزدى، ناصر هاشمي، ‏خليل هراتي، مراد همتي، عليرضا هندى، احسان هوشمند، رسول ورپايى، منصور وفا، باقر ولى بيك، جليل ‏ولى بيك، رحيم ياورى، على فريد يحيايى، مير محمود يگانلي، حنيف يزداني پور، كاظم يزدى، ابراهيم يزدى، ‏حسن يوسفى اشكوري، حسن يوسفيان آراني.

0 نظرات:

گروه شهادت ، محفل جديد التاسيس براي تكرار قتل هاي زنجيره اي

۱۴:۵۳ bamardum 1 نظر

گروه شهادت ، محفل جديد التاسيس براي تكرار قتل هاي زنجيره اي

محفل جديد التاسيس كه خود را "گروه شهادت" مي نامد طي سه چهار ماه گذشته فعاليت هاي خود را با ارسال نامه هاي تهديدآميز ‏براي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني وارد فاز جديدي كرده است . اين جريان به ‏اصطلاح اسلامي كه نام "حزب الله" بر خود نهاده است شايعات گذشته اي كه عمدتا بر اين نكته تاكيد داشت كه هدف تشكيل و بازسازي "جوخه هاي ترور" برخورد با ‏جمعي از اصلاح طلباني است که به عنوان تندرو به افكار عمومي معرفي مي شوند اما نامه هاي ارسالي كه ‏با نام و عنوان هاي به ظاهر اسلامي به ايميل شخصي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني ‏فرستاده شده است، بيانگر گستردگي و برنامه ريزي اين حركت خطرناك جديد است كه آثار و پيامدهاي آن مي ‏تواند دامن نظام جمهوري اسلامي ايران را بگيرد.‏

اين نامه پراكني هاي الكترونيكي، آن هم همزمان با نهمين سالگرد شهادت قربانيان قتل هاي زنجيره اي، چون داريوش و پروانه فروهر ، ‏شريف، مختاري، پوينده و... مي تواند هشداري باشد به مقام ها و مسئولان امنيتي در جلوگيري از شكل گيري ‏مجدد باندهايي چون محفل ترور سعيد امامي، و همچنين چشم انداز خطري باشد براي كشور و نظام.‏

گروه شهادت وظيفه خود را برخورد با افراد "مرتد"، و در دامنه اي ‏گسترده تر"ضد دين، ضد اسلام و ضد حكومت"، تعيين كرده و تاكيد دارد كه "دستگير شدن و اعدام شدن ‏هم اصلا براي برادران ما مهم نيست، چرا كه شهادت پايان نيست، آغاز است". ‏

گروه شهادت كه فعاليت خود را ابتدا با شايعه سازي در مورد بازسازي و فعال شدن "جوخه هاي ‏مرگ" شروع كرد اكنون به مرحله ارسال نامه هاي تهديد آميز و دادن "اخطار" رسمي رسيده است. ‏ارسال كنندگان نامه ادعا دارند كه ما با " 313 نفر شهادت طلب آماده ي اجراي فرامين شرع مقدس و ‏مولايمان هستيم".‏ به عنوان نمونه، در يكي از اين نامه ها كه به امضاي فردي به نام مستعار "كميل ابوعمار" براي يكي از ‏فعالان جنبش زنان فرستاده شده، تاكيد شده است:.... شما به عنوان يكي از سپردگان گسترش و نشر فكر ضد ‏ديني و ضد نظامي و ضد اسلامي در آستانه ي قرار گرفتن در ليست ارتداد قرار داريد. البته احتمالا از كشته ‏شدن در اين راه هم افتخار مي كنيد و يا اينكه احساس مي كنيد موفق عمل كرده ايد كه خشم حزب الله را در ‏آورده ايد."‏

از آنجايي كه اين خطر وجود دارد كه اين جريان خودسر كه ظاهرا مشروعيت ديني براي اقدام عملي براي ‏خود قائل است و صراحتا اعلام مي كند كه " قطعا و يقينا پاك كردن ايران از وجود عناصر ضد دين و منافق ‏و مرتد از وظايف كاملا شرعي و واجب اين گروه مي باشد"، در آينده نزديك وارد فاز عملي شود و دست به ‏كارهاي خطرناك بزند- حتي با فرض محدود بودن فعاليت هاي آن، و يا تقليل خطر به "ايجاد فضاي رعب و ‏وحشت"- نبايد به راحتي از كنار اين ماجرا گذشت.‏

تاريخ ايران انباشته است، از تشكيل و اقدام چنين گروه هايي، و رفتار و كرداري به ظاهر "مشروع و ‏مقبول"، اما "احساساتي و خطرساز" كه آثار و پيامدهايش دامن كل ملت ايران را گرفته و خشك و تر را ‏با هم سوزانده است.

آيا مي توان اينگونه پنداشت كه تشكيل چنين گروه هايي وظيفه بر خورد با دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي را آرام آرام از بخش هايي از دستگاه قضايي و نيروهاي نظامي و وزارت اطلاعات كه تا امروز وظيفه اينگونه برخورد ها را بر عهده داشتند مي گيرد و هزينه هاي سنگين كه از برخوردهاي امنيتي و نظامي به صورت علني در اين دو ساله گذشته برشانه هاي دولت سنگيني مي كرد را بر عهده گروه هايي خودسر مي سپارد و اينگونه با يك تير دو نشان زده مي شود هدف اول پيامد هاي اين برخورد ها و فشارهاي بين المللي و افكارعمومي ازاين پس بر روي اين گروه ها متمركز مي شود و جامعه بين المللي و كانون هاي فعاليت هاي حقوق بشري و صنفي با سر در گمي مواجه مي شوند كه نمي دانند و نمي توانند تشخيص دهند كه اين چنين برخوردهايي از جانب چه افراد و گروه هايي مي باشد هدف دوم ترس و رعب و وحشتي بر دل دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي مي افتد. به راستي مي توان با ايجاد فضاي بسته و امنيتي جلوي آزادي بيان و انديشه را گرفت اين سئوالي است كه تاريخ بارها و بارها پاسخ آن را به صراحت داده است .

1 نظرات:

پرواز مرگ بر فراز آشيانه فاخته

۱۱:۱۵ bamardum 0 نظر

پرواز مرگ بر فراز آشيانه فاخته

فاخته كه يك سال مانده به پايان درس حقوق، دانشگاه را به اجبار شوهر ترك گفته بود در حالي 6 سال حبس و زندان را تحمل كرد كه صادقانه همه واقعيت را براي دستگاه قضايي گفته بود . فاخته زن جواني كه 19 مهر امسال 30ساله شد در سال 1380 به خاطر اقدام به قتل پيرمردي 81 ساله در حين دفاع از ناموس به قصاص محكوم شد و روز 26 مهر ماه 1386 براي اجراي حكمش تعيين شد . حكمي كه به قول سرهنگ بهنام ذوقي تيغ دو لبه است . سرهنگ كه افسر بازنشسته پليس آگاهي است و 25 سال سابقه رسيدگي به پرونده هاي قتل را دارد وقتي ماجراي قتل يك افسر نيروي انتظامي در كيش به وقوع پيوست ، او به عنوان كارشناس وارد روند رسيدگي به پرونده شد .همان پرونده اي كه به معروف ترين پرونده « دفاع مشروع » اين سال ها تبديل شد . متهمش افسانه نوروزي بود . اين كارشناس در مورد قتل هايي از اين دست مي گويد : در اين نوع وقايع به جز مقتول و قاتل كسي در صحنه وقوع جرم نيست . اتفاقي كه روي مي دهد تيغ دو لبه است اگر زن تمكين كند ، تن به عملي داده كه مطابق قانون جرم سنگيني است و با عنوان زناي محصنه محكوم مي شود . اگر هم تمكين نكند ، بايد از خودش دفاع كند . اگر دفاع مرتكب قتل شود ، باز هم به دليل قتل محاكمه و مجازات مي شود . پس زنان در موقعيتي اين چنين كه در برابر خطر تجاوز و تعرض قرار مي گيرند چه بايد بكنند ؟

مادر فاخته كه زني فرهنگي است و سال ها مدير دبيرستان هاي دخترانه در شمال كشور بوده مي گويد : يك عمر مشغول كار فرهنگي براي دختران مردم بودم . من و پدر فاخته هر دو فرهنگي هستيم و فاخته را بد تربيت نكرديم . از چيزي فروگذار نكرديم . اگر قرار است فاخته براي چنين واقعه اي اعدام شود ، بايد مرا هم كه او را تربيت كرده ام مجازات كنند . هنوز ماه مبارك رمضان خاتمه نيافته بود كه مادر فاخته نامه اي ديگر براي هاشمي شاهرودي نوشت و تقاضاي بررسي مجدد پرونده و تعيين مهلتي دوباره براي دخترش را كرد . گر چه از دفتر رييس قوه قضاييه خبر تعيين قرار ملاقاتي براي او آمده بود ، اما به سبب نزديك شدن قريب الوقوع موعد اعدام ، پدر و مادر فاخته دوباره نامه اي براي تغيير سرنوشت دخترشان نوشتند . اين پيگيري ها در حالي بود كه قاضي احكام دادسراي جنايي تهران از تاييد اين موضوع تا 15 مهر خودداري مي كرد ولي خود فاخته در تماس با خانواده اش ان راتاييد كرد . قاضي جابري تا اخرين لحظات اداري روز سه شنبه 24 مهر 1386 گفت هيچ حكمي به اجرا در نمي آيد . او حتي به ميزباني ايران از شخص اول روسيه اشاره كرد كه مي تواند دليل خوبي براي به تاخير افتادن اجراي هر حكمي باشد . باورش هنوز هم سخت است اما شامگاه سه شنبه ، در حالي كه جز مسئولان زندان اوين هيچ كس چيزي نمي دانست ، 10 محكوم به اعدام به انفرادي انتقال يافتند . فاخته نيز يكي از اين 10 نفر بود . او نتوانست باخبر شود كه آيت الله شاهرودي زير نامه تقاضاي وكيلش نوشته كه اجراي حكم يك ماه به تاخير بيفتد . فاخته به چوبه دار سپرده شد بي آنكه حتي خانواده اش بتوانند با او براي آخرين بار وداع كنند . او صبح چهارشنبه 25 مهر ماه يك روز زودتر از زمان تعيين شده در پرونده اش در حالي كه خانواده و وكيلش خدا را شكر مي كردند كه توانسته اند يك ماه فرصت از بالاترين مقام قضايي كشور بگيرند با شنيدن خبر اعدام يك باره شوكه شدند . دكتر علي نجفي توانا حدود ساعت 9 صبح كه با او تماس گرفتيم و گفتيم كه شنيده ايم امروز قبل از طلوع آفتاب 10 نفر در اوين اعدام شده اند ، با اطمينان خاطر گفت : نه غير ممكن است . خانواده فاخته خبر داده اند كه از آيت الله شاهرودي وقت ملاقات گرفته اند . ساعت هنوز 11 نشده بود كه اين خيال خام به شوك تبديل شد . فاخته اعدام شده بود ! مرگ چقدر سراسيمه و شتابان بر اوين سايه افكند . حيات را دوباره نمي توان تحقق بخشيد اما حكم قصاص نفس را هر چهارشنبه آخر ماه مي شود به اجرا در آورد . اما در دو سه روز گذشته خبري درخبرگزاري ها آمد كه اخيرا شماري از فعالان مدني کرد در ديدار با يکي از روحانيون اصلاح طلب، از وي درخواست کردند تا از آيت الله هاشمي شاهرودي رييس قوه ي قضاييه بخواهد حکم اعدام "عدنان حسن پور" و " هيوا بوتيمار" برنده گان جايزه "آزادي بيان" امسال ايتاليا كه در زمستان سال گذشته در مريوان بازداشت شدند و پس از مدتي دادگاه انقلاب به ‏اتهام"اقدام عليه امنيت ملي" و "جاسوسي" آنها را محارب شناخت و برايشان حکم اعدام صادر کرد را نقض کند؛ اما گفته مي شود در تماسي که اين ‏روحاني در همين پيوند با آيت الله شاهرودي داشته، با واکنش منفي بالاترين مرجع قضايي ايران مواجه شده چرا که به ‏گفته ي آيت الله شاهرودي"حکم اعدام از کانال ديگري صادر شده "و حتي اگر جهت پي گيري" قول هم بدهم عملا نمي ‏توانم کاري بکنم".‏ به اين ترتيب به نظر مي رسد وزارت اطلاعات مصرانه خواستار ‏اجراي حکم اعدام اين شهروند مريواني است.‏ در اينجا اين پرسش پيش مي آيد كه در پرونده اين دو فعال كرد آقاي شاهرودي كاري از دستش بر نمي آيد در پرونده فاخته چطور . خاطرمان هست كه در چند ماه قبل كه خبر سنگسار يك زن و مرد در قزوين منتشر شد و بلافاصله حكم با دستور شاهرودي ملغي شد ولي به فاصله يك هفته در گورستاني در همان شهر به اجرا در آمد . يا در مورد پرونده ضارب سعيد حجاريان عضو شوراي شهر اول كه اقدام مسلحانه كرد و با شليك گلوله اي مدت ها اين عضو شوراي شهر را خانه نشين كرد تنها به سه سال حبس محكوم شد و به سال نكشيده در سالگرد 18 تير كوي دانشگاه جلوي در دانشگاه و در ميان گروهي موسوم به لباس شخصي ها ديده شد ولي در همان زمان احمد باطبي به جرم بالا بردن پيراهن خوني هم دانشگاهي اش ابتدا به اعدام و سپس به 15 سال حبس محكوم شد و در حال گذراندن دوران محكوميتش بود . آيا در جمهوري اسلامي مي توان سراغي از عدالت گرفت ؟ آيا آقاي شاهرودي به عنوان بالاترين مقام قضايي كشور نمي تواند جلوي اين بي عدالتي ها را بگيرد . هنوز پرونده قتل هاي زنجيره اي ،واقعه كوي دانشگاه ،پرونده بازداشت اعضاي نهضت آزادي در سال 1380 پرونده اسانلو اين فعال كارگري ، پرونده معلمان معترض ، پرونده فعالان حقوق زنان ، پرونده فعالان دانشجويي پرونده عماد الدين باقي اين مدافع حقوق زندانيان پرونده مطبوعات تعطيل شده پرونده زهرا كاظمي خبرنگار مقيم كانادا و هزاران هزار مورد ديگر كه در اين سال هاي رياست آقاي شاهرودي بر قوه قضاييه اتفاق افتاده است و همچنان در جريان است شايد ما فراموش كنيم اما تاريخ هيچ گاه فراموش نخواهد كرد . مي گويند فرد محققي در كنار دريا قدم مي زد ديد شخصي به طرف ساحل مي آيد چيزي از زمين بر مي دارد و به سمت دريا پرتاب مي كند و دوباره كارش را تكرار مي كند پس از دقايقي فرد نويسنده به سراغ آن مرد مي رود مي گويد چه مي كني فرد در جوابش مي گويد اين ستاره هاي درياي كه بر اثر جزرومد بر ساحل مانده اند را دوباره به دريا مي اندازم فرد محقق مي گويد كه اين كار چه فايده اي دارد جزر و مد روزانه هزاران هزار ستاره دريايي را در ساحل جا مي گذارد و تو چقدر مي تواني ستاره نجات دهي و كار تو چه تاثيري دارد فرد به طرف دريا مي رود و ستاره دريايي كه در دستش بود را پرتاب مي كند و رو به محقق مي گويد لااقل در مورد اين يكي موثر بود .

مطلب پرواز مرگ بر فراز آشيانه فاخته در مجله زنان شماره 149 و در صفحه 13 به چاپ رسيده است اما متاسفانه در سايت اين مجله آورده نشده است در حالي كه يك مطلب قبل و بعد از آن در سايت اين مجله مي باشد .

0 نظرات:

تجاوز سه جوان بسيجي به يك زن متاهل

۱۳:۴۱ bamardum 6 نظر

هنوز خبر فوت دكتر زهرا در بازداشتگاه امر به معروف و نهي از منكر همدان فراموش نشده است كه در اين شماره مجله زنان گزارشي از تجاوز سه عضو بسيج به زني متاهل در شهر صومعه‌سرا، 35 كيلومتر مانده به لاهيجان كه در 24 خرداد ماه و در ساعت 8 شب اتفاق افتاده قلبمان را به درد آورد . حال در پرونده دكتر زهرا تعدادي از فرماندهان سپاه، در ديدار با ناطق نوري كه هم اکنون رياست بازرسي رهبري را بر عهده دارد ، کشته شدن دختر يکي از همکاران خود توسط ستاد امر به معروف و نهي از منکر همدان را نوعي برخورد با خود دانستند و از وي خواستند که در اين باره وارد عمل شود. ولي در اين پرونده چه كسي به فرياد رسي اين زن خواهد رسيد خدا مي داند. اين، گزارشي از يك تجاوز است به روايت آدم‌هاي مختلف و فقط تكه‌اي از يك حجم بزرگ. قضاوت كردن و تشخيص درست و نادرست حرف‌ها در چنين پرونده‌اي مي‌ماند به عهدة آنان كه قرار است قضاوت كنند. ريز ماجرا هم لابد مي‌ماند براي آسمان آبي و ستاره‌هايش و خدايي كه همان نزديكي‌ها بود، يقينا ً.

فريبا، مي‌تواني حرف بزني؟
بله

چرا نخواستي همسرت متوجه شكايت شود؟
خانم، زندگي‌ام در خطر است، من فقط دو سال است كه ازدواج كرده‌ام، بعد هم چرا ناراحتش كنم، خودم كم ناراحتم؟ ترس هم دارم، خيلي پرزور و قوي‌هيكل است، مي‌ترسم برود كس و كارشان را شل و پل كند .كمي مكث مي‌كند و بعد مي‌گويد: «هر سؤالي داري بپرس. من شغل شما را درك مي‌كنم. مدتي در روزنامة ... در رشت نوار پياده مي‌كردم اما بعد ازدواج كردم و خانه‌ دار شدم.» افشين‌فر كه تا آن لحظه كنار ما ايستاده بود و احتمالاً نگران بود كه موكلش حرفي نزند كه به ضررش تمام شود با گفتن اين جمله كه «راحت باشيد، خانم‌ها»، رضايت مي‌دهد كه برود و در گوشه‌اي از محوطة جلو ساختمان دادگاه بايستد

خانم، نفسم درنمي‌آمد، گفتم: تو را به فاطمه، تو را به علي ولم كنيد، من زن شوهردارم. مي‌خواستند مرا بكشند، گفتند: چوب را بكنيم تو... چوب بزرگ بود، اين هوا... با دست اندازة چوب را نشان مي‌دهد و مي‌زند زير گريه... كجا بودم؟ آهان، گفتم دربست برسانم رشت، كمي بعد نمي‌دانم اين به آن زنگ زد يا آن به اين... صداي زنگ تلفن را نشنيدم فقط يكهو فهميدم دارد با تلفن حرف مي‌زند. مي‌گفت: خوب مي‌آيم. صبر كن. كمي جلوتر پسر جواني را سوار كرد كه كنار من نشست. اعتراض كردم كه چرا مسافر زدي. اول گفت: دوستم است، شما ببخشيد. بعد كه اعتراضم بيشتر شد، راننده گفت: خفه‌شو. پسر كناري‌ام هم چاقو درآورد. گفتم: چي‌كار مي‌كنيد؟ ديوانه شديد؟ ولم كنيد بروم... راننده ‌گفت: خفه‌شو، صدايت را ببر. چنگ زدم به پشت گردن راننده، يك لگد هم زدم به پهلوي كناري‌ام اما انگار به ديوار خورده بود. خانم هيكل چاقم را نگاه نكن، هيچ زوري ندارم، اما نمي‌توانستم كه هيچ كاري هم نكنم. داشتند مرا با خودشان مي‌بردند. كناري‌ام سرم را گرفت لاي زانوهايش، چاقو را هم آورد جلو صورتم. گريه مي‌كردم، مي‌گفتم: بگذاريد من برم. راننده مي‌گفت: ما بسيجي هستيم، بايد به حرف‌هايمان گوش كني، بايد لال بشوي. بعد مدتي بالاخره گذاشتند بيايم بالا و راست بنشينم. حلقه و ساعتم را درآوردم. سي هزار تومان هم همراهم بود. آخر، خانم، من هميشه پول زياد برمي‌دارم، خوب شايد اتفاقي افتاد، لازم مي‌شود. گفتم: اينها را بگيريد، ولي بگذاريد بروم. كناري‌ام مي‌خنديد، مي‌گفت: من كرم، نمي‌شنوم. از يك خيابان گذشتيم كه اسمش سيدعلي‌اكبر بود، گفتم يا سيد... كمي جلوتر، تاكسي جلو يك سمند ايستاد. رانندة سمند آمد و سرش را آورد توي ماشين، مرا ديد و خنديد و گفت: امن است، خيالت راحت. گفتم: چه مي‌گوييد، ديوانه شديد؟ گفت: من بسيجي‌ام، نگران نباش، اينها را تنبيه مي‌كنم. نمي‌دانستم چه را باور كنم، مسخره‌ام مي‌كردند. هنوز هم نمي‌دانم راست مي‌گفتند بسيجي‌اند يا نه.

چرا داد نزدي؟
خانم، آنجا خلوت بود، شمال را كه ديدي، خيلي از خيابان‌هايش خلوت‌اند. يك بار كه سرم را بلند كردم، ديدم روي تابلو نوشته: 15 سياهكل. فقط فهميدم نزديك سياهكليم. توي كلانتري متوجه شدم جايي كه مرا بردند نزديك روستايي به نام سوخته‌كوه بوده و محل زندگي‌شان همان‌جاست. نزديك خانه‌شان اين كار را با من كردند، باورتان مي‌شود؟ چند دقيقه مكث مي‌كند، انگار توي فكر است و با پشت دست اشك‌هايش را پاك مي‌كند. خانم، حتي اگر داد هم مي‌زدم كسي شك نمي‌كرد. وقتي دو تا ماشين كنار هم پارك شدند و آدم‌هايش با هم حرف مي‌زنند جاي شك نمي‌ماند. شما بودي شك مي‌كردي؟ بعد كاري هم مي‌كردي؟ نه، به‌خدا مي‌ترسيدي و فلنگ را مي‌بستي. شب بود خانم، هيچ فريادرسي نبود. ماشين‌ها دوباره راه افتادند، كمي جلوتر به يك بيشه‌زار رسيديم، ماشين را نگه داشتند، كسي كه چاقو دستش بود هلم داد پايين، خودش هم با چاقو افتاد پشت سرم، مي‌گفت اگر داد بزنم چاقو را مي‌زند به پشتم. وسط بيشه‌زار را به اندازة دو تا ماشين صاف كرده بودند. از قبل حرامزاده‌ها آماده كرده بودند. يكي‌شان آمد سمتم. گفتم: «من زنِ شوهردارم، ايدز دارم، مريضم. ولم كنيد، مگر خودتان ناموس نداريد؟» دستش را كرد توي مانتوم، داشت دكمه‌هايم را باز مي‌كرد. . يكي از دكمه‌ها چند روز پيش افتاده بود، به‌جايش سنجاق زده بودم، نمي‌توانست بازش كند، ول كرد، از خيرش گذشت. راننده رفت از صندوق عقب ماشين چوب آورد. اولين ضربه را به قوزك پايم زدند، افتادم زمين. دوباره بلندم كردند. نمي‌دانم چقدر طول كشيد كه همين‌طور سرپا ايستاده بودم، خجالت مي‌كشيدم، درد داشتم، خوار شده بودم. مي‌گفتند: بنشيني، مي‌زنيمت. بعد يكي‌شان رفت از صندوق عقب ماشين زيرانداز آورد، انداخت روي زمين. خواباندنم، كيفم را خالي كرد روي زمين، كارت كتابخانه‌ام را ديد، اسمم را خواند، خنديد و گفت: پس تو فريبايي... فريبا! مسخره‌ام مي‌كردند، حرف‌هاي زشت مي‌زدند، با چوب مي‌زدند تا رضايت بدهم. در جوابية پزشكي قانوني، آثار زخم‌ها نوشته شده: قوزك پايم، كشالة ران‌هايم، باسن، دو تا دست‌ها و سينة سمت چپم همه كبود و زخم شده بود. بعد يكي‌شان چوب را گذاشت روي سينه‌ام كه تكان نخورم نمي‌دانم چقدر طول كشيد، ديگر نمي‌فهميدم، داشتم از درد و غصه مي‌تركيدم، هيچ كاري نمي‌توانستم بكنم. وقتي بلند شدند، رانندة سمند گفت: بكشيمش. چوب را بكنيم... چوب توي دستش بود و من پايين پاهايش خوابيده بودم، گفتم: يا فاطمة زهرا، بفرما كارم تمام است. چوب را مي‌چرخاند توي هوا و من پايين پاهايش خوابيده بودم و هر لحظه فكر مي‌كردم الان چوب فرود مي‌آيد چوب را مي‌چرخاند توي هوا و من پايين پاهايش خوابيده بودم. آن دو نفر كه حالا ايستاده بودند جلوِ ماشين صدايش كردند، چوب را انداخت زمين و رفت كنار ماشين پيش آنها، لابد مي‌خواستند تصميم بگيرند كه با من چه كنند. مانتويم پاره شده بود، روسري‌ام از سرم افتاده بود، خانم خدا نصيب نكند. راه فراري نبود، من هم ديگر نمي‌توانستم بدوم، اصلاً مي‌ترسيدم دوباره كتك بخورم. بالاخره يكي‌شان آمد و گفت: بلندشو. دوباره چاقو را گذاشت پشتم. تا سوار ماشين نشدم باورم نمي‌شد كه گذاشتند زنده بمانم. اين بار سوار سمند شديم و رانندة تاكسي جلوتر رفت. دوباره سرم را زير گرفت و چاقو را جلو صورتم. بعد مدتي ‌جايي نگه داشتند، گفتند: پياده شو. فلكة جانبازان رشت بود، ديگر مي‌دانستم كجام. گريه كردم، گفتم: كمي پول كراية تاكسي به من بدهيد. آخر همة پول‌هايم را برداشته بودند. يكي‌شان 1000 تومان بهم داد

- در حاشيه

مادرهاي متهمان هم هيچ‌كدام حرف نمي‌زنند: «برو از مردها بپرس.» هر سه پدر كنار يكديگر ايستاده‌اند. يكي از پدرها داد مي‌زند: «برگرد تهران، من حرفي ندارم، بقيه هم حرفي ندارند.» و مي‌رود گوشة ديگر مي‌ايستد . اما يكي از پدرها با لبخند مي‌گويد: «باباجان، بيا خودم بهت مي‌گويم. اينها جوان‌هايي هستند پاك، شسته‌ورفته، جزء اوباش نيستند. بچه‌هاي ناز لاهيجان‌اند. بچة من حتي از تاريكي هم مي‌ترسد، آن‌وقت چطور ممكن است چنين كاري بكند؟ سابقه؟ نه عزيزم، هيچ‌ كدامشان تابه‌حال پرونده نداشتند. ما از شوراي محله ‌مان براي تأييد اين پسرها امضا گرفتيم. كار؟ نه، هر سه بيكارند. ديپلم دارند. بسيجي اند؟ بله هستند . من خودم كشاورزم، 6 تا بچه دارم. تا حالا كه 47 سالم شده نيامدم اين‌جور جاها. من به پسرم مي‌گفتم: برو ازدواج كن، مي‌گفت: با خرج‌هاي زياد الان نمي‌خواهم دختري را بدبخت كنم. حرف بدي هم نمي‌زد، درست مي‌گفت. حالا مي‌شود كه او با يك زن اين‌طوري برخورد كند؟! شما بگوييد؟» و پدر ديگر مي‌گويد: «اصلاً خانم، اينها يك بار هم نمازشان قطع نشده، هيچ‌وقت دروغ نگفته‌اند. من تاكسي گرفتم كه پسرم باهاش كار كند، تا حالا شكايتي هم نداشتيم. اگر واقعيت داشت من خودم پسرم را مي‌كشتم. اما خانم، ما خودمان تحقيق كرديم از اين زن، جاي خواهرم هستيد، ببخشيد، ولي دروغ مي‌گويد كه شوهر دارد. همسايه‌ها گفتند 7 سال است طلاق گرفته! شوهري در كار نيست.
پدر اولي، صاحب يكي از نازهاي لاهيجان كه همچنان لبخند بر لب دارد، مي‌گويد: «نمي‌دانم چه مي‌شود خانم عزيز، به‌هرحال مي‌دانيد كه در قانون حرف اول را زن مي‌زند، بله، زن! زن هر چه بگويد پسرِ من بي‌گناهم كه باشد محكوم مي‌شود. طفلي، بندة خدا... اينها نازهاي لاهيجان‌اند

مي توانيد مشروح كامل اين گزارش را در سايت فيلتر شده زنان به آدرس http://www.zanan.co.ir مطالعه فرماييد.

6 نظرات:

توسعه كشور به صلح و آرامش نياز دارد

۱۴:۳۲ bamardum 0 نظر

توسعه كشور به صلح و آرامش نياز دارد

پيام به انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهرود

1- جنگ ها ويرانگر و شوم هستند . حتي جنگ هاي عادلانه گزينه مطلوب ملت ها نمي باشند . هنگامي كه دفع يك ظلم و ستم ، و يك شر پر هزينه از راه هاي سياسي غير ممكن و جنگ گزينه اجتناب ناپذيري مي گردد ، قبول و تن در دادن به جنگ يك گزينش آزادانه نيست . زيرا حتي جنگ هاي عادلانه هم جز خون و خرابي و از بين بردن نسل و سرزمين حاصلي ندارند .

2- خاورميانه يكي از متلاطم ترين و پر آشوب ترين مناطق جهان است . در طي 50 سال گذشته جنگ هاي متعدد و مكرر مردم اين منطقه نفت خيز را به خاك و خون كشيده است در حالي كه اين جنگ ها كمترين سودي براي مردم نداشته ، و هزينه هاي انساني و مالي فراواني را به كشور هاي منطقه تحميل كرده است ، براي كشورهاي قدرتمند جهان و توليد كنندگان سلاح هاي جنگي سود سرشاري را به دنبال داشته است . جنگ اول خليج فارس – جنگ تحميلي عراق عليه ايران ، به گزارش جانشين فرمانده كل قوا آن زمان ايران ، بيش از هزار ميليارد دلار براي ايران خسارت بر جاي گذاشته است . اين در حالي است كه كل در آمد ايران از محل صادرات نفت خود ، از زمان كشف ، بهره برداري و فروش نفت تا سال پايان جنگ برابر با 310 ميليارد دلار بوده است . ملت و ميهن ، هنوز هم نتوانسته است پيامد هاي جنگ تحميلي را جبران نمايد . جنگ دوم خليج فارس ، در پي حمله صدام به كويت ، از يك طرف ميليارد ها دلار ذخاير ارزي كشورهاي نفت خيز منطقه را از بين برد و از طرف ديگر به بهانه تهديد هاي عراق، سازندگان سلاح هاي جنگي از فروش فرآورده هاي خود به كشور هاي عربي ، ميليارد ها دلار سود بردند .

3- مردم بسياري از كشورها جهان ، از هر قشر و گروهي ، با گرايش هاي متنوع سياسي ، عقيدتي ، و ديني به احساس نگراني از جنگ ، به ابراز مخالفت با آن پرداخته اند . صدها هزار مردم عادي در خيابان ها به تظاهرات پرداخته اند و حكومت هاي خود را از توسل به جنگ در جهت حل مسائل و اختلافات ملي يا بين المللي بر حذر داشته اند . اكنون در حالي كه جغد جنگ بر ويرانه هاي دو كشور همسايه ما افغانستان و عراق ترانه وحشت و نابودي را مي سرايد ، صداي ناقوس جنگ جديدي عليه ايران شنيده مي شود . اگر چه برخي تحولات اخير در مناسبات سياسي و ديپلماسي ظاهراً خطر فوري جنگ را كاهش داده است اما نمي توان وقوع احتمالي ان را ناديده گرفت . هيچ ايراني علاقه مند و متعهد به منافع و مصالح ملي و تماميت ارضي كشورمان نمي تواند و نبايد نسبت به احتمال جنگ بي تفاوت باشد. بسياري از ايرانيان وطن خواه ، در داخل و خارج كشور نيز با احساس نگراني از وقوع جنگ به ابراز مخالفت با آن برخاسته اند . بايد دست به دست هم بدهيم ، از يك طرف به قدرت هاي بزرگ جهاني ، كه بر حل مشكلات و اختلافات با ايران بر طبل جنگ مي كوبند ، هشدار بدهيم و مخالفت ملت ايران را با جنگ ، فرياد بزنيم . و از طرف ديگر از مسئولان كشورمان بخواهيم از موضع گيري هاي تحريك آميز عليه كشورهاي ديگر و تشديد تشنجات خود داري ورزند ، و در سياست هاي كلان ملي نيز ، اصل را بر بهبود روابط با ساير كشورها و پيش گيري از حملات احتمالي را بر ادامه هر برنامه ديگري مقدم بدارند .

با آرزوي پيروزي دانشجويان عزيز و در ادامه خدمات صادقانه به مردم و هم ميهنان

دكتر ابراهيم يزدي

17/9/86

0 نظرات: