صداي پاي جنگ مي آيد

۲۳:۰۹ bamardum 0 نظر

مسئولان زمينه جنگ جديد را فراهم نکنن ‎ آيت الله منتظري:


برخي از کارشناسان معتقدند که هم اکنون‏‎ ‎افکار عمومي جهان براي جنگ با ايران آماده شده است و از ‏چنين جنگي حمايت مي کند.‏‎ ‎
شما چه توصيه اي به مسئولان کشورمان داريد؟‎ ‎
اينجانب در‏‎ ‎چندين مصاحبه متذكر شده‏ام كه نبايد مسئولين مربوطه با طرح شعارهاى تحريك‏آميز سوژه‎ ‎به‏دست ‏دشمنان بدهند و زمينه جنگ جديدى را عليه ملت و كشورمان بوجود آورند. اينگونه‎ ‎شعارها اثرى جز ايجادبحران ‏و حساس نمودن كشورهاى مختلف و فاصله گرفتن آنها از ما و‎ ‎تشديد تحريم‏هاى اقتصادى براى كشور ما ندارد، و ‏اين همان چيزى است كه اسرائيل درصدد‎ ‎آن مى‏باشد‎. ‎

مسعود بهنود : اگر جنگ شد


آقاي احمدي نژاد، نمي تواند حيثيت گرو گذارد که حمله اي صورت نمي گيرد. مي گويد کسي از شرايط ويژه حرف نزند اما همان زمان، براي هر کار خود از حساسيت زمان محملي مي تراشد: ‏از سهميه بندي بنزين بگير تا تندروي دستگاه انتظامي اش در مقابله با مردم، سفرهاي تنها به قصد خودنمائي اش به اطراف ‏عالم، و نسق کشي دستگاه تحت سرپرستي اش از روزنامه ها و دانشجويان و زنان. اين فضائي است که آقاي ‏حسين شريعتمداري نمي تواند افزايش احتمال حمله نظامي به کشور را ساختگي و جنگ رواني بشمارد، که او نيز به همان ‏سادگي که تاکنون ده ها بار تغيير مسير داده، فرداي مبادا ساز ديگر ساز خواهد کرد لابد. نمي توان گفت مقام رهبر جمهوري اسلامي که بنا به گفته رييس جمهور با ايشان مي نشيند و به کساني که [...] مي خندند، و ‏قانون اساسي به ايشان به اندازه اي که بيش تر از آن در هيچ قانون اساسي ديگري در دنبا موجود نيست مسووليت و اختيار ‏بخشيده، جائي در اين معادله ندارند. آيا مي توان گفت وزيران موجود که با رييسشان مسووليت مشترک دارند در ‏دادگاه عدل بي مسووليت خواهند ماند. ‏يک بار و به همين نزديکي – سي سال پيش که در عمر ملت ها لمحه اي بيش نيست – ماجرائي شکل گرفت که مانند هم ‏امروز انتهايش از پيش قابل تصور بود. بهاي نفت فزوني گرفت و شاه سابق آن را براي انجام آرزوهاي خود مهيا ديد و به ‏گفته کارشناسان توجهي نکرد که اين موجود ناشناخته و موذي يعني تورم را معنا کردند، آن هائي که وحشت از افزايش ‏نقدينگي در دلشان افتاد، و بيماري هلندي اقتصاد را مي دانستند چيست. ‏چنان که مطمئن بايد بود که در آينده سئوال خواهد شد از کسي مانند آقاي متکي که معلوم است مي خواهند او را به زودي ‏برکنار کنند، اما دل نمي کند. از او "من مسبب نبودم " پذيرفته نخواهد بود اما از علي لاريجاني چرا. چنان که در آن روزهاي ‏آخر رژيم پادشاهي وقتي ارتشبد جم حاضر نشد مسووليت تشکيلاتي به هم پاشيده را بپذيرد که ناگزير مي شد هم مردم را ‏بزند و هم خود را، ارزش دارد. مثل رضا قطبي که با رسيدن تانک هاي نظامي به تپه جام جم سازماني را که ساخته بود ‏رها کرد و حاضر نشد با حکومت نظامي کار کند. معتقدم حتي عمل هوشنگ انصاري مديرعامل شرکت نفت وقت وقتي ديد شاه ‏دارد همه را قرباني مي کند بي فايده و در روزهاي آخر، و به او کلک زد و گريخت از صحنه، ارزشمندتر از کار ارتشبد ‏وفادار و بي خبر نصيري بود که به اشاره، عکس جهت شاه آمد. و اعدام شد. اولي دست کم کساني را با کار خود، از شرایط باخبر ‏کرد.

محمد عطريان فر : آقای احمدی‌نژاد با ادبیات رادیکال و تندی كه دارند، فضا را سخت‌تر، سنگین‌تر، حساس‌تر و نگران‌کننده ‌تر مي كنند

من احساس می‌کنم با توجه به اینکه موضوع هسته‌ای ایران اکنون به نقطه‌ی بسیار حساس و نگران‌کننده‌ای رسیده است، و بخصوص بعد ازاینکه جناب آقای لاریجانی بعنوان دبیر شورای امنیت کشور که مسئولیت مذاکره را هم به‌عهده داشته است، ایشان از مسئولیت‌اش خلع شده و عملا در این رابطه با روحیه‌ی تعادل‌بخشی که در وجود ایشان بوده، این موقعیت به کسی واگذار شده است که طبعا منویات آقای احمدی‌نژاد را باید تعقیب بکند و آقای احمدی‌نژاد هم ادبیات رادیکال و تندی را دارند، به نظر می‌آید این فضا را سخت‌تر، سنگین‌تر، حساس‌تر و نگران‌کننده ‌تر بکند. از این لحاظ آقای هاشمی رفسنجانی این واکنش را دارد و در جلسات و در محافلی که حضور پیدا می‌کند، یا شخصیت‌های سیاسی که نزد ایشان می‌روند، بهرحال نگرانی خودش را مطرح می‌کند و طرح نگرانی از ناحیه آقای هاشمی رفسنجانی در واقع بیانگر این است که جامعه‌ی نخبگان ایرانی، روشنفکران، کارشناسان و کسانی که از سطحی از مدیریت در کشور ما برخودارند، نسبت به این حساسیت و نسبت به این نگرانی‌ها دچار نوعی دغدغه بشوند و دغدغه آنها هم طبیعتا روی سیاستهای کلان کشور ناخواسته و به طور طبیعی اثر خودش را خواهد گذاشت و شاید بتواند یک عامل فشار باشد که از سیاستهای رادیکال و تندرو و افراطی‌ای که از ناحیه‌ی دولت محترم و شخص آقای احمدی‌نژاد دارد تعقیب می‌شود، یک مقدار بعنوان عامل بازدارنده نقش خودش را ایفا بکند.

تاج‌زاده: ایران را ویتنام اسلامي نکنید

وضع در عراق و افغانستان روشن است که چگونه است، اوضاع سیاسی پاکستان با ابهامات زیادی مواجه است و درگیری میان ترکیه و عراق بیش از حد جدی شده است، در لبنان هیچ چشم‌اندازی از یک مصالحه ملی دیده نمی‌شود و در فلسطین نیز گروه‌های فلسطینی به جان هم افتاده‌اند و در حقیقت درگیری شیعه و سنی را شاهدیم که تنگ‌نظری‌ها، قشری‌گری‌ها و فرقه‌گرایی‌ها زمینه این تنش را آماده و امکان سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ را فراهم کرده است. علاوه بر درگیری‌های مذهبی، اختلافات قومی و نیز اختلافات سیاسی مزید علت شده و منطقه را مستعد ناآرامی کرده است و بر همه اینها باید حضور نظامی کشورهای گوناگون و قدرت‌های بزرگ را در منطقه افزود که همین حضور در دو کشور اشغال شده عراق و افغانستان زمینه مساعدی برای گسترش بنیادگرایی، تروریسم و انواع درگیری‌های فرقه‌ای و قومی را فراهم کرده است. نفی تهدیدات و مخاطرات در چنین شرایطی خردمندانه نیست به خصوص آنکه جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مسایل فوق با پرونده هسته‌ای خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد دست و پنجه نرم می‌کند و عملکرد دولت نهم متاسفانه به گونه‌ای بوده که دو حزب جمهوری خواه و دموکرات را در وارد آوردن فشار به کشور و مردم به توافق رسانده است. در چنین شرایطی مسئولان آمریکایی سخنان خطرناکی علیه ایران به زبان جاری می‌کنند که مهم‌ترین آن گفته بوش است که گفته بود در صورتی که ایران غنی‌سازی اورانیوم را متوقف نکند، جهان در آستانه آغاز جنگ سوم جهانی قرار می‌گیرد. نکته مهم آنکه دکترین امنیت ملی آمریکا در یکسال گذشته بر این اساس تدوین شده که بزرگترین و مهم‌ترین چالش امنیت ملی آمریکا،‌ جمهوری اسلامی ایران است و همه امکانات خود را علیه کشور و مردم و نظام سیاسی ما بسیج کرده است. با توجه به توضیحات فوق و اینکه برای نخستین بار کشور با تحریم اقتصادی جهانی مواجه شده و احتمال صدور قطعنامه‌های بیشتر و جدی‌تری در شورای امنیت سازمان ملل متحد که برای اعضای آن الزامی است می‌رود، نفی تهدیدها و مخاطرات جز بی‌مسئولیتی و وارد آمدن خسارات بزرگ به میهن و ملت نتیجه‌ای نخواهد داشت. نکته بسیار مهم آن که امروزه حتی بسیاری از فعالان جناح حاکم نیز به این نتیجه رسیده‌اند که جمهوری اسلامی ایران حتی با وجود دولت نهم می‌توانست مانع صدور قطعنامه‌های تحریم علیه ایران شود و به آن اعتراف می‌کنند که معنای سخنانش این است امروز نیز می‌توان از صدور قطعنامه سوم تحریم جلوگیری کرد و به طریق اولی با سیاستی عاقلانه می‌توان همچون دوره اصلاحات تهدیدات نظامی را علیه کشورمان منتفی کرد. براین اساس من نه تنها خطر را جدی و گسترده می‌بینم بلکه آن را فوری نیز ارزیابی می‌کنم اما معتقد نیستم که این تهدیدات با هر عملکرد ما محقق خواهد شد بلکه معتقدم اگر دولت و مجلس عاقلانه رفتار کنند، شاید بتوان برخی از این تهدیدها را حتی به فرصت تبدیل کرد و کشتی هسته‌ای کشور را به ساحل نجات رساند. اگرچه متاسفانه تاکنون نه فقط کشتی اقتصاد کشور قطب‌نما نداشته است همچنانکه آقای توکلی اعتراف کرد که دولت احمدی‌نژاد غول تورم را بیدار کرده است، من معتقدم در عرصه بین‌الملل نیز کشتی دولت نهم قطب‌نما ندارد و غول‌های زیادی را علیه ایران اسلامی بیدار و بسیج کرده است که اگر هر چه سریع‌تر برای آ‌نها فکری نشود تبعات سنگینی را ایرانیان خواهند پرداخت. «در حال حاضر ایرانیان بین دو راهبرد متفاوت مخیر شده‌اند»، اول آنکه اصل چالش را با نظام سلطه جهانی اجتناب‌ناپذیر بدانند و در فکر آن باشند که با تهدیدات نظامی متقابل و با شعار اینکه «ایران را ویتنام اسلامی خواهیم کرد» به مقابله با ماجراجویی جنگ‌طلبانه آمریکایی بروند که به نظر می‌آید اصولگرایان این راهبرد را انتخاب کرده‌اند. دوم اینکه به جای راهبرد پرهزینه «ویتنامیزه کردن کشور» باید با استراتژی «عبور از ویتنام» اصل چالش را منتفی کرد همچنانکه جمهوری اسلامی ایران با انتخابات آزاد و مردم ایران با انتخاب خاتمی تهدید بزرگ نظامی سال 75 را که بسیاری آن را قطعی و اجتناب‌ناپذیر می دانستند، منتفی کرد. امروز نیز می‌توان با دو راهکار داخلی که مهم‌ترین آن انتخابات آزاد و جلب مشارکت گسترده مردم از یک طرف و با دیپلماسی صلح‌طلبانه و اعتمادساز از سوی دیگر اجازه نداد ایران به ویتنام دیگری تبدیل شود که حتی اگر بتواند آمریکا را شکست دهد و حتی شکستی سنگین‌تر از ویتنام بر آن وارد کند اما در پایان جز زمین سوخته برای ایران و ایرانیان باقی نخواهد ماند.

0 نظرات: