آفتابي بر لب ِِ بام ِحقيقت

۱۹:۴۵ bamardum 0 نظر

آفتابي بر لب ِِ بام ِحقيقت

روز دوشنبه هجدهم آذر ماه 1387 سايت خبري " رجانيوز " كه از حاميان جدي رسانه‌اي دولت نهم محسوب مي‌شود و ادعاي ذوب شدگي در ولايت دارد در مطلبي زير عنوان « ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است » به طرح واكنش آيت الله نوري همداني از مراجع تقليد قم در جمع شماري از نخبگان سازمان صنايع دفاع به سخنان دبيركل نهضت آزادي پرداخته و به نقل از ايشان مي‌نويسد: " رييس این گروهك، ضمن بیان ادعای لزوم حذف ولايت فقيه از قانون اساسي، روحانيان و علما را نيز مورد اهانت قرار داده و آنان را درباري خوانده است. اين آقا كه زماني مترجم امام(ره) در پاريس بود، گفته است هيچ مفهومي به عنوان ولايت فقيه در قرآن نداريم و امام بر اساس برخي روايات آن را درست كرده است. آيت الله نوري همداني در پاسخ به اين ادعا تأكيد مي‌كند: ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است و دو دو تا چهار تا است. مردم براساس عقل و فطرت نياز به سرپرست دارند و در آيات فراواني نيز به اين موضوع اشاره شده است.»1
بررسي اين سخنان از جهات زير مهم مي‌نمايد:
1. اصرار آيت الله نوري همداني و ساير هم‌انديشان راستگراي ايشان كه امروزه در بدنه‌ي دستگاه اجرايي كشور از جايگاه رفيعي برخوردارند بر اين نكته كه آقاي دكتر يزدي صرفا مترجمي رهبر فقيد انقلاب را در برهه‌اي از زمان به عهده داشته‌اند، افزون بر آن كه در يك نگرش خردگرايانه به جايگاه امروزين دكتر يزدي در عرصه‌ي سياست، هيچ خلل و خدشه‌اي وارد نمي‌سازد، اتفاقا به نوعي بارز، توهين به مديريت اجتماعي و مذهبي انقلاب اسلامي و شخص آيت الله خميني محسوب مي‌شود. به راستي اگر آقاي دكتر يزدي در دوران انقلاب فقط نقش يك مترجم را براي مشاراليه ايفا مي‌كرده است، يعني كاري كه با روزي چند دلار از عهده‌ي هر كس ديگري نيز بر مي‌آمده است، اصرار و تاييد رهبر انقلاب در مقاماتي مانند معاون نخست وزير، وزير امور خارجه و عضو شوراي انقلاب، از چه رو و با چه برهاني صورت گرفته است؟ آيا به كارگيري يك مترجم در مقاماتي مانند وزارت و معاونت و عضويت در شوراي انقلاب با اصل كفايت سياسي و شرط تدبير و تدبر رهبري يك انقلاب، سازگاري دارد؟ نكته‌ي ديگر آن كه متاسفانه نگارنده هرچه جستجو كرد نتوانست از سوابق فعاليت‌هاي آيت الله نوري همداني كه علي‌الاصول نبايد سن و سالي كم از آقاي دكتر يزدي داشته باشند، در عرصه‌ي سياست و اجتماع از سال‌هاي مقارن با ملي شدن صنعت نفت و يا حتي پس از قيام پانزده خرداد و يا حتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا زمان درگذشت رهبر فقيد انقلاب بيابد. از اين رو ضمن احترام به جايگاه حوزوي و مقام فقهي ايشان بايد ديد كه نامبرده با چه صلاحيت و بنا بر چه معيارهايي به ارزيابي و سنجش افراد و جريانات سياسي مي‌پردازد كه نزديك به 60 سال سابقه‌ي خدمت به مردم و حضور در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي را در كارنامه‌ي خويش دارند؟
2. كم‌تر كسي در اين فرض شايبه دارد كه عدالت، شرط ضروري فقاهت است. به عبارت ديگر، فقيه تنها كسي نيست كه شرايع و لمعه و مكاسب را خوانده باشد. براي كسب شان فقاهت، آراستگي به برخي صفات نيز ضروري است كه مهم‌ترين آن‌ها عدالت است. اهميت اين امر به ميزاني است كه آيت الله خميني رهبر فقيد انقلاب و بنيان‌‌گذار انديشه‌ي ولايت فقيه در دوران معاصر بر اين باور است كه: « فقيهى كه فاقد عدالت‏ شده باشد، خودش از حكومت مى‏افتد، بدون [استعفا] و بدون عزل[. . . ] خود به خود معزول مى‏شود، مى‏گويد: و ملت هم بايد او را كنار بگذارند. »2 و اما پرسش اساسي آن است كه مفهوم عدالت در ادبيات فقه به چه معنا و در چه گستره‌اي به كار رفته است؟
« بحث عدالت در ميان متكلمين و فقها به دو صورت متفاوت مطرح گرديده است. در حوزه‌ي علم كلام اين بحث را داريم كه عدالت، كمال خداوند است در افعال»3 و اما فقها، رويكردي متفاوت به مقوله‌ي عدالت دارند. ملا احمد نراقي كه بايد او را نخستين نظريه‌پرداز ولايت فقيه تلقي كرد، در كتاب معراج السعاده « ملكه‌ي عدالت را انقياد و اطاعت آدمي از فرمان عقل مي‌داند و ثمره‌ي عدالت را بر آن مي‌بيند كه شخص قادر است بر تعديل جميع صفات و افعال و نگهداشتن در وسط و رفع مخالفت و نزاع في مابين قواي مخالفه‌ي انسانيه. پس عادل كسي است كه همه‌ي كارهاي او بر نهج اعتدال باشد. »
« شيخ انصاري معتقد است كه عدالت فقهي تنها نظر به دين و مروت دارد. عدالت در دين، ضد فسق است. براي تحقق اين عدالت همين قدر كافي است كه انسان از ارتكاب گناهان بزرگ خودداري كند و ظاهر شرع را نگه دارد و آن‌چه عدالت در مروت مي‌خوانند، اجتناب از رفتاري است كه شان و حرمت انسان را در نظر عامه پايين مي‌آورد مانند" الاكل في الاسواق" كه عرفا منافي شان يك انسان سنگين تلقي مي‌شده است، اگرچه مرتكب عمل حرامي نشده است»4.
« تقسيم گناهان به «كبيره» و «صغيره» يا بزرگ و كوچك، يك اصطلاح قرآنى است و از آيات قرآنى چنين استفاده مى شود كه گناهان و معاصى همه يكسان نيستند و مراتب و درجاتى دارند. بعضى از آنها از اهميت بيشترى برخوردارند و شديداً مورد تنفر و انزجار شارع هستند و بعضى ديگر اهميت چندانى ندارند و هر چند كه مورد نهى واقع شده اند ولى انجام آن‌ها آن تأثير نامطلوب روحى را كه در گناهان نوع اول موجود است، ندارند. مشروط بر اين كه اين گناهان هم تكرار نشوند و بر آنها مداومت و اصرار نكند. اين تقسيم بندى در مورد گناهان، هم در آيات قرآنى و هم در روايات منعكس مى باشد و اينك آيه‌اي را كه ناظر به اين موضوع است مى خوانيم: والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم»5
آيت الله دستغيب6 در كتابي موسوم به گناهان كبيره اعمال زير را در اين طبقه‌بندي جاي مي‌دهد: شهادت دروغ، اصرار بر گناه و كوچك شمردن گناه، استهزاء، سب و طعن و خواركردن مومن و همچنين بهتان و سوء ظن. آيت الله خميني7 نيز در كتاب تحرير الوسيله اين اعمال را از جمله گناهان كبيره بر مي‌شمارد.
] جابربن عبدالله انصارى به نقل از رسول خدا (ص) نقل مي‌كند:
«إنّ مِن شرار رجالكم البَهّات الجَرى‏ء الفحّاش، الآكل وَحدَه، و المانع رِفدَه و الضّارب عَبده و المُلجِى‏ءُ عياله الى غيره»
«از بدترين مردان شما؛ تهمت زننده‏ى بى‏باك و بدزبان ناسزاگوست ................ ) »[ 8
آيت الله سيد محمد تقي مدرسي نيز در كتاب فقه الاسلامي حديثي به نقل از امام جعفر صادق (ع) به اين مفهوم را بيان مي‌دارد: قد سمّى اللَّه المؤمنين بالعمل الصالح مؤمنين، ولم يسمِّ من ركب الكبائر وما وعد اللَّه‏عزّ وجلّ عليه النار مؤمنين في قرآن ولا أثر، ولا نُسمّهم بالإيمان بعد ذلك الفعل ]خداوند مؤمنان را به جهت عمل صالح، مؤمن ناميده است، امّا مرتكب گناهان‏كبيره و هر گناهى را كه خدا براى آن وعده آتش داده است، در قرآن و اخبار، مؤمن ‏نناميده است، و ما هم بعد از اين كردار او را مؤمن نمى‏ناميم. [

بنابراين آن گونه كه از منابع فقه شيعه استنباط مي‌شود، عدالت در ادبيات فقهي بر دو پايه استوار است: يكي رعايت شوون عرفي نظير آن كه فقيه با لباس خانه در انظار ظاهر نشود و يا كلامي نگويد كه حتي اگر جرم هم نباشد در شاْن مقام وي ارزيابي نشود و دوم آن كه مرتكب گناهان كبيره مانند بهتان، گواهي دروغ، آزار و خوار شمردم مومن و نظاير آن نشود و بنا بر فتواي رهبر فقيد انقلاب، فقيهي كه از عدالت خارج شود از فقاهت نيز منعزل مي‌شود.
حال نكته اينجاست كه به كارگيري الفاظي مانند " رييس اين گروهك " و يا ايراد ساير مواردي كه بعضا جعلي بوده و هرگز كلام آقاي دكتر يزدي نبوده و حتي جنبه‌ي افترا و تهمت نيز دارد با كدام يك از مباني فوق سازگاري دارد؟
فقيهي كه حتي اگر در انظار، غذاي سبك بخورد و يا خنده‌ي خلاف شان بكند از عدالت خارج مي‌شود، آيا با به كار بردن الفاظي از اين دست همچنان خود را در مقام فقهي خويش ثابت مي‌بيند؟
اگر كه عقلانيت را شيوه‌اي منطبق با مباني و سنت فكري اسلام بدانيم و به اين واقعيت توجه داشته باشيم كه بشر عصر مدرنيته، ديگر بدون رجوع به عقل هيچ چيزي را نمي‌پذيرد، آن‌گاه اين بيان آيت الله نوري همداني كه " ولايت فقيه از آفتاب هم روشن‌تر است و دو دو تا چهار تا است. مردم براساس عقل و فطرت نياز به سرپرست دارند و در آيات فراواني نيز به اين موضوع اشاره شده است. " ديگر چندان قانع‌كننده به نظر نمي‌رسد و از آن جا كه ايشان و هم‌فكرانشان با بيانات كلي ِ از اين دست، نمي‌توانند به توجيه و تقنيع مخاطبان خود دست يابند. بسيار مناسب است كه ايشان و ساير انديشمندان و يا علاقمندان اين آموزه، به جاي توهين و يا تخفيف افراد كه هيچ حاصلي ندارد و افزون بر تكرار منابع و استدلالات صرفا روايي كه فقط براي مقلدان ايشان مي‌تواند محل اعتبار مطلق باشد و نه حتي تمام مسلمانان و نه حتي اكثريتِ فقهايي كه از اين آيات و روايات، ادراك متفاوتي با ايشان دارند، به پاسخ‌گويي و ابراز دلايل خود در برابر كساني كه در اين زمينه، اثر پژوهشي ارايه داده‌اند، بپردازند و از جمله پژوهش‌هايي كه تا كنون مفاد آن هرگز در بوته‌ي نقد علمي مراجعي چون معظم له قرار نگرفته است، جزوه‌ي تحليلي نهضت آزادي ايران پيرامون " ولايت مطلقه‌ي فقيه " است. در غير اين صورت، انديشه‌ي آن بايد داشت كه در روزگاري نه چندان دور، آفتاب ِ آيت الله، بر لب بامي ‌نشيند كه چون بيافتد، حقيقت ِ آن، به گوش عالم خواهد رسيد.
اشاره به دو نكته ضروري مي‌نمايد: نخست آن كه مراد و انگيزه‌ي چنين سخناني چه بوده است و دوم اين كه پيامدهاي اين بيانات براي جامعه‌ي ايران و جايگاه روحانيت شيعه و به ويژه مرجعيت تقليد چه مي‌تواند باشد؟
صرفنظر از بحث انگيزه كه مي‌تواند به فرافكني‌ها و منافع محفلي و جناحي افراد و گروه‌هايي كه داراي چنين ادبياتي هستند، بازگردد، به نظر مي‌رسد كه سهم‌گين‌ترين پيامد اين نحو بيانات، ايجاد بي‌اعتمادي عمومي مردم به علماي دين و در نهايت گسترش شكاف ملت – روحانيت و تعميق و تشديد بحران و خلاء فرهنگي و اخلاقي جامعه‌اي است كه در يك سنت تاريخي چند هزار ساله، فرهنگ خود را از توازن و تعامل دو مولفه‌ي دين و مليت بازشناخته است.
در پايان بنا به حكم فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر پيشنهاد مي‌شود:
· بسيار مناسب است كه آيت الله در نقل قول از افراد دقت كنند و در موضوع اين نوشتار، عین سخن آقای دکتر یزدی را نقل و آن را مورد بررسی و نقد علمی قرار دهند تا برای مخاطبان مفید باشد.
· پيشنهاد مي‌شود كه جزوه ولایت مطلقه فقیه را که در بايگاني سايت نهضت آزادي ايران به نشاني
www.nehzateazadi.net موجود است را تهيه، بررسی و اظهار نظر کارشناسی نمایند و نظرات خويش را جهت داوري عمومي در اختیار مردم قراردهند.
· آن چه آقای دکتر یزدی در خصوص بازگشت به پيش‌نويس قانون اساسي اول بیان کرده‌اند صرفا یک اظهار نظر کارشناسی و راهبردی بوده است كه به استناد امضاي رهبر فقید انقلاب و تاييد ساير مسوولان و اعضاي روحاني شوراي انقلاب ( آقايان خامنه‌اي، هاشمي رفسنجاني، بهشتي، موسوي اردبيلي و باهنر ) بر پیش‌نویس ياد شده كه نظام سياسي ايران را جمهوري اسلامي مي‌داند بي آن كه اثري از نهاد ولايت فقيه در آن باشد و به عنوان سازوكاري برای خروج کشور از بحران های کنونی در چارچوب قانون اساسی جمهوري اسلامي ايران و دستيابي به وحدت ملي مطرح شده است. لذا از صاحب نظران و هم‌انديشان آيت الله نوري همداني انتظار می‌رود به جای برخوردهای تبلیغاتی، با روش علمی و متین اين نظرات را بررسی و اظهار نظر نمایند و راه‌كارهاي مشخص خود را پيرامون اين موضوع اعلام دارند.

Motmehr86@gmail.com

پانوشت‌ها:
1. رجوع شود به سايت رجانيوز مورخ 18/9/1387
2. باوى، محمد : عدالت‏ حاكم اسلامى از ديدگاه امام خمينى (قسمت دوم)، سايت خبرگزاري فارس
3. موحد، دكتر محمد علي: در هواي حق و عدالت، نشر كارنامه، بهار 1384، ص 304
4. منبع پيشين: ص 309
5. تفسير كوثر جلد2
6. دستغيب، عبدالحسين: گناهان كبيره، كانون انديشه‌هاي اسلامي 1361
7. رجوع كنيد به سايت
http://www.qaraati.net بخش كتابخانه، مباحث گناه‌شناسي
8. منبع پيشين

0 نظرات: