مشكل استبداد و راه حل آزادي است

۰:۱۴ bamardum 0 نظر

مشكل استبداد و راه حل آزادي است


1-خداوند انسان را آزد و مختار آفريده است . آزادي و اختيار از ويژگي هاي انحصاري انسان است . هر عاملي بيروني يا دروني كه اختيار و آزادي را از انسان سلب نمايد ، انسان را از خود تهي و بيگانه مي سازد و موجب ابتلاي انسان به انواع ناهنجاري ها و كجروي ها ، روان پريشي ها و ... مي گردد.


2- جامعه ايراني با مشكلات سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي متعددي رو به رو است .هر يك از اين مشكلات به سهم خود رفتار هاي فردي و جمعي ما را تحت تاثير خود قرار مي دهند . اما در ميان اين مشكلات ، يا بيماري ها ، يك مشكل را مي توان " ام الامراض " دانست و آن استبداد است .در جامعه ايراني ، علت تامه و غايي تمام ، يا بخش اعظم مشكلات و گرفتاري هاي فردي و جمعي ، استبداد كهن است . استبداد هر جامعه اي را مورد حمله قرار بدهد ، آن را نابود مي سازد .
منظور من از استبداد ، تنها به نوع مناسبات سياسي و ساختار قدرت منحصر ومحدود نيست . بلكه در اينجا منظور از استبداد يك نظام و مجموعه اي است كه واجد زير مجموعه هاي اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي و سياسي هماهنگ با فلسفه استبدادي مي باشد . به عنوان مثال ، استبداد علي الاصول اراده و اختيار انسان را نفي مي كند . اساس فرهنگ استبدادي بر نفي توان مندي انسان در تعيين سرنوشت خود مي باشد .فرهنگ استبدادي جوهر كرامت انساني را قبول ندارد ، انسان ها گوسفنداني هستند كه نياز به چوپان دارند ؛ انسان هاي استبداد زده خود باوري را از دست مي دهند ، اعتماد به نفس ندارند ، يا گرفتار عقده حقارت هستند ؛ روان پريش اند يا خود محور ، خود خواه ، خود بزرگ بين ، و در يك كلمه خود شيفته (نارسيست ) هستند. در جامعه استبداد زده مردم به دو گروه سلطه گر ، متجاوز و سلطه پذير و ظلم پذير تقسيم مي شوند .

در دنياي استبداد زدگان ، همه چيز مطلق ، همه چيز سياه ، سياه يا سفيد است . مطلق بيني ، مطلق انديشي ، مطلق خواهي همه را مبتلا ساخته است ، استبداد قانون گريزاست و در جامعه استبداد زده قانون جنگل حاكم است .
تملق ، تفتين، دورويي ، چاپلوسي ، اغراق گرايي ، دروغگويي ، ريا كاري سكه رايج است .
استبداد با نفي اراده و اختيار مردم ، و نفي حق حاكميت مردم ، احساس تعلق اجتماعي را از آنان سلب مي نمايد. در نظام استبدادي مديريت به شدت متمركز است . توزيع قدرت نامتعادل است . مركز عالم ، قطب عالم هستي ، قلب توفنده جهان ، در جايي است كه " مستبد " مستقر است به همين علت ، وزن مخصوص قدرت در نهاد هاي گوناگون با دوري و نزديكي به كانون قدرت رابطه مستقيم دارد . هر قدر به كانون قدرت نزديك تر مي شويم . تكاثف قدرت بيشتر و بيشتر مي گردد .در نظام استبدادي ، مديريت اقتدار گرايانه ، از بالا به پائين است نه مشاركتي . نظم نظام استبدادي در بي نظمي است . اراده استبدادي هيچ نظمي را برنمي تابد . جامعه استبداد زده ، بر اساس الناس علي دين ملوكهم ، جامعه اي فاقد نظم و ترتيب است . ترافيك تهران آيينه تمام قد نظم گريزي جامعه ما مردم است .


3- كشورمان ايران ، بنا به دلايلي كه مورد بحث و اختلاف در ميان جامعه شناسان و انسان شناسان است سابقه 2500 سال استبداد را پشت سر دارد . فرهنگ استبدادي در تمامي لايه هاي روان ما رسوب كرده است و بطور دايم مانع كار عادي و بهداشتي ما شده است .

اما اين سرنوشت مختوم ما نيست . ممكن است از درون شرايط جغرافيايي يا تاريخي استبداد كهن و ريشه دارد در جامعه ما شكل گرفته باشد ، اما مجبور به قبول آن و تن دردادن به آن نيستيم . ما مي توانيم و بايد از اين ورطه نجات يابيم . پاد زهر يا ترياق چنين وضعيت زهر آلود و مسموميت فرمن تاريخي ، يك دارو بيشتر نيست . وآن آزادي است ، آزادي به معنا ي رهايي ؛ رهايي از ساختارهاي استبدادي و رسوبات كهنه شده و باز دارنده توسعه انساني و اين رهايي نياز به يك اراده ملي و جمعي دارد تا آگاهانه خود را ارزيابي كنيم ، و با اصلاح خود ، از مصيبت عظمي خود را رها سازيم .

تا زماني كه خود را رها و آزاد نسازيم ، با عمل به انگيزه ها واحساس هاي سياسي بر خاسته از فطرت انساني ، يك مستبد را بر مي داريم و يك مستبد جديد را جايگزين آن مي سازيم . ما در پادشاه كشي سابقه اي طولاني داريم ، اما در توليد استبداد نيز ورزيده هستيم . با مستبد جنگيده ايم اما با استبداد ، خير . بيايد دست به دست هم بدهيم ، " استبداد " را نابود كنيم . استبداد "ِاله" با نفوذ در فرهنگ ما است "لا اله "را نگوئيم و آزادي و رهايي خود را بدست نياوريم ،" ِالا الله " گفتن هايمان بي معنا است . درد از خودمان است و داواي درد مان هم از درون خود ما است .تا ما خود را عوض نكنيم ، هيچ تغييري اساسي در جامعه صورت نخواهد پذيرفت .

ابراهيم يزدي
هفته نامه شهروند امروز 27 آبان ماه 1386

0 نظرات: