امیر حسین کاظمی . از آبان ماه سال ۱۳۸۵ نوشتن وبلاگ با مردم را شروع کردم. بارها به دلیل فیلتر شدن وبلاگ مجبور به تغییر آدرس شدم.
۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه
نگراني جهان نيوز از تحرك بازار در سالگرد اعتراض به طرح ماليات بر ارزش افزوده
همزمان با افزايش فشارهاي امنيتي انتظامي بر بازار ، سايت هاي طرفدار محمود احمدي نژاد نگران تحرك بازاريان شهرهاي بزرگ ايران همزمان با سالگرد اجراي طرح ماليات بر ارزش افزوده هستند .
بازداشت تني چند از چهره هاي شناخته شده بازار تهران در طي هفته هاي گذشته توسط نيروهاي امنيتي و انتقال اين چهره ها به بند 209 زندان اوين ناراحتی و نگرانی كسبه بازار را به همراه داشته است .
در پي اين رخداد سايت جهان نيوز ، سايت هاي مخالف دولت منتصب محمود احمدي نژاد را متهم به تحريك بازاريان تهران و شهر هاي بزرگ كرده و مي افزايد : " در همین راستا با تعدادی از افراد فریب خورده در میان تجار ارتباط برقرار کرده اند و تلاش دارند همزمان با تحریک دانشجویان در دانشگاهها بازار را نیز به اغتشاش بکشانند " .
در قسمتي از اين گزارش ضمن تاييد بازداشت هاي صورت گرفته آمده است : " اخیرا تعدادی از مطلعان در وقایع بعد از انتخابات که ردپایی نیز در میان تجار داشتند دستگیر شدند که جریان مرموزی همین موضوع را مستمسک و بهانه ای برای شروع تحریک و تشویق برای تعطیلی بازار کرده است " .
اين سايت زمان آشوب و تعطيلي بازار تهران و چند شهر بزرك را سالگرد اجرای مالیات بر ارزش افزوده دانسته و در نهايت به اين نتيجه رسيده است كه « قاطبه بازاریان را افراد انقلابی و مومن به انقلاب تشکیل می دهند که در همه صحنه و در طول تاریخ انقلاب نسبت به جریانات انحرافی و فتنه انگیز واکنش نشان داده اند » .
لازم به توضيح است محسن دكمه چي و جواد لاري از چهره هاي سرشناس بازار تهران در طي هفته هاي گذشته در محل كسب خود بازداشت شده اند و منازل آنها نيز مورد جستجو و بازرسي قرار گرفته است . همچنين اخبار تاييد نشده اي مبني بر حمايت مالي اين بازاريان از خانواده هايي كه سرپرست آنها دستگر شده اند منتشر شده است .
منبع : با مردم
۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه
عيد سعيد فطر مبارك
آيات اعظام حسينعلي منتظري ، صافي گلپايگاني ، يوسف صانعي ، سيد عبد الكريم موسوي اردبيلي ، بيات زنجاني ، سيد محمد صادق روحاني ، وحيد خراساني روز دوشنبه 30 شهريور ماه 1388 را عيد فطر اعلام كردند .
پايگاه اينترنتي آيت الله العظمي حسينعلي منتظري مرجع بزرگ شیعیان ضمن تبريك عيد سعيد فطر اعلام كرد:" پس از سالها برگزاری نماز عید فطر به امامت معظم له که به خاطر کثرت جمعیت و ضیق مکان نمازگزاران دچار مشکل می شدند، امسال به دلیل محدود بودن مکان ، پلمب بودن حسینیه معظم له و شرایط سنی ایشان این نماز اقامه نخواهد شد ".
پايگاه اطلاع رساني آيت الله يوسف صانعي نيز با تبريك عيد سعيد فطر در مورد كساني كه تصور داشتند امروز 29 شهريور ، عيد فطر است اعلام داشت : " چنانچه شخصی روز سی ام ماه مبارک رمضان را عید فطر دانست و روزه خود را افطار نمود، پس از اطلاع از موضوع واجب است تا غروب از خوردن و آشامیدن و آنچه مبطل روزه است پرهیز نموده و بعد از ماه رمضان قضای آن را بجا آورد ولی کفاره ندارد چون از روی عمد و علم نبوده است " .
همچنين در سايت آيت الله وحيد خراساني آمده است : " بنابر شهادت شهود موثق غروب امروز يكشنبه 29 شهريور ماه مطابق با 20 سپتامبر، هلال ماه شوال رؤيت شده است " .
دفتر آيت الله العظمي روحاني از شاگردان آيت الله العظمي خويي نيز با صدور اطلاعيه اي ضمن آرزوي قبولي طاعات و عبادات مومنين و روزه داران اعلام كرد روز دوشنبه 30 شهريور 1388روز عيد سعيد فطر و مصادف با اول شوال المكرم مي باشد .
سايت آيت الله مكارم شيرازي نيز تا ساعت 14 امروز يكشنبه 29 شهريور را برابر با 30 رمضان دانسته ولي در ساعت منتهي به شب با تغيير تاريخ ، امروز را برابر با اول شوال اعلام كرد در اين خصوص تلاش ما براي تماس با دفاتر آيت الله مكارم شيرازي بي نتيجه بود .
شايان ذكر است در بسیاری از مساجد شهرهای اردبیل، نجف آباد، گلپایگان و مساجد دیگر شهرها که ائمه جماعات مقلد یکی از مراجع بوده اند، امروز نماز عید فطر برگذار نشده .
منبع : وبلاگ با مردم
HTTP://WWW.AMONTAZERI.coम
HTTP://WWW.SAAFI.ORG
HTTP://WWW.SAANEI.ORG
HTTP://WWW.ARDEBILI.COM
HTTP://WWW.BAYATZANJANI.NET
HTTP://WWW.ROHANI.IR
HTTP://WWW.VAHID-KHORASANI.IR
۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه
نگراني رجانيوز از فرار دختران عربستاني و آمار نگران كننده زنان خياباني در تهران
سايت رجانيوز از سايت هاي نزديك به محمود احمدي نژاد نگران فرار دختران عربستاني است اين در حالي است كه آمارهاي غير رسمي از كاهش سن روسپيگري به 12 سال و وجود دست كم سيصد هزار زن خياباني در تهران خبر مي دهند ।
سايت رجانيوز از حاميان و نزديكان محمود احمدي نژاد در مطلبي در گفت گو با يك متخصص جامعه شناسي و جنايت از كشور عربستان سعودي فرار بيش از هزار دختر در عربستان سعودي از خانه و خانواده را نگران كننده دانسته و ادامه اين روند را در آينده بحران واقعي و غير قابل كنترل براي آن كشور خواند ।
براساس اين گزارش معيار و تعريف پديده دختران فراري در عربستان سعودي دور بودن بيش از دو شبانه روز دختران از خانه و خانواده و بدون اجازه والدين مبنا قرار گرفته است ।
ابراهیم محمد أمین در ادامه اظهارات خود پدیده دختران فراری را به دو دسته فرار معنوي و فرار مادي تقسیم كرده است।
فرار دختران عربستاني كه بر اساس گزارش ياد شده به بيش از هزار نفر مي رسند در حالي در كانون توجه اين سايت اصول گرا و نزديك به دولت محمود احمدي نژاد قرار گرفته است كه در روز هاي اخير اخباري مبني بر كاهش سن روسپيگري به 12 سال و وجود دست كم 300 هزار زن خياباني در تهران آن هم بر اساس تحقيقات سال 1385 شمسي منتشر شده است ।
به گزارش خبر گزاري مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران هم اکنون در ایران چند نهاد به طور همزمان و کاملاً متناقض، با پدیده اجتماعی زنان خیابانی فعالیت می کنند؛ با اینکه نیروی انتظامی با روش های قهری و تنبیهی با این نوع زنان و حتی زنانی که اصطلاحاً صرفاً بدحجاب هستند، برخورد می کند، بهزیستی در برخوردی علمی و در قالب اجرای طرح هایی سعی دارد چتر بهداشتی و روانی برای آنان فراهم کند।
از سوی دیگر نهادهای مدنی مستقل که البته دولت نهم به انحای مختلف نشان داده علاقه ای به فعالیت آنان ندارد به روش های علمی، جامعه شناختی و روانشناختی تلاش می کنند با برگزاری سمینارها و انتشار مقالات و انجام تحقیقات اجتماعی، ضمن درک ریشه و عوامل شکل گیری و رواج زنان خیابانی، نشان دهند پدیده های اجتماعی مانند فقر، بحران های خانوادگی، فقر فرهنگی، بی توجهی دولت به سیستم آموزشی مناسب و گسترده، نقش بسیار موثر و تعیین کننده در شکل گیری و رواج پدیده زنان خیابانی دارد।
هیچ آمار رسمی در مورد زنان خیابانی، مکان اسکان آنان و ... وجود ندارد اما آمارهای غیررسمی نشانگر آن است که شمار این افراد رو به گسترش است و طبق آخرین تحقیقی که در رسانه های رسمی مانند خبرگزاری «ایلنا» منتشر شد، سن روسپی گری در ایران به 12سال تقلیل یافته است। امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس، در این باره گفته است: " در بررسی که در خصوص گروه سنی زنان خیابانی انجام شد از بین شش هزار و 53 زن خیابانی که در کل کشور زندانی بودند، دختران بین 12 تا 25 سال بیشترین تعداد را تشکیل می دهند ".
منبع : با مردم
دعوت برخي مراجع قم از آيت الله العظمي سيدعلي سيستاني براي حضور در ايران
برخي از مراجع قم قصد دارند جهت رايزني از آيت الله العظمي سيدعلي سيستاني براي سفر به ايران دعوت كنند ।
به گزارش خبر آنلاين در ديدارهاي اخير برخي از مراجع موضوع دعوت از آيت الله العظمي سيدعلي سيستاني براي سفر به ايران و رايزني نزديك با ايشان مطرح شده و مورد استقبال آقايان مراجع قرار گرفته است ।
بر اساس اين گزارش در پي بي اعتنايي هاي حاكميت به نظر مراجع و با توجه به حوادث اخير سئوال هايي جدي ميان مراجع تقليد ايجاد شده و ديدارهاي اخير در اين رابطه و براي بررسي وضعيت جاري كشور و يافتن پاسخ اين پرسش ها است و دعوت از آيت الله سيد علي سيستاني نيز در اين رابطه مي باشد ।
همچنين در اين ديدارها نحوه چگونگي دعوت مورد نظر و بررسي واقع شده است ।
لازم به توضيح است مير حسين موسوي سه شنبه بيست و چهارم شهريوربراي شركت در نشست مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه به شهر قم رفته و ديدارهايي با آيت الله موسوي اردبيلي ، آيت الله يوسف صانعي ، آيت الله بيات و برادران موسوي تبريزي سيد حسين و سيد محسن داشته است ।
از قرار معلوم در يكي از ديدارها حجت الاسلام شهرستاني مسئول دفتر آيت الله سيدعلي سيستاني ، احمد منتظري فرزند آيت الله منتظري نيز حضور داشته اند ।
منبع : با مردم
وداع بي شكوه
حجهالاسلام والمسلمین صادق لاریجانی در وضعیتی بر كرسی قاضی القضاتی و ریاست قوهی قضاییهی جمهوری اسلامی ایران تكیه زد كه كمتر كسی حاضر بود مسوولیت وضعیت ناگوار جاری در این دستگاه را بر عهده گیرد। البته ایشان بر خلاف سلف خویش آیت الله شاهرودی در بادی امر، از ابراز هرگونه اظهار نظر هیجانی نظیر ویرانه بودن نهاد قضایی كشور و یا لزوم تغییرات و اصلاحات گسترده در این عرصه خودداری كرد، اما مهرهچینیهای سریع ایشان در سطوح مدیریت قضایی و عزل و نصبهای گستردهی بعدی میتوانست به مثابهی نارضایتی رییس جدید از وضعیت جاری در دستگاه قضایی تلقی شود.
انگیزهی هر انسانی از پذیرش سمتی تا بدین حد بلندپایه میتواند مبنای جاهطلبی فردی و یا مسوولیتپذیری داشته باشد كه در صورت نخست، بحثی باقی نمیماند. اما چنانچه مسوولیتپذیری، مردم دوستی و عمل به تكلیف دینی و ملی، مبنای قبول چنین مسوولیتی بوده باشد، باید توجه داشت و تذكر داد كه تنها با شعار و رعایت ظواهر، نمیتوان به حفظ شان و تعالی جایگاه قوهی قضاییه و تامین حقوق همهجانبهی آحاد ملت و ایجاد امنیت قضایی عادلانه در راستای وظایف صریح دولت اسلامی وفق اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود.
رییس پیشین قوهی قضاییه با اعلام مواضعی مانند حبسزدایی و توسل به مجازاتهای جایگزین زندان و بهكارگیری شیوههای علمی و شخصیتهای آكادمیك برجسته و بهنام نظیر آقایان دكتر میر محمد صادقی و یا دكتر جمشیدی و تاسیس نهادهای مطالعاتی و پژوهشی تخصصی و همچنین احیای نظام دادرسی دو مرحلهای در محاكم كیفری و ایجاد دوبارهی دادسراهای جنایی و نهایتاً استانداردسازی در دستگاه قضایی، بیتردید منشاء خدماتی گسترده بودند، اما متاسفانه عدم توجه و یا چه بسا عدم امكان توسعهی همهجانبهی محاكم و بیعنایتی به مسالهی خطیر استقلال قوهی قضاییه، امكان برخورداری حتی حداقلی از این خدمات را غیرممكن و عقیم ساخت.
استقلال قضایی از جمله مفاهیمی است كه اگرچه در علم حقوق و به ویژه در سدهی اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است اما در فرهنگ دینی و ملی ایرانی نیز بارها نسبت به آن تاكید شده است. استقلال قضایی هرگز به معنای رهایی قاضی و او را مختار مطلق دانستن نیست. حتی در تاریخ استبدادزدهی ما نیز همواره مقام قضاوت از جایگاه ولایت تمیز داده شده است و به رغم والیان و حاكمان مستبد كه در برخی موارد از پشتوانههای تئوریك نیز برخوردار بودهاند، قضات، همواره در عمل و نظر از استبداد در حكم نهی شدهاند.
استقلال قضایی به معنای الزام قاضی به پاسخگویی مسوولانه میباشد و این پاسخگویی حاصل نمیشود، جز با رعایت قانون و اصول حاكم بر قوانین اعم از شكلی و یا ماهوی. قوانینی كه افزون بر حقوق شاكی و زیاندیده به رعایت حقوق متهم توجه دارند و اصولی عقلی مانند اصل برائت، اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها، ممنوعیت شكنجه، اصل تفسیر مضیق، غیر موثر بودن اقرارهای ناشی از اجبار، اصل بیطرفی قاضی، اصل علنی بودن محاكم و قاعدهی البینه علی المدعی.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم در مقدمه و هم در فصل یازدهم و همچنین در اصول متعدد دیگری مانند اصول 3، 110، 140 و 142 در پاسخ به ضرورت حفظ استقلال قوهی قضاییه، وظایف و كاركردهای خطیری مانند احیای حقوق عامه، ایجاد امنیت قضایی، رسیدگی به جرایم رییس جمهور و وزرا، رسیدگی به دارایی رهبر و سایر مسوولان و حتی حكم به تخلف رییس جمهور و بسیاری موارد دیگر را بر عهدهی این دستگاه قرار داده است.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، استقلال قوهی قضاییه و اصل تفكیك قوا، هرگز به طور مطلق بیان نشده است و حوزهی گستردهی وظایف این قوه مانند نظارت بر حسن اجرای قوانین و كشف جرم و تعقیب و مجازات مجرمان از جمله دلایلی بودهاند كه در اصل 157 قانون اساسی پیرامون بهكارگیری مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبر در راس قوهی قضاییه بر شمرده شدهاند.
اهمیت استقلال قوهی قضاییه در دنیای امروز به حدی ضروری تلقی میشود كه در بسیاری از نظامهای حقوقی معاصر در سراسر جهان، عموم مسوولان قضایی و بهویژه دادستانهای كیفری، از طریق انتخابات ملی و استانی انتخاب میشوند و ریاست دستگاه قضایی نیز از طریق رایزنی هیات عمومی دیوان عالی كشور و بالاترین مقامات قضایی و بدون مداخلهی سایر اجزای حاكمیت صورت میپذیرد. در قوانین ایران اگرچه رییس قوهی قضاییه توسط مقام رهبری تعیین و منصوب میشود، اما تلاش شده است كه با لازم تلقی كردن شرایطی نظیر عدالت و اجتهاد، این نگرانی نیز مرتفع گردد. نیازی به یادآوری ندارد كه وفق تعالیم و آموزههای فقهی / اسلامی، تقلید مجتهد حتی از مجتهد نیز جایز نیست و به عبارت دیگر، وصف اجتهاد، خود حكایت از استقلال رییس قوهی قضاییه دارد.
رییس جدید قوهی قضاییه باید بدین حقیقت توجه داشته باشند كه عدم پایبندی مسوولان این قوه به قانون و سایر اصول قانونی حاكم بر روند دادرسی عادلانه و به عبارت دیگر، ایجاد شایبهی فقدان استقلال قوهی قضاییه میتواند موجب زوال و سقوط اعتماد ملی به حاكمیت و نظام جمهوری اسلامی ایران شود. دستگاه قضایی جایی است كه مردم تنها به علت و انگیزهی دادخواهی بدان رجوع میكنند و اگر فساد و بیعدالتی در این نهاد مستقر شود، یاسی عمومی پیامد آن خواهد بود.
حال با این مقدمهی نسبتا طولانی یادآوری میكند كه در هر صورت مسولیت آنچه در قوهی قضاییهی ایران رخ داده و میدهد با رییس آن خواهد بود و همانگونه كه مخالفتهای موردی رییس پیشین این دستگاه با برخی اقدامات دادستان تهران و حتی ابراز ناتوانی نسبت به عدم امكان تغییر نامبرده هرگز نتوانست به ترمیم وجهه و رفع مسوولیت اخلاقی، قانونی و شرعی آقای شاهرودی كمكی كند، پس از این نیز به همین نحو خواهد بود.
شایعاتی كه این روزها از قول آقای لاریجانی مبنی بر مخالفت با دادگاههای فرمایشی و غیر اخلاقی فعالان سیاسی معترض به اعلام نتیجهی دهمین دورهی انتخابت ریاست جمهوری ایران جریان دارد، هرگز نمیتواند موجب تطهیر چهره و موقعیت لاریجانی مجتهد نزد خدا و ملت ایران شود. رییس قوهی قضاییه هیچ توجیه شرعی و قانونی ندارد كه از چه رو تجمع قانونی مردم وفق اصل 27 قانون اساسی باید جرم تلقی شود و از اقدامات خشونتآمیز دولتمردان رفع مسوولیت شود.
آقای لاریجانی باید بدین نكته توجه كنند كه مشكل اساسی، فرد آقای مرتضوی نیست كه اگرچه عدم صلاحیت علمی و اخلاقی نامبرده نیز دركاهش اعتبار قوهی قضاییهی ایران بیتاثیر نبوده است، مشكل اصلی در نقض اصل تفكیك قوا و وجود نهادی به نام دادسرای امنیتی در درون قوهی قضاییه قرار دارد. نهادی به ظاهر قضایی كه به شهادت بسیاری از قربانیان آن، سرنوشت و محتوای احكامش را بازجویان و كارشناسان امنیتی از داخل اوین رقم میزنند.
مشكل اصلی قوهی قضاییه در وجود واقعیتی گسترده و فراگیر به نام تنزل عدالت و اخلاق در دستگاه قضایی كشور قرار دارد. ممكن است كه هیات سهنفرهی رییس قوهی قضاییه گزارش آقای كروبی مبنی بر وقوع چندین فقره تجاوز جنسی در بازداشتگاه كهریزك را انكار كنند و در یك اقدام كاملا غیر موجه درخواست مجازات ایشان را طرح كنند، اما هیچ كسی نمیتواند انكار كند كه نه تنها در كهریزك و در خصوص معترضان به نتیجهی انتخابات اخیر كه در بسیاری دیگر از بازداشتگاههای نیروی انتظامی و ادارات آگاهی در سراسر كشور این واقعیت محرز است كه حقوق انسانی و اولیهی متهمان به سهولت در معرض تهدید قرار دارد.
زمانی كه به طور روزانه جنایاتی به مراتب گستردهتر و فجیعتر از آنچه آقای كروبی مدعی شدهاند، در خصوص متهمان عادی كه تنها به سبب شكایت مدعی خصوصی در چنین وضعیتی به سر میبرند، از سوی مسوولان زندانها و بازداشتگاههای موقت روا دانسته میشود و رییس محترم امور بازرسی ناجا بیهیچ پردهپوشی در برنامهی تلویزیونی بر مناسب بودن كیفیت بازداشتگاه كهریزك در خصوص افراد موسوم به اراذل و اوباش صحه میگذارد، بیآن كه خود را مكلف بداند در چارچوب اصول قانونی بودن جرایم و مجازاتها، مستندی برای صحت این رفتار غیراستاندارد بیان كند، چه تردیدی بر میزان و كیفیت خشونت و تضییع حقوق افرادی میتوان داشت كه بنا به خواست و شكایت صاحبان قدرت، در اعتراضات خیابانی بازداشت شدهاند و انگ مخالفت با نظام را متحمل میشدهاند. ( چون كه صد آید، نود هم پیش ماست )
زمانی كه در غیاب مطبوعات مستقل و آزاد، زندانها و بازداشتگاههای موقت كشور از نظارت موثر و واقعی به دور اند، زمانی كه در اتاقی 30 متری كه حداكثر گنجایش نگهداری از 10 نفر متهم را دارد، 70 نفر شبانه روز حبس میشوند، زمانی كه كوبیدن با آرنج بر دندانهای متهمان و محبوسان این بازداشتگاهها از جمله تفریحات سرگرمكنندهی ماموران ادارات آگاهی است، زمانی كه دستان 10 متهم را در درون بازداشتگاه از پشت به هم میبندند و به حكم مامور انتظامی نفرات میانی فقط باید بنشینند و برخیزند و دستبندهای فولادی، پوست نه كه استخوانهای متهمان را میتركاند در حالی كه مامور ادارهی آگاهی با شعف و لذتی بیمارگونه به متهمان دست بسته میگوید 3 بار بنشین و پاشو و بیش از سیصد بار آنان را بدون هیچ دلیلی بدین كار وا میدارد و میگوید كه در ادارهی آگاهی ما عدد 3 نداریم، زمانی كه آویزان كردن متهمان و با لگد و پوتین چرمی به پهلوهای ایشان كوفتن از جمله وقایع جاری بازداشتگاههای موقت كشور است.
نسبت به چه چیز میتوان شك داشت؟ مسوولان بازداشتگاههای مجرمان عمومی حوب میدانند که در این زندانها دو امر غیر قابل کنترل است: ورود مواد مخدر به داخل محیط و تجاور به زندانیان به ویژه نوجوان. آیا كسی نباید بیاندیشد كه نتیجهی قابل پیشبینی نگهداری نوجوانان در كنار مجرمان بزرگسال بیش از یك ماه در این بازداشتگاهها چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟ متاسفانه همه میدانیم كه فوج فجایعی دیگر از این دست كه حتی نوشتن و بازگفتن آن دشوار مینماید، كم نیستند. بنابراین تردید در آنچه كه شیخ مهدی كروبی مدعی آن شده است، به همان میزان غیر اخلاقی و توجیهناپذیر خواهد كه اجبار گالیله به انكار گردش زمین به دور خورشید سبب شد تا كلیسای كاتولیك صدها سال پس از این واقعه هنوز هم از شرم نتواند سر بلند كند.
رییس محترم قوهی قضاییه باید توجه كنند كه علم و واقعیات علمی را هیچ كس نمیتواند انكار كند. علوم كیفری و جرمشناسی امروزه در قامت یك علم در جهان مطرح است. قوانینی دارد. بر اساس این علوم، روابط میان ناهنجاریهای اخلاقی و آسیبهای جسمی، روانی و جنسی در داخل بازداشتگاهها و زندانهای بسته با عواملی نظیر سرانهی متراژ اسكان، رعایت بهداشت عمومی و توجه به حقوق شهروندی و مفاد اعلامیهی جهانی حقوق بشر كشف و اعلام شده است. روانشناسی و جامعهشناسی كیفری این واقعیت را به عنوان یك سندروم شناخته شدهی غیر قابل انكار ارزیابی میكنند.
رییس محترم قوهی قضاییهی ایران، نیك میدانند كه گزارش هیات سه نفره هرگز نمیتواند افكار عمومی را قانع و وجدان جامعه را متقاعد سازد و مهمترین علت، عدم رعایت اصل بیطرفی مقام رسیدگی كننده است. زمانی كه مادهی 46 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور كیفری، وجود رابطهی خادم و مخدومی و همچنین اظهار نظر ماهوی در همان مساله را از جمله موانع دادرسی بر میشمارد، آقای رییسی به عنوان كسی كه سالهاست در قوهی قضاییه مناصب بالایی داشته و در ویرانگی و عدم كارآمدی این نهاد به تعبیر آقای شاهرودی نقش داشته است و آقای اژهای كه خود در زمان ارتكاب این جنایات، مسوولیت وزارت اطلاعات دولت نهم را بر عهده داشتهاند و در برنامهی تلویزیونی دو ساعته آشكارا در این خصوص ابراز نظر كرده است، چگونه میتوانند از صلاحیت و اعتبار لازم برای رسیدگی به چنین امر خطیری برخوردار باشند و مردم را به سلامت نظر خویش مطمئن سازند؟
آقای اژهای كه زمانی نه چندان دور در هیات مسوول وزارت اطلاعات، نقش ضابط قضایی در این پرونده را بر عهده داشته است، اینك بر اساس كدام منطق و توجیهی باید به مقام دادرسی ارتقا یابد؟ اگر رییس تازهكار قوهی قضاییه، به جد عزم كشف حقیقت را داشت، بهتر نبود كه به جای انتصاب این گروه سه نفره، هیاتی را مشتمل بر قضات پاكدامن و خوشنام، وكلای مبرز ( با انتخاب و معرفی كانون وكلای دادگستری ) به عنوان نمایندگان جامعهی مدنی و نمایندگان منتخب مدعی ( آقای كروبی ) مامور رسیدگی به چنین موردی میكرد؟
موقت و استثنایی بودن بازداشت به عنوان سنگینترین قرار تامین دلیل، امر مجهولی نیست كه نیاز به توضیح فراوان داشته باشد. مهمترین دلیل در این خصوص، فضا و فشار طبیعی ناشی از بازداشتهاست. مواد 32 الی 35 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور كیفری، ضوابط این قرار را به وضوح تشریح میكند. بر اساس این مواد، تنها در مواردی كه آزاد بودن متهم موجب از بین رفتن آثار و دلایل جرم شده و یا باعث تبانی با متهمان دیگر شده و یا بیم فرار متهم باشد، صدور این قرار مجاز شمرده شده است. همچنین این ضابطه مورد تاكید قرار گرفته است كه قرار بازداشت، یك ماهه و قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان است.
حال این سوال مطرح میشود كه اولا استمرار بازداشت سه ماههی بسیاری از این فعالان و نمایش دادن ایشان در جلسهی رسمی دادگاه پس از اتمام تحقیقات مقدماتی با كدامیك از موازین مندرج در قانون آیین دادرسی كیفری مطابقت دارد؟ و دوم آن كه آیا امكان اعتراض و تجدیدنظر نسبت به این قرارها برای متهمان اتجام پذیرفته است؟ اگر چنین است پس چرا خبری دال بر آن منتشر نشده است؟ آیا ممكن است كه هیچ یك از متهمان نسبت به قرار بازداشت خود اعتراضی نداشته باشند؟ متاسفانه گواهی عموم افرادی كه در سالیان اخیر و به ویژه در دوران دادستانی آقای مرتضوی طعم بازداشتهای موقت چند ماهه را چشیدهاند، خلاف این فرضیه را اثبات میكند و حكایت از آن دارد كه این مقررات یعنی ابلاغ قرار بازداشت و امكان تجدیدنظرخواهی برای متهمان هرگز فراهم نشده است.
جناب آقای لاریجانی رییس محترم قوهی قضاییه ایران اگر برای ادعاهای مطرح شده دنبال مستندی هستند، میتوانند به سهولت با اخذ آمار بازداشتگاههای موقت كشور و اعزام گروهی بیطرف برای بررسی نحوهی برخورد با متهمان به كشف حقیقت نایل شوند. امروزه عدم نظارت بر ضابطین قضایی و ماموران انتظامی و حضور و دخالت لباس شخصیها به عنوان نیروهای بسیجی در مراجع انتظامی و قضایی به وقوع چنان فجایعی در كشور انجامیده است كه یك آزمایش سراسری از وضیت روحی و روانی ماموران نیروهای انتظامی مستقر در بازداشتگاههای ادارات آگاهی و مقایسهی آن با وضعیت روحی و روانی زندانیان و متهمان همین بازداشتگاهها میتواند پرده از بسیاری از نابهسامانیها بردارد. متاسفانه امروزه در دادسراهای جنایی سراسر كشور، احضار و بازجویی مردم به عنوان مظنون و بیان این عبارت كه بیگناهی خود را اثبات كن، به پدیدهی غیرقانونی و البته رایجی بدل شده است كه منجر به فراگیر شدن احساس ناامنی شهروندان ایرانی شده است.
نویسندهی این سطور ضمن به عهده گرفتن صحت مندرجات این نوشتار در بیان وضعیت غیرقابل قبول بازداشتگاههای موقت و روند دادرسی در دادسراهای جنایی كشور كه حاصل مشاهدات عینی وی میباشد، اعلام میدارد كه چنانچه رییس محترم قوهی قضاییه نسبت به اصلاح دستگاه قضایی مصمم باشند، راهی به جز استقلال این نهاد و الزام قضات به پاسخگویی مسوولانه و رعایت قوانین كیفری، مفاد اعلامیهی جهانی حقوق بشر و اصول حاكم بر قوانین و همچنین عرف رایج كشور نخواهد داشت.
زمانی كه قانون اساسی تا بدین حد برای قوهی قضاییه شان و جایگاه قایل شده است كه میتواند حكم به تخلف رییس جمهور داده و ایجاد مقدمات عزل وی را فراهم كند، آقای لاریجانی به عنوان یك مجتهد جامع الشرایط چه پاسخی در پیشگاه خداوند و به عنوان رییس قوهی قضاییه چه توجیهی در برابر تاریخ و ملت ایران خواهد داشت اگر كه نسبت به مظالم رییس دولت و تظلم آحاد ملت سكوت پیشه سازد؟
امید است كه آقای لاریجانی با توجه به كیاست و هوشمندی فردی و خانوادگی كه از آن برخوردار است، زمانی از منصب قاضی القضاتی فراغت یابد كه مانند سلف خویش در حفظ ظواهر فرو نمانده و تنها به تزیین مقاماتی مانند سخنگویان قوه بسنده نكند و به ویژه در تعیین مقامات دادستانی جدیت و توجه بیشتری نشان دهد و به حاكمیت افراد و تداخل دستگاههای امنیتی در قوهی قضاییه پایان بخشد। باشد كه بدین شرط، جبرانی بر وداع بیشكوه آیت الله شاهرودی از دستگاه قضایی كشور حاصل آید.
مهدي معتمدي مهر وكیل دادگستری و كارشناس حقوق كیفری و جرمشناسی
motmehr86@gmail.coम
۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه
سر لشكر باتمانقليچ : 14 ميليون را مي كشيم تا بر يك ميليون نفر حكومت كنيم
بعد از كودتاي 28 مرداد ، غبار مرگ سراسر كشور را فرا گرفته و پرده افسردگي و ياس بر همه دلها كشيده و جغدان زشت پيكر شاخسارهاي گلستان ايران را جولانگاه خود قرار داده و نواي دلخراش سر مي دادند ، نطق هاي بيشرمانه چند نفر از دزدها و طرد شدگان ، غاصبانه از جايگاه نمايندگان ملت و به نام ملت چون تازيانه هايي دردناك ارواح داغديده را به هيجان و ارتعاش در مي آورد و از طرفي خفقان افكار و سانسور شديد مطبوعات عقده دل ها را در گلوها خفه كرده و اين تالمات روحي با گراني معيشت و تضييقات اجتماعي گره خورده بود.
بسياري از خانواده ها ديگر پيچ راديو را باز نمي كردند و نظر به صفحه روزنامه ها نمي انداختند و در حالي كه اشك بر ديده داشتند شاهد محاكمه نماد آزادگان ايران زمين بودند كه چگونه گاه گاه سكوت آن خرابه ماتمكده را با مدافعات مردانه خويش بر هم مي زد و جنب و جوشي در دلها و زبان ها و گفتار ها جاري مي ساخت و راه آزادي را از براي ملت ايران مي گشود.
قبول چنين احوال ننگين و تحمل چنين شرايط سنگين براي هر فرد كه مختصر جوهر غيرت و ضعيف ترين اعتقاد به حقيقت و آخرت داشته يا صاحب وجدان انسانيت باشد بسيار بسيار دشوار بود 1. ملت ايران كه از يك طرف ثمره فداكاري و زحمات چند ساله خود را بر باد رفته مي پنداشت واز طرف ديگر تسلط يك مشت افراد پليد ستمكار بر سرنوشت و آينده مملكت را حاكم مي ديد و با افزايش فشارها و سختي هاي تازه روزنه هاي اميد را يكي پس از ديگري مسدود مي يافت به نداي اميد بخش اعتراض به محاكمه دكتر مصدق و ديگر آزادي خواهان لبيك گفت و با خروش و حضور در تظاهرات 21 آبان ماه 1332 برگ زرين ديگري به تاريخ اين مرز و بوم افزودند .
ملت ايران بي توجه به سخنان سر لشكر نادر باتمانقليچ رييس ستاد ارتش ، كه دو روز قبل از برگزاري تظاهرات 21 آبان در اجتماع افسران در آمفي تئاتر دانشكده افسري ، ضمن حمله به فراخوان تظاهرات نهضت مقاومت ملي گفته بود اگر قرار باشد ما 14 ميليون را بكشيم ، مي كشيم تا بر يك ميليون نفر حكومت كنيم ، با تعطيلي بازار و دانشگاه و مدارس يكپارچه از دانشگاه و خيابان هاي بوذرجمهري ، ناصر خسرو ، خيام ، پهلوي ( ولي عصر ) شاه آباد ( جمهوري ) و ميدان بهارستان به تظاهرات و سر دادن شعار برخواسته و با ماموران انتظامي كه در صدد متفرق كردن و بازداشت مردم بودند به مقابله پرداختند به طوري كه عده اي زيادي از هر دو طرف مجروح شدند .
تعداد دستگير شدگان به حدي بود كه ابتدا به پادگان هاي نظامي جي و مهر آباد منتقل كردند و روز بعد ده ها نفر را با قطار فوق العاده و خودروهاي نظامي به نقاط مختلف كشور و جزيره خارك فرستادند . در ميان زندانيان همه نوع افراد ديده مي شد از كارمند و بازاري و دانشجو گرفته تا دانش آموز و كارگر و حزبي .
فرداي 21 آبان مغازه هاي چند تن از بازاريان و كسبه كه در اعتراض به دستگيري و ضرب و شتم مردم اعتصاب كرده بودند ، به وسيله اوباشان و مزدوران رژيم در پناه ماموران فرمانداري نظامي غارت كردند و چون نتوانستند از تعطيلي بازار جلوگيري كنند قسمت هايي از سقف آن را خراب كردند .
خبر هاي تظاهرات 21 آبان 1332 در مطبوعات سراسر جهان منتشر شد و خشونت هاي رژيم كودتا در سركوب مردم بي گناه غير مسلح مورد انتقاد بسياري قرار گرفت و سندي بر رسوايي هر چه بيشتر كودتاچيان شد .
1- قسمت هايي بر گرفته از نشريه بدون شماره و تاريخ تعليماتي مقدماتي نهضت مقاومت ملي – اسناد نهضت مقاومت ملي ايران جلد 5
امير حسين كاظمي
منبع : وبلاگ با مردم
۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سهشنبه
احمدي نژاد سخنران پيش از خطبه نماز جمعه اين هفته تهران
در حالي كه منابع نزديك به ميرحسين موسوي از حضور او در راهپيمايي روز قدس خبر مي دهند ، محمود احمدي نژاد به عنوان سخنران پيش از خطبه از سوي ستاد برگزاري نماز جمعه تهران معرفي شد ।
به گزارش خبرگزاري دولتي ايرنا سيد احمد خاتمي روحاني نزديك به دولت احمدي نژاد براي اقامت نماز جمعه اين هفته تهران توسط ستاد برگزاري نماز جمعه تهران معرفي شد ، همچنين محمود احمدي نژاد به عنوان سخنران پيش از خطبه در نظر گرفته شده است ।
از سوي ديگر اكبر هاشمي رفسنجاني رييس مجلس خبرگان رهبري و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام با صدور بيانيه اي مردم مسلمان ايران و اقصي نقاط جهان را به برگزاري با شكوه راهپيمايي روز قدس دعوت كرد ।
در بخشي از اين بيانيه با اشاره به برگزاري سي ساله اين راهپيمايي آمده است : " جمعه آخر ماه مبارك رمضان در محكوميت اشغالگري قدس شريف كه نمادي از مظلوميت و اسارت در دست يك دولت سراسر نامشرع ، جعلي و غاصب مي باشد به خيابان ها مي آيند وبرائت خويش را از جنايات و تماميت خواهي بين المللي يك اقليت محدود ، فرياد مي زنند و شاهديم كه اين حضور معنادار هرساله چون زلزله اي پايدار پايه هاي عنكبوتي استبداد و استعمار را مي لرزاند و روح مقاومت را برتن مجروح اين بقعه شريف اسلامي مي دمد । "
در انتهاي بيانيه با توجه به حضور مردم در راهپيمايي روز قدس نوشته شده : " شما نيز مطمئن باشيد كه فجر صادق هميشه بعد ازتيره ترين زمان شب طلوع مي نمايد " ، بسياري از مخالف دولت منتصب محمود احمدي نژاد قسمت پاياني بيانيه را پر معني دانسته اند ।
همچنين بر اساس اخبار منتشر شده در بسياري از سايت ها نزديك به مير حسين موسوي حضور او در راهپيمايي روز قدس قطعي اعلام شده است ।
بر اساس اين اخبار میرحسین به زودی بیانیهای را نیز با موضوع دعوت از مردم برای شرکت در راهپیمایی روز قدس منتشر خواهد کرد।
همزمان با افزايش حضور سبزها و مخالفان دولت منتصب محمود احمدي نژاد در راهپيمايي روز قدس ، جريان هاي اصول گرا ضمن موضع گيري به تهديد در اين مورد پرداخته اند كه مهم ترين آنها مربوط به حسين شريعتمداري مدير مسئول منتخب رهبري در روزنامه كيهان است ।
حسين شريعتمداري در بخشی از سرمقاله شنبه هفته جاري کیهان نوشت: " تمامی كسانی كه روز قدس با شعار و نشانههای تفرقه انگیز در صحنه حاضر میشوند، چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، مزدور اسرائیل هستند و در این میان، آنها كه دانسته آمدهاند، در جنایات وحشیانه اسرائیل سهیم میباشند و آنان كه به فریب آمد اند، اگرچه، جرم كمتری دارند ولی مقابله با آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مگر دیوانه ها مصداق "لیس علی المجنون حرج" نیستند؟ ولی اگر دیوانهای با دشنه قصد كشتن كودك معصومی را داشته باشد، مقابله با او به هر قیمتی كه تمام شود ضروری است، هرچند كه دستگاه قضایی او را به این علت كه دیوانه است، مجرم نشناسد " .
منبع : با مردم
۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه
همزمان با افزايش فشارها : كروبي به بهارستان رفت
همزمان با افزايش فشارها : كروبي به بهارستان رفت
در پي انتشار گزارش منتشر شده توسط کمیته سه نفره بررسی تجاوز جنسی به زندانیان مبني بر نبود هيچ گونه مدرکي دال بر تجاوز جنسي به افراد مورد ادعاي آقاي کروبي و نبود مستندات ادعاهاي مطرح شده و طرح اين ادعاها براي انحراف افکار عمومي مهدي كروبي برای برگزاری نشستی مشترک با علی لاریجانی وارد مجلس شورای اسلامی شد.
براساس گزارش پارلمان نيوز مهدي كروبي به درخواست علي لاريجاني براي حضور در اين نشست بعد از ظهر امروز بيست و سوم شهريور ماه 1388 به بهارستان رفت .
در اين جلسه علاوه بر آقايان كروبي و لاريجاني قدرت الله علیخانی نماينده مردم قزوين و عضو فراکسیون خط امام نيز حضور دارند .
اين نشست در حالي برگزار مي شود كه حجتالاسلام جعفر شجونی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با تاکید بر ضرورت برخورد با سران فتنه، خواستار دستگیری و خلع لباس کروبی شد .
جعفر شجوني درخصوص افشای جعلی بودن اسناد کروبی و اهانت وي به امام، انقلاب، ملت و رهبر اظهار داشت: " دولتهاي امریکا در 230 سال اخير، حدود 200 بار به کشورهای دنیا تجاوز کردند و خون ریختند، صدام به ایران تجاوز کرد، اسرائیل به فلسطین تجاوز کرد، بعد آقاي كروبي با توهمات خود كاري كرد كه همينها به ما بخندند و ما را متهم به تجاوز كنند " .
وی ادامه داد: " متاسفانه کروبی با کارهای بچه گانه و زشت خود، انقلاب را زیر سوال برد، بنابراین جرم کروبی از سایر افراد بیشتر است و حتما باید محاکمه شود " .
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با تاکید براینکه پول حرام عامل وضعيت روحي كروبي است اظهار داشت: " آقای کروبی که یک روحانی است، پول انتخابات را از کجا آورد، مگر همین ایشان از شهرام جزایری پول نگرفت، نتیجه آن پولهای حرام همین است که امروز کروبی گرفتارش شده است و با این کار خود به روحانیت هم اهانت کرده است " .
همچنين حجتالاسلام سيدمحمد واعظ موسوي عضو مجلس خبرگان رهبري در گفتگويي با فارس اظهار سخنان بيپايه و اساس را عامل خدشه دار شدن وفاق و انسجام ملي دانسته و اين امر را مخالف مصالح نظام و امنيت كشور اعلام كرد .
عضو مجلس خبرگان رهبري شرايط كنوني كشور را حساس دانست و افزود : " اگر قرار بر ايراد اشكال و انتقاد است، بايد مستدل، محكم و صحيح باشد و حداقل ابتدا براي خودمان به اثبات برسد " .
ايشان در بخش ديگري از سخنان خود، برخورد قانوني با اتهامات وارده را مورد توجه قرار داد و گفت: " اين موضوع بايد از سوي مراجع قانوني بررسي شده و ابعاد مختلف آن موشكافي شود و بهتر است كه در سطح جامعه گسترش نيابد " .
وي همچنين تصريح كرد: " بازتاب وسيع اين موضوع در جامعه ميتواند هزينههاي بسياري براي نظام در پي داشته و جمع كردن آن بسيار مشكل باشد " .
منبع : با مردم
۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه
ابراهیم یزدی: جریان راست نمیتواند بازی را ادامه دهد
به اعتقاد ابراهیم یزدی، ویژگی بحران کنونی ایران در این است که حذف اصلاحطلبان به سقوط و حذف همه منجر میشود. او تاثیر منفی دادگاهها را از هزاران مقاله و کتاب بیشتر میداند و پیشبینی میکند که در خود سپاه هم به زودی تغییراتی صورت گیرد.
دویچهوله: در سخنان اخیر خود، به نقاط ضعف و کمکاریهای اصلاحطلبان در زمان قدرت اشاره کردهاید. آیا این به معنای آن است که باخت آنها در انتخابات دورهی دهم را ناگزیر میدانستید و آنچه روی داد، برای شما قابل پیشبینی بود؟
ابراهیم یزدی: به نظر من این شکست هم قابل پیشبینی بود و هم قابل پیشگیری. اما نه آقای خاتمی میخواست و میتوانست رهبری جنبش اصلاحطلبی را ایفا کند و نه نمایندگان اصلاحطلب مجلس چنین نقشی را برعهده گرفتند. جنبش اصلاحات در عین اینکه یک حرکت اجتماعی سیاسی واقعی در جامعه هست و خواهد بود، رهبری بر اساس خواست جمعی نداشت تا بتواند این جنبش را به یک نیروی سیاسی اثر گذار در صحنه سیاسی ایران تبدیل کند. به نظر من هنوز هم پس از حوادث اخیر و با وجود فراهم شدن زمینههای ذهنی و عینی، چنین چیزی شکل نگرفته است.
چه بخش از مهندسی انتخابات توسط نیروی راست به این ضعف بازمیگشت؟
اگر جنبش اصلاحطلبی موفق شده بود سازمانبندی و تشکیلات مناسب با شرایط امروز را داشته باشد، اصولا نیروی مخالف، قدرت تقلب وسیع را پیدا نمیکرد. ما در گذشته در دوران مبارزات ملی شدن صنعت نفت هم شاهد تقلب بودیم، اما نیروی ملی اثرگذار چنان بود که توانست ارادهی خود را بر لغو آن انتخابات تحمیل کند. بنابراین، مصادرهی انتخابات توسط جریان راست، خودش معلول ضعفهایی است که به نظر من در جنبش اصلاحطلبی وجود دارد.
شما پیشنهاد تشکیل جبهه یا حزبی متشکل از آقایان خاتمی، کروبی و موسوی را دادهاید. با بازداشتها، دادگاهها و تلاش برای بیاثر کردن نخبگان، آیا نیرویی باقی مانده که بتواند مجری انجام این پیشنهاد باشد؟
جنبش اصلاحطلبی در وجود چند فرد شاخص خلاصه نشده، بلکه به عنوان یک واقعیت عینی، پایگاه فراگیر دارد. درست است که جریان راست در افراطیترین شکل خود برمسند قدرت تکیه زده، اما نمیتواند آن را از بین ببرد. در همین انتخابات اخیر دیدیم که بیش از هر دورهی دیگر، قشرهای اجتماعی و فرهنگی به میدان آمدند. درست است که به وسیلهی زور میتوان صورت مسئله را پاک کرد اما خود مسئله را نمیتوان حل کرد. جریان راست افراطی عقیده دارد که بازی را برده است، اما نمیتواند این بازی را ادامه دهد. چینش نیروهای سیاسی در ایران بهگونهای است که هیچیک نمیتوانند دیگری را به کلی از صحنه خارج کنند.
اوضاع جاری نشان داد که در بسیاری موارد، مطالبات و فراخوانهای مردم، زنان و جوانان فراتر از این شخصیتهاست. فکر میکنید رهبران فعلی جریان اصلاحطلبی حتی اگر بخواهند، از مردم عقب نمیمانند؟
این اشاره بهجاست. زیرا اگر افراد با نام و نشان، نتوانند شرایط کنونی را تحلیل و مهندسی کنند، زمینه کارایی و نفوذ خود را از دست میدهند. اما اشتباه بزرگ این است که برخی تصور کنند کاهش کارآیی این افراد باعث کاهش بنیهی جنبش اصلاحطلبی میشود. جلوتر بودن مردم از این افراد از یک بعد درست است اما در بعد دیگر منفی است، زیرا مردم ممکن است در غیاب یک رهبری فرهیخته، دست به اقداماتی بزنند که به ضررشان تمام شود. جنبش اصلاحطلبی فینفسه نباید فراقانونی عمل کند، بلکه بایستی در زمینههای مساعد با کل ساختارها حرکت کند. رها شدن مردم به حال خود، سرنوشت جنبش اصلاحطلبی را تغییر خواهد داد.
به فرض تحقق پیشنهاد شما برای تشکیل چنین جبههای، آیا نهضت آزادی با تشکل احتمالی آقایان خاتمی و موسوی و کروبی همکاری و همفکری میکند؟ اگر آری، با چه شروط و شرایطی؟
ما آمادهایم تا با آنها در چارچوب ضوابط و منشور مشخصی همکاری کنیم. به آنها هم حضوری گفتهایم و هم پیغام دادهایم که اگر از ما دعوت کنند، همکاری میکنیم و اگر دعوت نکنند، در راستای منافع ملی از آنها حمایت خواهیم کرد.
خبرگزاری ایرنا، بخشهایی از تحلیل اخیر شما را منتشر کرده و جنابعالی را دبیرکل گروه غیرقانونی نهضت آزادی نامیده است. جا دارد بپرسیم که فشار در حال حاضر بر ملی مذهبیها چگونه است؟
ایرنا خبرگزاری رسمی دولت ایران است و این حرف تازهای نیست. این که ما غیرقانونی هستیم، مبنای قانونی ندارد. قانون اساسی، تشکیل احزاب و فعالیت آنها را مشروط به گرفتن مجوز از وزارت کشور یا مقام دیگری نکرده است. در قانون احزاب، تنها صحبت پروانه است. اگر گروهی به هر دلیل پروانه نگرفته باشد، در نهایت غیررسمی است، نه غیرقانونی. هیچ مرجعی نمیتواند بر اساس قانون، نهضت آزادی را غیرقانونی بنامد.
نفرمودید فشار بر نهضت آزادی چگونه است؟
من را پس از بازداشتی کوتاه، دیگر احضار نکردهاند. اما دوستان ما را مدام از طریق کسانی که خود را مامور وزارت اطلاعات معرفی میکنند، تحت فشار قرار میدهند. ما نامه مفصلی به آقای شاهرودی نوشتیم و همه این رفتارها را شرح دادیم. ماموران وزارت اطلاعات حتا مانع برگزاری سادهترین جلسات ما شده و میشوند.
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه
زهرا باکری خطاب به جانشین نماینده ولی فقیه : شرم از روز قیامت ندارید ؟!
زهرا باكری خواهر شهیدان باكری در بیانیه ای نسبت به سخنان مجتبي ذالنوری جانشين نماينده وليفقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي موضع گیری کرده و سخنان وی را جملات نامربوط خواند .
زهرا باکری خواهر شهیدان علی ، مهدی و حمید باکری با انتشار بیانیه ای سخنان مجتبي ذالنوری جانشين نماينده وليفقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و از روحانیون تندرو حامی احمدی نژاد را که در جلسه توديع و معارفه مسئول حوزه نمايندگي وليفقيه در سپاه ثارالله كرمان گفته بود اگر همسر شهيد مهدي باكري به طرفداري از كانديدايي فرياد بلند مي كند، چرا ميگويد، همسر شهيد مهدي باكري و چرا نميگويد، همسر دوم علي يونسي وزير اطلاعات دولت اصلاحات هستم را جملات نامربوط نسبت به همسران برادرانش نامید و اظهار داشت : " شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟! ".
زهرا باکری ضمن افتخار به همسران برادرانش نوشت : " همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در موردهمسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
ایشان در بیانیه خود از ازدواج همسران برادرانش حمایت کرده و افزود : " بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود" .
پیش از این نیز همسر شهید باکری در پاسخ به ادعاهای حجتالاسلام ذوالنوری نوشته بود :" تا وقتی که حرفهای ناگفته را نزده بودم خانم باکری بودم، اما الان متهم به یک عمل شرعی میشوم ".
ایشان همچنین در بخشی از نامه خود به گوشه هایی از نصیحت آیت الله خمینی در تاریخ ۶۱/۱/۲۵ به مناسبت روز زن خطاب به همسران شهدا اشاره کرد که می گوید : " هم اکنون یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسران شان به لقاء الله پیوسته اند، می نمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند و به وسوسه بعضی اشخاص بی توجه به صلاح ها و فسادها گوش فرا ندهند " .
متن کامل بیانیه زهرا باکری :
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.
در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.
بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!
برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:
اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!
برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....
و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!
مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عدهای بسیچی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقدهها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .
اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در موردهمسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....
زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری
۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه
بیانیه میر حسین موسوی در مورد اهداف ، راهکار و ساماندهی تشکیلات راه سبز امید
بیانیه میر حسین موسوی در مورد اهداف ، راهکار و ساماندهی تشکیلات راه سبز امید که پیش از این نوید آن داده شده بود همزمان با تولد امام حسن مجتبی (ع) منتشر شد .
گزیده ای از آنچه که در بیانیه آمده است :
راه سبز امید. راهی که از پیش از انتخابات آغاز کردید و همچنان با عزم های استوار در آن گام میزنید. راهی که با دعا و ندا و تکبیر، با گردهماییهای بزرگ و کوچک، با کوششها و جوششها و گفتگوها و پرسوجوهای خود همچنان در آن قرار دارید. از مهمترین نقاط قوت این شبکه، شکل طبیعی اجزای آن است. این واحدها عبارت از گروههایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقهدار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کردهاند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است.
به راستی چه باید کرد؟ در پاسخ به اين پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم.
ما خواستههایی بسیار روشن و منطقی داریم.
پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت و استیفای حقوق از دست رفته ملت است. حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است در همین قانون به صراحت اعلام میشود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوءاستفاده از موقعیت خود را پیدا نمیکند.
قانون اساسی ما پر از ظرفیتهایی است که هنوز به فعلیت نرسیدهاند
تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامهها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیتها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافتهای دولتی در خزانهداری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بیطرفی آن و ...
ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد
آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن 57 تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود میدانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند.
مردم فداکار ایران! پیمانی است بر ذمه فرزندان انقلاب اسلامی که در بازگرداندن آن به اصل نخستیناش از بذل هیچ کوششی کوتاهی نکنند، و عهدی است بر عهده همراهان و یاران شما که در راه مبارزه با متقلبان و دروغگویان به سرمایه اجتماعی و اعتمادی که ایجاد شده است، خیانت نكنند
متن کامل بیانیه :
نزدیک به 3 ماه پیش از این، زمانی که شما در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شرکت کردید، با این باور به پای صندوقهای رأی رفتید که با تأکیدهای مکرر مسئولان و تلاش نهادهای مدنی، از آرایتان در برابر مقاصد قدرتطلبانه گروهی اندک پاسداری خواهد شد. اما تخلفها، ... و حوادث تلخی که متعاقب آن صورت گرفت، از رویدادی که بنا بود سرمایهای برای ملت ما فراهم آورد تاسفی بزرگ باقی گذاشت. مشکلی که میتوانست در فرآیندی منصفانه و بیطرفانه مهار شود با بیتدبیری مسئولان امر، با یورش تبلیغاتی رسانههای دولتی و حمله نیروهای ... به تجمعات آرام و مسالمتآمیز مردم، به بروز انشقاق، ابهام و اختلاف عمیق و گسترده اجتماعی منجر شد، وضعیتی که پیامد بلافصل آن جز گسسته شدن رشتههای اعتماد میان مردم و حکومت نیست.
جمع کثیری از دلسوزان حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و نیز مراجع عظام تقلید و نیروهای آگاه حوزههای علمیه نسبت به افسانهپردازیهای رسانههای دولتی و حوادثی چون برگزاری دادگاههای ... فاقد پشتوانه حقوقی و شرعی، برملا شدن فهرست بلند قربانیان، برخوردهای غیرانسانی با بازداشتشدگان و افشای وجود بازداشتگاههای غیرقانونی واکنش نشان داده و خواستار رسیدگی به آنها هستند، بلکه همه دلبستگان به نظام جمهوری اسلامی، این دستاورد مبارزات یک صد ساله مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستیابی به آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت در سایه دینداری، اینک نگرانند.
حفظ تمامیت ارضی و استقلال ملی و صیانت از کیان کشور در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از اصل نظام جمهوری اسلامی در روند شتابزده حوادثی که پیدر پی رخ میدهند، چارهچویی برای خروج از شرایط موجود را بیش از پیش ضروری ساخته است. هرچند همه به خوبی آگاهیم که در درون دستگاههای حكومتي افرادی وجود دارند که تنها راه ادامه حضور خود در قدرت را التهابآفرینی و بحرانزاییهای پیاپی و طفره رفتن از حل مشکلات و نابسامانیهایی میدانند که خود مسبب آنها بودهاند. آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحرانهای موجود با بحرانهای بزرگتر و توسعه رفتارهای نابخردانه خود به مرزهایی خطرناکترند، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بيتوجه به عواقب سنگين رفتارهاي خود با بهانهجوییهای واهی زمزمههایی خطرناک از جمله زمزمه تسویههای وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر میدهند. از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل شده است، ضرورتی که لازمه آن، بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی نظام جمهوری اسلامی است.
اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرشهای موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است. این راه و رسم پیامبران الهی و جانشینان آنان بوده و نشان از سنتی الهی دارد که مقام و کارکرد هدایت نشان دادن راه است و وظیفه داعيان دين به فراهم ساختن بستر مناسب برای رشد و شکوفایی توانمندیهای انسان جهت تعالی و تکامل محدود میشود. تاریخ به روشنی نشان میدهد که هر گاه حکومتها خواستهاند به سوی محو تعدد و تنوع موجود در جوامع بشری دست دراز کنند، چارهای جز متوسل شدن به چهرههای ظاهرا گوناگون اما در جوهر یکسان استبداد نداشتهاند، راهحلهایی که نتیجه آن نه یکدست شدن افراد جامعه، بلکه بروز نفاق و دوچهرگی در زندگی مردم خواهد بود و بس. اتخاذ چنین رویهای نه ممکن است و نه براساس آنچه آموزههای قرآنی به ما یاد میدهد مطلوب است.
پس از حوادثی که در این مدت کوتاه بر جامعه ما گذشت کیست که نداند وضعیتی که ایران امروز در آن قرار دارد حاصل استیلای چنین طرز تفکر اشتباهی بر تصمیمگیریهای کلان كشور است. دستیابی به این وجدان عمومی دستاورد بزرگی است که گاهی قرنهای متمادی از عمر ملتها و تمدنها صرف تحصیل آن میشود و چه هزینههای گزافی که در این راه نمیپردازند. اما مردم ما این موهبت بزرگ را با هزینههایی بسیار اندک و ظرف مدتی کوتاه به دست آوردند. مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافتهاند که تنها راه همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها و گرایشها، و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی میکنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوههای زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینهای است که آنان را به یکدیگر پیوند میزند، اگرچه فهمهای ضعیف و باژگونه از دین هضم نکنند که این اذعان نه بدان معناست که اسلام ناب دین حق و آئین خاتم و صراط مستقیم نیست، بلکه یعنی اجباری در دین وجود ندارد، به درستی که راه از بیراهه بیان شده است. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.
از اینروست که بهرغم تمامی حوادث تاسفبار و مرارتخیز این ایام، مردم ما اینک به نتایجی بسیار ارزشمندتر و ماندگارتر از انتخاب یک فرد دست یافتهاند و این آن چیزی است که آنها را نسبت به اقدامشان برای شرکت در رویداد انتخابات و هزینههایی که در قبل و بعد از آن متحمل شدهاند دلگرم میکند.
چه بايد كرد؟
در ماههایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه میخواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کردهاند و میدانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواستهای خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستادهاند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر میپرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه میپرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندیهای فراهم شده چه باید کرد؟
به راستی چه باید کرد؟ در پاسخ به اين پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم. اگر در یافتن پاسخ این سوال خطا کنیم قطعا همه یا بخشی از این سرمایه فراهم آمده را از دست دادهایم. بلکه حساسیت این انتخاب بسیار بیشتر از این است. نیروی عظیمی که ملت ما فراهم آورده توان آن را دارد که کشور را به سکویی بلند برای جهش به سوی پیشرفتهای مادی و معنوی ارزشمند ارتقا دهد و یا در یک آنارشي درازمدت فرو برد. این که نتیجه حرکت ما چه خواهد بود تماما به انتخاب درست ما در این مرحله بستگی دارد.
آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است
برخلاف آنچه دستگاههای تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع میکنیم. ما خواستههایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را میخواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلیترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور كه جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاعرسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمیخواهیم. آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.
حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است در همین قانون به صراحت اعلام میشود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوءاستفاده از موقعیت خود را پیدا نمیکند.
استیفای کدام حقوق؟ در درجه نخست حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است و مطالبه برای اجرای بیکم و کاست و بدون تنازل آن. آری! در قانون اساسی برای اداره برخی از شئون کشور راهکارهایی ارائه شده است که شاید زمانی پاسخگوی مقتضیات جامعه و جهان ما نباشد. اما در بخشهایی دیگر از همین قانون راه روشن اصلاح آنها پیشبینی شده است. در میثاق ملی ما مشروعیت همه ارکان حکومت متکی به رأی و اعتماد مردم است، تا جائی که اگر دقیق ملاحظه شود خواهیم دید حتی نهاد نظارتناپذیری چون شورای نگهبان از هیمنه نگاه مردم به دور نیست. آری! در قانون اساسی وظایفی سنگین، از جمله وظیفه نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان قرار گرفته است؛ انسانهای غیرمعصومی که ممکن است در دام خطا و گناه بیفتند و دچار وسوسه قدرت شوند. اما در همین قانون به صراحت اعلام میشود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوءاستفاده از موقعیت خود را پیدا نمیکند.
قانون اساسی ما پر از ظرفیتهایی است که هنوز به فعلیت نرسیدهاند
لزوم فعليت بخشي به تمامي ظرفيتهاي قانون اساسي
قانون اساسی ما پر از ظرفیتهایی است که هنوز به فعلیت نرسیدهاند؛ مسئولان گاهی با این حقیقت به گونهای برخورد میکنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفادههای بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیتها، آن هم تمامی این ظرفیتها را به فعلیت برسانند. قانون اساسی مجموعهای یکپارچه است و نباید بر روی بخشهایی از آن که منافع اشخاص و یا گروههایی خاص را تامین میکند به صورت اغراقآمیز تاکید شود و بخشهایی دیگر که حقوق مردم را دربر گرفته است معطل باقی بماند، یا ناقص به اجرا درآید. پس از 30 سال ما هنوز با اصولی از این میثاق ملی روبرو هستیم که سخن گفتن از اجرایشان دستاندرکاران را به خشم میآورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامهها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیتها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافتهای دولتی در خزانهداری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بیطرفی آن و ... هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص دادهاند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض میشوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمیآیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبانهای قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد میشود.
آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بیهراس از حاکمان است
مشابه همین برخورد گزینشی با آرمانهای انقلاب اسلامی نیز صورت گرفته است. ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد. چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش میکند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بودهاند. نمونهای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن 57 تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود میدانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بیهراس از حاکمان بوده است. و مظلومتر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام میبرند و اندک به آن عمل میشود. چه بسیار که دین را سرند میکنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی میسپارند و سلیقهها و مصلحتهای خود را متن اسلام مینامند، تا جایی که دروغ به مشخصهای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشتترین بداخلاقیها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی شود که برای تکمیل بزرگواریهای اخلاقی مبعوث شده است.
میراث انقلاب ما پرورش روحهای بزرگ و اخلاصهای مثالزدنی بود
اگر برای حکمرانی مبتنی بر دین تنها یک رسالت وجود داشته باشد آن این است که زمینه را برای زندگی توأم با ایمان آمادهتر کند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگی ایمانی روزبهروز بیشتر میشود؟ این فاصله میراث انقلاب نیست. در تابستان گرم 58، چه بسیار بودند کسانی که برای نخستین بار رمضان را روزه گرفتند و از این تجربه خود لذت بردند؛ میراث انقلاب ما این بود. میراث انقلاب ما معنویتی بود که در دوران دفاع مقدس جامعه را فرا گرفت. میراث انقلاب ما پرورش روحهای بزرگ و اخلاصهای مثالزدنی بود. انقلاب ما نشان داد میتواند نورانیتی را که جامعه تشنه آن است تأمین کند. آخر یک بار هم که شده میراثی را که از امام خود تحویل گرفتیم با ایران امروز مقایسه کنیم؛ جامعهای سودازده که در آن ... دولتسازی میکند؛ جامعهای تقلبزده، دروغزده.
برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخشهایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد. زمانی که امام ما از اسلام ناب محمدی(ص) نام میبرد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمریکایی قرار میداد چنین روزهایی را میدید. این پوستین وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نیست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)، این دین غریب هستیم. و خداونده وعده داده است که ما را به راههای رسیدن به این تحفه آسمانی هدایت کند. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. و کسانی که در راه ما کوشش کنند به تحقیق آنان را به راه هایمان هدایت میکنیم.
آیا در این چند ماهه ندیدید که او چگونه به این وعده عمل کرد؟ پروردگار ما ایمانهایمان را ضایع نکرد و نخواهد کرد، زیرا او به خلاف مدعیان، نسبت به مردم دلسوز و مهربان است. و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم. کام ملت از آنچه که گذشت تلخ است، اما کیست که دستاوردهای حاصل شده در عين اين تلخكاميها را ناچیز بشمارد؟ ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک میکنیم. ما چه کردیم که به این دستاوردها رسیدیم. حقیقت آن است که جز ایمان به وعده الهی عملی متناسب با این همه پیشرفت نداشتهایم. به حوادث این ایام بنگرید و در هر كدامشان راه های خدا را که یکی پس از دیگری پیش پای ما گشوده شدند ملاحظه کنید. آنها را هم که ببندند دادار از وفا به وعدهای که داده است عاجز نمیشود و راههایی دیگر پیش پای کسانی که برای او میکوشند میگشاید؛ راههایی امن، راههایی هموار، راههایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که راههایمان را به ما نشان داده است؟ و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا. با دسترسی به چنین راههایی ما نیاز به تخطی از قانون، پشیمانی از مسالمت، توسل به تخریب یا وارد شدن به هر کوره راه دیگری نداریم.
و در آن سو نگاه كنيم كه مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بیراهه ها چگونه رو به نشيب ميروند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خويش را ارضا كنند. آنها چه نتيجهاي براي اين كار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قرباني ترور را به بند كشيدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از اين كار جز ريختن آبروي خود چه سودي ببرند؟ در سراشيبي كورهراهي كه درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراطگراني قرار گرفت كه نيمههاي شب به خوابگاه دانشجويان غريب و مظلوم حمله ميكنند و رايجترين كلمات در فرهنگ لغاتشان دشنامهاي ركيك است.
رهروان راههاي خدا به اميدي كه از وعده او داشتند رسيدند؛ آيا مسافران بیراهه نيز به آن چيزي كه بايد انتظارش را ميكشيدند نرسيدهاند؟ ملاحظه تقيه و تملق اين و آن و شنيدن بوي حرص و بخل و آز از دهان تمجيدگران، برخورداري از حمايت خطيبي كه از ... به خشونت تشويق و به اعترافگيري مباهات ميكند؛ ترس، ترس از تنهايي، ترس از آينده، ترس از عاقبت، ترسي كه با ترساندن ديگران پنهانش ميكنند.
مردم فداکار ایران! پیمانی است بر ذمه فرزندان انقلاب اسلامی که در بازگرداندن آن به اصل نخستیناش از بذل هیچ کوششی کوتاهی نکنند، و عهدی است بر عهده همراهان و یاران شما که در راه مبارزه با متقلبان و دروغگویان به سرمایه اجتماعی و اعتمادی که ایجاد شده است، خیانت نكنند. در عین حال تکلیفی است بر همه ما که اگر مصلحت کشور و مردم را در امری دیدیم از ملامت نترسیم و از شجاعت دریغ نورزیم. بنا بر چنین تعهداتی اینجانب برای رسيدن به آرمانهایی که پیش روی خویش داریم به جز ادامه راه سبزی که در این چند ماهه دنبال کردهاید پیشنهاد نمیکنم؛ راه سبز امید. راهی که از پیش از انتخابات آغاز کردید و همچنان با عزم های استوار در آن گام میزنید. راهی که با دعا و ندا و تکبیر، با گردهماییهای بزرگ و کوچک، با کوششها و جوششها و گفتگوها و پرسوجوهای خود همچنان در آن قرار دارید.
علل تشكيل راه سبز اميد
ما برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ایم از عنوان «راه» استفاده میکنیم تا توفیقهایی که در هر مرحله به دست میآوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم. علاوه بر آن ما در این مسیر چشم به جادههایی داریم که هدایت الهی پیشپایمان قرار میدهد. ما میاندیشیم و تدبیر میکنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راههایی که او برایمان میگشاید از خود کارسازی نشان میدهند.
ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است از نماد «سبز» استفاده کردهایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر(ع) آموزگاران آن بودهاند؛ اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت.
و ما «امید» را سرمایه خود قرار دادهایم تا حاکی از هویت ایرانیمان باشد؛ امیدی که این ملت را از گردنههای سخت تاریخ عبور داده و حیات او را در تلخترین روزهای این سرزمین تداوم بخشیده است؛ راه سبز امید.
چندی پیش، زمانی که از این نام برای بیان ویژگیهای حرکت شما استفاده کردم تصور برخی بر آن قرار گرفت که حزب یا جبههای جدید در حال تشکیل است، حال آن که این راه به هیچ وجه مشابهی و یا جایگزینی برای سامانهاي سیاسی رسمی نیست و نیاز به آنها را منتفی نمیکند، بلکه حرکتی اجتماعی و دامنهدار برای ترمیم و ایجاد برخی از بنیادینترین زیرساختهای سیاسی است که همه شئونات کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از جمله تشکلها و احزاب برای فعالیت ثمربخش بدانها احتیاج مبرم دارند. قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سیاسی به احزاب صالح و قدرتمند نیازمند است و چه بسا زمانی که زمینه برای فعالیت موثر و مفید سامانهای سیاسی فراهم شود اینجانب و برخی از همفکران شما نیز کوششهای خود را در چارچوب تشکلی متعارف از این نوع قرار دهیم. اما راه سبز امید تشکلی از این نوع نیست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسلهمراتب شناخته شده گردهم بیایند. همچنین در یک حزب تأکید بر بیشترین همفکری و وحدت حداکثری در عقاید است، حال آن که راه ما به عنوان مسیری که تجدید و تقويت هويت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکیه میکند؛ مجموعهای پیاممحور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسیر خود هدفی مشترک را انتخاب کردهاند.
صورت ظاهری اقداماتی که برای تداوم و تقویت حرکت کنونی مردم انتخاب میشود در حکم لباسی است که بر قامت آن میدوزیم، و فاخرترین لباسها تنها در صورتی برازنده خواهد بود که به فراخور واقعیت برده شود. واقعیت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغییرات شگرفی کرده است. آنچه اینک در جامعه ما نقشآفرینی میکند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که به هنگام تصمیمگیری در مورد راهحلها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد كرد پيشنهاد ميكنم تقويت و تحكيم اين شبكه اجتماعي است.
تجربه چندین دهه از تاریخ ایران که ما از نزدیک شاهد آن بودهایم نشان میدهد حرکات جمعی مردم ما تنها در دوران باروری، حیات و سرزندگی این هستهها به نتیجه میرسند. آن چیزی که از آن به عنوان جامعهای زنده و فعال نام میبریم، جامعهای که به صورت موثر، آگاهانه و خلاق نسبت به حوادث واکنش نشان میدهد و امكان استبداد و تخطي ساختارهاي قدرت از خواست خود را از ميان ميبرد ترکیبی تشکیل یافته از چنین شبكه قدرتمندي است.
وظيفهاي كه امروز بر عهده همه ما قرار دارد و به صورتي فطري از جمعهاي كوچك و بزرگ و حتي احزاب و تشكلهاي سياسي ما سر ميزند آن است كه به صورت هستههاي معين براي چنين شبكهاي عمل كنيم.
از مهمترین نقاط قوت این شبکه، شکل طبیعی اجزای آن است. این واحدها عبارت از گروههایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقهدار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کردهاند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمیدهند. با این همه اولین قدم در راهحل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانههای خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفتهای که دارند برای ما ظاهر شود. خانههای خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفتهای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکههای اجتماعی ما در این امر است.
گرد هم جمع شويم تا چه كنيم؟ اين نخستين سوالي است كه معمولا در چنين شرايطي از يكديگر ميپرسيم. ما معمولا تصور ميكنيم آنچه در اين گردهمآييها اهميت دارد كاري است كه در قالب آنها با كمك يكديگر به انجام ميرسانيم. البته این تصور درستی نیست، اما تصوری طبیعی است. از این روست که واحدهاي اجتماعي اگر محوری برای فعالیتهای ثمربخش قرار نگیرند بهمانند درختانی که میوههایشان چیده نشود بازدهی خود را از دست میدهند، لذا باید آنها را موضوع تلاشهای اثرگذار اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، عامالمنفعه و دیگر فعالیتهای مدنی مشابه قرار داد تا در درازمدت و پس از عبور امواج حادثه و عاطفه همچنان به ایفای نقش تاریخسازی که از آنها انتظار داریم بپردازند.
جمعهای خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند، و ...؛ هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعههای کوچک عضویت داریم و این دستمایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هستههای جامعه ماست. بلكه تجربیات اخیر نشان داد خردهرسانههایی که از این روابط زاده میشوند میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد.
ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر خواهیم شد که در شعاری مشترک همصدا شویم؛ شعاری دقیق و عمیق که قادر به تأمین خواستههای ما باشد. بخش مهمی از توانمندیهایی که اینک در شبکههای اجتماعی ما ایجاد شده است مرهون آن است که شعار و آرمانی مشترک پیدا کردهایم. تعادل طلايي ويژگي مهم اين شعار و آرمان است، به صورتي كه اگر بر آن بيفزاييم چه بسا كساني كه نتوانند يا نخواهند با آن همصدا شوند، و اگر از آن بكاهيم چه بسا قشرهايي كه اميدهاي خود را در آن نيابند. این بزرگترین سرمایه ماست که باید در پالایش و پاسداری از آن بیشترین دقت و همت را به کار بگیریم.
آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد
ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی میرسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابلمقاومت برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغهها و حقوق کسانی که امروز یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات برساند. نمیتوان از جامعهای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعه سیاسی را داشت. البته عکس این رابطه نیز صادق است و جامعهای که از آزادیها و آگاهیهای اساسی محروم شود در تأمین معیشتی که لیاقت آن را دارد نیز درمیماند و حتی در عهد درآمدهای افسانهای، به پیشرفتی بیشتر از صدقهپروری و واگذار کردن اختیار بازار و اقتصاد ملی خود به بیگانگان نائل نمیشود. ما بر این باوریم که آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد. به همان اندازه که محدودیتهای جاری برای آزادی بیان و امکان برگزاری اجتماعات نگرانکننده است، وجود فقر، فساد و تبعیض در سطحی گسترده چشمانداز دسترسی به جامعهای آرمانی مبتنی بر قانون اساسی را تیره میکند، به ویژه آن که در سیاست سالهای اخیر دورنمای روشنی برای خروج از این وضعیت ملاحظه نمیشود، به صورتی که وارد آمدن صدمات اساسی به تولید ملی، تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانوادههای آنان مبدل ساخته است.
راههای خدا متکثر است و برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمهای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خردجمعی، در هر مرحلهای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گامها به سوی آن حرکت کنیم.
همچنین اگر در جناحی که قدرت خود را در مخالفت با مردم و خواستههای به حق آنان توهم کرده است خواستی برای برون رفت از بحران وجود داشته باشد حداقل آنچه که در این مرحله میتواند به این هدف کمک کند اقدامات زیر است:
1. تشکیل گروه حقیقتیاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلبهای انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان.
2. اصلاح قانون انتخابات به صورتی که شرایط برای برگزاری عادلانه و منصفانه انتخابات و اطمینان مردم از این امر فراهم شود.
3. شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در حوادث پس از انتخابات بر علیه مردم صورت گرفته است در تمامی نهادهای نظامی، انتظامی و رسانهای.
4. رسیدگی به آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات و خانوادههای جانباختگان، آزادی همه دستاندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پروندهها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارهایی که همچنان برای واداشتن آنان به عدم تظلم و پیگیری حقوقشان صورت میگیرد.
5. اعمال اصل 168 قانون اساسي در خصوص تعريف جرم سياسي و رسيدگي به جرايم سياسي با حضور هيئت منصفه.
6. تضمين آزادي مطبوعات، تغيير رفتار جانبدارانه صداوسيما، رفع محدوديتهاي اعمال شده براي برخورداري احزاب، گروههاي سياسي و نگرشهاي مختلف از ارائه ديدگاههاي خود در رسانهها، به ويژه صدا و سيما و اصلاح قانون رسانه ملی به صورتی که رسانه ملی نسبت به اعمال خلاف قانون خود پاسخگو قرار گیرد.
7. به فعلیت درآمدن ظرفیتهای ایجاد شده در قالب تفسیر اصل 44 قانون اساسی برای ایجاد رسانههای شنیداری و دیداری خصوصی.
8. تضمين حق اساسي مردم در تشکيل اجتماعات و راهپيماييها با اعمال اصل 27 قانون اساسي.
9. تصویب منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و جلوگیری از دخالت نیروهای مسلح در فعالیتهای اقتصادی.
ما در راهی پر از نورانیت وارد شدهایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است. برای خود و شما در این مسیر از خداوند یاری میطلبم و امیدوارم با همکاری و همراهی همه دلسوزان نظام و انقلاب اهداف ملت در هر مرحله از این مسیر روشن و محقق شود.
میرحسین موسوی
۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه
آرزوی جوان روستایی به همت علی کریمی محقق شد
مرتضی مه زاد جوان بیمار شمالی شنبه شب در در شبکه سوم ملاقات با علی کریمی را جز آروزهای بزرگ خود برشمرد و ساعاتی بعد به لطف احسان علیخانی در یکی از رستوانهای شهر تهران به آرزویش رسید.
جهان پهلوان علی کریمی یکی از میراث داران جهان پهلوان تختی است . جهان پهلوان تختی ، عضو جبهه ملی ایران نسبت به پول و قدرت بی اعتنا بود و شهرت و محبوبیت هیچگاه از مسیر آزادگی خارجش نکرد و مرام مردانگی را با هیچ چیز عوض نکرد میراث او جاودان است و میراث داران او همواره فاتح قلوب ملت ایران هستند . آنان که به زور و زر نه می گویند ولی در پی جوانمردی و آزادگی با سر می دوند .
ماه مبارك رمضان در پیش بود و احسان علیخانی در تدارك برنامه اى ویژه براى ساعات افطار. مجرى جوان تلویزیون كه در اجراى برنامه هاى مناسبتى تبحر خاصى دارد، به صورت اتفاقى نشریه اى محلى را مى بیند كه در آن با یك جوان بیمار شمالى مصاحبه شده است. جوان ساده و صادقى كه قد او به خاطر عملكرد نامناسب غدد داخلى و تشخیص نادرست پزشكان بسیار بیشتر از حد متعارف رشد کرده و به 50/2 متر رسیده است.
حال آنكه وى به لحاظ مالى هم در شرایطى نیست كه از پس هزینه هاى سنگین عمل جراحى برآید. مرتضى مه زاد در گفتگوى خود با نشریه محلى از آرز وهایش یاد كرد و داشتن یك دستگاه كامپیوتر و ملاقات با على كریمى را در زمره آرمانهایش برشمرد. همین مسئله جرقه اى در ذهن علیخانى زد تا مه زاد را مقابل دوربین بیاورد و ترتیب ملاقات وى با جادوگر استیل آذین را هم بدهد.
مرتضی مه زاد در ماه عسل
شنبه 7 شهریور ،استودیو 11 شبكه سوم، مرتضى همراه با مادر خود جلوى دوربین قرار گرفته و صادقانه حرف مى زد. از زحماتى كه مادرش كشیده مى گوید و از آرزویى هایی كه مدتهاست روزها را به یاد آنها شب مى کند؛ او می گوید من سه آرزوی بزرگ دارم: «خیلی دوست دارم علی کریمی را از نزدیک ببینیم. البته هنوز مشکل مسکن دارم و دوست دارم این مشکل نیز حل شود. مشکل دیگر که سالها مرا اذیت می کند کفش هایم است که هنوز نتوانسته ام کفشی به اندازه پایم پیدا کنم.
علی کریمی که آن شب از قضا برنامه ماه عسل را دیده بود و می دانست دیدن او بزرگ ترین آرزوی مرتضی بوده با هماهنگی احسان علیخانی تنها چند ساعت بعد و پس از اتمام برنامه به سراغ این جوان بیمار می رود تا حداقل یک از آرزوی های جوان شمالی را برآورده کند.
رؤیایى كه جوان صادق شمالى همواره در شوق تحقق آن بود و زمانى كه قصد خروج از تلویزیون را هم داشت به آن مى اندیشید اما هرگز فكر نمى كرد به همین زودى آرزویش رنگ واقعیت به خود بگیرد. مرتضى در پایان برنامه از سوى علیخانى دعوت به صرف شام شد و همراه با هم راهى رستورانى در خیابان سئول شدند. جایى كه على كریمى انتظار
ورودشان را مى كشید!
....... و چقدر زیبا بود لحظ هاى كه مرتضى سرشار از شوق تحقق آرزویش بود و كریمى خوشحال تر از وى كه توانسته دل یك هموطن را شاد كند.
مهرزاد وقتی دید کریمی رو به روی او نشسته با ذوق و شوق خاصی به سوی قهرمان محبوبش رفت تا کریمی او را در آغوش بگیرد. شاید مرتضی هرگز باورش نمی شد فوتبالیست محبویش را به این زودی می بینید.
کریمی با این حرکت ثابت کرد که انسانیت همچنان نفس می کشد و شاد کردن دل یک بیمار ایرانی آن هم در این ماه مبارک چقدر می تواند در روحیه هموطنش تاثیر گذار باشد.
کریمی خصوصیان خاص خودش را دارد. علی پسر پاک ، صریح اللهجه و خوش قلبی است که خیلی بی سر و صدا به دیگران کمک می کند و همه تلاشش را می کند تا کسی چیزی نفهمد.
منبع : خبرگزاری جبهه ملی ایران