آمريکا و عصر آيت الله خميني در مصاحبه با ابراهيم يزدي

۱۲:۳۰ bamardum 1 نظر

"عصر آيت الله خميني" شاهد تحولات مهمي در عرصه سياسي ايران بوده است. يکي از تحولاتي که طي اين دوره به گونه اي درازمدت شرايط سياسي – بين المللي ايران را تحت تاثير قرار داده، آغاز و گسترش تنش با ايالات متحده آمريکا بوده است. دکتر ابراهيم يزدي، وزيرامورخارجه دولت موقت، درگفت وگو با روز به بازخواني فرازهايي از رابطه دو کشور، از زمان پيروزي انقلاب تا زمان فوت بنيانگذار جمهوري اسلامي مي پردازد. وي معتقد است بسياري از سياست هاي اعمال شده از سوي آمريکا طي اين سالها، تحت تاثير اطلاعات نادرست از ايران بوده است.
ميزان شناخت مسوولان ايراني و آمريکايي از شرايط کشورهاي يکديگر در دوره رهبري آيت الله خميني، تا چه حد در وخامت روابط دو کشور شکل داشته اشت؟ به نظر مي رسد در هر دوطرف جرياناتي بوده اند که مخالف روابط دو کشور بوده اند و با دادن اطلاعات هدايت شده به تصميم گيران موجب تصميمات غير عقلاني مي شده اند.
اين جريانات در ايران به طور عمده از نمايندگان چه تفکري تشکيل مي شدند؟ درايران، اينها عبارت بودند از کساني که مي خواستند به تعبير خودشان انقلاب را به خارج از ايران صادر کنند. کساني که مخالف بودند انقلاب درمحدوده ايران محصور بماند. به تعبيري من اينها را "تروتسکيست هاي مسلمان" مي دانستم. بعضي از اين افراد تندروهايي بودند که معتقد بودند بايد به منافع آمريکا در هرکجاي خاورميانه حمله کنيم، تا انقلاب را صادرکنيم. آنها با بهبود و اساسا با حفظ رابطه با آمريکا مخالف بودند. گروه ديگر، جريانات تند چپ درايران به خصوص جريان چپ سنتي درايران مانند حزب توده بودند که آنها هم از همان روزهاي پس از انقلاب با داشتن روابط ديپلماتيک با آمريکا مخالف بودند.
تا آنجايي از اين موضوع که به نيرهاي سياسي ايران مربوط مي شود، کمابيش ميزان شناخت اين نيروها از آمريکا براي براي ناظران ايراني تحولات پس از انقلاب شناخته شده است. اما در سمت آمريکايي اين معادله، چه مثال هايي را در مورد شناخت ناکافي ايالات متحده از شرايط و تحولات ايران قابل ذکر مي دانيد؟ مثال هاي مربوط به اين موضوع، فراوانند. آمريکايي ها حتي در آستانه انقلاب اسلامي نمي دانستند که جامعه ايران در حال انقلاب است. يک سال قبل از انقلاب جيمي کارتر رييس جمهوري وقت آمريکا به ايران آمد وبا شاه ديدار کرد. در آن زمان اطلاعاتي که آمريکايي ها در مورد وضعيت ايران داشتند، به حدي نادرست بود که رييس جمهوري آمريکا طي يک سخنراني در تهران، ايران را يک "جزيره ثبات" در منطقه متلاطم خاورميانه اعلام کرد. پس از انقلاب، مهمترين مورد نقص اطلاعات آمريکايي ها در مورد ايران، هنگامي بروز پيد اکرد که دولت آمريکا شاه را براي مداواي بيماريش به آمريکا برد، چون درمورد واکنش هاي که در ايران ممکن بود به وقوع بپيوندد ارزيابي هاي نادرستي داشت. به رغم اينکه من به عنوان وزير امورخارجه وقت، درملاقات با ديپلمات هاي آمريکايي به آنها گفته بودم که شما با پذيرفتن شاه با آتش بازي مي کنيد ومسئوليت تبعات اين تصميم با شما خواهد بود، اما مع ذالک، آنها اين کار را کردند وگمان مي کردند که اتفاق شديدي نخواهد افتاد. درحالي که مشخص بود ايران در وضعيتي است که اگر شاه به آمريکا پذيرفته بشود، واکنش هاي آن شديد خواهد بود. آن هم درشرايطي که بسياري، هر مساله اي که درايران اتفاق مي افتاد را، مثلا انفجارها و خربکاري هايي که در داخل کشور صورت مي گرفت، به آمريکا نسبت مي دانند.
چه گزينه هاي ديگري غير از پذيرفتن شاه به آمريکا، به شيوه اي که انجام شد، مي توانست وجود داشته باشد؟ موضوع اين است که درخارج ازآمريکا نيز امکانات وتسهيلات درماني براي شاه مهيا بود. کما اينکه شاه مدتها مريض بود و پزشکي فرانسوي او را معالجه ودرمان مي کرد. بيماري سرطان شاه مشخص بود و و در نقاط ديگري از دنيا هم مي شد درمان بشود وهيچ لزومي نداشت او را به آمريکا ببرند. اين کار بر ارزيابي نادرستي از شرايط استوار بود. هنگامي که شاه را به آمريکا بردند، مرحوم مهندس بازرگان نخست وزير دولت موقت نامه اي براي شاه نوشت و از او خواست که از سطلنت کناره گيري کند که در صورت رفتن به آمريکا، افکار عمومي مردم ايران گمان نکنند که آمريکايي ها مي خواهند يک بار ديگر – چون زمان کودتاي 28 مرداد – او را پس از فرار از کشور به سلطنت بازگردانند. آمريکايي ها حتي حاضر نشدند اين نامه را به شاه بدهند. آنها امتناع کردند ازاينکه چنين کاري صورت بگيرد و شاه از سلطنت کناره گيري کند. اين هم خطاي ديگري بود که صورت گرفت و به فضاي تنش در داخل ايران دامن زد. نظاير اين خطاها را درجريان سفرشاه به آمريکا هم مي بينيم. ما به عنوان دولت ايران ازآمريکا خواستيم به پزشکان حاذق ايراني که در آمريکا طبابت مي کنند اجازه بدهند که شاه را معاينه کنند و بيماريش را تاييد کنند. ولي دولت آمريکا نپذيرفت. حتي ما خواستيم اجازه دهند که پرونده پزشکي شاه را اطباي مورد اعتماد ما بببنيند اما مسوولان آمريکايي ها اين را هم نپذيرفتند. درچنين جوي طبيعي بود که به مقداربسياري زيادي جو عدم اعتماد تشديد بشود.
آيا پس از گروگان گيري مسوولان آمريکايي از اين تجربه جهت واقع بينانه کردن ديدگاه خود نسبت به ايران استفاده کردند؟ نه! يک مثال خيلي واضح از ارزيابي هاي غير واقع بينانه و براساس اخبار اطلاعات نادرست مسوولان آمريکايي در دوره پس از گروگان گيري، ماجراي عمليات نظامي براي آزادي گروگان ها بود. اعزام يک گروه نظامي از روي ناوهاي آمريکايي دراقيانوس هند و اين که تعدادي هلي کوپتر وهواپيما ازطريق صحراي طبس به تهران بيايند و گروگان ها را آزاد بکنند، يک برنامه بسيار دراماتيک و غيرواقع بينانه بود. حتي اگر درطبس طوفان شن نمي آمد و عمليات قبل از آغاز شکست نمي خورد، آمدن نيروهاي آمريکايي به تهران و سپس با هلي کوپتر حمله کردن به سفارت براي آزاد ساختن گروگان ها يک برنامه بسيار تخيلي و شبيه فيلم هاي حادثه اي بود.
به نظر شما در مواردي از قبيل موارد فوق، چه عواملي باعث اطلاعات غلط و محاسبات اشتباه مقامات آمريکايي راجع به ايران بود؟ با توجه به اينکه آمريکا درايران سفارتخانه اي بزرگ، حضوري همه جانبه و کارشناسان متعدد داشت و قاعدتا بايد تصوير دقيق تري از وضعيت ايران مي داشت... در ارتباط با چنين محاسبات اشتباهي، نقش فشارهاي گروه هاي متنفذ داخل سيستم آمريکا را نبايد دست کم گرفت. مثلا، در خصوص پذيرفتن شاه به آمريکا، لابي راکفلر- کسينجر نقش تاثير گذاري گذاشتند. ديويد راکفلر در آن تاريخ رييس بانک چيس منهتن بود. چيس منهتن، "بانک آو آمريکا" و چند بانک ديگر در زمان شاه چند ميليارد دلار به ايران (عمدتا، به ايرانيان نزديک به شاه) وام داده بودند و سهم بانک چيس منهنتن در اين ميان حدود 4 ميليارد دلار مي شد. اما اين وام ها چون به تصويب مجلس شوراي ملي نرسيده بود طبق اقانون اساسي ايران (که تاکيد داشت هر گونه تعهد خارجي براي ايران جز با تصويب مجلس ممکن نيست) "وام به دولت ايران" محسوب نمي شد و براي دولت تعهد قانوني ايجاد نمي کرد. نتيجه آنکه بعد ازپيروزي انقلاب بانک هاي آمريکايي ها قانونا نمي توانستند وام هايي که پيش از انقلاب به ايران داده بودند را از دولت جديد ايران پس بگيرند. حتي دراسفند سال 1357 چيس منهتن بانک عده اي ازحقوق دانان را دعوت کرد تا ببينند نسبت به بازپس گرفتن وام هايي که به ايران داده شده چه کار مي توانند انجام دهند. يک حقوقدان ايراني که به آن جلسه رفته بود توضيح داده بود که دولت جديد ايران اين وام ها را نخواهد پرداخت، براي اينکه اگرچه بانک مرکزي ايران وام هاي مزبور را تضمين کرده بود، اما چون به تصويب مجلس ايران نرسيده بود، تعهد دولت ايران مسوب نمي شود. تنها ره بانک چييس منهتن و ديويد راکفلر براي پس گرفتن اين وام از دولت جديد ايران اين بود که حادثه اي به وجود بيايد که در نتيجه آن رييس جمهوري آمريکا بتواند از يک ماده قانوني خاص استفاده کند و اموال دولت ايران را در آمريکا بلوکه کند و سپس، اتباع و موسسات آمريکايي بتوتنند طلب هاي خود از ايران را از محل داراي هاي بلوکه شده برداشت کنند. اين، دقيقا همان اتفاقي بود که پس از پذيرفته شدن شاه به ايالات متحده و سپس اشغال سفارت آمريکا در ايران به وقوع پيوست. جاي تعجب ندارد که لابي راکفلر- کسينجر که نگران آن از بين رفتن چهارميليارد دلار بانک چيس منهتن بودند، دقيقا همان گروهي بودند که بيشترين فشار را بر روي دولت آمريکا وارد کردند تا شاه را بپذيرد.
گروه ديگري که پس از انقلاب بر سياست هاي آمريکا در مورد ايران تاثير گذاشت و در ارتباط با برخي از تصميمات نادرست دولت ايالات متحده مقصر شمرده مي شد لابي طرفدار اسراييل در آمريکا بود. اين لابي از ابتداي بعد از پيروزي انقلاب، مخالف شناسايي دولت جديد ايران توسط آمريکا بود که يکي از موارد مهم بدبيني به دولت آمريکا در ايران بود. به علاوه، در مورد نقش اين لابي در تنش هاي بعدي ميان ايران و آمريکا هم شواهدي در دست است. به عنوان يک نمونه بسيار بارز، مي توان به نقش اسراييل و نيروهاي وابسته به آن در ماجراي فروش غيرقانوني اسلحه آمريکايي به ايران (موسوم به رسوايي "ايران- کنترا") اشاره کرد که در گزارش "کميسيون تاور" توضيح داده شده است...
...تصميم دولت آمريکا براي معامله اسلحه با ايران به نظر شما ناشي ازچه تحليلي بود؟ با توجه به دشمني بعد ازانقلاب؟ همان طور که مي دانيد آمريکايي ها سياست "مهاردوجانبه" را در مورد ايران و عراق دنبال مي کردند. يعني ترجيح مي دادند نه عراق در جنگ پيروز شود و نه ايران، و فلسفه شان هم اين بود که تضيعف هر دو به نفع آمريکاست. بايد شرايط تاريخي آن زمان را هم درنظر داشته باشيم. درآن تاريخ جنگ سرد، دراوج خودش بود، دو کشور سوريه وعراق متحدان نظامي روسيه درمنطقه بودند و درافغانستان نيز يک دولت کودتايي وابسته به روسيه سرکار آمده بود. درچنين فضايي جناحي از نظاميان آمريکا به اين نتيجه رسيد که با دادن اسلحه به ايران کمک کند. اما نه به اين منظور که ايران بتواند درجنگ پيروز بشود، درچارچوب مهار دوجانبه.
آيا شما خود تجربه مشخصي از اطلاعات غلطي که آمريکايي ها نسبت به ايران داشتند داريد؟ به ياد دارم که در آستانه انقلاب، تصميم گيرندگان آمريکا درمجموع، اطلاعاتشان نسبت به نيروهاي اپوزيسيون رژيم شاه بسيار ضعيف بود. من درژانويه 1979 به دعوت تلويزيون عمومي آمريکا براي مصاحبه به آمريکا رفتم. درآن مصاحبه آن کسي که مصاحبه مي کرد گفت که قرار است کسينجر هم بيايد که نيامد، معاونش آمد و با هم مصاحبه مطبوعاتي داشتيم. بعد ازمصاحبه، موقع شام مسئول ميزايران دروزارت امورخارجه آمريکابه ديدن من آمد تا با من راجع به انقلاب اسلامي مذاکره کند. طي آن ديدار براي من عجيب بود که اطلاعاتي که مسوولان آمريکايي درمورد ايران داشتند بسيار ابتدايي بود، به صورتي که من وقتي درمورد برخي جنبش هاي اجتماعي ايران و افرادي همچون بازرگان وشريعتي صحبت مي کردم، آنها واقعا از اين موارد بي اطلاع بودند. خاطرم هست که من به آنها گفتم چگونه است که در حالي که منافع حياتي شما با منطقه نفت خليج فارس گره خورده است، اطلاعاتتان نسبت به ايران تا اين حد سطحي وابتدايي است.
چنانچه شما اسناد ومدارک داخل سفارت آمريکا را که دانشجويان اشغال کننده سفارت منتشرکردند به دقت بخوانيد نيز به اشتباهات زيادي بر مي خوريد که نشانه ناقص بودن اطلاعات دستگاه هاي دولتي آمريکا در مورد ايران است. حتي سفير کبيرآمريکا درايران - ويليام سوليوان- درکتاب خاطرات خودش (کتاب "ماموريت در ايران") اشتباهات عجيبي کرده است. مثلا او مي گويد ايرانيان براي زيارت امام دوازدهمشان به مشهد مي روند و يا درمورد مهندس بازرگان مي گويد وي دندانپزشک است. درهمين اطلاعات است که مي گويد يزدي - يعني بنده- همسرآمريکايي دارد، درحالي که من هيچ وقت زن آمريکايي نداشته ام. اينها اطلاعاتي بسيار ناقص هستند که نشان مي دهند گزارش هايي که آمريکاي ها در مورد ايران و شرايط آن تهيه مي کرده اند از دقت کافي برخوردار نبوده و تصميمات سياستمداران هم براساس اين اطلاعات غيرمعتبر گرفته مي شده است.
روز

1 نظرات:

ناشناس گفت...

Your article is great. Thanks for information. I'ts very useful. You have very nice blog.

------------------------------------------
Free Poker Money - Free $50 bankrolls
Regards