بازشناسي مدرسه حقاني و موسسه مصباح يزدي

۰:۳۲ bamardum 0 نظر

«احتياج به يك گروه متشكل يا به يك تعبيري به يك شبكه فرهنگي دارد [داريم]. حقيقتش اين است كه ما در حوزه، عادت نكرده‌ايم به اينكه يك چنين تشكل‌هايي با اهداف فرهنگي براي فعاليت‌هاي درازمدت داشته باشيم... البته يك تشكلي از فارغ‌التحصيلان مدرسه منتظريه [حقاني] هست كه بعد از انقلاب تشكيل شد و گويا جلسات ماهيانه دارد و داراي بركاتي است. ولي آن نيز اساساً براي يك هدف فرهنگي خالص تشكيل نشده است.»
آيت‌الله محمدتقي مصباح‌يزدي در 19 آذر 79 در اولين نشست انجمن فارغ‌التحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني كه تحت مديريت او است، اين سخنان را بيان كرد تا از يك سو بر «كار تشكيلاتي و منسجم» پاي فشرد و از سوي ديگر بر تفاوت اين انجمن با «حلقه حقاني» در ميان شاگردانش تاكيد و آنان را به پيوستن به اين انجمن تشويق كند.زمان زيادي از دوران تاسيس مدرسه علميه با آموزش‌هايي خاص به‌نام «مدرسه حقاني» مي‌گذرد. در سال 41، «محمدحسين بهشتي» روحاني شيك‌پوش و منظم به‌دنبال آن بود كه طلبه‌هايي را تربيت كند كه «آگاه شده آگاه كننده» باشند؛ نه «مصرف‌كننده آگاهي‌هاي اسلامي».پايه‌گذاران اين مدرسه به‌دنبال «به‌نظم درآوردن حوزه [علميه] بي‌نظم» و «تشكيلاتي نمودن» آن بودند. تغييرات در كتاب‌هاي درسي حوزوي كه سال‌ها از سوي علماي حوزه تدريس مي‌شد، استفاده از الگوي نظام آموزش و پرورش، سيستم حضور و غياب بر سر كلاس‌هاي درس، زنگ تفريح نظارت دقيق و منظم بر طلاب و اساتيد، تدريس برخي دروس غيرحوزوي، خواندن روزنامه و استفاده از راديو (كه در آن زمان از سوي علماي ارشد منع مي‌شد) توسط طلاب همگي نوعي هنجارشكني در آن دوران به حساب مي‌آمد. اگرچه «محمدحسين بهشتي» به‌عنوان آغازگر پروژه مدرسه حقاني شناخته مي‌شود، اما پس از چند سال از آغاز شكل‌گيري اين مدرسه، «علي قدوسي» بود كه «طلبه‌ها» را تربيت مي‌كرد. روح‌الله حسينيان دانش‌آموخته اين مدرسه مي‌گويد: «همه از لحاظ علمي، تربيت علمي و اخلاقي مرهون زحمات قدوسي هستند.»علي قدوسي، فردي بود كه در جريان برخورد با جامعه مدرسين كه به گروه 11 نفره معروف بودند، در 18 خرداد 45 بازداشت شده بود كه پس از بازجويي، يك ماه بعد آزاد شد. او در بازجويي ساواك سعي كرد، هدف اين گروه را كه از هواداران «آيت‌الله خميني» بودند، اصلاح حوزه علميه معرفي كند. او به بازجو در مورد اين تشكل گفته بود: «هدف از تشكيل اين جلسات طرفداري از مباني مقدس ديانت اسلام و سعي و كوشش در ترويج احكام به منظور بهتر شناختن اين دين مبين بر مبناي اصول اسلام و قوانين مملكت و حفظ قانون اساسي بوده است.»او در همان سال مدير مدرسه حقاني شد و اين شيوه را در اداره اين مدرسه لحاظ كرد. «مصطفي پورمحمدي» دانش‌آموخته حقاني از «تقيه» و «پنهان‌كاري» قدوسي مي‌گويد و علت اين روش را جلوگيري از تعطيلي مدرسه حقاني مي‌داند. «محمود شريفي» ديگر دانش‌آموخته اين مدرسه بر اين مساله اذعان مي‌كند و مي‌گويد: «فعاليت‌هاي سياسي مرحوم قدوسي پس از آنكه مديريت مدرسه حقاني را بر عهده گرفتند به يك‌باره كاسته مي‌شود.» «پورمحمدي» در توضيح مواضع قدوسي در آن دوره ادامه مي‌دهد: «قدوسي در برابر رژيم موضع حاد انقلابي نمي‌گرفت. اين مشي او تاكتيكي و بر حسب شرايط و مقتضيات زمان بود تا يك مجموعه‌يي را براي آينده كه انتظارش را مي‌كشيد، بپرورد.»با اين حال سبك آموزش و نظام حاكم بر اين مدرسه بر اساس «كادرسازي» تعبيه شده بود. «علي معلي» يكي از طلاب مدرسه حقاني كه سال 48 به اين مدرسه راه يافته بود، انگيزه پايه‌گذاران را اينگونه ترسيم مي‌كند: «كادرسازي به منظور مطالعه اسلام به عنوان يك حكومت ديني و تربيت نيروهاي مبارز براي ايجاد حكومت اسلامي و مديريت آن، از انگيزه‌هاي آنان بود.»اگرچه «قدوسي» شاگرداني را كه به‌طور علني عليه رژيم پهلوي مبارزه مي‌كردند يا پس از دستگيري آنان را از مدرسه اخراج مي‌كرد، اما در ميان گفت‌وگوهايش با شاگردان اين مدرسه به فكر آينده و كادرسازي بود. پورمحمدي در اين‌باره مي‌گويد: «پس از حادثه مدرسه فيضيه ما كه مي‌خواستيم يك خورده شلوغ‌كاري زياد بكنيم، ايشان كنترل مي‌كرد و دستور مي‌داد كه رعايت شود. به خاطر جوان و انقلابي بودن درس نمي‌خوانديم؛ مرتب مي‌رفتيم به تظاهرات و اعلاميه پخش كردن. چند بار مرحوم قدوسي گفتند: اگر حكومت به‌دست شما بيفتد، اينطوري مي‌خواهيد اداره كنيد. با بي‌سوادي نمي‌شود حكومت اداره كرد. با بي‌سوادي نمي‌شود به جنگ كفر و كمونيست‌ها رفت. مردم آخوند بي‌سواد نمي‌خواهند.»گزينش در اين مدرسه هم نمودي از كادرسازي را به نمايش مي‌گذاشت. «حسين حقاني» از اعضاي هيات مديره اين مدرسه مي‌گويد: «علاوه بر اين [امتحان ورودي و آزمايش هوش] مصاحبه حضوري براي آگاهي دقيق از وضع خانوادگي، استعداد، احراز سلامت جسمي و روحي، آگاهي از انگيزه و هدف در علوم ديني ورود به سلك روحانيت، احراز عدم وابستگي منحرف و... انجام مي‌شد. پس از آزمايش‌ها و آگاهي‌ها، داوطلب بايد تضميني از سوي دو نفر از بزرگان و اساتيد معروف حوزه جهت تاييد جهات اخلاقي بياورد. پس از پذيرش تا سه ماه نيز به‌طور موقت و آزمايشي مشغول به درس مي‌شد. در اين مدت، برآورد مي‌شد كه آيا استعداد كافي براي تحصيل علوم ديني و روحاني شدن دارد يا خير؟ اگر نداشت عذرش خواسته مي‌شد.» و از سوي ديگر بنا به گفته «بهرامي» يكي ديگر از طلاب اين مدرسه، قدوسي «به ‌ريزترين و جزيي‌ترين مسائل از جهت اخلاقي، اجتماعي، خانوادگي، رفتاري و حتي نوع لباس پوشيدن طلبه‌ها اهميت مي‌داد.»رابطه قدوسي با شاگردان اين مدرسه از نوع «رابطه مريد و مرادي» بود؛ «علي معلي» مي‌گويد: «در تمام 24 ساعت روز [طلاب] يك نوع نظارتي از سوي شهيد قدوسي بر اعمال و رفتار خودشان قائل بودند. اين حالت مريد و مرادي بيش از مديريت معمولي است.» «محمدعلي شرعي» يكي از اعضاي جامعه مدرسين قم در يادنامه «شهيد قدوسي» اعلام مي‌كند كه «تمام ويژگي‌هايي كه در او نمايان بود تلاش مي‌كرد كه آنها را به شاگردان خود نيز انتقال دهد و در اين جهت در زمان مديريت مدرسه حقاني تلاش بسيار مضاعفي داشتند.»اين ويژگي كادرسازي و سازماندهي تشكيلاتي در تك‌تك طلاب اين مدرسه شكل گرفته بود؛ چه معدودي از آنها كه به سراغ سازمان مجاهدين خلق رفتند و چه آنهاي كه با آيت‌الله علي قدوسي پس از انقلاب اسلامي در نهادهاي قضايي و امنيتي جا گرفتند. «علي فلاحيان» دانش‌آموخته حقاني و وزير اسبق اطلاعات جمهوري اسلامي ايران الگوي سازماني را در «وزارت اطلاعات» از اين تجربه‌ها مي‌داند. فلاحيان از اعضاي اين تشكيلات مي‌گويد: «اوج دستگيري ساواك وقتي بود كه سازماني در مدرسه به‌وجود آمده بود. يك سازماني كه الان هم در داخل وزارت اطلاعات هست، قبلاً در مدرسه حقاني به‌وجود آورده بوديم كه ما 5 نفر در راس بوديم. در برخي از جلسات آن، آقاي بهشتي و ديگران توصيه‌هايي داشتند. هركدام از ما به 5 نفر وصل بود. باز هم 5 نفر به 5 نفر ديگر به شكلي كه اطلاعات اين جلسات را يك‌نفر بيشتر نداشت. در مركز، آن 5 نفر اولي هرچه تصميم مي‌گرفتند، چه برنامه‌هاي تبليغاتي، مطالعاتي، فرهنگي و حتي درس‌ها، در مدرسه اجرا مي‌شد.» تنها فلاحيان نبود كه به نهادهاي قضايي و سپس اطلاعاتي ايران راه يافت و اين الگو را در آنجا پياده كرد، بلكه ديگر دانش‌آموختگان حقاني هم در اين مناصب نظام جمهوري اسلامي قرار گرفتند.
آيت‌الله عبدالكريم موسوي‌اردبيلي كه زماني در جايگاه عالي‌ترين مقام قضايي ايران نشسته بود، در گفت‌وگويي با «روزنامه كيهان» در 13 شهريور 62 در اين رابطه گفته بود: شهيد قدوسي براي اصلاح تركيب نيروهاي دادستاني و دادگاه‌هاي شهرستان‌ها در حجم گسترده‌يي، از طلاب و فارغ‌التحصيلان مدرسه حقاني بهره گرفت و طلبه‌هاي مدرسه حقاني پست‌هاي كليدي دادستاني و دادگاه‌هاي انقلاب را در اختيار گرفتند و اين به لحاظ اعتمادي بود كه ايشان به توانايي‌ها و ايمان و تعهد اين نيروها داشت و البته در سايه تكيه به اين نيروها توانست اصلاحات مورد نظرش را به مورد اجرا گذارد.» او همچنين يك‌سال قبل پس از شهادت قدوسي يعني 23 شهريور 61 اصلاحات مورد نظر شهيد قدوسي را اينگونه توضيح داد: «ايشان به محض اين كه اين مسووليت خطير را پذيرفت شروع به پاكسازي محيط كرد.» در مقاله‌يي با عنوان «زندگي، انديشه و اخلاق آيت‌الله شهيد قدوسي» در مهر و آبان 80 در نشريه پاسدار اسلام نويسنده نوشته است كه «شهيد قدوسي در مصاحبه‌يي اعلام كرد مداركي از برخي روزنامه‌ها به‌دست آورده‌ايم و منتشر خواهيم كرد كه كاملاً نشان مي‌دهد ارتباط مستقيمي با صهيونيست‌ها دارند. ديديد كه رژيم اشغالگر قدس بعد از توقيف روزنامه آيندگان اظهار تاسف كرد. به چه مناسبت يك كشوري كه به تمام معنا از صهيونيست‌هاي بين‌المللي الهام مي‌گيرد از يك روزنامه‌يي كه در يك كشور اسلامي توقيف شده اظهار تاسف مي‌كند. شهيد قدوسي با گروه‌هاي الحادي نظير حزب توده، چريك‌هاي فدايي خلق و پيكار برخورد قاطعي كرد و عقيده داشت اينها علف‌هاي هرزي هستند كه در مسير حركت امت اسلامي در همه‌جا سبز مي‌شوند و بايد ريشه آنها خشكانده شود و با برخوردهاي مقطعي و موردي مخالف بود و معتقد بود مسامحه در سركوبي اينها موجب مي‌شود كه ضدانقلاب قوت بگيرد. لذا با يك اقدام قاطع ساختمان‌هاي بيت‌المال را كه در اختيار اين تشكيلات منحرف بود، از دستشان گرفت و سپس نشريات آنان را توقيف كرد و مهره‌هاي اصلي را دستگير و روانه زندان كرد.»
اگرچه شهيد قدوسي در حدود مدت كوتاهي در دادستاني كل كشور به اين امور پرداخت اما شاگردان او در مدرسه حقاني همچنان در نهادهاي قضايي و امنيتي كشور ماندند.
«علي رازيني، رئيسي، نيري، غلامحسين محسني اژه‌يي، علي فلاحيان، روح‌الله حسينيان، ميرحجازي، مصطفي پورمحمدي، رهبرپور، عليزاده، ابوالقاسم رامندي، صديقي، علي مبشري، محمود شريفي، محمود مهدي‌پور، بهرامي، اسلامي، كمال‌الدين خدامي، محمد سليمي، محمد راميزي، سيداحمد طباطبايي، صالحي، اكبريان، كاظمي، علي قدياني، آقايي و...» از جمله افرادي بودند كه با او به قوه قضاييه راه يافته و امروز هم در گوشه گوشه نهادهاي حكومتي اثرگذار هستند. البته ديگر حضور مدير خود را درك نمي‌كنند و اگر به قول «مصباح‌يزدي» جلسه‌هاي ماهيانه داشته باشند، اما محور اين جلسات را «قدوسي» در اختيار ندارد.
***
اين‌بار حلقه ديگري است كه از تجربه آنان سود مي‌جويد و آن را اجرايي مي‌كند. حلقه‌يي كه جريان حقاني را بر اساس يك هدف فرهنگي خالص نمي‌داند. «آيت‌الله محمدتقي مصباح‌يزدي» محور اين حلقه است كه «مدرسه حقاني» را مي‌شناسد و سال‌ها در اين مدرسه در كنار شهيد قدوسي تاثيرگذار بوده كه بر سر مباحث «دكتر علي شريعتي» و منحرف خواندن او با «شهيد محمدحسين بهشتي» تفاوت ديدگاه يافت، چرا كه بهشتي با وجود نقدهايي بر انديشه اين روشنفكر ديني اما ديدگاه‌هاي او را خلاف اصول مسلم دين نمي‌پنداشت. شهيد قدوسي براي اينكه محيط حقاني را آرام نگه دارد، با وجود اينكه خود نيز انتقادات جدي به انديشه‌هاي شريعتي داشت، برخي از طلاب مخالف شريعتي را اخراج كرد تا فضاي مدرسه آرام شود. پس از آن «محمدتقي مصباح‌يزدي» هم آن فضا را تحمل نكرد و به دعوت «سيدمحسن خرازي» راهي «موسسه در راه حق» شد و «نظم و انسجام» را به آن موسسه برد، البته همچون قدوسي بر امور فرهنگي و اعتقادي تاكيد داشت. همچون «مشي تاكتيكي» او در بازجويي‌هاي نيروهاي امنيتي رژيم پهلوي خط خود را تغيير داد و اساسنامه گروه 11 نفره (هيات موسس اوليه جامعه مدرسين) را به قلم خود ندانست. مصباح بازجويي شد و پس از آزادي فقط خود را در عرصه فرهنگي- اعتقادي محدود كرد. او پس از موسسه در راه حق «بنياد باقرالعلوم» را تاسيس كرد كه اساس «موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» است. موسسه‌يي كه در سال 74 از سوي مقام رهبري رياست آن برعهده پايه‌گذار اين موسسه يعني «محمدتقي مصباح‌يزدي» گذاشته شد.
نهادي آموزشي كه هم حوزه علميه قم آن را به رسميت مي‌شناسد و هم وزارت علوم؛ پيوندي ميان دانشگاه و حوزه تا به قول يكي از نويسندگان حامي او «چهره‌هاي روحاني جديدي به چشم آيند، چهره‌هايي كه سواد حوزوي را (كه جناح چپ از آن بي‌بهره‌اند) با تسلط بر علوم و مباحث و چالش‌هاي فكري روزآمد (كه معمولاً جناح راست فاقد آن است) جمع كرده باشند.»
اين موسسه تاكنون 1100 فارغ‌التحصيل داشته است كه گزينش آنان جدي‌تر از حقاني به‌نظر مي‌رسد: «امر سنجش و ارزيابي از بدو ورود دانش‌پژوهان از طريق مصاحبه و پر كردن پرسشنامه‌هاي مخصوص شروع شده و در خلال دوره آموزشي از طرق مختلف ادامه پيدا مي‌كند. در نهايت هنگام فارغ‌التحصيل شدن دانش‌پژوه نوعي شناخت تفصيلي از قابليت‌ها و توانايي‌هاي او حاصل شده است. در اين مرحله در صورت نياز موسسه، در آنجا به‌كار گرفته خواهد شد و در صورت اعلام نياز از مراكز مختلف علمي، آموزشي و فرهنگي به آن مركز معرفي مي‌شود.» همچنين برنامه‌هاي هفتگي و جلسات منحصر به دانش‌پژوهان و اساتيد نيست، بلكه براي كارمندان اين موسسه و خانواده‌هاي تمامي آنان در اين موسسه برنامه‌ريزي صورت مي‌گيرد و ورزش‌هاي «رزمي، بدنسازي و پينگ‌پنگ» نيز چاشني مباحث اعتقادي، سياسي و فرهنگي است.
تا به حال 30 دانش‌آموخته اين موسسه به كشورهاي انگلستان، امريكا، كانادا، اتريش و هلند اعزام شده‌اند و در آن دوران برخي از آنان مسووليت‌هايي در مراكز اسلامي آن كشورها داشته‌اند؛ «مركز بزرگ اسلامي نيويورك» پذيراي «مرتضي آقاتهراني» بوده است، «مركز تعليمات اسلامي واشنگتن» در اختيار «سيدمحمدرضا حجازي» و «مركز بزرگ اسلامي تگزاس در شهر هيوستون» 12-10 سالي برعهده «محمدناصر سقاي بي‌ريا». همچون اين سه كه شاگردان مصباح‌يزدي هستند، شاگردان ديگر او هم همچون «محمدجواد زارعان، محمود نمازي، محمد فنايي‌اشكوري، ابوالحسن حقاني، سيدمحمدكاظم مصباح‌موسوي، حميد كثيري، ابوالفضل ساجدي، سيداحمد رهنمايي، عباسعلي شاملي، علي مصباح‌يزدي و محمدعلي شاملي» ديار غرب را درك كردند تا به نگاه «آيت‌الله مصباح» وفادار باشند: «كساني اختراعاتي كردند با هر انگيزه‌يي به هر دليلي، ولي به هر حال براي مسلمان‌ها يك نعمتي است كه از وجود اين ابزارها براي تحقق بخشيدن به اهداف الهي استفاده كنند.»
اين شاگردان استاد اكثراً ملبس به لباس روحانيت هستند و مصباح يزدي نيز تاكيدي بر اين مساله دارد. او در پاسخ به پرسش عباسعلي شاملي، شاگردش مبني بر اينكه «شما پوشيدن لباس [روحانيت] را به اندازه نماز صبح واجب مي‌دانيد؟» گفته بود: «بله، به‌خاطر آثار و بركاتي كه دارد، اينچنين است. پوشيدن لباس روحانيت سبب مي‌شود كه شما در ميان مردم يادآور امام‌زمان ارواحنا فداه باشيد.» حال اين شاگردان برنامه‌هاي گسترده‌يي را پي‌ريزي مي‌كنند. اولين اقدام اين موسسه راه‌اندازي «طرح ولايت» براي دانشجويان بسيجي در تابستان با همكاري «بسيج دانشجويي و سپاه پاسداران» است كه تا به‌حال 4 هزار دانش‌آموخته داشته كه امسال با قرار گرفتن رئيس‌جمهور همفكر با مصباح‌يزدي، 700 دبير مدارس و 150 هيات علمي دانشگاه هم به آن افزوده شده است. مركز ديگري به‌نام «دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي» نيز زير نظر اين موسسه قرار دارد و «مصباح‌ يزدي» آن را مديريت مي‌كند. اين دفتر كه در منزل قديمي اين روحاني ارشد مستقر است، شاخه‌هايي دارد كه براي اولين‌بار به تئوريزه كردن «دولت اسلامي» و شاخصه‌هاي آن پرداختند. همچنين يكي از شاخه‌هاي اين دفتر «كانون طلوع» نام دارد. سيداحمد رهنمايي يكي از شاگردان مصباح يزدي در مورد اين كانون مي‌گويد: «كانون طلوع يكي از شاخه‌هاي دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي است كه با اجتماع گروهي از دانش‌آموختگان و اعضاي علمي موسسه در محضر شريف حضرت‌ آيت‌الله مصباح‌يزدي و به رياست معظم‌له در موسسه هر هفته در زمينه مباحث و بررسي‌هاي علمي و فرهنگي تشكيل جلسه مي‌دهد. آثار بابركت كانون طلوع در سراسر كشور به‌ويژه در سطوح دانشگاهي در دانشگاه‌ها مشهود است.... در بسياري از مراكز استاني دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي در حال حاضر نمايندگاني دارد كه بعضي از نمايندگانش از فارغ‌التحصيلان اين موسسه هستند.» او همچنين از ارتباط با برخي نهادها مي‌گويد: «مراكزي مستقل از موسسه، متقاضي كمك هستند؛ از جمله دفاتر نهاد نمايندگي ولي‌فقيه در دانشگاه‌ها جهت تدريس و يا ايراد سخن و يا پرسش و پاسخ در دانشگاه‌ها و دبيرخانه ائمه جمعه به منظور تصدي امر امامت جمعه در مراكز استاني و شهرستاني و ساير نهادها از جمله بسيج، سپاه و ارتش كه از موسسه تقاضاي همكاري داشته و دارند.» رهنمايي اين حركت انجام گرفته شده را «پيش‌رونده» مي‌نامد و ادامه مي‌دهد: «يك حركت پيش‌رونده ايجاد شده است كه به صورت تصاعد هندسي ضريب خاص خودش را دارد. هركدام از دوستان امروزه به جرات مي‌شود گفت در هر مركزي حضور داشته‌اند حضورشان يك بر ده و صدها است.» مصباح يزدي هم در هشتمين نشست فارغ‌التحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني بر اين «حركت تصاعدي» تاكيد كرد و ويژگي‌هاي اين حركت را برشمرد: «امروز اين مساله به صورت علمي و با فرمول ثابت شده است كه هر قدر ارتباط، اتحاد، همبستگي و پيوستگي بين كساني كه به كارهاي اجتماعي مي‌پردازند، بيشتر باشد با توجه به كميت و كيفيت افراد شركت‌كننده ارزش كار به صورت تصاعدي بالا مي‌رود.»
در همان نشست هم، رئيس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه دعوت شده بود و در لبيك به اين سخنان، پشت تريبون گفت: «حضور بنده در اين جلسه براي اين است كه بگويم آن دوستان و عزيزاني كه در اين موسسه مبارك دوره‌يي را گذرانده‌اند، ما مي‌توانيم از وجود آنها استفاده كنيم و امامت جمعه شهري و منطقه‌يي را آقايان اداره كنند.» سيدرضا تقوي كه عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز نيز است، در ادامه از «شبكه بسيار عظيم و موثر» نمازهاي جمعه گفت: «اگر ائمه جمعه تصميم بگيرند روي يك موضوعي در خطبه‌ها تاكيد كنند، حتماً چه در ابعاد سياست داخلي و چه خارجي تاثيرگذار است. امروز اين شبكه در حقيقت نماد روحانيت كشور به يك معنا است.» او كه پس از انتخابات مجلس هفتم سخن مي‌گفت، ادامه داد: «در همين انتخابات اخير امام جمعه‌يي بلند شده با چند نفر از معتمدان، خانواده‌هاي معظم شهدا خانه به خانه رفته؛ خانه اين كانديداها. آنهايي كه ولايي بوده‌اند، آنهايي كه متدين بودند، براي اينكه تجميع آرا تحقق پيدا كند از آنها خواسته، خواهش كرده، تمنا كرده شما راي‌تان ممكن است، كم باشد بياييد از فلاني كه راي بيشتري دارد حمايت كنيد. از آنها خواهش و تمنا كرده انصراف آنها را گرفته تا توانسته يك نفر را به صحنه بياورند و بيايد خودش را عرضه بكند و راي بياورد.» حال با اين تشكيلات هم ارتباط وجود دارد؛ ارتباط با مجموعه‌يي كه «تقوي» در رابطه با آن مي‌گويد: «11 هزار نيرو در ستادهاي نماز جمعه داريم كه هيچ حزب و هيچ تشكيلاتي يك چنين نيرويي را ندارند.» همين جمع شدن و انسجام تشكيلاتي است كه باعث شد دانش‌آموختگان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني به فكر «يك تشكيلات» بيفتند و انجمن را شكل دهند. مصباح‌يزدي در رابطه با اين تشكيلات مي‌گويد: «گمان نمي‌كنم جايي كه بتواند يك جمع متشكلي را با شناخت و اعتماد متقابل نسبت به همديگر فراهم كند، بهتر از اينجا وجود داشته باشد.» اين تشكيلات اگرچه در گذشته نشست‌هايي را برگزار كرده بود، اما با اين حال در آبان 1380 مجوز خود را از كميسيون ماده 10 احزاب گرفت و به عنوان يك تشكل سياسي در نظر گرفته شد.
بنابر اساسنامه اين تشكل، اعضاي اين انجمن را فارغ‌التحصيلان ملتزم به شئون روحانيت موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تشكيل مي‌دهند و اين انجمن مي‌تواند در ساير مناطق ايران هم شعبه داشته باشد و اهداف آن هم بايد با جلب نظر رياست موسسه (آيت‌الله مصباح‌يزدي) اجرايي شود. همچنين تمامي مصوبات مجمع عمومي و شوراي مركزي اين انجمن كه يكي از اعضاي شوراي مركزي منصوب رياست موسسه است با تاييد «آيت‌الله مصباح‌يزدي» قابل اجرا است. تمامي بندهاي اين اساسنامه هم در نهايت تقديم رياست موسسه شده است و به تاييد وي رسيده است.
تا به حال حدود 10 نشست انجمن فارغ‌التحصيلان موسسه امام خميني برگزار شده كه افرادي همچون «حسين شريعتمداري، غلامحسين الهام، عزيزي (سخنگوي اسبق شوراي نگهبان)، علي‌اكبر ولايتي، حسن عباسي، محسن قرائتي، محسن قمي (نماينده وقت مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها)، سيدرضا تقوي» در آن سخنراني كرده‌اند. اين تشكيلات داراي 10 منطقه است: «1- اصفهان 2- تهران 3- خراسان و سمنان 4- يزد، كرمان، سيستان‌ و هرمزگان 5- قم 6- مركزي، همدان، كرمانشاه، ايلام و كردستان 7- مازندران، گيلان و گلستان 8- فارس، بوشهر، لرستان، كهكيلويه و بويراحمد، اهواز و چهارمحال‌وبختياري 9- آذربايجان‌شرقي و غربي، زنجان، قزوين و اردبيل و 10- فارغ‌التحصيلان بين‌المللي» كه هر استاني كه بيش از 60 فارغ‌التحصيل داشته باشد، مي‌تواند مستقلاً يك منطقه را به خود اختصاص دهد.در نشست‌هاي اين انجمن هم پيشنهاداتي در جهت تاثيرگذاري جدي و متمركز در ساختارهاي سياسي – اجتماعي ارائه شده است كه هر يك نشاني از اهداف اين موسسه و انجمن وابسته به آن دارد؛ از موضع‌گيري در قبال مسائل سياسي و اجتماعي تا اجراي برنامه سخنراني قبل از خطبه‌هاي نماز جمعه در سراسر كشور. به عنوان نمونه در كميسيون «راهكارهاي تحكيم مباني نظام جمهوري اسلامي» در اجلاس هفتم اين انجمن در دي 82 مواردي همچون «مقابله با انحرافات در زمينه فرهنگ، نفوذ در مراكز تصميم‌گيري و تصميم‌سازي‌، نفوذ در نظام آموزشي، اصلاح علما و امرا و جلوگيري از سست شدن همين دو قشر، ساده زيستن مسوولان امر، ايجاد عدالت اجتماعي در جميع زمينه‌ها و...» ارائه شد.
نشست‌هاي اين انجمن فارغ‌التحصيلان در حالي برگزار مي‌شود كه نقشه بزرگ ايران با درج تعداد و پراكندگي فارغ‌التحصيلان در استان‌هاي مختلف كشور قرار گرفته است و پراكندگي «جغرافياي سياسي» آنان پررنگ‌تر مي‌شود. كدخدايي سخنگوي شوراي نگهبان در اين موسسه تدريس مي‌كند و اندكي قبل‌تر «غلامحسين الهام» يار شفيق احمدي‌نژاد و سخنگوي او و «پرويز داوودي» معاون اول رئيس‌جمهور اين كرسي را بر عهده داشته. «مرتضي آقا تهراني» مدرس اخلاق هيات دولت است و «محمدناصر سقاي بي‌ريا» مشاور رئيس‌جمهور. همچنين «منوچهر محمدي» مدير سابق گروه سياسي اين موسسه معاون وزير امور خارجه است. اين نمايي از كانون تاثيرگذاري اين حلقه است، چراكه سخنراني شاگردان «محمدتقي مصباح‌يزدي» در دانشگاه‌ها، صدا و سيما، نماز جمعه، نهادهايي همچون بسيج، سپاه و ارتش و همچنين عضويت و حضور برخي از اين شاگردان در مراكز علمي، فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي، توزيع هماهنگ آنان در تمامي كانون‌هاي تاثيرگذار داخل قدرت تا نهادهاي سنتي مرتبط با «توده مردم» و خارج قدرت را بر روي نقشه قدرت ايران به نمايش مي‌گذارد. نقشه‌يي كه شاگردان ملبس به لباس روحانيت در كنار مريدان مكلاي مصباح‌يزدي در سراسر جغرافياي ايران ترسيم كرده‌اند.
نویسنده : فرید مدرسی 24 بهمن

0 نظرات: