رهبری، مسوول وضعيت امروزاست ؟

۱:۳۷ bamardum 0 نظر

رهبری، مسوول وضعيت امروزاست ؟

چند روز بعد از انتشار نامه احمد قابل، پژوهشگر ديني که از رهبر جمهوري اسلامي به جهت "حکومت ‏يک باند بر کشور" و " استبداد به رأي يا‏‎ ‎ديکتاتوري" انتقاد کرد، اکبر اعلمي در آخرين نطق قبل از دستور ‏خود به عنوان نماينده مردم تبريز، آيت الله خامنه اي را مسوول وضعيتي خواند که توسط نهادهاي زير نظر ‏وي در کشور حاکم شده است.‏ در بخشي از نطق قبل از دستور آقاي اعلمي که مي توان از آن به عنوان تندترين نطق دوره هفتم مجلس ‏شوراي اسلامي ياد کرد، وی از آيت الله جنتي دبير شوراي نگبهان به عنوان "کسي که فرزندش عضو سازمان ‏مجاهدين خلق بوده و در بهمن سال 60 در اثر درگيري با پاسداران كشته شده است و عروسش نيز پس از ‏متواري شدن به خارج از كشور در بالاترين رده‌‌هاي سازمان مذكور به فعاليت ادامه مي‌دهد" ياد کرد و گفت ‏‏"چنين کسي مجاز نيست با قرار گرفتن در رأس نهادي و به كمك همفكرانش از جايگاه خدايي در چشم بر هم ‏زدني فرزندان انقلاب و كشور را به بي‌ديني متهم كند."‏ اهميت اين نکته بدان است که همين شخص [آيت الله جنتي] ده ها نفر را به دلايلي بسيار کم رنگ تر از اين از ‏نمايندگي مردم بازداشته، وگرنه در واقع ربطي به او ندارد که عروسش و يا حتي فرزندش کجا بودند و چه کردند. همه مي ‏دانند که بخش بزرگي از فرزندان و بستگان روحانيت به مجاهدين خلق مربوط بودند و خيلي ها مانند محمدي ‏گيلاني، مشکيني و ملاحسني به کشتن همان فرزندان رضا دادند، آقاي جنتي تنها نيست. اما از همان بيست و ‏چند سال پيش که اين رويدادها در جنگ بر سر قدرت رخ داد، برخی از روحانيون چون خود را تافته اي جدا مي دانستند ‏هر کس را که سر از فرمانشان پيچيد به همين اتهام منکوب کردند. روزي روزگاري پرونده هاي شوراي نگهبان ‏باز خواهد شد و در آن آشکار خواهد گرديد که ظلم و تبعيض يعني چه.‏ آقاي اعلمي که آخرين روزهاي نمايندگي خود را مي گذراند با يادآوري کشتارهاي وسيع پس از انقلاب کبير ‏فرانسه، شوراي نگهبان را با "شوراي گيوتين" در آن انقلاب مقايسه کرد و با اشاره به اصل 111 قانون ‏اساسي جمهوري اسلامي گفت "اگر رهبري آن از انجام وظايف قانوني خود ناتوان شود و يا فاقد يکي از ‏شرايط قانون اساسي گردد، خودبخود معزول و برکنار مي شود"‏ . آن چه به نطق نماينده تبريز اهميتي بيش تر بخشيده آن است که با اشاره به "برابري رهبر در برابر قوانين با ‏ساير مردم " گفته "به اين معنا که متناسب با اختياراتي که رهبري خود و اشخاص حقيقي وحقوقي منسوب ‏ايشان در قبال مردم مسئول و پاسخگوي اعمال خويش هستند".‏ چنين تذکر و نقدي در بيش تر کشورهاي جهان، عليه بالاترين مقامات کشورها، امري عادي به شمار مي رود ‏اما با برخورد سال هاي اخير قوه قضائيه و گروه هاي فشار، هر نوع انتقادي نسبت به وظايف رهبر و ‏طرز اعمال آن در ایران مستلزم هزينه هاي سنگين بوده است. و اين هم تازه نيست. در دوران پادشاهي هم جز اين ‏نبود و يکي از دلايلي که اکبر گنجي براي به کار بردن اصطلاح سلطانيسم دارد همين شباهت است. در آن ‏دوران هم پاسبان اگر مي خواست از کسي باجي بستاند و او را بترساند مي گفت به اعليحضرت فحش دادي. ‏در اين دوران هم مانند صاحب اين قلم را آقاي مرتضوي دادستان فعلي به گناه نوشتن مقاله اي با عنوان "وارد ‏اين بازي نشويد آقا" به چهار ماه حبس محکوم کرد. چرا که به زباني نرم گفته بودم ورود به بازي سياسي ‏اصلاح طلبان و محافظه کاران برای کسي که در راس کشور نشسته شايسته نيست. ‏در 102 سالي که از استقرار قانون در کشور مي گذرد، در سه قانون اساسي حاکم بر کشور [مشروطه ‏سلطنتي، جمهوري اسلامي اول و جمهوري اسلامي بعد از بازنگري ،همزمان با مرگ ايت الله خميني] تذکر و ‏نقد بالاترين مقام، منع قانوني و مجازاتي نداشته، اما در عمل هر نوع انتقادي از پادشاه و ولي فقيه توهين به ‏بالاترين مقام کشور تلقي شده و حتي گاه مشمول عنوان مجرمانه "اقدام عليه امنيت ملي". اتهامي ‏که رسيدگي به آن همیشه در دادگاه هاي خاص صورت گرفته و شدت عمل در آن معمول بوده است.‏ براي گشاد کردن اين بخش از قانون به ترتيبي که هيچ کس جرات نکند از شاه يا ولي انتقاد کند، تا هاله اي از ‏قدوسيت دور او بسته شود، همواره کساني آماده بوده و هستند. اين ها به تعداد بيش از کساني اند که به مقام های عالی اندرز می دهند که ‏خود را گم نکنند. فقط جناح راست فعلي و از جمله هيات موتلفه اسلامي نيست که چنين نظري دارد که اگر ‏مانند دوران دولت اصلاحات، وزيران به رهبر شکايت برند "حريم شکني" شده است. در همه دوران بودند ‏کساني که منفعت خود را در بستن هاله اي به دور بالاترين مقام بينند و البته بعضي هم از سر باور چنين ‏مي کنند. طرفه، حکايت آن هاست که چنين فضاسازي هائي را به وجود مي آورند و در حاشيه امن آن براي ‏خود خانه اي امن مي سازند و وقتي که صاحب هاله و مقام کاري عليه شان کرد، سر از او بر مي گردانند. از اتفاق ‏همين هيات موتلفه چند باري چنين چشمه هائي آمده در همين دوران سي ساله، البته که درباره بنيان گذار ‏جمهوري اسلامي و هنوز نوبت به رهبر فعلي نرسيده است. ‏
‎‎سابقه تاريخي‎‎
ميرزا جهانگيرخان مدير روزنامه صوراسرافيل و ملک المتکلمين واعظ مشهور که همزمان با به توپ بستن ‏مجلس و تعطيل اولين دوره قانونگراري در سال 1288 به دار آويخته شدند، بعد از پیدایش قانون اساسی در کشور اولين کسان بودند که جرم ‏بزرگشان انتقاد از محمدعلي شاه قاجار بود و آخرين آن ها احمد قابل که بعد از اشاره به نقش آيت الله خامنه ‏اي در نقض آزادي ها در يک مصاحبه راديوئي، زنداني شد.‏ روحانيون بلندپايه که به انتقاد از رهبر جمهوري اسلامي در دو دهه گذشته خطر کرده اند، ‏فراوان اند اول از همه آيت الله سيدحسن طباطبائي قمي همرزم رهبر جمهوري اسلامي و همانند وي از ‏سال 42 در حصر [خانگي]بود و بعد رديفي از بلندآوازگان تا آيت الله حسنعلي منتظري که به همين نشانه از ‏مقام عالي جانشيني [نايب رهبري] حذف شد و سال هاست حبس خانگي را تحمل مي کند، يا آيت الله آذري ‏قمي دبير پيشين مجمع مدرسين حوزه علميه قم مويد اصلي رهبري آيت الله خامنه اي و بعد منقد اصلی وی. اما منقدين غيرروحاني، ديگر از شماره بيرون است. البته سخن از کسانی است که در داخل کشور بودند و چنین کردند ورنه آن ها که در بیرون چنین کردند بسیارند.‏ سرخيل سياست پيشگانی که در ابراز نظر مخالف خود عليه حکومت ديني و دومين رهبر آن هيچ پروا نکرد، ‏داريوش فروهر بود که در قتل هاي زنجيره اي که در پائيز سال 1377 يک سال بعد از روي کار آمدن ‏دولت اصلاح طلب محمد خاتمي، به دست گروهي از کارکنان وزارت اطلاعات شکل داده شد. گناهش از ديد ‏قاتلان چنان بزرگ بود که همسرش پروانه فروهر نيز همراه وي به طرز فجيعي کشته شدند.‏ در سال هاي اخير عباس اميرانتظام، محمد ملکي، محسن سازگارا و اکبر گنجي، داخل يا خارج از زندان اما ‏در داخل کشور، قبل يا بعد از تحمل حبس هاي طولاني در نامه ها و مصاحبه هاي خود از رهبر جمهوري ‏اسلامي به عنوان کسي که قدرت اصلي در دست اوست و مسوول شرايط ناگوار کشورست ياد کرده اند. گنجي و ‏سازگارا اينک در خارج از کشور به سر مي برند.‏ در آزادي هاي نسبي پديد آمده بعد از سال 1377 که با استقرار دولت اصلاح طلب خاتمي پديد آمد و در ميان ‏دويست روزنامه نگاري که به زندان افتادند، چند تني هم جرمشان توهين به بالاترين مقام جمهوري اسلامي ‏اعلام شد که اشاره به مقالات و گزارش هائي داشت که در آن ها به اشاره درباره نقش و مسووليت آيت الله ‏خامنه اي نکته هائي نوشته شده بود.‏
‎‎دشواري امروز‏‎‎
نطق قبل از دستور اکبر اعلمي با اشارات مستقيم وي به مسووليت قانوني آيت الله خامنه اي به ويژه در زماني ‏معنا مي يابد که دولت محمود احمدي نژاد با تحميل تورمي بي سابقه به اقتصاد و افزايش نرخ بيکاري و هم ‏بهاي کالاهاي مصرفي بی هیچ امیدی به رفتار بهتر بر سر کارست، در حالي که اکثريتي معتقدند که او برکشیده رهبري است. طبیعی است که وقتی دولت مطلوب رهبر، به ‏ميزان زيادي محبوبيت خود [و به طور طبيعي حاميان خود] را از دست داده، و ايجاد هيجان ‏هاي منطقه اي و جهاني و شعارهاي مورد پسندان مسلمانان و تندروهاي عالم هم نتوانسته وي را نجات دهد، از این معامله سهمی هم نصیب رهبر می شود..‏ اين دولت که در عين حال از درآمد حاصل از فروش نفت [هر بشکه بالاتر از صد دلار] بهره مند بوده، در ‏تبليغات متعدد و گسترده ،و از جمله با گفته های شخص آیت الله خامنه ای، به عنوان دولت مطلوب رهبر مشهور گشته و در نتيجه مسووليت ‏ناکامي هايش متوجه آيت الله خامنه اي شده است. گرچه مقام رهبري جمهوري اسلامي و نقش قانونی و عرفی وی اقتضا کرده و مي کند ‏که از هر دولت و رييس جمهوری که از داخل چفت و بست هاي همين قانون به در آمده باشد دفاع و حمايت ‏کند، اما حمایت و پشتبانی از احمدی نژاد با ادبیاتی دیگر و زبانی دیگرست. کسي را گمان نبود که رهبر فعلي جمهوري اسلامي از محمد خاتمي و دولت اصلاح طلبان دلخوش ‏باشد، اما تاکيد هاي چند باره بر اين که دولت احمدي نژاد همان است که بايد باشد، و در اين مقايسه حتي ‏همراه قديمي انقلاب، یعنی هاشمي رفسنجاني را نيز متعرض شدن، جاي همان برداشتي را باز مي گذارد که در شايعات جاری است، ‏البته گاه بزرگ نمائي هم مي شود.‏ از سوي ديگر انتخاب سياست تیند و شعاری در جريان بحران هسته اي- که حاصل آن صدور قطعنامه هاي شوراي ‏امنیت است که احتمال سختي هاي بيش تر اقتصادي و معيشتي را بيش تر کرده- در تبليغات رسمي و ‏سخنراني هاي تبليغاتي، به تاکید هر دو گروه قبلي و فعلي مذاکره گر، به عنوان سياست انتخابی و برگزيده آيت الله خامنه اي تلقي ‏و باور شده است. اين از آن قمارهاست که با تبليغات و به زور تيترهاي بزرگ روزنامه کيهان نمي توان در ‏آن برنده شد. حتي بدکاري و شکست آمريکا در منطقه هم نمي تواند به تنهائي باعث شود که داور نهائي که ‏مردم اند ، دست رهبر و رييس جمهور فعلي را به عنوان برنده قطعي بلند کنند.‏ علاوه بر ناکامي سياست اقتصادي دولت، آن چه توده جوان و بخش عظيمي از زنان کشور را در صف ‏ناراضيان نگاه مي دارد، فشارها و محدوديت هائي است که به قصد ممانعت از شورش ها و اشکار شدن ‏نارضايتي ها، بر جامعه تحميل مي شود. فشارهائي که گرچه دولت تلاش دارد که دامن خود را از آن برچيند و ‏مسئوليت آن را برعهده بخش هاي ديگر حاکميت بیندازد، اما اين بزرگ ترين دستاورد حکومت يکدست است که ‏هم دولت و حلقه بالاتر را در برابر مردم قرار مي دهد. بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی معقتد بودند باید فضائی ساخت که رهبر جمهوری مستقیما در برابر مردم قرار گیرد نه این که دولتی مانند اصلاح طلبان ضربه گیر شود. به همین جهت هم خطر یکدستی از ديد اهل نظر پنهان نبود و سال گذشته ‏تذکرها دادند که مقبول نيفتاد.‏ انتخابات اسفند ماه هشتمين مجلس، که به عنوان بدترين تجربه انتخاباتي جمهوري اسلامي ناميده شده و ‏شوراي نگهبان در آن اجازه يافت که به دخالتي گسترده تر از همیشه دست زند و عملا آن را به صورت انتخاباتي دو ‏مرحله اي درآورد، از ديگر انتقادهائي است که در بطن جامعه نسبت به عملکرد رهبر جمهوري اسلامي ‏وجود دارد. گرچه دولت در اين بازي سهم عمده دارد، اما رييس دولت با حرکت به سوي تغيير وزير کشوري ‏که از دفتر مقام رهبري آمده، مي کوشد تا دامن برچيند، کاري که به دشواري ممکن است. چرا که گفته اند ‏پيروزي صاحب بسيار دارد و شکست يتيم متولد مي شود. و در جوامع شرق، مردم در همان حال که دست ‏مي بوسند و اطاعت و تعظيم مي کنند، هدف شعارهای بعدي را تعيين مي کنند.‏ در چنين فضائي شرط عقل همان است که مردم بدانند آقاي احمدي نژاد وزير کشور را بدان جهت برکنار مي ‏کند که گزارشي بي اطلاع وي به رهبر داده است، صرف اين اطلاع گرچه اهل معنا را خوش مي آيد که ‏بخش انتخابي [حتي چنين انتخابي] به چنين گردن کشي در مقابل ولايت دست زده است، اما اين حکايت اهل ‏معناست، در توده عام رسم چنين است که تا قرار بر دستبوسي است کسي نباید به دامان کبريا گردي بنشاند. و واي ‏به زماني که قرار بر اين نباشد. که اين پاندول را در ميانه انگار قراري و جائي نيست. اگر هست سهم ما ‏شرقيان شيعه مدار نيست. ‏ برگزاري انتخابات اخير که مي توان آسان از پس لرزه هايش گذشت و آن را به زمان سپرد که فراموشکارست، در عالم واقع خلاف نظر میانه روان و آرامش طلبان با سردي جامعه شهري – به ويژه در شهر بزرگي مانند تهران – روبرو شد،آن هم به زمانه ‏اي که دولت و نظام از کيسه خلق خرج ها کرده و مي کنند تا هيجان زنده بماند و فريادها در گلو نخشکد. پس ‏در اين ميان اگر يک چهارم واجدين آمدند، این يعني شکست. و مقايسه اش با جهان راقيه درست نيست که ‏بگوئيم در بريتانيا و آمريکا هم گاه نسبت راي دهندگان همين است. آن جا هیجان دائمی و شبانه روزی نیست و این همه خرج هیچان سازی و به میدان آوردن مردم نمی شود.‏
‎‎سکوت مصيبت‎‎
گفتند مردي که کنار يک مدرسه بزرگ منزل داشت، بامدادي از جا پريد که واي مصيبت چه بزرگ است. ‏گفتند از کجا مي گوئي. گفت از آن جا که صدائي نيست. گفتند مگر بي صدائي مصيبت است گفت آن جا که ‏شمائيد نه. اما اين جا که منم، که اين طايفه جز با فرياد و فغان روزشان نمي گذرد، سکوت مصيبتي است که ‏من مي دانم و آن کس که به مصيبت گرفتار آمده است.‏ چنين است که در عالم واقعيات که عبارت از نان و گوشت و خانه و حمل و نقل باشد، دولت به اندازه اي بيرون از ‏تصور، شکست خورده است، در انتخابات با همه اما و اگر ها نه که رای تمام نياورده، که خود مي داند راي آقاي تهراني چگونه ساخته ‏شده است. در خيابان که قرارش بود کاري به دخترکان نداشته باشد، به دوران اين رييس فيلم به دنيا رفت که ‏دخترک با صورت خونين فرياد مي زد و يک ميليون در يوتيوب ديدند. در ورزش شکست، در هنر شکست، ‏در فرهنگ شکست بزرگ، که اگر صدا و سيما و سريال هايش نبود پیدا می شد که چيست کارنامه دولت در زمینه فرهنگ . در چنين حالي چه مي ماند جز شاخه اي به قفس شامپانزه هاي نومحافظه کار يا صهيوني ها فرو ‏کردن و به انعکاس غرش آنان، غيرت مظلومي و مسلماني را به مدد گرفتن. اما تا چه ميزان است کاربرد اين ‏کهنه ترفند. باید گفت و نشانی داد موگابه را که از دید آفریقائی ها بعد از نلسون ماندلا قهرمانی به بزرگی او نبود، همه آفریقا و همه سیاهان به زمين رسیده و به غارت رسیده زیمبابوه هم خواستار او هستند، اما تورم ده هزاری چنانش کردکه از قهرمان جز نفرت نمانده است. هم اکنون گفتگو بر سر عاقبت اوست که معلوم نیست خانه ای که ساخته برای بازنشستگی به آرامش نصیبش خواهد شد یا نه.‏ اين که مخاطب گفتار آخري و وصيت گونه آقاي اعلمي رهبر جمهوري اسلامي و شوراي نگهبان منتخب ‏اوست و نه رييس دولت از آن روست که رهبري با اختيارات گسترده اي که در بازنگري قانون اساسي به ‏اين مقام داده شده، در دنياي امروز ديگر نخواهد توانست با شعار جناح راست و حفظ لايه هاي قدسي "پرهيز ‏از حريم شکني" از تنگه ها بگذرد. روزهاي ديگر اين صداها بيش تر خواهد شد.‏ ‏ براي مقابله با اثرات مخربش، راه همان است که برگزيده شد. جلو غيرت نمائي متملقان گرفتن تا گفتن این سخنان عادي ‏شود. چرا که اينک همگان مي دانند که مقاله عاليجناب سرخ پوش با آقاي هاشمي کاري نکرد که دستگيري ‏گنجي کرد. و آن قدر مسلم است این قاعده که بدبینان گمان مي کنند محاکمه و آزار و اعتصاب غذاي گنجي کار حساب ‏شده کساني بود که همان زمان آماده بودند که شخص هاشمي را هم به محاکمه بکشند.‏ اما آگاهان معتقدند اين بار و از زوايه اي کاملا متقاوت، مقامي که بيشترين اختيارات قانوني تاريخ ايران و هم ‏بيش ترين ميزان اختيارات گردآمده در يک شخص در قوانين اساسي جهان را دارد، بايد ‏راه را باز کند تا بر اعمال وی و نهادهای تحت نظرش نظارت شود. باید تصميم هاي رهبری که با سرنوشت مردم و نسل ها بستگی دارد نقد شود. کاري که تاکنون کسي ‏برايش پا جلو نگذاشته و خطر نکرده اما شايد از اين پس داوطلباني داشته باشد. ‏ در مجلس خبرگان که جنجالي هائي مانند مصباح در آن کاره اي نيستند، پختگاني مانند آقاي مهدوي کني و ‏هاشمي رفسنجاني شايد بتوانند روزني پيدا کنند و گورستان فيل ها را به سناي رم تبديل کنند که عظمتش بدان ‏بود که در موقع لازم تصميم هاي دشوار مي گرفت.‏
مسعود بهنود - منبع : روزآنلاین

0 نظرات: