پرهیز از خشونت ؛ باور نه تاکتیک

۱۱:۵۸ bamardum 0 نظر

پرهیز از خشونت ؛ باور نه تاکتیک

و لَمَن صَبَر و غَفَر إنَّ ذلک مِن عَزمِ الأمُور

این نوشتار در هنگامه ای پدید می آید که کشور ما ایران، ناباورانه مردمان بی گناهی را دید که در خون خویش غلتیدند. و یارانی از انقلاب و دلسوزانی از آیین و میهن را که ستمکارانه به بند کشیده شدند و برخی هنوز هم در بندند. و رسانه های رسمی همگانی را که در به روی بسیاری از گروه ها که خود را از دوستداران جمهوری اسلامی ایران می دانند، بسته اند و ایشان راهی برای آنکه با مردم سخن گویند، نمی یابند. و دین شناسان و خبرگانی را که لب به گلایه نگشوده، با تندی و ترشرویی رانده شدند. و کار به جایی رسید که سخن از آشتی و میانگیری نیز با درشتی و بی مهری پاسخ داده شد.

اگرچه اینها همه دل آدمی را تا بدانجا به درد می آورد که روی به درگاه خداوند نموده و پایان روزگار ستمکاران را از او بخواهد، اما آنچه مرا پریشان ساخته و به نگارش وادار، اینها نیست. بلکه تصویری است که از لابلای برخی گفتارها و رفتارهای همین ستم دیدگان امروز، در ذهن پدیدار می گردد. سخنان کسانی که فرزندان شان کشته شده اند، یا برادران شان دربندند، یا یاران شان با بی مهری به کنج خاموشی رانده شده اند. و اینک تنها به یک واژه می اندیشند: انتقام!

در چنین روزهایی اگر کسی بخواهد از بایدها و نبایدهای پس از سپری شدن این روزگار تلخ و دررسیدن پیروزی سخن بگوید، شاید گفته هایش را گزافه پندارند. بخوانند و بخندند و بگذرند.

نگارنده به خوبی می داند که شاید اینها، پرخاش برخی یاران ستمدیده را برانگیزد که اینک چه جای چنین سخنانی است؟ و مگر چشم و گوش نداری و نمی بینی و نمی شنوی که چه با ما رفته و می رود؟ و اگر روزی چنین ستم هایی را با مانند آن پاسخ دهیم، حق داریم.

آری! حق دارند. اما بر آگاهان پوشیده نیست که این پدیدۀ شوم، پیامد همان دور باطلی است که اقتدارگرایان آغازیدند و شاید روزی خود بدان گرفتار آیند. همۀ سخن در اینجاست که تا کی باید این دور باطل تکرار گردد؟ تا به کی خون به خون شستن و زندان بان به زنجیر بستن؟ تا به کی پاسخ اشتباه، انتقام؟ فروتنانه و پروادارانه می پرسم، به راستی کدام یک از ستمدیدگان امروز می تواند سوگند یاد کند که اگر روزی خود بر جایگاه قدرت نشیند، هرگز چنین رفتارهایی از او سر نخواهد زد؟ و کدام خردمندی است که چنین سخنی را باور نماید؟ مگر دست کم بخشی از ستمکاران امروز ستمدیدگان دیروز نبوده اند؟ آری! راه پایان بخشیدن به روزگار چیرگی عفریت خشونت، نه دوباره دست به دامان او بردن، که برای همیشه دست از دامان او بریدن است. روزگار این سرزمین، به سامان نخواهد شد مگر آنگاه که مردمی نیک نهاد، پای بر سر خشم و خونخواهی نفس خویش بگذارند و از همین حقوق مسلم خویش نیز در راه آزادی و آبادی مردم، کریمانه و بزرگوارانه بگذرند.

خوشبختانه در آیین اسلام، آموزه های آشکار و ریشه دار، که ما را از خشونت ورزی و خوانخواهی بازمی دارد بسیار است. خداوند از سویی جهان را یکسره میدان آزموده شدن آدمیان می داند و ایشان را خطاب می کند که:« لِیَبلُوَکُم أیُکُم أحسَنُ عَمَلاً» و از سوی دیگر در آیۀ آغازین این نوشتار، ایستادگی و پایداری (صبر) را وظیفۀ مؤمنان در روزگار سختی، و بخشش و گذشت (غفر) را وظیفۀ ایشان در روزگار پس از سختی به شمار آورده، و چون نیک می داند که این هر دو هرگز ساده و آسان نبوده و نیستند، آنها را نه کار، که کارستان (عزم الأمور) می نامد. همچنین پیامبر بزرگوار ما که در روزگار پیش و پس از هجرت، ستم های بسیار از دارندگان زر و زور دید، چون بر ایشان چیره گشت فریاد برآورد که الیوم یوم المرحمه. امروز روز گذشت است. برادران! خود را آماده سازید که برای ما نیز فردا، نه روز انتقام و خونخواهی، که روز گذشت است.

آیا خود را برای چنین فردایی آماده نموده ایم؟ آیا نخبگان و بزرگان جامعه، بدین نکتۀ باریک تر ز مو آگاه اند که باید در عین پرهیز از همنوایی با ستمکاران و پیگیری حق ستمدیدگان، ایشان را از کینه جویی، خشونت و انتقام خواهی باز دارند؟ آیا بدیشان هشدار می دهند که نباید از هم اکنون که یاران مان در بندند، سودای به بندکشیدن ستمکاران را در سر بپرورانیم. بلکه روا بداریم که ایشان پس از ایستادن در برابر دادگاه راستین وجدان های مردم، آزادانه زندگی کنند و همۀ تلاش خود را به کار گیریم که در عرصۀ عمل بدیشان نشان دهیم که جامعه ای که ما برای شان تصویر می نمودیم، حقیقتاً برای همه و از جمله خود ایشان، بهتر و پسندیده تر است.

به باور نگارنده، یکی از راه های برون رفت از بی اخلاقی لگام گسیخته ای که گریبان جامعۀ امروز ایران را به سختی می فشارد، همین است. باید تلاش نمود که پرهیز از خشونت به نصاب و ملاکی برای سبز بودن درآید. پرهیز از خشونت نباید تنها یک تاکتیک برای گروهی ناتوان، که چون روزی به قدرت رسند آن را واگذارند، تلقی شود. بلکه باید از شعار به باور مبدل گردیده و چونان راهبردی کلیدی برای جنبش سبز درآید ؛ راهبردی که همگان و همیشه، در عمل بدان پایبند باشند.

نگارنده بر خود لازم دانست از همینک که ابرهای تیره هنوز از برابر مهر حق و عدالت کنار نرفته اند، این مهم را یادآوری نماید. شاید فردا برای درنگ در این پیشنهاد، اندکی دیر باشد.

سيد روح الله شفيعي

0 نظرات: