فعالان حقوق بشر در ايران

با سلام خدمت دوستان و همياران به دليل فيلترينگ وبلاگ فعالان حقوق بشر در ايران و فيلتر شدن 6 آدرس جديد ارائه شده از سوي کميته سانسور دوستاني که مايل هستند گزارشات ما را از طريق ايميل دريافت کنند مي توانند به آدرس زير يک ايميل ارسال کنند تا در ليست خبرنامه فعالان حقوق بشر وارد شوند لطفا پيام را به تمام دوستان خود ارسال کنيد

بازداشت غيرمتعارف رييس سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوس‌راني را محكوم مي‌كنيم

خبر تاسف‌آور بازداشت مجدد منصور اسالو، رييس سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوس‌راني در 28 آبان ماه،كه به تازگي از زندان آزاد شده بود، به وسيله جمعي از كاركنان رسمي و شناخته‌شده‌ي نهادهاي امنيتي، توأم با ايجاد رعب و وحشت عمومي و تيراندازي در يك محيط مسكوني شهري، از يك سو نشان از آن دارد كه دولت نهم به رغم ادعاهاي مهرورزي، عدالت‌گستري و تاكيد بر رعايت اخلاق و شوون اسلامي، تلاشي در راستاي اثبات اعتقادش به موارد ياد شده و عملي كردن شعارهاي زيبايش نداشته و ندارد و از سوي ديگر، حكايت از ضعف دولت تا آن حد دارد كه يا از تأمل در رفتار و پيش‌بيني تأثير اين‌گونه رخدادها در جامعه غافل است يا امكان كنترل نيروهايش را از دست داده است فعالان سياسي ، اجتماعي و سنديكايي بارها اعلام كرده‌اند حق تشكيل نهادهاي مستقل كارگري را در راستاي اصل بيست و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر ـ كه دولت ايران نيز آن را پذيرفته است و حكم قانون داخلي را دارد ـ دانسته، ناديده گرفتن هر يك از اصول فصل سوم قانون اساسي يا ارايه‌ي هرگونه تفسير غيردمكراتيك از آن‌ها را به مثابه‌ي نفي قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي ايران مي‌دانند ما، امضاكنندگان اين بيانيه مشفقانه به مسئولان توصيه مي‌كنيم از يك‌سونگري و به کار بستن روشهاي "آزمون و خطا" در اداره كشور، بويژه در جامعه‌ي پرتنش کارگري و عرصه‌هاي صنعت و خدمات در ايران پرهيز کنند و تلاششان را در راستاي توسعه پايدار و متوازن و ريشه‌يابي و حل مسائل جامعه کارگري کشور به كار اندازند ما، با توجه به برخوردهاي خشونت‌بار اخير با برخي از تجمعات کارگري در تهران و شهرستانها، و هرگونه سركوب جسمي و رواني بي‌منطق و به دور از تقواي الهي و كرامت انساني و به كار بستن تنبيه‌هاي اقتصادي و اجتماعي، با دستاويز قرار دادن قانون عليه يكي از شريف‌ترين قشرهاي ملت، يعني جامعه زحمتكش كارگري را ، محكوم مي‌كنيم و بر اين باوريم، كه چون شاخص‌هاي رفاه و عدالت اجتماعي درحال حاضر به ميزان قابل توجهي با معيارهاي شناخته شده جهاني فاصله دارد و تامين نيازهايي حياتي، مانند بهداشت، درمان، آموزش و اشتغال، براي قشرهاي بدون درآمد يا امكانات كافي در حد آرزو و خيال است، بازداشت و زنداني كردن معترضان يا جلوگيري از بازگشت آنان به کار، براي وادار کردن کارگران به دست برداشتن از پيگيري خواست‌هاي صنفي‌شان، كنشي بيهوده و نامعقول است امضاکنندگان زير ضمن محكوم كردن بازداشت غيرقانوني آقاي منصور اسالو و رفتارهاي نابخردانه‌ي مأموران، مانند ضرب و شتم همراهان نامبرده و تيراندازي هوايي، دولتمردان را، باتوجه به منش انساني تأكيد شده در قرآن كريم و ديگر منابع معتبر اسلامي، از اين‌گونه رفتارها كه نخست برخلاف آموزه‌هاي اسلامي، در تعارض با روح و متن قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و نيز مغاير با مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر و منافع ملي ايرانيان است، برحذر داشته، نگراني شديدمان را درباره بحران‌هاي احتمالي سياسي و اجتماعي آتي ناشي از اين حادثه و نظاير آن ابراز مي‌كنند و از سر دل‌سوزي، موكداً از مسئولان مربوط مي‌خواهند كه ضمن پاسخگويي فوري درباره رفتارهاي يادشده، دستور برخورد قانوني با عوامل اين حادثه زشت صادر كنند تا از گسترش بيشتر جو وحشت در جامعه جلوگيري شود. در غير اين‌صورت ممكن است، روزي برسد كه براي مديريت اين گونه بحران‌ها دير شده باشد امضاکنندگان اين بيانيه به حاكمان هشدار مي‌دهند نگذارند با بروز چنين رويدادهايي شكاف ميان ملت و دولت بيشتر گردد كه در آن صورت، حاصلي جز از بين رفتن مشروعيت نظام به دست نخواهد آمد، و از سوي ديگر، به تمامي هم‌ميهنان در همه گروه‌ها و گرايش‌ها، اعم از سازمان‌هاي سياسي، گروه‌هاي مدافع حقوق زنان وكارگران، دانشگاهيان، حقوق‌دانان، نويسندگان و ديگران توصيه مي كند كه به اين‌گونه حوادث از منظر نقض حقوق عمومي نگريسته، در راستاي محكوم كردن آنها از هيچ كوششي دريغ نورزند ما قوياً اعتقاد داريم حقوق انساني مندرج در فصل سوم قانون اساسي و تمامي اسناد بين‌المللي مربوط به حقوق بشر، مانند اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاقهاي حقوق مدني و سياسي، مقاوله ‌نامه‌هاي 87 و 98 سازمان بين المللي كار (وابسته به ملل متحد)، از جمله حقوق بديهي و غيرقابل چشم‌پوشي‌اند. ما برخوردهاي نادرست با مسايل كارگري در ايران را نيز در زمره موارد نقض حقوق بشر تلقي مي‌كنيم و بر اين باوريم كه ناديده گرفته شدن حقوق اساسي كارگران نتايجي ناگوار و غير قابل پيش‌بيني يا كنترل به همراه خواهد داشت ما ضمن در خواست رعايت حقوق شهروندي و آزادي فوري آقاي اسالو، در چارچوب قانون، ضرورت رسيدگي سريع به اتهامات وارده را به طور عادلانه، با حضور وكيل مدافع و در دادگاه عمومي علني را مورد تأكيد قرار مي دهيم
12/9/1385
فاطمه آرام‌نژاد، محمد آزادي، پيام ابوطالبي، مسعود آقايي، حميد آصفي، محمد اسدي، حسين اكبري، مهدي اميني زاده، حسين انصاري راد، حامد ايرانشاهي، كيوان انصاري، الناز انصاري، سامر آقايي، عباس ابوذري، هادي احتظاظي، حسن احمدي، محسن احمدي، نعمت احمدي، محمد رضا احمدي‌نيا، مصطفي اخلاقي، علي اشرف سلطاني، مرتضي اشفاق، حسن افتخاراردبيلي، جلال اقتداري، عليرضا اكبرزادگان، علي اكرمي، محمود امير احمدي، ستار اميني، ، حجت انصاري، مصطفي ايزدي، كمال‌الدين بازرگاني، پرويز بابايي، عطا باباخاني، پروين بختيارنژاد، اكبر بديع زادگان، رحمت‌الله برهاني، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلي بازرگان، فرشته بازرگان، محمدنويد بازرگان، محمد بسته نگار، محمدحسين بني اسدي، عماد بهاور، محمد بهزادي، حميد بهشتي، محمد بهفروزي، صفا بيطرف، مختار باطولي، مجيد بك نظري، مسعود پدرام، عباس پوراظهري، سعيد پور عزيزي، رضا پويان، محمود پيش بين، علي‌اكبر پيرهادي، خليل پرند، هژير پلاسچي، حبيب الله پيمان، مجيد پيمان، سيدمصطفي تاج زاده، عبدالرضا تاجيك، سعيد ترابيان عباس تاج‌الديني، مصطفي تنها، رضا تهراني، غلامعباس توسلي، محمد توسلي، محمدرضا توسلي، خالد توكل، محمد توكل، مجيد تولائي، مجيد جابري، عباس جنگي، مجتبي جهاني، سعيد حبيبي، مهدي حبيبي، مجيد حاجي بابائي، رضا حاجي، بهمن حافظي، فاطمه حقيقت جو، سعيد حجاريان، طه حجازي،حسين حريري، بهزاد حق پناه، علي حكمت، ابوالفضل حكيمي، عبدالكريم حكيمي، مجيد حكيمي، محمدرضا حمسي، حميد حديثي، جعفر خائف، پژمان خرسند، رضا خجسته‌رحيمي، محمد خطيبي، ابراهيم خدادادي، امير خرم، علي جمالي، ابراهيم خوش سيرت سليمي، يعقوب سليمي، سياوش سعادتيان، عبدالفتاح سلطاني، اسماعيل خوش محمدي، هوشنگ خيرانديش، سيدمحمدعلي دادخواه، محمد دادفر، رسول دادمهر، بهنام دارايي‌زاده، محمد داديزاده، محمدمهدي دانشيان، محمود درد كشان، سعيد درودي، محمود دل‌آسايي، عباس دهقان نژاد، مصيب دواني، فريبا داودي مهاجر، ابراهيم دينوي، محمد صادق رباني، تقي رحماني،جواد رحيم پور، محمدجواد رجائيان، عليرضا رجايي، احد رضائي، اصغر رضائي، بيوك رضائي، عبدالعلي رضايي، محمد رضايي، بهمن رضاخاني، سيدداود رضوي، سعيد رضوي فقيه، حسين رفيعي، مهدي رهنما، رضا رئيس طوسي، روزبه رياضي، نفيسه زارع كهن، جمال زره ساز، محمد ابراهيم زماني، پرويز زندي نيا، احمد زيدآبادي، حسن زيدآبادي، محمد رضا زهدي، عليرضا ساريخاني، فرزاد ساجد اردبيلي، احمد ساعي، نسرين ستوده، عزت الله سحابي، فريدون سحابي، هاله سحابي، عيسي سحرخيز، هاشم سجادي، محمد سرچمي، بيوك سعيدي، ناصر فخر سلطاني، علي اشرف سلطاني، مرتضي سلطانيه، سيدرضا سيدزاده، علي سياسي راد، محمدعلي سيدنژاد، محمود بصير شاددل، ابراهيم شاكري، تقي شامخي، علي شاملو، حبيب شامي‌‌نژاد، سلطانعلي شكاري، شايا شهوق، محمد شانه چي، حسين شاه حسيني، مريم شباني، محمد شريف، حجت‌اله شريفي،مازيار شكوري، الله وردي شمبوري، ماشاءالله شمس الواعظين، احمد شهامت دار، صابر شيخ‌لو، فيروزه صابر، هدي صابر، علي صادقي، هاشم صباغيان، احمد صدر حاج سيدجوادي، رضا صدر، سميرا صدري، عباس صفايي فر، فضل الله صلواتي، ايمان صلواتي نژاد، كيوان صميمي، جليل ضرابي، علي اشرف ضرغامي، فريدون ضرغامي، اعظم طالقاني، حسام طالقاني، طاهره طالقاني، نرگس طالقاني، اكبر طاهري، رئوف طاهري، بهزاد طاهري، محمد طاهري، سيامك طاهري، امير طيراني، هما عابدي، جعفر عظيم‌زاده، سيد جعفر عباس زادگان، آرزو عابديني، مهدي عرب شاهي، حميدرضا عسگري‌نژاد، روئين عطوفت، بهزاد عطائي‌كيا، جواد علائي، باقر علائي، علي علوي، عليرضا علوي تبار، محمدباقر علوي، رضا عليجاني، علي عليزاده نائيني، محمد جعفر عمادي، محمود عمراني، علي اصغر غروي، عليرضا غروي، ماجد غروي، مسيح غروي، ناصر غلامي، غلامرضا غلامحسيني، سعيد غفارزاده، علي غفراني، مهدي غني، اباذر فتحي، مقصود فراستخواه،فاطمه فرهنگ خواه، مهدي فخرزاده، غفار فرزدي، حسن فريد اعلم، خسرو قشقايي، ماهرو قشقايي، رحمانقلي قلي زاده، عبدالمجيد قندي زاده، نظام الدين قهاري،عباس قائم الصباحي، عبدالحسين قمي‌زاده، مصطفي قهرماني، حجت الله قياسي، رحمان كارگشا، اسداله كارشناس، مرتضي كاظميان، محسن كديور، منوچهر كديور، خسرو كردپور، مسعود كردپور، علي كرمي، هادي كحال‌زاده، مرتضي كمساري، حسن كريمي، ناصر كميليان، روين كهزادي، يعقوب كوثري، بيژن گل افزا، فاطمه گوارايي،مازيار گيلاني‌نژاد، مسعود لدني، حسين لقمانيان، حسين مجاهد،عبدالله مومني، علي مومني، محمود مومني، محمد تقي متقي، ابراهيم مددي، فضل‌اله مظاهري، يوسف مرادي، محسن محققي،نرگس محمدي، جواد محمدي، محمد محمدي اردهالي، سيد علي محمودي، حسين مجاهد، فريد مدرسي، حسين مدني، سعيد مدني، علي مدني، محمد مرادي، فريد مرجائي، ماشاءالله مديحي،مرضيه مرتاضي لنگرودي، مصطفي مسكين، رضا مسموعي، ليلا مصطفوي، مصطفي مصطفوي، عباس مصلحي، محمد جواد مظفر،مهدي معتمدي مهر، احمدمعصومي، اصغر معين فر، بدرالسادات مفيدي، مرتضي مقدم، علي مقيمي، فهيمه ملتي،كاظم ملكي، محمد ملكي، مجيد ملكي، عمار ملكي، ابوذر ملكي، حسن مليحي، احمد منتظري، سعيد منتظري، خسرو منصوريان، كيوان مهرگان، سيدرضا موسوي سعادتلو، سيد علي اكبر موسوي خوئيني، يوسف مولايي،امير ميرخاني، وحيد ميرزاده، سالار ميرزابيگي، الله كرم ميرزايي، فرشته ناصرگيوه چي، حسن نراقي، عباس نژندكودكي،سيدرضا نعمتي‌پور، داود نوروزي، ارشيا نوري، محمود نعيم پور، علي اكبر نجفي، محمود نكوروح، امير نكوفر، محمد تقي نكوفر، سيد حميد نوحي، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، نوشين نوع‌پرست، علي نيكو نسبتي، هادي هادي زاده يزدي، محمد هاشمي، حميد هداوند، بهاره هدايت، عليرضا هندي، احسان هوشمند، اكبر والي، رسول ورپايي، باقر ولي بيك، جليل ولي بيك، عبدالرسول وصال، رحيم ياوري، علي فريد يحيايي، حنيف يزداني‌پور، كاظم يزدي، ابراهيم يزدي، حسن يوسفي اشكوري، رضا يوسفيان.

چرا در انتخابات مجلس خبرگان شركت نمي‌كنيم؟

هم‌ميهنان گرامي
همان گونه كه مطلع هستيد، تا چندي ديگر انتخابات دوره سوم شوراهاي اسلامي شهر و روستا همزمان با دوره چهارم مجلس خبرگان رهبري برگزار خواهد شد. نهضت آزادي ايران در بيانيه شماره 1994 مورخ 6/8/85، با عنوان "چرا در انتخابات شوراها شركت مي‌كنيم؟"(1)، ضرورت حضور مردم در پاي صندوق‌هاي راي و شركت در هرگونه انتخابات‌ را بنابر دلايل مختلف، ازجمله به دليل لزوم تمرين دموكراسي در كشور‌هاي جهان سوم، برشمرد. از ديد نهضت آزادي ايران، در صورتي كه امكان رقابت در يك انتخابات، حتي به ميزان حداقلي وجود داشته باشد، ملت بايد از همان حداقل ممكن براي ايستادن در برابر تمامت‌خواهان صرف‌نظر نكرده، با شركت در انتخابات و دادن راي، دموكراسي را هم خود بياموزد و هم به حاكمان تحميل كند. به همين دليل، نهضت آزادي ايران در آن بيانيه از مردم خواست كه به رغم شرايط نامطلوب موجود، در صورت امكان وجود حداقل رقابت در هر شهر و روستا، به منظور تقويت نهاد شورا در انتخابات دوره سوم شوراها شركت كنند اما در مورد انتخابات مجلس خبرگان رهبري، نهضت آزادي ايران در دو نشريه تفصيلي، يكي مورخ 27/2/1385 با عنوان "مجلس خبرگان رهبري و حقوق اساسي ملت" و ديگري مورخ 10/7/1385 با عنوان "مجلس خبرگان و مردم"(1)، درخصوص مباني، عملكرد، تناقض‌ها و ابهامات آن توضيح داده، پيشنهادهايي نيز براي اصلاح فرايند اين انتخابات عرضه كرد تا برگزاري چنين انتخاباتي معنا و مفهوم پيدا كند و مردم بتوانند با ميل و آگاهي در آن شركت كنند. متأسفانه هيچگونه اقدامي در اين باره صورت نگرفته و برخورد حاكميت به گونه‌اي است كه به هيچ وجه امكان حضور صاحبان انديشه‌هاي مختلف و غير همسو با جريان فكري حاكم را فراهم نمي‌كند. مثلاً در انتخابات پيش‌رو، از آنجايي كه در برخي از شهرها تعداد نامزد‌هاي نمايندگي برابر با تعداد نمايندگان مورد نياز آن شهرها است و در شهرهاي ديگر نيز رقابت ميان كساني خواهد بود كه از نظر انديشه ديني و سياسي تفاوتي ماهوي با يكديگر ندارند، عملاً انتخابي از سوي مردم صورت نخواهد گرفت، بلكه انتصابي از سوي شوراي نگهبان به دست مردم خواهد بود. نكته جالب توجه و باعث تأسف ديگر در گزينش نامزد‌هاي انتخابات مجلس خبرگان اين است كه صلاحيت آنان بايد به وسيله نهادي (شوراي نگهبان) تأييد شود كه در جايگاهي به‌ مراتب پايين‌تر از مجلس خبرگان قرار دارد، چرا كه فقهاي شوراي نگهبان از سوي مقام رهبري منصوب مي‌شوند، در حالي كه مجلس خبرگان بايد بر جايگاه رهبري نظارت ‌كند.
از سوي ديگر، عملكرد سه دوره گذشته مجلس خبرگان نشان داده است كه امر نظارت بر رهبري به وكالت از سوي مردم، كه مهمترين وظيفه نمايندگان آن مجلس است، عملاً از وظايف آنان حذف شده و قايل بودن به نوعي قداست براي مقام رهبري، اجازه هرگونه پرسشگري در اين حوزه را از نمايندگان ستانده است. به همين خاطر، تاكنون هيچگونه گزارشي از عملكرد دوره‌هاي گذشته اين مجلس به مردم ارايه نشده و مردم از مباحثات انجام يافته در آن كاملاً بي اطلاع هستند. بدين ترتيب، مشاهده مي‌شود كه مجلسي كه بايد نماد اقتدار مردم، دموكراسي و ارزشهاي اسلامي باشد، در عمل به نهادي كاملاً غير مردمي و ضد دموكراسي و حتي ناقض آموزه‌هاي اسلامي تبديل شده است. به همين دليل، نهضت آزادي حضورش را در انتخابات مربوط به چنين مجلسي، با توجه به شيوه انتخاب نمايندگان و نيز كاركرد آن، نه تنها در راستاي گسترش دموكراسي ارزيابي نمي‌كند بلكه آن را حتي مانعي بر سر راه مردم‌سالاري مي‌داند نهضت آزادي ايران به صاحبان انديشه محدود كردن قدرت و دامنه انتخاب مردم و بانيان برگزاري اين گونه انتخابات، هشدار مي‌دهد كه به سخره گرفتن رأي مردم و تضعيف ركن جمهوريت نظام حتي اگر در كوتاه مدت و در ظاهر باعث بروز بحران نشود، قطعاً كليت نظام را دستخوش بحران‌هاي جدي خواهد كرد. والعاقبه للمتقين
نهضت آزادي ايران

جان زندانی عیسی سحرخیز-ملیحه محمدی

سوم تیر ماه سال گذشته وقتیکه معجزه هزاره سوم (١) همه دنیا را در خماری گذاشت و در ایران ظهور کرد، تحریم‌کنندگان انتخابات نفس راحتی کشیدند و خستگی از تن‌ها بدر کرده و ناکرده، به میدان مبارزه مجازی برگشتند و فریاد سردادند که‌ای فاشیسم آمد، ارتجاع حاکم شد، ـ و از همه تأثربارتر اینکه ـ دستاوردهای مردم به باد رفت!!

بطوریکه گاهاً تحریم نکرده‌ها دلداری‌شان می‌دادند که زیاد غصه نخورند و از فاشیسم نترسند. که این طرفه، تاریخ و زمان مصرفش گذشته است. اما خوب این نیز واقعیت است که برخی از خواص این مکتب را ما همواره در ایران تجربه کرده‌ایم و به اصطلاح گرگ باران دیده‌ایم. اندیشه تک محصولی‌اش را، و بویژه، و از همه شاخص‌تر عوامفریبی‌اش را!

معجزه هزاره سوم در واقع دو سال و اندی پیش از آن ظهور خزنده‌ای در شهرداری تهران کرده بود؛ آنهم باز به لطف تحریم کنندگان و قهر کرده‌گان! و کراماتش را هم بلافاصله با اولین خطابه‌اش در مقام شهردار آشکار کرده، فرموده بود: ما از آنجا زیان کردیم که سیاست را از مساجد به احزاب بردیم! و بلافاصله تمام تلاش خود را در مسجدی کردن کشور، از سیاست گرفته تا هنرش آغاز کرده بود. همان ماههای اول، مديريت و محتوای روزنامه همشهری، پرتيراژترين روزنامه کشور را که متعلق به شهرداری تهران بود به شکل و شمایل خود درآورد. خانه تئاتر، اداره تئاتر، آموزشگاه مجسمه‌سازی، تئاتر نصر و تئاتر پارس تهران را بست و جامعه فرهنگی هنوز از شوک اين اقدامات خارج نشده بود که اعلام شد ماموران سد معبر شهرداری! ـ بله مأموران سد معبرـ به خانه هنرمندان مراجعه و تمام وسايل انجمن مجسمه‌سازان را بيرون ريخته و کافی شاپ را هم تعطيل کرده‌اند.
عمده مراکز فرهنگی وابسته به شهرداری را که در دوران شهرداری کرباسچی با انگيزه‌ ساماندهی‌ اوقات‌ فراغت‌ جوانان، در شرایط بیکاری گسترده و در برابر تهديد غول اعتیاد،‌ تأسيس‌ شده بود، تعطیل کرد و اعلام کرد که به جوانان بی کار و بی درآمد وام ازدواج می‌دهد....

خانه‌های وام ازدواج شهرداری با مخالفت وزارت کشور خاتمی، که آن را مغاير با وظايف شهرداری‌ها دانسته بود ، محل اولین عوامفریبی‌های اصول‌گرایانه شد. شکل مار این بود که شهرداری وام می‌دهد، دولت مخالف است. واین نوشته را کسی نمی‌خواند که،وقتی خرج عروسی جوان بیکار را دادی، بعد از آن مخارج اجاره خانه و زندگی را، اینبار برای دو نفر، او باید از کجا بیاورد!

احمدی نژاد که امروز در مقام رئیس جمهور به شکل آزاردهنده‌ای مبتکر است؛ ابتکارات خود را نیز بواقع از همان شهرداری پایتخت آغاز کرده بود! تصمیم گرفت برای تهران ئی که شبکه متروی‌اش هنوز بسیار جای گسترش دارد، مونو ریل که در هیچ کجای جهان نقش اصلی را در حمل و نقل ندارد راه بیاندازد و این طرحش هنوز هم محل دعواست. تصمیم گرفت که کشته شدگان جنگ ویرانگر را که آنوقت وهنوز جنازه‌هایشان پيدا می‌شود در ميدانهای پر رفت و آمد شهر تهران دفن کند تا مردم لحظه‌ای از کابوس مرگ و جنگ غافل نباشند؛ اما این ابتکارجنجالی به راه انداخت و مخالفت شديد نمايندگان مجلس ششم، او را وادار به مسکوت گذاشتن یا انشاالله کنار گذاشتن این ابتکار کرد.

اهمیت این جنجال‌ها و بعضاً عقب نشینی‌ها به عنوان نمودی از ماهیت خطرناک پوپولیست‌ها یکی از تأکیدات من در این نوشته است؛ اما لازم است که قبل از آن گفته شود: مجموعاً و از تمام هجوم‌هایی که احمدی‌نژاد به دستاوردهای اجتماعی مردم آورد، هیچگاه موفقیتی حاصل او نشد زیرا که جامعه قریب شش سال در بستر یک تحول فرهنگی زیسته و بسیاری از خواست‌ها و ایده‌آل‌های خود را نانوشته رسمیت بخشیده بود! و این بالاترین دستاورد "جنبش اصلاحات" بود که تحریم کنندگان بی‌هوده‌اش دانسته‌اند.

اما وقتی گفتگو بر سر عوامفریبی به مثابه یک ترفند سیاسی است، نباید انتظار داشت که آنچه عوامفریبان بر زبان می‌آورند یا نمایش می‌دهند، از زمره اعتقادات و باورهای آنان باشند به نحوی که گویا باید حتماً محقق گردند. مسئله به نوعی وارونه نیز هست! یعنی اینکه آنان صحنه شعارها و نمایشات خود را در میدان آرزوها و آمال مردم برپا می‌کنند. آنان مطابق با ذوق و سلیقه مردم شعارهای عوامفریبانه سر می‌دهند تا ایده سیاسی معینی را که پنهان کرده‌اند اعمال کنند. یعنی اینکه نه شبانه روز نماز گذاشتن، نه خلق را به لباس معینی درآوردن، و نه حتا فرایض مذهبی را به جای آوردن، دغدغه اصلی احمدی نژاد‌ها نیست و از همین روست که او با زیرکی یک عوامفریب قرن بیست و یکمی دائماً نمایش‌های خود را به روز کرد.

احمدی‌نژاد و همفکرانش، از به اصطلاح قهر مردم از اصلاح‌طلبان، اینرا فهمیده بودند که مردم ایران در غم عدم اجرای شریعت نشسته‌اند، این بود که با آن هیبت به میدان آمدند و بنای عوامفریبی را بر آن پایه گذاشتند. اما بی‌اعتنایی مردم که نوعی مقاومت منفی را در برابر آقایان سامان می‌داد، به ایشان آموخت که نه تنها درد مردم را بد فهمیده‌اند بلکه اگر بیش از این، بدین نمط قران بخوانند، باقیمانده رونق مسلمانی را نیز برده‌اند؛ و اینگونه می‌شود که در انتخابات ریاست جمهوری، شهردار تهران چهره‌ای کاملاً متفاوت از خودش بروز می‌دهد. در تمام تبلیغات خود سخنی از اسلامی کردن چهره شهر و ده نمی‌کند و هر چه می‌گوید از آوردن پول نفت بر سر سفره‌ها و عزم بهبود امر معیشت مردم است و حتا برای خنثی کردن ابتکارات گذشته، مهدی کلهر مسئول تبلیغات انتخاباتی‌اش را به میدان می‌فرستد تا از آزاداندیشی او و توجه‌اش به موسیقی و هنر و امور جوانان بگوید و آنچنان هم به افراط، که کیهان شریعتمداری طاقت از دست بدهد و از قول دفتر تبلیغات ایشان موجودیت چنین شخصی را انکار کند! که البته اینک ایشان نماینده رئیس جمهور در سازمان صدا و سیما هستند. و این ظاهراً لازم‌ترین پیامی بود که باید به مردم ایران داده می‌شد، که آنچه با اصلاح‌طلبان بدست آمده است باقی می‌ماند و آنچه که آنان نتوانستند ما می‌کنیم!

برای احمدی‌نژاد و یارانش، مانند همه جویندگان قدرت، صِرفِ ایجاد تنگنا برای مردم و جامعه نمی‌توانست هدف باشد مگر آنکه زمینه ساز اجرای خواسته اصلی ایشان یعنی ایجاد محدودیت در فضای سیاسی و تحکیم پایه‌های قدرت دولتی ایشان باشد. که این امر دوم همیشه در گروی اولی نیست. می‌توان مردم را در عرصه مسائل خصوصی‌شان کمی آزاد گذاشت بویژه مردمی را که طعم سخت‌ترین استبدادها را چشیده‌اند، و آنگاه آزادی‌های سیاسی و یا هر نوعی از آزادی بیان را که تهدید پایه‌های قدرت سیاسی باشد، هرروز محدودتر کرد. مدل سکولار این گونه استبداد را نزد رژیم گذشته تجربه کرده‌ایم و اینک دست این آقایان بسیار بازتر است. زیرا در مقابل مردمی قرار دارند که دخالت اهانت بار در شخصی‌ترین امورشان را زمانی طولانی تجربه کرده‌اند و می‌توانند کابوس بازگشت آن دوران را هنوز با خود داشته باشند.

در جامعه‌ای از اینگونه، می‌توان دغدغه‌های سیاسی و روشنفکرانه را تا کمترین میزان نزول داد و اینجا اصلی‌ترین کانون خطر است و اینجا می‌توان فهمید چرا احمدی نژاد که شهرداری‌اش از عهده بستن فرهنگسراها‌ها و خانه‌های جوانان و قبرستان کردن میادین تهران برای مردم برنیامده بود، دولت‌اش تمامی این اقدامات را در عرصه سیاسی پیش می‌برد. با سرسختی تمام بستن مطبوعات آزاد، پیگرد فعالان سیاسی، تشدید سانسور و حذف و توقیف مطبوعات و همچنین احضار پی در پی فعالان دانشجویی و سیاسی، تا تصفیه‌ی استادان دانشگاه‌ها را پیگیری کرده و می‌کند. علت آیا این نیست که مردم انبوه‌اند و روشنفکران به نسبت آنان کم شمار؟ علت از جمله این نیست که روشنفکران از هر سنخی که باشند و با هر توش و توانی به حمایت از مردم برمی‌خیزند. اما همین روشنفکران باید بسیار آموخته و بسیار پخته باشند تا بتوانند حمایت عامه را در قفای خود داشته باشند؟ و این برنمی گردد به اینکه گویا روشنفکران از مردم فداکارترند یا خدای ناکرده مردم از ایشان کم دل تر! بلکه این تفاوت دقیقاً از آبشخور عریان ترین حقایق مادی نشأت می‌گیرد و آن اینکه مشکل مردم، صریح و بی واسطه مشکل اهل سیاست و اندیشه نیز هست؛ حال اگر مشگل نان و آب است یا اندکی گشایش برای گوش دادن موسیقی یا کمی اختیار برای پایکوبی در جشن عروسی! اما مشکل روشنفکران و سیاست‌ورزان همیشه بیواسطه مشکل مردم نیست و آن وساطتی که می‌تواند بین این مشکلات پیوند برقرار کند نیست مگر آن آزمودگی و پختگی که باید در انبان تجربه‌های روشنفکران سیاست پیشه ما باشد.

اکبر گنجی نمونه تیپیک یکی از این روشنفکران فداکار و با شهامت است که در ایفای نقش خود بعنوان یک روشنفکر آزاد یا یک کنشگر رتبه بالای سیاسی، به گمان من سرگردان است. تناقضات او را در یافته‌ها و راهنمود‌هایش من پس از انتشار نخستین مانیفست او، همینجا نوشتم.(٢)

او هنوز هم از نقش اندک یا بسیار خود در تحریم انتخابات ـ میزانش فرقی نمی‌کند ـ پشیمان نیست و رسماً معتقد است که خاتمی بیعرضه بود. ورد زبانش هم این شده است که برای آزادی باید هزینه پرداخت. البته معتقد هم هست که هزینه را باید روشنفکران بپردازند و اصلاً هم توضیح نمی‌دهد که آیا جامعه روشنفکری ایران کم هزینه پرداخته است؟ گورستان خاوران و گورستان‌های جای جای ایران، گواه هزینه از جان‌ها نیستند؟ پس از اعدام‌های سال ٦٧ که آخرین موج وسیع اعدام‌های در ایران بود، جامعه در زمینه آزادی‌ها ـ آنچه مورد نظر روشنفکران است ـ و یا عدالت اجتماعی که مسئله انبوه مردم است چیزهایی بدست آورد یا از دست داد؟ خودش که تا آستان مرگ (البته نه سقراطی) رفت کدام حرکت را در جامعه ٧٠ میلیونی ایجاد کرد ؟ و اکبر محمدی که متأسفانه از آستانه نیز عبور کرد؟

آری زندانها و قبرستان‌های ایران در تمامی این سالها گواهان پرداخت هزینه‌های سنگین‌اند، سنگین‌تر از آنچه آقای گنجی در نظر دارد. و مسئله دقیقاً در همین سنگینی هزینه‌هاست. باید باور کنیم که قدرت ما در کثرت ماست حتا اگر همه قهرمان نباشیم. اگر جامعه اپوزیسیون معقول ایران موفق گردد که هزینه‌های مبارزه را در سطحی پایین بیاورد که عامه مردم قادر به پرداخت آن گردند، آنقدر پرداخته خواهد شد که برای استبداد راهی بجز تسلیم نماند.

مشکل اینجاست که روشنفکران نه فقط در میهن ما که در تمامی جهان، وقتی هزینه می‌پردازند حال ازجان باشد ، یا از خوان و مان، بابت ایده‌هایی البته شریف ولی انتزاعی تر از از آنی است که مسئله توده مردم باشد.
راست می‌گوید! و دل ما را به درد می‌آورد عیسی سحرخیز وقتی می‌گوید به عقب انداختن پروسه زندانی شدن‌اش نمی‌اندیشد، زیرا که اینک تمامی ایران زندان اوست!٣ او راست می‌گوید زیرا که او یک انسان نویسنده است و وقتی اختیار نوشتن از او سلب است، جان او نه فقط در وطن که در تمامی جهان زندانی ست. و می‌تواند چون بسیاری دیگر، تنش را نیز به زندان و سالهای عمرش را به یغما بسپارد و آب از آب تکان نخورد، اگر سیاسیون ایران راهی برای پیوند معقول میان ایده‌های خود و نیازهای بلاواسطه مردم نجویند. در جهان امروز و ارتقای سطح آگاهی نسبی جوامع جز از راه تحزب و تشکل مردم در احزاب، راهی برای تحولات سامان مند و پایدار موجود نیست. می‌دانیم که می‌توان امروز و همیشه حکومت‌های خشن و مستبد را سرنگون کرد اما هیچ شک نباید داشت که اگر قدرت خشنی را با زور سرنگون کردی، تنها با قدرتی خشن‌تر از او قادر به حفظش هستی و البته نه تا بی‌کران ِ زمان.

این چند سطر را از وب سایت فارسی بی‌بی سی در آوردم
"هنگامی که‌هاشمی رفسنجانی کرسی رياست جمهوری را به محمد خاتمی می‌سپرد، ۱۴۳۸۶ عنوان کتاب در سال توليد شده بود.....از اين تعداد کتاب ۷۰۶۶ عنوان آن چاپ اول و تيراژ متوسط کتاب نيز ۵۶۴۵ نسخه بود....
در زمانی که محمد خاتمی دولت را به محمود احمدی نژاد می‌سپارد سالانه ۳۸۹۹۱ عنوان کتاب توليد شده است. از اين تعداد کتاب ۲۰۵۳۷ عنوان آن چاپ اول بوده است. "
هیچیک از تحریم کنندگان انتخابات دوره دوم شوراها، دوره هفتم مجلس شورا و انتخابات اخیر ریاست جمهوری نمی‌توانند ادعا کنند که بر روی کار ماندن اصلاح طلبان حتا اگر توقعات آنان را برآورده نمی‌کرد، این روند را به عقب باز می‌گرداند چنانکه امروز اتفاق افتاده است.
به باور من تا انتخابان دوره بعد ریاست جمهوری که احمدی نژاد باز هم کاندید خواهد بود اپوزیسیون کار زیادی نمی‌تواند انجام دهد؛ پس بهتر است آن دوران را تدارک کند که خود رزمایشی عظیم است.

ملیحه محمدی 25 نوامبر برلین

1 ـ عنوان کتابی که فاطمه رجبی در باره احمدی نژاد نوشته است.

2 ـ در این آدرس:
http://archiv.iran-emrooz.net/mohammadi/mohamd810712.html

3 ـ گفتگوی او با رادیو صدای آلمان:..
http://www2.dw-world.de/persian/interviews/1.204855.1.html

دوشنبه 16 آذر 1332

دانشگاه از روز چهاردهم آذرماه صحنه اعتراض به تجدید روابط دولت با انگلیس و ورود نیکسون معاون ریاست جمهوری آمریکا به کشور بود به همین خاطر نیروهای امنیتی در داخل دانشگاه مستقر شده تا بتوانند اوضاع را کنترل کنند این اوضاع تا روز دوشنبه 16 آذر ادامه پیدا می کند تا اینکه در وسط درس کلاس عمومی آقای دکتر شیمی چند نفر سرباز به همراه فرمانده شان بدون اجازه و رعایت احترام کلاس با اسلحه وارد شده و چند نفر از دانشجویان را با اشاره انگشت از روی صندلی بلند کرده و به بهانه اینکه این افراد قبل از ورود به ساختمان دانشکده سربازان را مسخره کرده اند با خود می برند آقای دکتر شیمی موضوع را به اطلاع ریاست دانشکده مهندس خلیلی می رساند ایشان هم دستور زدن زنگ و تعطیلی دانشکده را می دهند دانشجویان دانشکده فنی در حدود 400 نفر بودند در سرسرای طبقه همکف جمع شده یکی از دانشجویان فریاد مرگ بر شاه می دهد و دیگران هم تکرار می کنند سربازان رگبار به سقف می گیرند و جمعیت متفرق می شود به غیر از 4 نفر به نام های مصطفی بزرگ نیا شریعت رضوی احمد قندچی و محمود محمودی دانشجوی دانشکده افسری که در دانشکده فنی درس می خواند این نفرات نمی توانند مثل دیگر دانشجویان فرار کنند محمود محمودی با لباس افسری روی پله ها و بقیه پشت ستون پنهان شده بودند ماموران دستور می دهند از پشت ستون خارج شوند و آنها در حالی که دستها یشان روی سرشان بود خارج می شوند که بدون هیچ بر خوردی آنها را به رگبار مسلسل می بندند بطوری که بدن آنها پاره پاره می شود.
به نقل از دانشجوی دانشکده فنی عباس امیر انتظام
کتاب شصت سال خدمت و مقاومت خاطرات مهندس بازرگان جلد 1 ص314و315
(حق گرفتنی است نه دادنی و خداوند هم سرنوشت یک قوم و ملت را پس از تمایل خود آنان و با دست خودشان متحول می سازند)
درود سلام ما بر جانباختگان راه آزادی و تبریک روز دانشجو

آشنایی با امپراتورهای اقتصادی ایران

حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
شرکت ساره که در استخراج 3 هزار بشکه نفت از چاه های نفت چابهار دخالت داشت- خرید 70 درصد از سهام باشگاه پرسپولیس-5 سازمان مستقل-30 شرکت و دارایی حدود 50 تا 60 میلیارد تومان-چرخش مالی حدود 400 میلیارد تومان
بنیاد شهید و کمیته امداد امام خمینی
تاسیس فروردین ماه 1359
مالک بیش از 159 کارخانه در سال 1369- 68 شرکت فعال در بخش های مختلف صنعت معدن بازرگانی و کشاورزی – سهام 100 درصد 43 شرکت حاضر در بورس- سهام 26 تا 99 درصد 25 شرکت- فعالیت در کشورهای آذربایجان لبنان تاجیکستان افغانستان بوسنی و هرزگوین
بنیاد مستضعفان و جانبازان بزرگترین بنگاه اقتصادی خاورمیانه
تاسیس 12 اسفند ماه 1358
ادغام اموال بنیاد پهلوی که از سال 1337 تاسیس شده بود که در حدود 2 تا 3 میلیارد دلار ارزش داشت - گرفتن وام 100 میلیون ریالی از بانک مرکزی ایران به دستور شورای انقلاب – ضبط 51 موسسه صنعتی که ملی اعلام شد ارزش کلی اموال و دارایی ها به نقل از هفته نامه فا یننشنال تایمز در شماره 17 جولای 1994 چیزی بین 10 تا 12 میلیارد دلار – از قول سبحانی مدیر امور بین الملل وقت سازمان در سال 1374 400 موسسه اقتصادی که در امور نساجی تولیدات شیشه مواد شیمیایی لاستیک و ... – طبق تحقیق تفحص مجلس چهارم 2200 واحد تولیدی و خدماتی به نقل از یکی از مدیران سود این نهاد در سال 1375 170 میلیون دلار عنوان شده در صورتی که در سال 1370 این رقم به 430 میلیون دلار رسید – به گفته یحیی آل اسحاق در سال 79 حدود 133 میلیارد در آمد داشته که 60 میلیارد تومان آن فروش زمین بود - حذف یارانه های دولت در سال 68-69 بالغ بر 3200 میلیارد ریال از در آمد این نهاد کاسته و در سال1367 26 میلیارد ریال ضرر داد
آستان قدس رضوی بزرگترین مرکز خیریه مذهبی در ایران
درصد90 اموال استان خراسان سابق و بین 30 تا 50 درصد مستغلات استان تهران سازمان اقتصادی آستان قدس که در سال 1376 تاسیس گشته در 4 گروه زیر به فعالیت می پردازد
گروه کشاورزی با زیر مجموعه 15 شرکت و موسسه کشاورزی
گروه صنعت و معدن با زیر مجموعه 21 شرکت
گروه منطقه آزاد و خدمات زیر بنایی سرخس با 5 شرکت و موسسه
گروه خدمات و عمران با 28 شرکت و موسسه خدمات فنی و مهندسی
سهام 18 شرکت و موسسه دیگر از جمله سرم سازی ثامن- مسکن سازان خراسان- مهندسین مشاور مهاب قدس- خدمات فنی آب و فاضلاب
گروهها و شرکت های وابسته
1-موسسه اعتباری رضوی 2- شرکت پروژه های نفتی ثامن 3-شرکت مسکن و عمران قدس رضوی 4- شرکت مشاوره و خدمات رایانه ای رضوی 5- شرکت مهندسی آب و خاک قدس رضوی 6-شرکت بتن ماشین قدس 7- شرکت بازرگانی قدس رضوی 8-کنسرو سردخانه رضوی 9- کارخانه قند آبکوه 10-کارخانه قند تربت حیدریه 11-کارخانه قند چناران 12- کارخانه نخ رضوی 13- شرکت تهیه و تولید فرش مشهد
به نقل از شماره های 6 و 9 همشهری ماه سال 1380